📷 انتشار تصویر جدیدی از حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی) در کتابخانه شخصی ایشان
کتاب مجموعهای است از محصولات یک فکر، یک اندیشه، یک ذوق، یک هنر؛ مجموعهای است از یافتههای یک یا چند انسان. ما خیلی باید مغتنم بشمریم که از محصول فکر آحاد گوناگون بشر استفاده کنیم؛ این هدیهی کتاب به ماست.
۱۳۹۰/۰۴/۲۹
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ سجده کردن پیروان احمد بصری ( احمدالحسن مدعی یمانی ) برای عبدالله هاشم که حالا شده امام چهاردهم و قائم آل محمد فرقهٔ رایات السود!!!
شیطان تا از پیروان مدعیان دروغین سجده نگیره؛ و اونها رو آمادهی رفتن به جهنم نکنه رهاشون نمیکنه!
👈 این صحنه شما را یاد صحنه بیعت گرفتن ابومجد از مهدیهای دروغین در کتاب #حیفا۲ نمیندازه؟!😉☺️
شما با مطالعه کتاب #حیفا۲ لااقل یک سال از این صحنه جلوترید.
#حیفا
#حیفا۲
#حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان استاد رحیمپور ازغدی در خصوص بعضی نمادها در حرم امام رضا علیه السلام
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرمایید لبخند ☺️😂
دهه کرامت مبارکاااااا 🌹
@Mohamadrezahadadpour
#چِم
#حال_چِم
یک هفته از چهل سالگیام گذشت
الان یک گوشه نشستهام و
یاد ممممحمد ۱۴ ساله افتادم
و همچنین یاد بابای خدابیامرزم
چندماهی است که خیلی یادش میکنم
و گاهی یک کم ریشه مژههایم خیس میشود
و یهو از یک چیز الکی خندم میگیرد
راستش
بگذار غیرکتابی بگویم:
نمیدونم چمه؟
قبلا اینقدر چِم نبود
هفت روزه که بیشتر چِم شده
و انگا یهویی چِم شد
البته نه خیلی هم یهویی
قبلا چِمَم میگرفت و ول میکرد
اما چند وقته که چِمَم کلا گرفته
فقط میدونم که یه چیمه
که خودمم نمیدونم دقیقا چمه
بیشتر کنار پنجره نشستم و بنان گوش میکنم
فکر کنم بنان هم یه چیش بود
باور کن
و الا برای الهه نازش آنطوری غش نمیکرد و نمیخواند
خلاصه درد خاصیه این درد چِم
وقتی که هست اذیت میکنه
وقتی هم که نیست انگار دلت واسش یه چیش میشه
بگذریم
کلا
الهی کسی حالتش چو ما نشود!
والا
راستی
دلم چیزای عجیبی میخواد
با این که به اون چیزا عادتش ندادم
اما مرتب ایراد میگیره
مثلا دیشب
پُرو پُرو ایرادِ سرودن شعر گرفته بود
چه غلطا
سالهاست که از اون حرف مادرم میگذره که بهم گفت اجازه نداری شاعر بشی
بزرگوار معتقد بود که هر پسری که شاعر بشه دخترباز میشه
چه میدونم والا
لابد قدیمیا یه چیزی میدونستن
اما
آهان
راستی
اسم دختر آوردم
یه مدتِ که ...
فکر کنم آره دیگه
هشت سال شده
آره
هشت ساله و سه ماهه که دختربازی میکنم
اینقدرررر باحاله با دختر بازی کردن که حد نداره
مخصوصا وقتی تِل صورتی میزنه
میگم شاید بشه دوباره شعر بگم
چون دیگه دختر دارم و جای نگرانی نیست
بذار از مامانم دوباره استعلام کنم
اگه صلاح دونست و دید که دیگه خطری متوجه پسرک ۴۰ سالهاش نیست، دو سه تا شعر بگم و تپهها و قلههای ادبیات فاخر ایران را آباد کنیم به سلامتی وجودت
حالا ببینم
فعلا
مراقب احتیاط باش
#حال_خاص
#چهل_سالگی
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
لطفا کسانی که میتوانند در نمایشگاه کتاب تهران حضور داشته باشند در این نظرسنجی شرکت کنند:
https://EitaaBot.ir/poll/nwx7e
عالم از ناله عشاق مبادا خالی
که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد
سلاااااام
صبح اردیبهشتیتون بخیر ☺️
خیلی مخلصیم
در سیوپنجمین نمایشگاه کتاب منتظرتان هستیم
راهروی شماره ۹
غرفه ۱۷۵
نشر حداد (آثار حدادپور جهرمی)
🔻لینک صفحه مجازی نشر حداد در #نمایشگاه_کتاب_تهران 👇
https://book.icfi.ir/book?size=12&exhibitorId=2325&page=1&searchType=advanced-search&publisher=%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D8%AF
✔️بعضی چیزها درجهان؛
خیلی مهم تر از دارایی هستند.
یکی از آنها؛
توانایی خوش بودن
با چیزهای ساده است...
یکی بوی #نوزاد
و یکی هم بوی #کتابِ تازه از چاپ درآمده!
✍ #محمد_رضا_حدادپور_جهرمی
هر دو در تهِ مغز و احساس هر آدمی چنان اثر جذابی میگذارد که انسان دلش میخواهد او را بخورد
بخورد نه یعنی که بِجَوَدَش تا خون بیاید
نه
یعنی ببلعدش
جوری که بشود جزئی از خودش
همان قدر که لب گذاشتن روی لپهای گوگولیِ نوزادان و مغز و روح و روان را از یک نفس عمیق پر کردن حال میدهد...
به همان اندازه، چشم دوختن به ذره ذره کتاب نو و جذابی که تازه از چاپخانه زاده شده و به دستت رسیده..
هر دو به همان اندازه سر کِیفَت میآوَرَند
البته بی دلیل هم نیست
هر دو بسی رنجها برده شده تا به قابِ نگاهِ مهربانمخاطبان برسند
و چه لحظات مشقتآوری که آدمی را به فراموشی از خود و پیرامونش رساند
تا وقتی فرزندش به دنیا آمد و جلوی چشمش خودنمایی کرد، دل آدمی غَنج برود از شیرین کلامیاش
حالا چه فرزندش کودکی باشد از جنس تن و بدن و وجودش
و چه کتابی باشد از جنس روح و روان و افکارش...
شما را به لذت بوییدن و روئیدن و جوشیدن و خروش از صفحه صفحه کتابها در #نمایشگاه_کتاب_تهران دعوت میکنم.
جایی که گاهی حتی میشود با باباها و مامانهای کتابها دَمی نشست و از لذت و مِهر و قهر و رنج این مسیر با آنها سخن گفت.
🔺 شما را به صفحه نشر حداد در نمایشگاه کتاب تهران به این آدرس دعوت میکنم:
https://book.icfi.ir/book?size=12&exhibitorId=2325&page=1&searchType=advanced-search&publisher=%D8%AD%D8%AF%D8%A7%D8%AF
🔺و اگر قدم رنجه کردید و تا نمایشگاه آمدید، پذیرای مِهر و توجه شماییم در غرفه نشر حداد:
راهروی شماره ۹
غرفه ۱۷۵
بر اساس این نظرسنجی، انشاءالله تلاش میکنم پنجشنبه و جمعه این هفته ....
اصلا بذار ی کاری کنیم
هر کسی توانست متن ادبی و جذاب و دلبرانه در خصوص قرار ملاقات این هفتهمون در نمایشگاه کتاب به سبک نامههای الهام و داود بنویسد، یک نسخه از کتاب یکی مثل همه خدمتشان تقدیم میکنیم☺️
لطفا قابل انتشار باشد و مکان و زمان قرار ملاقاتمان را هم ذکر شود
پنجشنبه و جمعه
ساعت ۱۱ تا ۱۲
بسم الله
منتظر متن دعوتنامه جذاب و حال خوبکن شما هستم.
آقاااا
آقاااااااا
لطفا مخاطبتون من نباشم
بلکه مخاطبتون باید جمع صمیمی بچههای کانال باشد
🔹متن پیشنهادی دعوتنامه
سلام و دروود عزیز جان
دلبرا 🌹میدانم که از دستم شاکی هستی که چرا دیر به دیر به مرخصی می آیم.
شرمنده، خودت که خوب میدانی دارم با تمام وجود در عسلویه کار میکنم، تا پس اندازی جمع و جور کنم و بتونم پول رهن خانه جور بشه و به سلامتی ما هم بریم خانه بخت🏡.
میدونی که بعد شما عشق دوم ام، کتاب هستش...
این هفته هم نمایشگاه کتاب هستش...
از صاحب کارم با هر زحمتی بوده، مرخصی گرفته ام و پنج شنبه و جمعه میام تهران...
پس عشق اول و آخرم...قرار ما سر عشق دوم 😉
دلبرا !!!شما هم تشریف بیارید چی میشه...به به..
پس منتظرتم...نمایشگاه کتاب...مصلی ... راهرو ۹ ، غرفه ۱۷۵
ان شاالله ساعت ۱۱ اونجا منتظرتم.
🔹به نام نامی آنکس که میدانست غم فراق را جز شوق وصال نشوید و درد هجران را جز وعده ی دیدار نکاهد...
نگارش نامه برای دعوت از ساحری که قلم در دستش چون عصای موسی معجزه میکند کاری بس دشوار و طاقت فرساست، لیک دل را قرار نیست تا آن قامت بلند را در ردای معرفت ملاقات کند و به همین جهت از حضرت والا تقاضا میشود افتخار و سعادت شرفیابی به بنده و دیگر مشتاقان عنایت فرمایید...
سخن کوتاه باید که بر عمرت بیفزاید...
وعده ی دیدار آدینه ای نیلوفری در میعادگاه...
🔹شاید این اولین وآخرین دیدارصمیمانه وعاشقانه وصادقانه ماباشد
شاید ازاین ببعد با بوی سرب وجوهر هرکتاب نو وحتی یک روزنامه دردی درتمام وحودمان بپیچد بغضی لذت بخش وغمی دوست داشتنی مهمان قلب ما بشود شاید رهگذران گاه گاهی شاهد زنان ویامردان چهل ساله ای باشند که کتاب ویاروزنامه ای را به بینی خودچسبانده ویایک نفس عمیق انگار بوی تمام جوهروسرب جریده وکتاب رامی بلعند و آه ازاشک وامان ازاشک وگونه ای که خیس شده
قرارها بین المللی است درهابازاست برای همه
دراین قرارگاه ردپای خیلی هاست
خیلیها آمدند ونفس کشیدند خندیدند وکتاب خریدند ورفتند.
اما چه کسی خبردارد قرارچهل ساله های شهر یعنی چه
شاید این اولین قرارچهل ساله ها درتاریخ باشددریک بعدازظهر بهاری روزجمعه
قراری عاشقانه قراری که زل بزنند به چشمان هم وبگویندآره منم مثل تو دچار چم شده هستم
بمن لبخندبزن نگاهت روازمن نگیرمن نیازمند نگاه نافذ وچشمان سیاه توهستم من نیازمندآغوش قلب مهربان توهستم احساس مرا درقلبت بفشار وبمن بگو نگران نباش من می دانم توهم دچار چم شده هستی
نگران نباش ازعاشقی نترس از قرار چهل ساله های شهر نهایت لذت رو ببر
مگر چندبار خدا بما فرصت چهل سالگی وقرار عاشقانه درفرهنگی ترین مکان بین اللملی این سرزمین را می دهد
می دانی تو می توانی غرورت راحفظ کنی می توانی به روی خودت نیاوری که دچار چم شده ی چهل سالگی هستی وباغرور دست درجیبت کنی ویک کتاب سنگین وخشن امنیتی بخری باشد مبارکت باشد مبارک غرورت باشد توصاحب کتاب من شدی ومن صاحب پول جیب تو خدابه طرفین توفیق دهد
اما عزیز چهل ساله بمن نگاه کن مدتهاست می خواهم چشمت به قلم من نباشد به عمق چشمانم نگاه کن مدتی چند نگاه ازمن نگیر من نیازدارم بتو بگویم دوستت دارم وکنارت هستم هرچندخانه ات رابلدنیستم
باتوام سر قرار وضیافت چهل سالگی می آیی ؟
یک بعدازظهر پنج شنبه ویا اگر جمعه بیایی پذیرای دلتنگی عصرهای جمعه قلبت هستم
بیا ومراچشم براه نگذار
پنج شنبه ویاجمعه
سرساعت یازده بیا تا دوازده کنارم باش
🔹اردیبهشت رازی را به من گفت که من با شما در میانش می گذارم ؛
اردیبهشت به من گفت: تنها کسانی به بهشت می روند که آفریدن بهشت را در دنیا تمرین کنند.
کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را جمع کرد ، برایشان چای ریخت ، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده ، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد .
کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت ؛
که غم و اندوه ، رفتنی است و روزهایِ خوب در راه اند ،
که حالِ همه مان خوب خواهد شد ...
البته چای بهانهست کنارهم بنشینیم
مهربان باشیم
عشق بورزیم
خداوند بنده های مهربانش را
که بهم عشق می ورزند دوست دارد
بیا در اردیبهشت با هم قرار ملاقات بگذاریم
مثلا روز پنجشنبه
مثلا در کنار یک نویسنده که جذابیتش در این است که
نمیکوشد تا موردِ پسند قرار بگیرد
عادتی دارد: همیشه حقیقت را میگوید...
بی قراریم تا لحظه ی قرار
🔹به نام نامی آنکس که میدانست غم فراق را جز شوق وصال نشوید و درد هجران را جز وعده ی دیدار نکاهد...
اکنون که دل را قرار نیست تا جمع فرهیختگان و مشتاقان را به دیده بنشاند، از حضرت والا تقاضا میشود افتخار و سعادت شرفیابی به بنده و دیگر مشتاقان عنایت فرمایید... شاید دیدگان بی فروغ ما را نوری حاصل آید که روشنی بخش مسیر زندگی باشد...
سخن کوتاه باید که بر عمرت بیفزاید...
وعده ی دیدار آدینه ای نیلوفری در میعادگاه...
🔹سلام و درود بر به گل نشستگان کشتی وصل
با توجه به تضرع و زاری و عجز و لابه ای که در مرسولاتتان برای شرفیابی و عرض ارادت خدمت این جناب تان روا داشته اید بر آن شدیم تا همانگونه که جناب سعدی علیهم الرحمة گفته اند
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
بهای این دل شکستتان را بپردازیم و شخصا ملاقاتی را ترتیب دهیم تا هم شما به طیب خاطر برسید و هم ما در زمره ی مؤلفان خوش طینت قرار گیریم
میعادگاه
نمایشگاه کتاب تهران
پنجشنبه و جمعه ساعت 11 _ 12
ایام به کام و دلهایتان آرام
محمد..
🔹بسم رب العباد
محبوبان من!
داشته باشید به ما اعتماد، اگر دارید به خدا اعتقاد، بیاید غرفه ۱۷۵ نشر حداد، همین پنجشنبه جمعه است نه وسط مرداد، ساعتش را یادم رفت بگویم ای داد، ساعت ۱۱ تا ۱۲ را شما دادید پیشنهاد، به قول حشمتِ فردوس افتاد؟!
🔹مثل شیرین برای فرهاد
مثل خسرو برای شیرین
مثل وامق برای عذرا
مثل الهام برای داود
مثل گل باغا برای اعضا...
جمعه بعداز ظهر منتطرتون هستم
کجا؟
نمایشگاه کتاب
دقیقا کجا؟
راهروی ۹
دقیقا تر کجا؟
غرفه ۱۷۵
باشه؟! مرسی اه
🔹 https://DigiPostal.ir/ctboo8a
🔹پاشید بیایید نمایشگاه .
پیام ی آدمی که همین امشب دلشو شکوندن و حوصله ی این قر و فرا رو نداره
🔹بسم رب العلم...
یگانه خواننده ساکتِ نظرات
سلام
یا دوست! با عرض فراوان احترام، ایام عزت مستدام، لبخند عالی بی ابهام، عزت و شوکتتان بی آلام، رخ و صورت بی مانندتان سرخ فام. گفتم دو کلمه ای عرض حاجت ببرم در ایتا ! . به محضر آن زیباکلامانی که وجودشان زرین فام. طَبَق طَبَق واژگان مهر آورده ام پیاده نظام. باشد که از شما دلی ببرم بی سرسام. و عاقبتِ دلخوری و بدعهدی ایام را کنیم خوش سرانجام. به حق فردوسی خوش مرام.
دوستان من! اگر قابل میدانید و به این خواننده خسته دلتان نظر مرحمتی دارید چرا که «ان الله یحب الراحمین و یحب المترحمین.» مستدعی است که اجازه بدهید که جمعه صبح جهت عرض مراتب طرفداری، خدمت آن یگانه دهر رسیده و مرکبی هموار فراهم نموده و حضرت علیّه را به ضیافت دید و بازدید و حال و احوال در راهروی شماره۹ غرفه ۱۷۵ همراهی نموده تا از تنعم در کنار منبر خوش معرفتش، و از حضور در زیر سایه پر محبتتان، صبحی سپری کنیم به مِهر و مناجاتی کنیم پر آگاهی.
🔹به نام خداوند یزدان پناه
نویسم برایتان خبری داغ و دست اول
،که نگاه خورشید و باد به آن نرسیده .
و دست خبر چینان از آن به دور مانده .
به محضر تان رساندم
که این خبر پرده بر می دارد
از رازی پنهان .
خبری که رساند به دوستان و شیفتگان
به محبان و یاران
که میخواهد برسد کاتبی بزرگ از ایران زمین ،
که آوازه داستان و قلمش گوش ها را پر کرده ،
و هر خواننده ای را محسور کند و
بر افکار آنها نظر کند ،
و بیدار کند و به خواب رفتگان را ،
و روشن کند پشت پرده ها را .
این حضور و دیدار
باشد برای پنجشنبه و جمعه
ساعت ۱۱ تا ۱۲
و به اطلاعتان رسانم
کسانی که به این قرار می آیند
سایه مانند خود را به محله نمایشگاه
کوچه ۹ (راهرو) پلاک ۱۷۵ (غرفه)
رسانند.
.با تشکر کلاغ خبر چین .