eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
91.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
560 ویدیو
113 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واااای🤣🤣 از بس خندیدم به این کلیپ ، روحم شاد شد😂 بیچاره داشت کلیپ سازی میکرد تا بعدا با فتوشاپ، بگه مثلا اینجا بمب ترکیده که یهو یکی از برادرا جلوش سبز میشه😂 فقط نگاهِ پسره که از شدت ترس و پشیمونی، نمیدونه چیکار کنه😂🤣
لعنتی 😂 چطوری این چیزا به مُختون میرسه ولی چشم تو فکرتون هستم
بله ، درسته بچه ها دارن زیرساخت سایت را درست و بروز می‌کنند. چند روز دیگه ان‌شاءالله درست میشه و با یه سورپرایز از شرمندگیتون در میام☺️
فقط یه لحظه تصور کنید این صحنه👆برعکس بود و یه دختر خانم چادری و باوقار وسط یه لشکر بی‌حجاب حاضر میشد. تصور کنین فقط میشه بعدش گفت: رحم الله من یقرأ الفاتحه مع الصلوات😐 👈 زنده باد و جان ها فدای خانم های چادری و وزین و مودب و انقلابی و باجنبه. ✍ حدادپور جهرمی
کسی با این خانمه کار نداشتا اما روسریش انداخته بود و فریاد می‌زد: من حجاب نمی‌خوام و باشماها مخالفم و مهسا را کشتید و بیایید منو هم بکشید. پسره یه کلمه بهش جواب داد: اگه سکته نمیکنی، بیا پایین و یواش تر داد بزن😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی جذاب از بنی فاطمه 🔹 یا امام رضا مددی 🔹
کلاغو.. «کلاغو» روی کاجی خسته خسته سیاه و زشت و لنگ و پا شکسته به سمت کوه مشهد پر کشیدند کبوتر های چاهی، دسته دسته نشست و شست بازم جامه هاشو گرفت عطر عجیبی شانه هاشو نشست و هی نوشت و هی نوشت و کبوترها نبردند نامه هاشو یه شب آخر هوایی شد «کلاغو» پر از شوق رهایی شد «کلاغو» درخت کاج را ول کرد و کوچید دلش گنبد طلایی شد «کلاغو» شبی با عطر شب بو، رفت مشهد رها از هر هیایو، رفت مشهد صدا پیچید بین کوچه باغا خبر اومد کلاغو رفت مشهد به چشمش فرصتی کوتاه نمی دین به پرهایش یه تیکه ماه ندیدین آهای آهای کبوترهای خوشبخت «کلاغو» را به گنبد راه نمی دین هوا ابری، هوا بارون، «کلاغو» دلش زخمی، دلش داغون، «کلاغو» کبوتر های ابری هی می گفتن برو بیرون، برو بیرون «کلاغو» شب سرما و باد افتاد برخاک دلو از دست داد افتاد برخاک هفت هشت تا چرخ زد بالای گنبد در باب الجواد افتاد برخاک فقط یه شاخه بید و یاد داره هوای صبح عید و یاد داره میگه چیزی نمی دونه «کلاغو» فقط دستی سفید و یاد داره یه چیز دیگری شد در خراسان سفید پاپری شد در خراسان همش زیر سر باب الجواده «کلاغو»، کفتری شد در خراسان شده حالا سر و سرور «کلاغو» گرفته لونه بالا سر «کلاغو» شنیدن کی بود مانند دیدن شده طوقی، شده پاپر «کلاغو» شاعر بسیجی ایوب پرنداور @yekfenjantaamol
بیچاره در حال پاک کردن شماره ها و سپس رها کردن گوشی همراه در محل اغتشاشات است. هنوز اینقدر نمی‌فهمه که دیگه حتی اون گوشی به درد ما هم نمیخوره و ریزِ مکالمات و پیامها و ارتباطاتش با سرشاخه ها کشف و ضبط شده و همین کاری که داره میکنه، در تور و رصد بچه هاست. هر کس باد کاشت، طوفان درو می‌کنه. فکر کردند میریزن تو خیابون و ملت بیچاره را تحریک می‌کنند و بعدش رژیم چنج میشه؟ نخیر دوست عزیز زهی خیال باطل دونه دونه اینا رو دستگیر کردن و الان در حال اعتراف و تسبیح و استغفار و توبه و انابه هستند😂 ✍ حدادپور جهرمی @Mohamadrezahadadpour
حداقل یادشون بدید اینقدر تابلو نباشند. هر کی رد میشد می‌گفت اینا لابد یه نقشه ای دارن!! پس از دستگیری میگفتند ما حتی موفق نشدیم ماموریت اصلی که داشتیم انجام بدیم! شما چطور متوجه ارتباط ما با اینا شدین؟! خب بزرگوار از بس تابلویین!😂 توقع دارین فکر کنیم که دو تا دختر نوجوان هم شکل و هم رنگ، در نزدیک ترین نقطه به هسته اصلی اغتشاش، دنبال مامانشون میگردن؟! ✍ حدادپور جهرمی @Mohamadrezahadadpour
_داداش دو تومن داری دستی بدی ، بعدا که رژیم چنج شد بهت برگردونم؟! _نه به جان عزیزت، هنوز واریز نکردن. هر چی داشتم دادم پنبه و بنزین و الکل خریدم. _این حرف آخرته؟ گیرم به جان عزیزت! _حالا بذار گوشی دو سه تا از این بچه مچه ها را بلند کنم ببینم چند کاسب میشم؟ _درود به شرفت _شرف به درودت 😂😂😂 ✍ حدادپور جهرمی @Mohamadrezahadadpour
✔️ فائزه هاشمی به دلیل تحریک اغتشاشگران به آشوب‌های خیابانی توسط یک نهاد امنیتی بازداشت شد/ او پیش از این هم به دلیل حضور در برخی اغتشاش‌های خیابانی بازداشت شده‌بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و صبح زیبای پاییزی شما بخیر☺️ رفقا لطفا همه دوستان و عزیزانی را که در اینستاگرام و واتساپ در حال امرار معاش و گذران زندگی بودند و الان بخاطر شرایط به وجود آمده ، کار و زندگی آنها تحت شعاع قرار گرفته، دعوت کنید که از حالا به بعد، فقط در پیام رسان های داخلی مثل ایتا و سروش کار کنند. قطعا خداوند به کسب و کار آنها برکت بیشتری میدهد و انشاءالله مشتری های بهتر و ماندگارتری برایشان فراهم میشود. رفقا بهشون بگید اصلا منتظر رفع فیلتر از واتساپ و اینستا ننشینند. این بهترین فرصته که تمرکزتون را روی جذب مشتری های پیام رسان های داخلی قرار بدید تا دیگه در پیشامدها متضرر نشید و خدایی نکرده زندگیتون مختل نشه. ضمنا رزق و روزی دست خداست و هر کس امید و توکلش به خدا باشه، هیچ وقت تو زندگیش کم نمیاره🌷 ✍ حدادپور جهرمی @Mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و صد سلام☺️ خوبین ؟ خوشین؟ چه خبرا؟ ی کم بخندیم 👇😂
‏داستان آب خونه ما اینجوریه که تو حموم داد میزنم مامان آب رو ببند میگه آب باز نیست ذلیل مرده یهو فشار آب دو برابر میشه😂😂
‏به باباش گفته اگه پول ندی ماشین بخرم خودکشی می‌کنم. بعدازظهر دید باباش رفت یه حجله کرایه کرده و آورد خونه! گفته این چیه دیگه؟ باباش گفت هیچی، می‌خواستم کارا جلو بیفته😂😂
یارو میره مشهد و میره wc ، داشته دستاشو می شسته که چند قطره آب می ریزه روی مشهدیه مشهدیه میگه : هووووش ، یره چکار مکنی آباره پیشینگ نُکن ! یارو میگه : جان ؟! پیشینگ دیگه چیه ؟ مشهدیه در جواب میگه قطرات آب از سمت شما به "پیش" من می آید و چون اینکار در حال انجام شدن است پسوند ing می گیرد و می شود پیشینگ یارو الان در دانشگاه آکسفورد در حال تحقیق بر روی لهجه و گویش مشهدی ها است😂
باز خوبه شما رو با بچه‌هاي فامیل مقایسه میکردن ما تو فامیلمون درسخون نداشتیم بابام منو مستقیم با خود بوعلي سینا مقایسه میکرد😂😂
علیکم السلام خدا را شکر حالا ی خبر خوب بهتون بدم و اونم اینه که مجوز چاپ کتاب را گرفتیم اما چون سایت فروش آثار ما به مشکل برخورده و بچه ها دارن تلاش میکنند حل بشه، برای پیش فروشش به مشکل خوردیم. دعا بفرمایید هر چه سریعتر مشکل حل بشه تا بتونیم از شرمندگی بچه های کانال دربیاییم🌷
🌸ماه ربیع الاول = بهار زندگی🌸
علیکم السلام به به ان‌شاءالله به خیر و برکت فراوان🌷
علیکم السلام ماشاءالله خدا برکت بده ان‌شاءالله 🌷
علیکم السلام حال منم با هادی فرز خیلی خوب بود خدا کنه بازم از این سوژه ها به پُستم بخوره موقع نگارشش ، احساس خیلی خوبی داشتم و مطمئن بودم که این حس، به مخاطب هم منتقل میشه.