یادته یه شب برات میگفتم که یه روز با خودم کشتی گرفتم و از خودم شکست خوردم؟
الان همون حسیّم
امشب بد زدم زمین
خیلی بد
با صورت زدم زمین و کشیده شد رو آسفالتا
عوضی
حتی نکرد یه کم یواشتر بزنه
چنان زد که انگار یه عمره من اغفالش کردم!
من از اولشم که تازه طلبه شده بودم و معمولا سالهای اول، طلبه ها احساس مرجع تقلید و قطب عالم عرفان بودن دارند، خیلی معنی کلمه شیطان و شیطان رجیم نمیفهمیدم
الان که دیگه بدترم
من همیشه از خودم خوردم
از نفسم
بیا امشبم مثل همیشه تقصیر بندازیم گردن این و اون تا با خیال راحت بریم بکَپیم
از اولش تقصیر بقیه است
بقیه ینی همه منهای خودم
اگه یکی پیدا شده بود که بهم بگه هدف، این و اون شدن نیست ، شاید به جای نشستن سر جای بقیه، میرفتم سر جای خودم پیدا میکردم و حالی به هولی
امان از جوّ
آخیش
راحت شدم
امشبم خوشبختانه تونستم بقیه را مقصر کنم
دیگه میتونم وجدان درد نداشته باشم
توییت @SX3IbEeijAgvSGw را بررسی کنید: https://twitter.com/SX3IbEeijAgvSGw/status/1121838899809140736?s=09
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله
از همه شما عزیزانی که در غم از دست دادن پدر خانمم محبت کردید و با پیام و تماس، ابراز همدردی کردید بسیار تشکر میکنم.
اکثر شما را ندیده و نمیشناسم اما احساس بسیار خوب و صمیمی در پیام های شماست که در وقت حزن و شادی به دلم نشسته و احساس جذابی در این روزگار به بنده القا میکند. لذا خدا را شاکرم.
حتی اگر بگویم که با پیام ها و تذکرات و نکات جالب شما پیوند قلبیم با قرآن و عترت، علی الخصوص امام عصر ارواحنا فداه بیشتر شده، گزاف نگفته و به شما افتخار میکنم.
کاش شرایطم جوری بود که میتوانستم بنده هم بیشتر به درد شما بخورم و حداقل جواب پیام های شما سروران ارجمندم را بدهم. اما همچنان شرمنده شما هستم.
امیدوارم سالم و سرحال باشید.
برادر کوچک شما: محمد
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
🔸 نظرتون درباره یه عصرانه با طعم گپ و گفت و امضای کتاب در نمایشگاه کتاب تهران چیه؟ ☺️
دلنوشته های یک طلبه
🔸 نظرتون درباره یه عصرانه با طعم گپ و گفت و امضای کتاب در نمایشگاه کتاب تهران چیه؟ ☺️
✔️ توجه لطفا⛔️
رفقا فعلا قرارمون #عصر_جمعه ساعت ۱۷ تا ۱۸ باشه. البته به شرط حیات و ...
شماره و آدرس غرفه را بعدا دقیقتر عرض میکنم.
18.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقایسه کلا غلط هست
و مقایسه و تعریف دروغ، خیلی بدتره
سلام و ادب
فعلا بنا ندارم درباره کم و کیف اون موضوع صحبت کنم و شدیدا منتظرم ببینم جامعه بزرگ حوزویان و علما و مراجع محترم چیکار میکنند؟
🔹 اما از حسم پرسیدید ...
برای خودم هیچ
چون وقتی معمم میشدم، کسی که عمامه بر سرم گذاشت، گفت این شیش هفت متر پارچه، لباس فخر نیست. بلکه لباس عملگی و کَفَنت باید باشه. همین.
👈 اما رفقا
اگه یادتون باشه در کتاب #کف_خیابون_۲ درباره خرید و فروش و لابی بزرگ اسلحه و مهمات صحبت کرده بودم ولی انگار فقط بعضی ها بخش های پورن پرونده را میخواندند تا مثل همیشه از طرف قلم و نوشته های بنده احساس خطر بکنند! و هیچ همکاری برای رساندن صدای هشدار درباره #خرید_و_فروش_سلاح و #لابی_اسلحه_و_مهمات نکردند!!
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
لطفا اشتباه نکنید. قطعا نهادهای نظامی و انتظامی و امنیتی ما دارن زحمت میکشن و خیلی هم موفق بودند. کاملا مخالفم که بخوایم این همه زحمات شبانه روزی را نادیده بگیریم.
اما بنده به عنوان یک شخص بسیار ناچیز حقیقی افتخار میکنم که مدتها قبل از فرمان دیروز حضرت آقا درباره این خطر صحبت کرده بودم. چون معتقدم ما کوچیکترها باید تلاش کنیم فرمانده درباره همه مسائل ریز و درشت، ورود نکنند و از خودشون و بیانشون خرج نکنند. پس خدا زبان و قلم را برای چه به من و شما داده؟ برای اینکه یه کلمه بگیم و یه چیزی بنویسیم که سر هر قضیه ای از فرمانده خرج نکنیم.
⛔️پیشنهاد میکنم رفقای نویسنده، سوژه ها و مطالب جذاب زندگی طلبگی و آخوندی را به رشته تحریر دراورده و مردم و نسل جوون را با بهشت زندگی طلبگی و طلبه شدن آشنا کنند.
بنده در رشته و محیطی که دارم مینویسم، غرق سوژه ها هستم و نمیدونم این همه سوژه را کی باید بنویسم. لذا لطفا بقیه رفقای نویسنده بسم الله بگن و یه کار جهادی در این زمینه انجام بدن.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
⛔️به نظر میرسه جواب و حمله و دفاع به سلبریتی ها و راه انداختن کمپین علیه این و اون، حداکثر واجب کفایی باشه. (حالا به فرض وجوب)
الان هم به قول رفقا مَن به الکفایه موجوده و ماشالله آتیش توپ خونشون هم روبراه.
لطفا بقیه رفقا به کارای واجبتر و دیگر ابعاد اجتماعی و سیاسی برسن و تب #مطالبه_گری در برابر مسئولین سه قوه و دیگر مباحث مهم، روشن و پرفروغ نگه دارند.
نشه بعدش بشینیم بگیم ای داد ... حواسمون نبود ... سرمون گرم فلانی و محاکمش بود ... فلان سند و معاهده و غیره و ذلک هم امضا شد و ...
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
دلنوشته های یک طلبه
شما چرا با این حالتون؟ عینکتون؟ لبخندتون؟ فر موهاتون؟ آستینای کوتاهتون؟ ... ☺️🌹 #دلنوشته_های_یک_طلب
نه بابا
شعر کدومه؟
اشتباه بکنم بخوام اشعارم در کانال بذارم
اگه قرار بود دفاتر اشعارم چاپ بشه، اَقَلِکَندش سه چهارم باید حذف میشد😂🙈
میگما
راستی چرا هنوز تو کانالم موندین؟
فعلا که نه خبری از داستان هست و نه مطلب خاصصصصی میگم که مثلا زیادی مهم باشه
کانالم تازه شده دِلنوشته های یک طلبه
خو برین به زندگیتون برسین
هر وقت خواسم داستان بذارم، خبرتون میکنم
بیکارین میشینین نصف شبیای منو میخونین؟
والا (اینو با لهجه غلیظ جهرمی بخونین)
آقا
وقت استراحتم تموم شد و باید بشینم ادامه داستان جدیدم بنویسم
وسطش بودم گفتم یه سلامی عرض کرده باشم
الان دو سومش نوشتم و باید تدریجا ادامش بنویسم
اجازه مرخصی میدین؟☺️
آرام و شاد و امیدوار باشین بچه های من
شبّهکم الله بالخیر🌹❤️🌷😌😊
یاعلی
✔️ خداوند شناخت واژه و آشنایی با کلمــه را رایگان بــه کسی نمی دهد و در ازای آن بــهای بسیار بزرگی می گیرد کــه این بــها رنج شناختن مفاهیم این کلمات است.
#سیمین_دانشور
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه