#فاطمیه
#غزل_آیینی
#حضرت_زهرا
می آید استجابت اگر پیشواز تو
فخر خداست محفل راز و نیاز تو
محراب خانه نور علی نور میشود
از جانماز و وصله ی چادر نماز تو
فهم بشر به ساحت درکت نمیرسد
پنهان شده به دست خداوند راز تو
این آن حقیقتیست که کتمان نمیشود
غیر از علی نبوده کسی هم تراز تو
ای ساده زیستی تو تدریس بندگی
ای شوکت بهشت گلیم ِ جهاز تو
نامت سلام داشت،قیامت قیام داشت
زنده است آن شهادت تاریخ ساز تو
فردا کهاختیار شفاعت بهدستتوست
داریم ما امید به برگ جواز تو
#محمدحسن_بیات_لو
@mohamadhasanbayatloo
26.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غزل آیینی
حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها
#شعرخوانی
#فاطمیه
#محمدحسن_بیات_لو
در حضور استاد مرتضی امیری اسفندقه
@mohamadhasanbayatloo
#غزل_آیینی
#فاطمیه
داغ تو را بهانه گرفتم گریستم
از قبر تو نشانه گرفتم گریستم
یک گوشه از محلّه ی غم آشنای تو
با یادت آشیانه گرفتم گریستم
ازکوچه های شهر گذشتم یکی یکی
وقتی سراغ خانه گرفتم گریستم
نامحرمان زدند تو را منهم از غمت
یک روضه محرمانه گرفتم گریستم
لازم نشد سوال کنم رفتهای کجا
از ردّ تازیانه گرفتم - گریستم
مقتل نوشته شانه ات از کار مانده بود
بر موی خود که شانه گرفتم گریستم
▪︎
مضمون تو عنایت محض است بیگمان
تا حسّ ِ شاعرانه گرفتم گریستم
#محمدحسن_بیات_لو
@mohamadhasanbayatloo
#غزل_آیینی
#فاطمیه
ای که خیال رفتن ازاین خانه داری
بعد تو زینب می نماید خانه داری
نه سال با تو زندگی چیز کمی نیست
بعد تو من می مانم و دل بی قراری
بعد تو من میمانم و یک شهر دشمن
اصلاً تو جای من خودت طاقت میآری
از گریه های هر شبت خرده گرفتند
حتی درون خانه ات بی اختیاری
چشم تماشای تو را حتی ندارند
با اینکه تو با هیچکس کاری نداری
پهلوی مجروحت شده باعث که شبها
تا صبح بین بسترت لاله بکاری
دیگر خبر دارند حتی بچه هایت
با پلک های خستهات شب زندهداری
پا میشوی با زحمت بسیار اما
دیدم که دستت را به پهلو میگذاری
شد کار من زانو بغل کردن ولی تو
کاری نداری جز همین لحظه شماری
بعد تو زینب می نماید خانه داری
ای آنکه میل رفتن از این خانه داری
#محمدحسن_بیات_لو
@mohamadhasanbayatloo
زمزمهی ایام بعد از شهادت
#فاطمیه
بند اول
یادم میآید لبخند زیبایت
دلتنگم شبها با یاد نجوایت
آتش افتاده در کار هر روزم
با طفلان تو میسازم ، میسوزم
ای زهرای من...
عمر کمت سر شد
چشم علی تر شد
هرچه که شد در پشت در شد
ای زهرای من...
بعد از تو میبارم
من ابر سیارم
بعد از تو من دل بیقرارم
هستم سلام بی جواب
بیتو شدم خونه خراب
دستامو بستن با طناب
بند دوم
بودم دربند و تو بودی در آتش
میسوخت در شعله کوثر با آیاتش
من مرد جنگم که حالا افتادم
از دست داغت من از پا افتادم
ای زهرای من...
ای زخمی مسمار
بین در و دیوار
خوردی زمین در چشم انظار
ای زهرای من...
رسمش نبود آخر
تنها شوم دیگر
بعد از تو وای از حال حیدر
ای ماه بانوی علی
ای زور و بازوی علی
لرزیده زانوی علی
#محمدحسن_بیات_لو
@mohamadhasanbayatloo
#غزل_آیینی
#فاطمیه
ای که خیال رفتن ازاین خانه داری
بعد تو زینب می نماید خانه داری
نه سال با تو زندگی چیز کمی نیست
بعد تو من می مانم و دل بی قراری
بعد تو من میمانم و یک شهر دشمن
اصلاً تو جای من خودت طاقت میآری
از گریه های هر شبت خرده گرفتند
حتی درون خانه ات بی اختیاری
چشم تماشای تو را حتی ندارند
با اینکه تو با هیچکس کاری نداری
پهلوی مجروحت شده باعث که شبها
تا صبح بین بسترت لاله بکاری
دیگر خبر دارند حتی بچه هایت
با پلک های خستهات شب زندهداری
پا میشوی با زحمت بسیار اما
دیدم که دستت را به پهلو میگذاری
شد کار من زانو بغل کردن ولی تو
کاری نداری جز همین لحظه شماری
بعد تو زینب می نماید خانه داری
ای آنکه میل رفتن از این خانه داری
#محمدحسن_بیات_لو
@mohamadhasanbayatloo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی در برنامه "امابیها"
شبکه قرآن
https://telewebion.com/episode/0x53ebe1a
#فاطمیه۱۴۰۱
@mohamadhasanbayatloo
زمزمهی ایام بعد از شهادت
#فاطمیه
بند اول
یادم میآید لبخند زیبایت
دلتنگم شبها با یاد نجوایت
آتش افتاده در کار هر روزم
با طفلان تو میسازم ، میسوزم
ای زهرای من...
عمر کمت سر شد
چشم علی تر شد
هرچه که شد در پشت در شد
ای زهرای من...
بعد تو میبارم
من ابر سیارم
بعد از تو من دل بیقرارم
هستم سلام بی جواب
بیتو شدم خونه خراب
دستامو بستن با طناب
بند دوم
بودم دربند و تو بودی در آتش
دیدم میسوزد کوثر با آیاتش
من مرد جنگم که حالا افتادم
از دست داغت من از پا افتادم
ای زهرای من...
ای زخمی مسمار
بین در و دیوار
خوردی زمین در چشم انظار
ای زهرای من...
رسمش نبود آخر
تنها شوم دیگر
بعد از تو وای از حال حیدر
ای ماه بانوی علی
ای زور و بازوی علی
لرزیده زانوی علی
#محمدحسن_بیات_لو
@mohamadhasanbayatloo