eitaa logo
محمد قریشی_شاعر
327 دنبال‌کننده
53 عکس
18 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
افتاده باز کارِ من سوی شهرداری دیری‌ست که مقیمم در کوی شهرداری پیوسته می‌خرامم دنبال اخذ امضاء لطفا مرا بنامید آهوی شهرداری جز لابه و تقلا راهی دگر ندارد ماهی برون آب و من توی شهرداری "در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند" پس ناگزیر رفتیم در کوی شهرداری افتاده کار بنده از بخت بد به دستِ یک کارمند تخس و اخموی شهرداری از حیث پاسکاری وی چون "لوییس سوارز" از حیث چهره اما لولوی شهرداری دیروز آمد از در دوشیزه‌ای خوش‌اندام آن مرد گفت به‌به! بانوی شهرداری! برخواست از سر جا، تعظیم کرد و فرمود: حاضر به خدمت است این نیروی شهرداری بی هُرس‌وپرس و تحقیق در عرض یک دقیقه انجام شد امور هولوی شهرداری من نیز مانده آنجا پا در هوا و حیران جاری شد اشک چشمم در جوی شهرداری مردی رسید از راه، سینی چای در دست در دست دیگر وی جاروی شهرداری یک چای داد دستم، گفتم که چیست این؟ گفت اکسیر رفع مشکل، جادوی شهرداری در جیب وی نهادم شیتیل چاییش را حل شد امور من در پستوی شهرداری  آدرس کانال: https://eitaa.com/mohamadghorayshi/98
نشست صمیمی وزیر امور خارجه آمریکا با اصحاب رسانه درباره فلسطین آنتونی بلینکن صبح امروز با حضور در جمع اصحاب رسانه از ارسال محموله‌های بشر دوستانه آمریکایی به نوار غزه خبر داد. وی عنوان کرد تعداد ده بسته خیلی بزرگ از اقلام مورد نیاز مردم غزه از  راه هوایی به این منطقه ارسال شد که متاسفانه دو بسته  به دلیل هدف گیری اشتباه خلبان در دریای مدیترانه فرود آمد و هفت بسته هم در خاک اسرائیل سقوط کرد. البته با تلاش‌های تیم خدوم و توانمند خلبانی و بعد از چند بار قلق‌گیری یکی از بسته‌ها با موفقیت در نوار غزه فرود آماد که شامل چسب تفلون، خلال دندان، دَم‌کنی و سایر اقلام ضروری مورد نیاز مردم غزه بود. وی در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران درباره ارسال سلاح به مناطق اشغالی افزود اولاً این مناطق، اشغالی نیست و برای خودِ اشغال‌گرهاست و ثانیاً سلاح‌هایی که می‌فرمایید، سفارش قبلشان بوده و ما هم به عنوان کسی که در کف بازار اعتبار چندین و چند ساله داریم، باید اجناس را برایشان می‌فرستادیم. ولی در عوض از بَرو بچه‌های صهیونیست قول گرفتیم که از این سلاح‌ها برای کشتار مردم غزه استفاده نکنند؛ و آنها هم گفتند که شما ارسال کنید و ما نیز قول مردانه می‌دهیم که از این سلاح‌ها در جنگ استفاده نکنیم. بلینکن در خصوص سوال یکی دیگر از خبرنگاران مبنی بر علت وتو کردن قطعنامه آتش‌بس جنگ غزه افزود: "خوشا چاهی که از خود آورد آب" کار خوب زمانی ارزش دارد که خود طرف با دل و جان انجام دهد نه با قطعنامه و این چیزها. مثلا خود شما فرض کنید یکی پشت سرتان راه بیافتد و هی بگوید به بقیه سلام کن، به بقیه سلام کن. خب حالا این سلام کردن ارزش دارد یا زمانی که شما خودتان شعورتان برسد و به بقیه سلام کنید؟" وی به خبرنگار رفت‌نیوز در خصوص بستن تمام گذرگاه‌ها به روی مردم غزه گفت: "بنده در دوران کودکی بعد از این که کارنامه‌ام را به خانه آوردم توسط دَدی هفت روز در اتاق زندانی شدم و به همین تریبون سوگند، تمام آن یک هفته را به تمرین خطاطی پرداختم و بعد از  یک هفته متوجه شدم که هیچ استعدادی در این رشته ندارم و خودِ این موضوع سبب خیر شد  تا  از هنر فاصله گرفته و بعدها وارد عرصه سیاست شوم. پس بیایید به محدودیت‌ها به چشم فرصت نگاه کنیم." در پایان خبرنگاری از دیدگاه دولت آمریکا در خصوص حمله اسرائیل به بیمارستانی در غزه سوال کرد که بلینکن گفت: "از آنجایی که حتی حیوانات هم حاضر به انجام چنین کاری نیستند، احتمالا این خبر هم از این دروغ‌هایی است که در فضای مجازی منتشر می‌شود. بنابراین از شما می‌خواهم که به هرچیزی که در فضای مجازی شنیدید اعتنا نکنید. به عنوان مثال همین دیشب در گروه خانوادگی ما پیامی منتشر شد مبنی بر احتمال برخورد شهاب‌سنگ به زمین در روز‌های آینده و زیر پیام هم نوشته بود "از طرف ناسا" که قطعا اگر شما بودید آن را باور می‌کردید. ولی خب بنده متوجه کذب بودن ماجرا شدم." وزیر امورخارجه آمریکا در پاسخ به سوالی در خصوص عدم کارایی گنبد آهنین توضیح داد: ابتدا مقرر بود که این گنبد تماماً از آهن ساخته شود که دو موضوع حجم زیاد مواد اولیه مورد نیاز و عدم ورود و خروج هوا به درون گنبد به عنوان نقاط ضعف این پروژه مطرح شد. در نهایت با پیشنهاد متخصصان، مقرر شد که از توری فلزی برای ساخت گنبد استفاده شود که با این روش هر دو ایراد مطرح شده مرتفع شد؛ ولی خب با توجه به سوراخ‌های موجود بر روی بدنه توری عدم جلوگیری از ورود موشک‌ها به اسرائیل به عنوان تنها نقطه‌ضعف این پروژه عظیم مطرح است که امیدواریم در آینده این مشکل نیز برطرف شود. آنتونی بلینکن در پایان ضمن محکوم کردن کشتار زنان و کودکان در فلسطین خاطرنشان کرد که ما قاطعانه از اسرائیل حمایت می‌کنیم و تا آخر کنارشان هستیم. به عنوان آخرین سوال یکی از خبرنگاران از وی پرسید نظر شما درباره جمله "اسرائیل بیست و پنج سال آینده را نخواهد دید" چیست؟ بلینکن در این خصوص پاسخ داد: اجازه بدهید من با یک مثال توضیح دهم. فرض کنید من بیست سال آینده خواهم مرد؛ آیا آن موقع "نابودی" را نخواهم دید؟ آیا دور از جان من آن‌وقت جهنم را نخواهم دید؟ پس این جمله شاید از نظر منطق درست باشد ولی از نظر فلسفه عبارت "نخواهد دید" محل ایراد است‌. آنتونی در انتها کارت خبرنگاریِ آن فردی که درباره بیمارستان غزه سوال کرده بود را اخذ نمود و تاکید کرد که کارت را بعدا به وی تحویل خواهد داد.
ششمین جشنواره شعر طنز «امضای کری تضمین است» به ایستگاه آخر خودش رسید ⚖️ اما قبل از معرفی برگزیدگان، بیاید آشنا بشیم با داوران حرفه‌ای و کاردرستمون: 👤 آقای عباس احمدی 👤 آقای مهدی پرنیان 🏆و اما بریم برای معرفی نفرات اول تا سوم 🥳 🥇خانم مینا گودرزی 🥈خانم فهیمه انوری 🥉آقای محمد قریشی 🎖️و نفرات شایسته تقدیر 🏅 آقای حسن اویسی 🏅 آقای احمد رفیعی وردنجانی 🏅خانم زهرا فرقانی 🏅آقای مهدی جهاندار 🏅آقای حسین عبدی آقای محمد قریشی عضو محفل طنز بی‌شوخی https://eitaa.com/khabarnameshaeranshiz
مهمان یه مدرسه بودم تا براشون در مورد شعر حرف بزنم و از زیبایی‌های ادبیات بگم. این بیت حسن میرزانیا رو با توضیحات زیر براشون گفتم و فکر نمی کردم این قدر ذوق کنن. "ایهام زمانیست که یک واژه یا عبارت دو معنی را متبادر می‌سازد. و اوج شگفتی زمانی‌ست که این دو معنی دقیقا در تضاد با یکدیگر باشند. و این اتفاق در این بیت افتاده است. صد کوچه به دنبال تو راه آمده‌ام کاش در کوچه بعدی برسم با تو به بن بست معنی اول: من مسیر زیادی را به دنبال تو آمده‌ام و ای کاش این مسیر به نقطه پایان برسد و من نیز به تو برسم. معنی دوم: "صد کوچه به دنبال تو راه آمده‌ام": با کسی راه آمدن کنایه از ساختن و کنار آمدن با اوست "برسم با تو به بن بست": با کسی به بن‌بست رسیدن یعنی به آخر خط رسیدن و جدا شدن. پس این چنین نیز می‌شود از بیت برداشت کرد: به انداز کافی با تو رها آمده‌ام و ساخته ام؛  ای کاش کارمان به انتها برسد و جدا شویم. پس این بیت هم آرزوی وصال است و هم آرزوی جدایی. @mohamadghorayshi
در این دو بیتی، فایز دشتی به احسن وجه از ظرفیت واج آرایی استفاده کرده است: قیامت قامت و قامت قیامت قیامت می کند این قدّ و قامت مـؤذّن گر ببیـند قامتت را به قد قامت بمـاند تا قیامت معنی این دو بیتی واضح است و فایز خطاب به معشوق می گوید تو قد رعنایی داری و اگر موذن قد و قامت تو را ببیند تا قیامت در حالت ایستاده می ماند. "ق" و "ا" دو حرفی است که جهت واج آرایی انتخاب شده اند. در بیت دوم سخن از خیره شدن موذن به معشوق است. دو نقطه روی "ق" نیز شبیه دو چشم خیره هستند. و دایره حرف "ق" شباهتی به دهان باز دارد که نشانگر حیرت و تعجب است. بنابراین تعدد استفاده از این حرف، به خوبی خیره بودن موذن را نمایش می‌دهد. استفاده از واج آرایی با حرف "ا"، هم نشانگر بلندای قد و قامت معشوق است و هم تداعی کننده ماندن موذن در حالت قیام. آدرس کانال: https://eitaa.com/mohamadghorayshi/59
بخشی از گفت‌وگوي من با رادیو فارس👇
کتاب اثر برگزیده شد. این کتاب را چندی پیش خواندم و چند بیت از آن را که دوست داشتم اینجا آورده‌ام: تا دست تو را پاک بگیریم، گرفتیم هنگام وصال از عرق شرم، وضویی * هر شب به یاد تو این شیشه شراب بر توبه شکسته من گریه می‌کند * برای چیست که از رفتن تو دلنگرانم مگر چقدر قرار است بی تو زنده بمانم؟ * چه باک از این که پیامت دعاست یا دشنام برای عاشق چشم انتظار هر دو یکی‌ست * خویش را گم کرده‌ام بعد از تو در آوار خویش * بس که من سرگرم رویای تو بودم بارها دیده‌ام خواب تو را در دیده بیدار خویش چهره‌ای دارم که پنهان در نقابی کهنه است خیره در آیینه‌ام با حسرت دیدار خویش * من از "دیدار"پرسیدم؛ تو خندیدی به آرامی جواب تلخ را رندانه کردی در شکر پنهان * مرحمت کن باز دست رد بزن بر سینه ام یک قدم مانده‌ست ای دنیا! لب گوریم ما آدرس کانال: https://eitaa.com/mohamadghorayshi/119
دی عزیزی گفت: حافظ می‌خورد پنهان شراب ای عزیزِ من! نه عیب آن به که پنهانی بود؟ رندانگی در شعر  
حاکمان در دم از او قبجر و تمغا خواهند  عنکبوت ار بنهد کارگه جولایی این بیت طنز از  است. او خطاب به حاکمان هم‌عصرش چنین می‌گوید: شما حتی از عنکبوت هم به این بهانه که کارگاه ریسندگی دارد مالیات می‌گیرید.
برنامه رادیویی یک استکان چای_ گفت‌وگو با محمد قریشی.mp3
14.19M
برنامه رادیویی یک استکان چای_ گفت‌وگو با محمد قریشی
شعری طنز از یکی دیوانه‌ای را گفت بشمار برای من همه دیوانگان را جوابش داد کاین کاری‌ست مشکل شمارم خواهی ار فرزانگان را
شناسنامه من یک دروغ تکراری‌ست هنوز تا متولد شدن مجالم هست
چهارمین کنگره ملی شعر مکتب گمنامی شیراز و در جوار حضرت حافظ رتبه دوم بخش ترانه
نثر طنز تذکرة البرانکارد نویسنده: محمد قریشی آن سالک طیار، آن سفینه سیار، آن همدم بیمار، برانکارد نامدار، که مولود آمبولانس است و کرامتش مشهور و ریاضتش مذکور. آورده اند که آن مخلص در بندگی در ابتدای زندگی با پای خود به نزد افراد بیمار می‌شتافت؛ و وی را بر دوش می‌کشید؛ و به نزد آمبولانس می ‌آورد. روزی در ماموریتی زمین خورده، و نخاع وی منقطع شد؛ و چون بیمه از کار افتادگی شامل وی نشد، مجبور به ادامه فعالیت گشت، و از آن پس،  یکی از صحابه دوپای وی، و دیگری دو دستانش را گرفته، و بر بالین بیمار می‌بردند. به پاس همین کوشش و جوششش، محبوب عوام شده بود. چنان که برادر منفورش تابوبت بر وی رشک می‌برد و حسادت می‌ورزید. در کتاب مسطتاب کرامات‌البرنکاردیه نقل کرده‌اند که روزی وی به خانه‌ی برادرخوانده‌اش تخت خواب که در منزل یکی از مدیران بیمه مشغول به خدمت بود رفت.  برانکارد از وی سوال کرد که جناب مدیر قبل از خواب در چه فکری‌ست؟ تخت پاسخ داد: تا حدود ساعت یک شب، مرا شرم آید که بگویم در چه فکریست. اما پس از آن به این می‌اندیشد  که عمل پیوند دست و انگشت و پا را نیز در زمره اعمال زیبایی قرار داده و از پوشش بیمه حذف کند. برانکارد سوال کرد که با چه ادله‌ای وی را این چنین قصدی‌ست. تخت پاسخ داد: عدله او این است که هر که را دست و پا هست در نظر خلق زبیاتر نماید. بنابراین پیوند دست و پا موجب زیبایی و در زمره اعمال زیبایی‌ست. در همین حال صدای فغان بلندی در خانه طنین انداز شد و برانکارد را خبر آوردند که انگشت مدیر به ضرب ساطور قطع شده. برانکار روی برگرداند و گفت مرا تنها در زمان‌های اورژانسی وظیفه‌ی کار هست و در موارد مربوط به اعمال زیبایی بر من وظیفه‌ای نیست. اما با پایه در میانی تخت‌‌خواب، برانکارد بر بالین آن مدیر که بر‌آن‌‌کارد خورده بود رفت و وی را به بهداری رساند.
به دامنت نرسد دست کس که جلوه ناز تو را به بام فلک برد و نردبان برداشت
یک عصر ملایم بهاری در شهر پی امور جاری بودم، که به طور اتفاقی از راه رسید یار غاری! ‌بعد از دو سه بوسه و خوش‌و‌بِش رفتیم به کافه‌ی کناری وی گفت به چای‌چی: دو قهوه!! لطفا تلخ و غلیظ و کاری! در ظلمت کافه بود روشن آهنگ جناب افتخاری بعد از دو سه ربع صحبت و بحث هی گفت و شنفت و پاس‌کاری، وی گفت ز وضع آنور آب از وضع حجاب اختیاری از موی بلوند و چشم آبی از گیسوی لَخت آبشاری در دست تمام مردها گُل بر دوش درخت‌ها قناری هر فرد سه‌‌‌چار خانه دارد هر خانه سه خودرو سواری از آن همه خیل، یک نفر نیست آلوده به دود و زهرِماری کانون تمام خانه‌ها گرم چون شعله سرکش بخاری زن هست درون خانه سالار آسوده ز کار خانه‌‌داری در دیکشنریشان ندارند یک واژه به معنی "نداری" اندام به "سیکس‌پک" مزین لُپ‌ها همه قرمزِ اناری با خود گفتم که آی عاقل!! تا کی غم نان و آه و زاری؟ تا کی تو و همسری تکیده؟ تا کی همه شب اضافه‌کاری؟ باید بروی به آنور آب آنجا دلی از عزا درآری القصه پس از صدور ویزا اتمام مراحل اداری، رفتیم به آن دیار مذکور از راه هوایی و قطاری گفتم که سلام مُلک عشرت! اقلیم رفاه و رستگاری ای مخزن عشق‌وحال و مستی ای خانه‌ی فِندی و فِراری... رفتیم شب نخست در شهر با پوزش و عرض شرمساری_ آثار قضای‌حاجتی بود در سردی جوی آب جاری در آن‌سر کوچه نیز مردی خوابیده کنار چرخ گاری سر کرده عجوزه‌ای در این سو در داخل سطل شهرداری رفتیم به بوستان آن شهر دیدیم دو نوگل بهاری_ رفتند سراغ اصل مطلب بی‌خطبه و عقد و خواستگاری "در دست یکی‌دو مرد هم گل" البته به انضمام ماری همسایه ما به جای بچه مامیِ دوتا سگ شکاری... دیدیم که آن دیار هم نیست از مشکل و رنج و فِسق عاری آواز دهُل شنیدن از دور خوش بود ولی ز همجواری... نه عشرتی و نه حال و حولی نه عشوه و غمزه‌ی نگاری بعد از دو‌سه سال درد غربت "دولا دولا شتر سواری" دلتنگ وطن شدیم و آخر گشتیم از آن سرا فراری.... یک عصر ملایم بهاری در شهر پی امور جاری بودم، که به طور اتفاقی از راه رسید یار غاری! آنگونه به گوش وی زدم چک که قافیه نیز شد فراموش... *این اثر متاثر از شعری‌ست نغز و طنز از دکتر عبدالرضا قیصری با همین وزن و قافیه آدرس کانال: https://eitaa.com/mohamadghorayshi/134
امشب ز فراق دوست خوابم نَبَرَد هم دل به سوی شمع و کتابم نبرد از بس که دو دیده،  آب حسرت بارد بیدار نشسته‌ام که آبم نبرد
با خودش قرار گذاشته بود که هر یک از هم‌کلاسی‌هایش شهید می‌شود، به یاد او یک نهال بکارد. حالا چند روزی است که به جای مدرسه به باغ کوچک زیتونش می‌رود. 🇵🇸 https://eitaa.com/mohamadghorayshi/136