بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️پسر نوح⛔️
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
«فصل سوم»
قسمت: چهل و چهارم
تهران_ دفتر کار تهران
برگ های کاهو خودش به خودی خود خیلی خوشمزه و مفید هست اما بعضیا بیشتر علاقه به ساقه کاهو دارند. اگر بخوان به ساقه برسن، باید از برگ ها شروع کنند و عبور کنند تا به ساقه برسن و ازش استفاده کنند.
راحله و کسانی که باهاشون ارتباط داشت، حکم ساقه داشتند. دقت کنید لطفا ! حتی ریشه هم نه! بلکه ساقه. و من و تیمم مامور قطع کردن ساقه بودیم. بازم تاکید میکنم: مامور قطع ریشه نه! بلکه فقط خود ساقه! لابد ریشه را به تیم های قوی تر سپرده بودند. به خاطر همین، ما برگ ها را جدا کردیم و هر کدوم به دردمون میخورد مصرف کردیم و هر کدومش مربوط به ما نمیشد به گروه های دیگه تحویل دادیم.
اما ... در رسیدن به ساقه، همیشه جای اتصال برگ ها به چشم میخوره و نمیشه به راحتی صاف صوفش کرد. مثلا همین آسید رضای پرونده ما با اینکه ساقه نبود و یکی از برگ و بَرج های پرونده بود، اما خودشو توی دردسر بزرگی انداخت. چرا؟ حالا عرض میکنم...
پس از دستگیری خانم دومش، مستاصل میشه و نمیدونه چیکار کنه؟ حتی یه تماس هم با من نگرفت و روی حرف زدن با من نداشت. چون خیلی زیاد نه ... اما تا حدی از هویت خانم دومش آگاه بود و میدونست چه عتیقه ای هست و تازه اول راهشه و قراره سازمان دهی اثرگذاری در جامعه مذهبی زنان قمی که متصل به متین و اینا بودند داشته باشه.
اشتباه بزرگ و نابخشودنی آسید رضا این بود که با خطی که فقط دو سه روز بود از دوستاش گرفته بود و اون خط، حدودا سه چهار ماه راکد و بلااستفاده بوده (و خیال جمع بود که مثلا ما به همین راحتی دور میخوریم اما نمیدونست که اگه قرار باشه هر متهم یا مجرمی با یه خط دیگه ادامه بده و ما نتونیم ظرف مدت چند ثانیه کشفش کنیم باید فاتحه کشور و امنیت و همه چیزو خوند) ، برای خط به اصطلاح امن راحله تماس میگیره و آمار میده که آره ... ساجده دستگیر شده ... من خیلی ترسیدم ... احتمالا نفر بعدی خودتی ... متین هم دو سه شبه که دستگیر شده ... حاج آقا هم حالش خوب نیست ... دستش رو قلبش هست و همش میگه متین! ... الان چیکار کنیم؟ و تکلیف چیه؟
حالا صدای نفس من و حیدر نمیومد و بی صبرانه میخواستیم ببینیم راحله چه تدبیری میکنه و چه مهره ای میریزه وسط؟!
که دیدیم راحله یه نفس عمیق کشید و خیلی حساب شده و مثلا با وقار گفت (البته من جملات وسطش را حذف کردم تا راحت تر مطالعه کنید) : «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم ... افوض امری الی الله ... ان الله بصیر بالعباد ... آرام باشید سید بزرگوار! به جدتوت توسل کنید. به جناب موسی بن جعفر! به کسی که عمری را در زندان های ظلم و جور سر کردند ... بگین تحصن کنن ... زن و بچه ها و اهل بیت ایشون باید تحصن کنن ... به فدک و دو سه جای دیگه هم میسپاریم که رسانه ای بشه ... که چرا پسر بزرگ مرجعیت مظلوم شیعه را دوباره دستگیر کردن؟ دختر کوچولشون چطوره؟ هنوز چادر عربی زیبا به سر میکنه؟ باید اینبار با تاسی به رقیه خاتون، با اشک های مظلومانش و سوز پدری بودنش، ارکان رژیم را بلرزونه! برین توکل کنین بر خدا ... از این پیچ هم عبور میکنیم... ضمنا دیگه تماس نگیرید ... اگر لازم شد شماره و کانال جدیدم را خدمتتون معرفی میکنم ... سلام حقیر به حضرت آقا برسونید... فی امان الله!»
لطفا همین حالا دوباره برگردین و یکی دو بار دیگه جملات راحله را با دقت و تصور دقیق حال و هوای راحله و بیقراری آسید رضا از دستگیری زنش بخونید. من و حیدر مونده بودیم که با یه مرجع و استاد اخلاق هفتاد ساله روبرو هستیم یا با یه خانم مجتهده و کاریزما ؟! آخه تیپش که از دوربین داشتیم رصد میکردیم، چادری اما جوری که فوق فوق العاده جذاب و های کلاس ... (از اونا که اگه توصیفش کنم بازم جماعت از ما بهترون میگن نگو که حال بچه های مردم بد میشه و روم به دیوار گمراه میشن!) ... اما جملات هوشمندانه و حساب شده و دل قرص کن در حدّ حضرت آیت الله العظمی!
به حیدر گفتم: به بچه های قم گرا بده ... بگو دو تا کار در دستور دارن: یکی اینکه میخوان تحصن کنن و رولسیون مظلومیت بچینن! و یکی دیگه هم این که میخوان رسانه ای بشه و دارن سناریو میچینن!
حیدر فورا اقدام کرد و اطلاع داد. در همون لحظه داوود اومد پشت خط و گفت: حاجی مثل اینکه دارن میرسن ... بیش از یک ساعت شده ... جنت آباد هستن ...
گفتم: آره ... دارم میبینم ... چیز خاصی دیدی؟
گفت: نمیدونم خاص باشه یا نه؟ اما یه ماشین آریو پشت سرمون هست!
گفتم: صبر کن یه لحظه ... آهان ... دیدمش ... خب؟ از کی پشت سرته؟
گفت: 11 دقیقه است.
گفتم: خیره انشاالله ... کوچه بعدی سمت چپ بپیچ و وارد خیابون اصلی بشو و برگرد سر چارراه! انگار اصلا منصرف شدی به مسیرت ادامه بدی!
گفت چشم و همین کارو کرد.
به حیدر گفتم: آمار این آریو را دربیار!
آمارش درآورد و چیز خاصی نداشت ... اما نکتش اینجا بود که روی جی پی اس من، دقیقا همون جا پارک کرد که راننده راحله هم توقف کرد و راحله از ماشین پیاده شد.
به نزدیک ترین واحد سیار اونجا دستور آمار دادم. اما داوود فورا اومد پشت خط و گفت: حاجی لغو دستور بزن... خودم هستم.
گفتم: خیلی هم عالی. ببین چه خبره؟ ما الان آمار صوت و صدا میخوایم اما گوشی هایی که با راحله و رانندش هست جوابگوی ما نیست...
همینو گفتم که یهو صدای بدی شنیدم...
صدای ترمز شدید ماشین و کشیده شدن خیلی بد لاستیک روی آسفالت!
معمولا بعد از صدای بد لاستیک روی آسفالت، صدای محکم برخورد کردن ماشینا به هم میاد. اما اون لحظه اینقدر صدا بلند و گوش خراش بود که برای چند ثانیه گوشیو از گوشامون برداشتیم!
گفتم: داوود صدامو داری؟ داوود ...
چیزی نگفت ...
اما انگشتش هنوز روی شاسی بود و صداها را میشنیدم ...
گفتم: داوود جان! هستی؟ چی شده؟
بی مزه ی مو فرریِ ریش پرفسری جواب داد: خب خدا را شکر که حداقل یه جان از شما شنیدیم! داووووود جااان ! هستم حاجی... ردیفه ...
گفتم: چی شده؟
گفت: راستش برگشتم پشت سر همون آریو ... دیدم آقای الف سوارش هست ... دنبال من نبودن ... داشتن مسیر خودشون میرفتن ... الف پیاده شد و رفت همون آپارتمانی که راحله رفته بالا!
گفتم: خیلی خب ... این صدای چی بود ...
گفت: هیچی ... از عقب بهم زدند ... از بس من و رانندم حواسمون به این دو تا بود ... الان یه عقب دادیم در راه خدا ...
گفتم: ولش کن ... بسپار به راننده ... خودت درگیر نشو ... برو ببین اونجا چه خبره؟ چرا سیگنال از گوشیاشون ندارم؟
گفت: چشم ... یا علی !
ادامه دارد...
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
مجلس روضه امام هادی علیه السلام
ان شاءالله تا دقایقی دیگر
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت شادی قلب نورانی امام عصر ارواحنا فداه و سلامتی نائب المهدی، رهبر فرزانه و شجاع انقلاب اسلامی و همه رزمنده های داخل و خارج لطفا ۱۴ صلوات ختم بفرمایید.
✅ امام هادی علیه السلام و غُلات
در هر دین و مذهب و نحله ای، ممکن است کسانی یافت شوند که در بعضی از آموزه ها یا اصول آن، جانب گزافه گویی و مبالغه را بگیرند و درباره شخصیتهای دینی دچار غلو گردند.
متأسفانه در میان شیعیان ـ و یا به اسم شیعه ـ گروهی بودند که دچار چنین انحرافی شدند. آنان گروهی بودند که نسبت به ائمه طاهرین علیهم السلام غلوّ می کردند و حتی بعضی برای آن حضرات قائل به مقام الوهیت بودند. وجود این عده در زمان امام هادی علیه السلام پیشینه تاریخی داشت و به دورانهای قبل از ایشان و حتی به دوران وجود مبارک امیرمؤمنان، علی علیه السلام باز می گشت.
امام زین العابدین علیه السلام این چنین از غلات تبرّی می جوید و می فرماید: «إنَّ قَوْما مِنْ شیعَتِنا سَیُحِبُّونا حَتّی یَقُولُوا فینا ما قالَتِ الْیَهُودُ فی عُزَیْرٍ وَقالَتِ النَّصاری فی عیسَی ابْنِ مَرْیَمَ؛ فَلا هُمْ مِنّا وَلا نَحْنُ مِنْهُمْ؛ عده ای از شیعیان ما به صورتی به ما دوستی خواهند ورزید که در مورد ما همان چیزی را می گویند که یهود در مورد عزیر و نصاری در مورد عیسی بن مریم گفتند. نه آنان از ما هستند و نه ما از آنان هستیم.» ...
ائمه اطهار علیهم السلام همواره به فراخور شرایط با این عده به مبارزه می پرداختند و با گرفتن موضع قاطع در قبال این طرز فکر تا حدّ ممکن نمی گذاشتندکه این عده با انتساب خود به شیعه آنان را بدنام کنند.
ازامام سجاد روایت شده است که فرمودند: «أَحِبُّونا حُبَّ الاِْسْلامِ فَوَاللّه ِ ما زالَ بِنا ما تَقُولُونَ حَتّی بَغَّضْتُمُونا إلَی النّاسِ؛ مارا آن چنان دوست بدارید که اسلام گفته است. سوگند به خدا! پیوسته چیزهایی را در مورد ما می گویید که در نتیجه آن، دشمنی مردم را متوجه ما می سازید.»
در اینجا باید متذکر شد که تفکّر غلوّآمیز به صورتهای مختلفی ممکن است محقق شود. مرحوم علامه مجلسی در بحار چنین می گوید: «غلو در مورد نبیّ و امامان به این است که کسی قائل به الوهیت آنان شود، یا اینکه قائل به شریک بودن آنان با خداوند باشد، در اینکه مورد عبادت واقع شوند یا اینکه آنان در خلق کردن یا روزی دادن با خدا شریک هستند، یا اینکه خداوند در آنان حلول کرده است، یا با آنان یکی شده است، یا اینکه کسی قائل باشد که اینان، بدون وحی یا الهام از جانب خدا، عالم به غیب هستند، یا اینکه ائمه علیهم السلام را انبیا بدانند، یا قائل به تناسخ ارواح بعضی از ائمه در بعضی دیگر باشند، یا قائل به اینکه شناخت آنان، انسان را از تمامی طاعات بی نیاز می کند و با شناخت و معرفت آنان تکلیفی نیست و نیازی به ترک معاصی نمی باشد.»
محمد بن عیسی می گوید: امام هادی علیه السلام نامه ای به من نوشت که شروع آن چنین بود: «لَعَنَ اللّه ُ الْقاسِمَ الْیَقْطینی وَلَعَنَ اللّه عَلِیَّ بْنَ حَسْکَةِ الْقُمیّ، اِنَّ شَیْطانا تَرائی لِلْقاسِمِ فَیُوحی اِلَیْهِ زُخْرُفَ الْقَولِ غُرُورا؛ خداوند قاسم یقطینی و علی بن حسکه قمی را لعنت کند! شیطانی در برابر قاسم نمایان می گردد و با القای سخنان باطلِ به ظاهر آراسته او را می فریبد.»
نصر بن صبّاح گوید: حسن بن محمد که معروف است به ابن بابا و محمد بن نصیر نمیری و فارس بن حاتم قزوینی را امام عسکری علیه السلام مورد لعن قرار داده است.
و گاه اهل بیت دستور قتل بعضی از آنان را صادر نموده اند:
محمد بن عیسی می گوید: «إنَّ اَبَا الحَسَنِ العَسْکَرِی علیه السلام أمَر بِقَتلِ فارِسِ بْنِ حاتم القَزْوینیّ وَضَمِنَ لِمَنْ قَتَلَهُ الجَنَّةَ فَقَتَلَهُ جُنَیْدٌ؛ امام هادی علیه السلام به کشتن فارس بن حاتم قزوینی امر فرمود و برای کسی که او را بکشد بهشت را ضمانت کرد و جنید او را به قتل رسانید.»
خلاصه اینکه:
مسئله توجه به مقام بندگی اهل بیت در پیشگاه خداوند و بالاتر فرض نکردن از آنچه خودشان اجازه داده اند، لازمه تقوا و مکتب راستین تشیع بوده و هست.
👈 لذا مداحان و منبری ها و ... خیلی باید توجه داشته باشند که محتوای اشعار و سخنان و سخن پردازی ها ، باید به گونه ای باشد که مرز بین کفر و ایمان را کاملا مشخص کند.
نه اینکه بعد از جلسه و منبر و روضه، تازه برای مردم سوال پیش بیاد که آیا این حرفها کفر و شرک بوده یا نه؟!
اجازه بدید امشب روضه نخونم. چون معلوم نیست سر از کجا و چه عباراتی دربیاره. فقط به دو شعر فوق العاده زیبا بسنده میکنم:
#امام_هادی علیهالسلام
🔹آیینه قرآن🔹
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم
داشتم کنج حرم جامعه را میخواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحهی غار حراست
خط به خط جامعه آیینهی قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسهی ظرفیت من پر شده است
همهی عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
من زمینگیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتیست حقیر ای باران
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران
ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران
پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران
سامرا قسمت چشمان عطشخیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران
#سیدحمیدرضا_برقعی
بگذار کمی عرض ارادت بنویسم
دور از تو و با نیت قربت بنویسم
سجاده ی شب پهن شده، حیّ علی شعر
بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم
بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر
یا هادی و یا هادیِ امت بنویسم
شاید که چنان رود، سر راه بیایم
بر صفحه ی صحرای جنون خط بنویسم
مقصود من از "یا مَن ارجوه" رجب ها
غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟
با ذره ای از مهر تو، ای چشمه ی خورشید
از نور تو، تا روز قیامت بنویسم
با این همه آلودگی، ای آیه تطهیر
از سوره ی انفاق و کرامت بنویسم
از سنگ زدن بر دل آئینه بگویم
از سوختن پرده ی حرمت بنویسم
دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز
چیزی اگر از حد جسارت بنویسم
من آمده ام نقطه سر خط بنویسم
از جامعه، از شرح زیارت بنویسم
ای مهبط وحی، ای نفست معدن رحمت
بگذار که از چشمه ی حکمت بنویسم
وقتی که تویی راه رسیدن به خداوند
این قافیه را نیز هدایت بنویسم
آه ای دهمین ذکر مُجیبُ الدَّعَواتم
مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم
حالا که نوشتند «و کُنتُم شُفَعائی»
بگذار ز اسباب شفاعت بنویسم.
محسن عرب خالقی
4_5978877097764978696.wma
5.95M
💠زیارت جامعه کبیره با صدای آقای سماواتی💠
از همه دوستان التماس دعا دارم.
دلنوشته های یک طلبه
@Mohamadrezahadadpour
خدایا
الهی قربونت برم
الهی دورت بگردم
بعضی وقتا کلا همه چیز یادم میره و نمیفهمم تو قرآن و روایات چی نوشته و منظورشون دقیقا چیه؟
مثل همین که گفتی من از رگ گردن به تو نزدیک ترم.
والا نمیفهمم
لطفا بغلم کن
لطفا زورم کن
یواشتر لطفا
زود بغلتو برندار و اجازه بده یه کم گرمی محبتت بیشتر حس کنم.
آخه تو این همه بنده باحال داری. ولی من که یه دونه ... همش یه دونه خدا بیشتر ندارم
قبول دارم ... میدونم ... متوجهم که بعضی وقتا همینم نادیده میگیرم و هر جور عشقم بکشه رفتار میکنم
اما ببخشین
میشه ببخشی؟
آ خدا
فکر نکنی دارم لوس بازی درمیارم و مثل این ندید بدیدا حرف میزنم
اما بعضی وقتا آدما دلشون میخواد یه کمی نازشون خریده بشه
متوجهی که؟ بالاخره خودت ما را اینجوری آفریدی و لطفا خودتم درکمون کن
یه کمی نازمون بخر
چی میشه مگه؟
میدونم هم بی چشم و رو هستم و هم ناشکریم زیاده
اما ...
ازت خواهش میکنم
جون هر کی دوس داری
فقط یه خواهش ازت دارم:
ولم نکن!
همین
لاَ تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
سلام و روزتون بخیر
دیشب بعد از مراسم مجازیمون، همین طور که با شما جامعه کبیره منقول از امام هادی علیه السلام را گوش میدادم، بنظرم رسید چقدر از فرازها و محتوای بلند ادعیه و زیارات دوریم.
خلاصه یه تیکه از چیزایی که دیشب نوشتم، شد این👇🌹
💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺
شما فقط ادعا نمیکنید.
دعوتمون میکنین.
خودتون رسیدین و میگین: «بچه ها ! شما هم بیایید!»
نه اینکه وایسین یه جا بگین: «ملت! شما بفرمایید جلو تا ما هم بهتون ملحق بشیم!»
دعوتتونم نه با منت هست و نه با زور و کتک!
با دلمون کار دارین نه با دهنمون.
اگه راضی شدیم، راه و چاه نشونمون میدین. اگه هم بچه بدی بودیم، فورا دهنمون آسفالت نمیکنین!
کارتون بیسته خداوکیلی...
مَرده و حرفش!
وقتی یا علی بگم، تا تهش باهامین و اگه خودم دستمو نکشم، شماها دستتونو ول نمیکنین.
چون پای قول و قرارمون هستین و با دو تا جفتک انداختن من و امثال من دلخور نمیشین.
والا عشقم عشق شماها
نه ادابازی بقیه که فقط عین و شین و قافش یدک میکشن...
تمام و کمال مال عشقتونین و عشقتونم همه جوره پشتتونه
مثل ما چاکر همه نیستین و توی سلام و علیک و احوالپرسی و حقیقی و مجازی، قربون همه نمیشین
فقط دلتون پیش یکی گیره
نه مثل ما که دلمون پیش یکی یکی گیر میکنه و آخرشم هیچی به هیچی ...
هر چی ما ترانه و شعر و قپی اومدیم، اما شماها نه ...
خدا نکنه بگه بمیر!
میمیرین!
خدا نکنه بگه زنده شو!
پامیشین میدوین!
حرف معشوقتون دو تا نمیشه ...
دقیقا بر عکس ما ...
که یا بهانه میاریم پیامکت ندیدم!
پشت فرمون بودم!
تا اومدم نگاش کنم پاک شد!
الو ...
صدات ندارم ...
بعدا ...
حالا باشه سر فرصت ...
نه ...
شماها کارتون درسته...
هر چی بگه، همونین!
نه کاسه داغ تر از آشین و نه کاتولیک تر از پاپ!
نه بهانه بنی اسرائیلی میارین و نه ...
فقط میگین چشم!
باید همیشه کلاهمون به احترام شماها از سر برداریم و بگیم:
سلام به شماها ... دم شماها گرم!
چقدر شماها راستی راستی خوشبختین و چقدر ما الکی ادای خوشحالا را درمیاریم.
هی ...
بگذریم!
👈 (#ترجمه ای آزاد از این فراز نورانی زیارت #جامعه_کبیره: السَّلاَمُ عَلَى الدُّعَاهِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلاَّءِ عَلَى مَرْضَاهِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّینَ (وَ الْمُسْتَوْفِرِینَ) فِی أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّهِ وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللَّهِ وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیِهِ وَ عِبَادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ )
#زیارت_جامعه_کبیره
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺💠🌺
@mohamadrezahadadpour
جسارتا امشب یه جای خاصصصصی هسم
اگه خدا خواس، یک و دو به بعد درخدمتم
😌
چشم
چیزی پاک نمیکنم
حالا برو با خیال راحت استراحت کن اگه راس میگی