eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
90.8هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
561 ویدیو
113 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
دستیارش هم که در تیپ و شکل و قیافه، دست کمی از خودش نداشت، اومد و دستکش و تجهیزات را آماده کرد و یه موسیقی آروم و خارجی پِلی کرد و کار خانم دکتره شروع شد ... The club isn’t the best place to find a lover So the bar is where I go Me and my friends at the table doing shots Drinking fast and then we talk slow And you come over and start up a conversation with just me And trust me I’ll give it a chance now… اون شب الف بعد از کار دندونش، حتی یک کلمه حرف نزد و به خاطر عملیاتی که روی دندونش انجام شده بود، نمیتونست چیزی بخوره و یا حرفی بزنه. به خاطر همین، با استفاده از مکان یابی که توی دندونش کار گذاشته بودیم، فهمیدیم که رفته خونه اما چون هیچ صوت و صدایی نداشتیم، نه از حنجره و زبان خود الف و نه از اطرافش، نمیدونستم اصلا میکروفن توی دندونش کار میکنه یا نه؟ به خاطر همین دلمون مثل سیر و سرکه میجوشید اما کاری هم از دستمون برنمیومد!
😊لایو امشب😊 با موضوع : گپ و گفت با طلاب و گفتگو درباره تبلیغ مجازی در ماه مبارک رمضان ۴۵ دقیقه بامداد (دقایقی دیگر) این آدرس را در اینستا جستجو و دنبال کنید: @mohamadrezahadadpour_2
بیداری؟
ی چیزی هست که خیلی وقته انگا شده یه نفر یه آدم خاص فقطم شبا سر و کلش پیدا میشه خروس بی محله ینی به محض اینکه ببینه سرت گذاشتی رو بالشت فورا آروم یواشکی از بالا سرت تو تاریکیا بدون ذره ای سر و صدا میاد و رژه میره رو مغزت بهش میگی: میمیری اگه در طول روز بیایی؟ میگه: وقت نمیشه اون موقع میگی: چته حالا؟ میگه: هیچی ... دیدم سرت گذاشتی رو بالشت، گفتم بیام تنها نباشی میگی: بمیری شالله راحت بشم از دستت میگه: اِ وا چرا؟ میگی: خب چیه حالا؟ چی میگی؟ تا اینو میپرسی، شروع می‌کنه از اول ، از هر چی در رفتی و محلش نذاشتی، یادت میاره و اذیتت میکنه جسارت نباشه ها روم به دیوار انگا کرم داره مریضه هر چی میغلتی هر چی دست به دست میشی پهلو به پهلو میشی میاد همون طرفی که صورتت هست و شروع می‌کنه به وزوز کردن اینقدر یادت میاره و اذیتت می‌کنه و دلت میگیرونه و اعصابت خورد میکنه تا نفهمی چی شد و بری هپروت اسمش: «فکر و خیاله» عوضیِ شب گرد😒 بذا بخوابیم 😔 اه
آفریدنش که فقط یادمون بیاره همه : سوتی ها و دلتنگی ها و بی توجهی ها و تنهایی ها و نبودن ها و جای خالی بودن ها و حرف های سنگینی که بهمون زدن و سکه یه پول شدن هامون و و و قیافه و آخرین برخورد همه اونایی که هیچ وقت نفهمیدن چقدر داریم تو دلمون قربونشون میشیم اما باید بذاریم و بریم «فکر و خیال» آخرشم از گوشه چشمات میچکه رو بالشتت و سرتو برمیگردونی اون طرف اما بعد از چند لحظه اون طرف بالشتتم خیس میشه
بگیر بخواب که الان صبح میشه شب خوش💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا به حق غروب ماه شعبان به حق اهل بیت عصمت و طهارت حوائج امام زمان ارواحنا فداه را برطرف و دعاهای خیر ایشان را شامل حال همه بندگان قرار بدهد مخصوصا برای گناهکاران پشیمون توبه کرده ها مریض دارها قرض داران آبروداران و ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️⛔️کارتابل⛔️⛔️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سیزدهم» اولین روز شنود ساعت 5:30 یهو از خواب پریدم. دیدم خانمم و بچه ها خوابن اما داره صدای نماز خوندن یه مرد میاد ... [مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ. إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ. صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ ...] هنوز ویندوزم بالا نیومده بود ... نشستم و به دور و برم یه نگا انداختم ببینم این صدا با این همه دقت و فصاحت در نماز به اون خوشکلی که دارم میشنوم، از کجاست؟ تا اینکه متوجه شدم داره از گوشی مخصوصم صدا میاد. همون گوشی که نرم افزار شنود میکروفن دندون الف را روش نصب کرده بودم. خانمم هم بیدار شد و با چشمای پر از خواب گفت: «قطعش کن که الان بچه ها بیدار میشن! چقدر زود صبح شد» صداشو کمتر کردم. نمیتونستم از موفقیت یه عملیات سنگین واسه خانمم، کله صبح چیزی بگم تا بفهمه با شنیدن صدای این بابا چقدر خوشحالم و توی گُنج خودم نمیپوستم! ینی از صدتا آخوند هم قشنگ تر نماز میخوند ... تازه این تو خلوتش بود ... کله صبحش بود ... بعد از عمل دهن و دندونش بود ... چه سجده جانسوزی رفت لامصب ... سجده آخرش اصلا یه حالی بود که نگو ... «إلهی وَ رَبِّی مَن لِی غَیرُک، أسئَلُهُ کَشفَ ضُرِّی، وَالنَّظَرَ فِی أمرِی» داشت میگفت خدایا من فقط تو رو دارم ... ضرر و سختی رو ازم دور کن و نظر رحمتت رو به امور و کارهایی که انجام میدم بیفکن و هوامو داشته باش!! حتی تعقیبات هم خوند ... تعقیباتش از نمازش باحالتر ... ما میگفتیم چرا هیچی نمیشه ازش شنید و دید ... میگفتیم چرا آفتابی نیست ... میگفتیم چرا ردی ازش نداریم ... پس بگو به خاطر هفتاد مرتبه ... نمیدونم ... شایدم صد مرتبه خوندن این آیه بود: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ» من وضو گرفتم و نمازم خوندم و همینجور داشتم با هندزفری گوش میدادم که یه صدایی اومد و به الف گفت: [صبح بخیر! بهتری؟ الف گفت: خیلی بهترم. از دفعه قبل بهترم. اینبار دیگه کلکش کندم. اون صدا که میخورد خانمش باشه گفت: خب خدا رو شکر! کی اومدی دیشب؟ الف گفت: تو خواب بودی! دیر نیومدم. خانمش گفت: صبحونه بخور! الف گفت: ببینم میتونم یا نه؟ اگه نتونستم با این دندون چیزی بخورم، نیت روزه میکنم!] هندزفری آوردم بیرون و گوشیمو گذاشتم رو حالت ضبط صوت ... به خانمم گفتم «تا میرم یه دوش بگیرم دو سه تا لقمه بذار تا با خودم ببرم!» رفتم حمام و همش به الف و تِمِ مذهبیش فکر میکردم. و اینکه از مجموع اذکار و اورادی که خوند و مشخص بود که هر روز صبح و شب کارش همینه و کلا میونه خوبی با مقولات و موضوعات این تیپی داره، بیشتر منو ترسوند! آره! ترسوند. چون اینجور آدما اگه هر چی بشن و هر نوع تهدیدی بر علیه نظام و انقلاب و یک مجموعه مهم و استراتژیک محسوب بشن، با ریشه ایدئولوژیک به این نتیجه رسیدن و نمیشه به راحتی ازشون بازجویی کرد و ... میفهمین چی میگم؟ آدمای منفی با دلایل ایدئولوژیک، کلا آدمای سختیَن و دیر میشکنن! مثل یه مشت آدم پاپتی که به خاطر مشکلات مالی و یا کمبود شخصیت و پناهندگی و ... حاضرن هر جور خیانتی بکنند، نیستند! بلکه نیشی که به انقلاب و اسلام میزنند، بسیار سنجیده و اساسی و علمی هست. خلاصه ... تو راه که میرفتم اداره، کاملا گوش میدادم ببینم چی میگه و چیکار میکنه؟ دیدم با رانندش دارن تلاوت صبحگاهی رادیو قرآن گوش میدن! و تا محل کارشون، حتی یک کلمه هم با هم حرف نزدند. تا اینکه مسیریاب، نشون میداد که وارد خیابون ...... شدند ... از درب اول و دوم عبور کردند ... از درب ماشین رو وارد محل کارشون شدند. منم دیگه رسیده بودم اداره ... رفتم بالا و وارد اطاقم شدم ... در را بستم و گوشیو متصل کردم به سیستمم و همینطور که به الف گوش میدادم، نشستم لقمه های حاج خانممو خوردم. چند دقیقه نگذشت که مدیر خبره 221 اومد داخل و سلام کرد. گفتم: «الحمدلله نقشمون گرفت! آمارشو دارم. الان داره چایی میخوره و قراره ساعت هشت جلسه داشته باشند.» مدیر خبره 221 که فکر کنم از اظهار نظراتش در صفحات قبل، فهمیده باشین چقدر آدم عاقل و پخته ای هست، گفت: «خب خدا رو شکر. چتر چند ساعته میخواید کار کنید؟» گفتم: «نمیدونم... من مجوز حداقل 100 ساعت کاری و حرفه ای دارم. ینی یک هفته تا ده روز کاری ... میتونم بیشتر بگیرم. پیشنهاد شما چیه؟» گفت: «من دیشب چند تا سناریو چیدم و همه احتمالاتش رو بررسی کردم. از هر راهی که میرفتم میدیدم خیلی کار داریم با این بابا. به نظرم در قید زمان نباشیم. ضمنا شما تجربه خوبی دارید. پیشنهاد میکنم کلا از همه مسئولیتاتون فاصله بگیرید و تمرکز کنید.»
گفتم: «نظر خودمم همینه. ذهنم یه جوریه که از چند مسئله، فقط میتونم یکی یا نهایتا دو مورد رو خیلی عالی و همه جانبه پیگیری کنم.» گفت: «یه چیز دیگه هم میخواستم بهتون بگم ... اونم اینه که فهمیدم این بابا خیلی مذهبیه و جانماز آب میکشه! از جوونیشم همینطور بوده. اما دیگه الان بیشتر شده. نمیدونم واقعا حربه و روشش اینه و داره ظاهر سازی میکنه و یا حقیقتا آدم مذهبیه و با توجه به مبانی ایدئولوژیکش داره این راه رو میره؟ اما هر چیزی که هست، تیپ شخصیتیش اینجوریه!» گفتم: «آره ... فهمیدم ... از صبح و نمازش و تعقیباتش و ... فهمیدم. اینم که شما به این نتیجه رسیدین، برام جذابتر شد.» گفت: «بسیار خوب. پس فعلا برنامتون اینه که رصد و شنود کلی و آنالیز و ...؟ آره؟» گفتم: «آره دیگه ... چاره ای ندارم. میشه زحمت بکشید و ظرف یک هفته پیش رو، شما مسئولیت تجمیع تحقیقات دوستان و اینا رو به عهده بگیرید تا من با خیال راحتتر ...؟» گفت: «حتما ... اتفاقا میخواستم همین پیشنهادو بدم و بگم پرونده قبلی من به نتیجه رسید و رفته برای صدور احکام! میشینم پای همین پرونده تا زودتر جمعش کنیم.» خیلی عالی شد. من کلا از کار کردن با پیرمردها ضرر که نکردم هیچ! بلکه کلی هم چیز یاد گرفتم و آرامشم بیشتر بوده. قرار مدارها رو گذاشتیم و رفت و مشغول شد. اسم مدیر خبره 221 حاج حسن آقاست. از اون قدیمی های باصفا و رزمنده و مقیّد و اهل برنامه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دقت کردین؟🤔 که چرا عصر جمعه های ماه شعبان و رمضان دلگیر نیست و خیلی سخت نمیگذره☺️ جالبه ها
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️توجه⛔️ ضمن آرزوی قبولی طاعات، مدت زمان پذیرش تبلیغات تمام شده و خواهشمندم دیگه مراجعه نکنید. ما حداکثر تا دوشنبه آینده، باقی مانده کانالها را معرفی میکنیم و تمام. لذا لطفا مراجعه نکنید تا شرمنده نشم. تشکر🌺
بچه ها من که تا الان را هر شب گذاشتم، چرا یه عده از رفقا میگن یک شب در میان میذاری؟! اشکال کار کجاست؟🤔 ینی واسه اونا بروز نمیشه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️⛔️کارتابل نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت چهاردهم» خیلی فکر کردم ببینم چطوری از محتویات اون همه داده و اطلاعات شنود شده از الف در ظرف اون یک هفته بهتون گزارش بدم. وقتی فکرش کردم و دیدم که 90 درصد حرفایی که زده، دارای طبقه بندی هست و بسیار مسائل مهمی مطرح شده، ترجیح میدم که فقط موضوع اصلی را براتون بگم و از بقیش صرف نظر کنم. اما برای اینکه یه کم بهتر بتونم انتقال بدم، اجازه بدید بخشی از متونی که در کارتابلم برای مافوقم ارسال میکردم خدمتتون تقدیم کنم: خلاصه وضعیت روز اول: سلام علیکم با صلوات بر محمد و آل محمد جلسات الف در حوزه های مختلف و با مقامات بالای چندین وزارت خانه و برخی نهادهای نیروهای مسلح صورت میگیرد. از این رو، الف دارای اختیارات گسترده و شناخته شده ای است که کسی معمولا از او درخواست مجوز مکتوب و ... نمیکند. مسئولیت اصلی نامبرده (یعنی آنچه دقیقا کلید شغلی خورده و رسما اعلام شده) دکترای بین الملل است اما در عمل، در کلیه مناسبت ها و حتی ریز موضوعات مرتبط با هر نوع خرید و فروش وزارت خانه مذکور حق ورود و اعمال نظر دارد. ................................................................. خلاصه وضعیت روز دوم: سلام علیکم با صلوات بر محمد و آل محمد از مجموع مکالمات به عمل آمده در این دو روز به این نتیجه میتوان رسید که الف، کلیه معاونان بازرگانی در ادارات و حتی رده های یکم و دوم و سوم را شخصا و به طور غیر مستقیم انتخاب و منصوب می نماید. به این گونه که اشخاص معرفی شده از طرف یگان ها جهت انتصاب در زمینه بازرگانی، باید به طور مستقیم مورد نظر و پذیرش الف قرار گرفته و کلیه پرونده های شغلی آنان توسط نامبرده چک و مدیریت شود! به عنوان مثال، در چندین مورد که در طول این دو روز معرفی شده بودند، مشاهده گردید که با اینکه اشخاص معرفی شده بعضا دارای مشکلات بازرسی و یا عقیدتی و یا حفاظتی بودند، اما اگر الف تشخیص میداد که به دردش میخورد، توسط شبکه تعاملی گسترده ای که برقرار کرده، نظرات را به هر قیمتی جلب کرده و او را به استخدام خود در می آورد. اما جالبتر آنجاست که برای تاییده گرفتن از مراکز سه گانه مذکور (بازرسی و حفاظت و عقیدتی) هیچ گاه شخصا ورود نکرده و ظرف کمترین زمان، عوامل خود را بدین منظور فعال می نماید! لذا در همین روز دوم به این نتیجه مهم رسیدیم که شبکه تعاملی گسترده ای را در طول یک دهه اخیر در سطح نیروهای مسلح طراحی و فعال نموده است که با کار شبانه روزی دیگر همکاران، به تعدادی از آنان رسیده و مورد شناسایی قرار گرفته اند. .............................................................. جواب خلاصه وضعیت روز دوم: باسلام و خداقوت لطفا نتیجه تحقیقات ثانوی را درباره اثبات فرضیه خود ارسال نمایید. ......................................................... پیروی نامه مافوق سلام علیکم با صلوات بر محمد و آل محمد پیشنهاد میکنم در صورت صلاحدید، تیم اصلی این پرونده در اطاق مشترک تشکیل شود. امضا: محمد (اطاق مشترک چیست؟ اصطلاحی بین سازمانی است که در ارکان امنیتی وجود داشته و زمانی که نیاز به هماهنگی و بررسی یک موضوع در بین نهادهای مختلف باشد چنین اطاقی تشکیل شده و ابعاد و مراحل بعدی پرونده مورد دقت و هماهنگی قرار میگیرد.) ....................................................... جواب پیرو: باسلام و خداقوت منتظر اعلام نظر باشید. امضا ......................................................
خلاصه وضعیت روز سوم: سلام علیکم با صلوات بر محمد و آل محمد تحقیقات نشان میدهد که الف با دو خط ماهواره ای، تماس های فراوانی با داخل و خارج دارد. تماس های مذکور قابل ردیابی و یا شنود و رهگیری توسط وسایل و امکانات مرسوم نیست. از مجموع گفتگوهای الف با افرادی که با آن خطوط با وی در تماس هستند نکات زیر قابل تامل جدی است: 1.با اکثر آنها با زبان فارسی صحبت کرد و فقط در دو نوبت در طول این سه روز با زبان انگلیسی صحبت کرد. 2.از همه آدرس ها و ارتباطاتی که با فارسی زبانان داشت بر می آید که همگی آنها در داخل کشور هستند و احتمالا آنها نیز از خطوط خارجی و یا ماهواره ای استفاده میکنند. 3.فقط در محیط کار با آنان صحبت کرده و حتی یک کلمه در فضای خارج از وزارت با آنان گفتگو نمیکند! که این خود نشان از آن دارد که فضای وزارت خانه را امن تر از منزل و ... میداند. 4.از حافظه خوبی برخوردار است و در همین سه روز، بیش از دویست نام و نشانی مختلف و غیر تکراری را به راحتی و بدون ذره ای تردید و فکر به زبان آورد. 5.بیشترین تماس و صحبت را با فردی به نام خسروی داشته که او را به نام های خسروی، عمو خسرو، خسروپرویز، خسروخان مورد خطاب قرار میدهد. 6.ما هیچ صوت و یا سیگنال خاصی از صدای طرفهای مورد مکالمه الف نداریم و فقط کلماتی که رمزی و یا عادی توسط خود الف به زبان آورده میشود را شنود و آنالیز میکنیم. علتش ضعف میکروفن به کار برده شده می باشد. ضمنا پاسخ تحقیقات ما درباره فرضیه شبکه فساد اثبات شده که همراه مدارک آن خدمتتان ارسال میگردد. ............................................................ جواب خلاصه وضعیت روز سوم: باسلام و خداقوت اولا نظر مقامات مبنی بر تشکیل اطاق مشترک فعلا منتفی است. ثانیا مدارک مربوط به فرضیه شبکه فاسد بررسی شد و اجمالا مورد تایید قرار گرفت. ثالثا اسامی و اشخاص مرتبط با الف در صورتی که اسامی حقیقی آنان کشف شده، مورد دقت و نشان قرار گرفته و نتیجه را ارسال نمایید. ..................................................... کلا از این چیزای تهران و تهرانی ها خیلی خوشم نمیاد. در امور بروکراسی اداری و آقا اجازه، حال آدمو میگیرن! والا ما اگه شهرستان بودیم دیگه شما با کارتابل و هی مدام اجازه بگیر و این چیزا روبرو نبودید و پروژه کلی هلو بپر تو گلو پیش میرفت! حالا تازه اینش آزاردهنده تره که از یه طرف حضرت مستطاب میگه فرضیه شبکه فاسدت اثبات شده و از یه طرف دیگه هم میگه تشکیل اطاق مشترک جایز نیست! آخه یه چی بگید بگُنجه! پس من این وسط چه غلطی بکنم وقتی توپم افتاد تو حیاط نهادهای موازی؟! ماشالله بخل اطلاعاتی هم قربونش برم حرف اول میزنه! دیگه انتظار دارین از خودم مثلا چه حرکتی بزنم که باور کنین دست تنها نمیشه؟! همینا اگه یکی پیدا بشه و نامه بزنه و بگه نیروتون رو جمعش کنین که داره میاد روی پشت بوم ما و وارد دایره ما شده و حق چنین کاری نداشته و چرا به خودمون اطلاع ندادید و این حرفا، هستی و نیستی و شرف حرفه ای آدمو بر باد میدن! زورم میاد وقتی حرف زور میشنوم. زورم میاد که برای همه چیز باید اجازه بگیرم و تازه بدنام هم هستم که مجوز مبسوط الید گرفتم! زورم میاد که وقتی پیشنهاداتی میدم، به راحتی رد میکنن و اسمشم میذارن مصلحت و بعدش هم هیچ توضیحی نمیدن! ولش کن ... چی بگم که نشه تف سربالا؟! دلم خنک میشه وقتی میبینم مجبورید این نامه ها رو بخونین و اصلا واسه همین اسمش گذاشتم کارتابل تا بدونین همش اکشن و کف خیابون و هیجان و این چیزا نیست. ملت فکر کرده بچه های ما کلا تو فضا و کف خیابون و بزن بزن و این حال و هواها سیر میکنند! نه به قرآن! اونا ده بیست درصد ماجراست. شما حقتون هست که با این واقعیت ها هم آشنا بشید و از کیفیت کار ستادی و این مدل دردسرها هم سر در بیارید. به خاطر همین عده ای پیام دادند و گفتند ما اصلا فکر نمی‌کردیم این همه کار اجرایی و ستادی و زد و بند برای یه پرونده وجود داشته باشه و الان روشن شدیم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک مناجات بسیار حال خوب کن 🌺برای اولین سحر ماه خدا🌺 حاج منصور ارضی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الحمدلله که زنده هستیم و ماه مبارک رمضان را دوباره درک می‌کنیم. الحمدلله که سالمیم و میتونیم دوباره روزه بریم. از ویروس منحوس ببزاریم اما الحمدلله که امسال شرایط جوری شده که به حضور در جمع صمیمی و گرم و معنوی خانواده توجه بیشتری میشه. حتی نمازجماعت و ختم قرآن و روضه و ... قدر بدونیم. سال به سال داره شرایط کل جهان عوض میشه. سال به سال میگیم یاد پارسال. امیدوارم لحظات معنوی و با برکت زیادی در این ماه درک و تجربه کنیم🌺💞 خیلی خیلی التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ یکی از معانی عبد این است که انسان، سرباز خدا و بندگان خدا باشد. همانطور که سربازان، در عمل به اوامر و نواهی مافوق، پاشنه پا به هم چسبانده و سینه جلو انداخته و دست ها را به نشان اطاعت، در کنار سر و صورت خود قرار داده و نشان میدهند، ما نیز در واقع عالم، سرباز رب العالمین هستیم. باید ببینیم رب العالمین از ما چه خواسته؟ چه واجب کرده؟ و چه نهی کرده؟ همچنان که اوامر مافوق برای سرباز جای چک و چانه ندارد، بنده اگر بنده است نباید دنبال از زیر کار در رفتن و فرار به این طرف و آن طرف باشد. میفرماید نماز بخوان! عبد میگوید چشم. میفرماید روزه برو! عبد میگوید چشم. میفرماید مبادا به نامحرم نگاه کنی! عبد میگوید چشم. میفرماید مبادا مال مردم بخوری! عبد میگوید چشم. معتقدم مردم، یک ماه تمرین می‌کنند که مثل شما سربازان، با مافوق عالم و آدم رفتار کنند و به معنای واقعی، عبد پروردگار باشند. یک ماه تمام را لذت و غم و شادی و شکم و نفس و جان خود را با امر و نهی الهی هماهنگ میکنند تا بتوانند در بقیه ایام سال، از چنگ شیطان رجیم رها باشند. خدایا به حق این شب‌های عزیز ما را به سربازی خودت و سربازی اسلام و انقلاب و ولایت فقیه بپذیر و جسم و جان ما را در مسیر بندگیت تربیت بفرما. ماهتون عسل التماس دعا