✅ جواب سلام
تو صحن دانشگاه با یه دانشجو مواجه شدم که پوشش ظاهریش متفاوت بود؛ خیلی...
سلام کردم.... بلند و واضح!
جواب نداد؛ بیاعتنا و متکبرانه رد شد. انگار نه انگار که من آدمم!
خیلی زننده بود. چه کار باید میکردم؟
احتمالا شما هم مثل من به یکی از این عکسالعملها فکر میکنید:
• افسرده و پژمرده بشم ... و پشیمان از تبلیغ دانشگاه ...، نا امید و سرگردان و دلخور!
• برگردم و بش بگم: هی! آدم جاهل! مثل اینکه سلام کردم ها!
• یا یک عبارت درشت دیگه ...، که وقتی بشنوه احساس حقارت کنه و دیگه به مقام روحانیت اینجوری اهانت نکنه!
• بیاعتنا و خونسرد از کنارش رد بشم و پیش خودم بگم جاهل است دیگه. شعورش نمیرسه. انتظار بیشتری نباید داشته باشی. (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما).
• مثل مالک اشتر برم مسجد و براش دعا کنم. یا مثل پیامبر اکرم دست به دعا بردارم و زیر لب بگم: (اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون).
توی اون لحظه دردناک و سنگین خدا اینو به ذهنم انداخت:
به سمتش رفتم و بلند گفتم: آقا ، ببخشید آقا ...
برگشت نگام کرد.
- شما آقای جعفری نیستید؟
- نه
- من شما را سال گذشته توی دانشگاه شریف ندیدهام؟
- نه ؛ من تا حالا اونجا نبودم.
- پس من قبلا کجا شما را دیدم؟
- هیچ وقت. من که یادم نمیآد.
- سال گذشته ماه رمضان من دانشگاه شریف بودم، با دانشجوها ...، ...، ...
مساله حل شد.
با هم رفیق شدیم.
دعوت کرد به اتاقشون.
کلی گفتگو کردیم و درد دل.
#تجربه تبلیغی
https://eitaa.com/mohammad_nooori
✅ امید و پایداری
همون سال که در هجدهم تیرماه، حادثه کوی دانشگاه رخ داد، ماه رمضان برای تبلیغ، کوی بودم.
نگاههای دانشجوها و تیکههای گاه و بیگاهشون نشون میداد که خیلی دلخور و شاکیان.
از نظام، از انقلاب، از روحانیت و از ما طلبهها....
حتی بچهمذهبیها و دور و بریهای خودمون، یا گلایهمند بودند یا سرخورده.
برخوردهای سرد، بیاعتنایی، کنایههای سنگین، گفتگوهای تهاجمی، اعتراض و گله...
وقتی توی جمعی احساس کنی همه از تو کینه دارن و بهت معترضان خیلی سخت میگذره.
یک روز... دو روز ... سه روز...
بالاخره آدم تاب نمیآره و خسته میشه.
و احتمالا در کار خودش تردید میکنه...
در اثرگذاریاش، در مفید بودنش، در اینکه آیا این کار وظیفه است و هیچ کار بهتری وجود نداره؟
تو چنین فشاری سه چیز آدم رو نجات میده.
یکی: توجه به خدا، توسل به اهل بیت، مناجات با امام زمان. دعای نیمهشب ...
دوم: توجه به زجر و مصیبتی که پیامبران گذشته برای هدایت مردم کشیدن و اهانتها و متلکها و تهدیدهایی که از مردم شنیدن؛ و داستانش در قرآن نقل شده ...
سوم: گفتگو با دوستان و اساتید،
و بیان شرایط و حالات روحی خود برای اونها
و مشورت گرفتن
و بعد هم تشویقها و دلداریهایی که از اونها دریافت میکنی: و تواصوا بالصبر.
این جوری ... هم آرام میشیم. هم انگیزه پیدا میکنیم. هم با حرارت و نشاط و امید به کار خودمون ادامه میدهیم
#تجربه تبلیغی
https://eitaa.com/mohammad_nooori