eitaa logo
🟣 رویش ✼ محمد عالم‌زاده نوری ✼ 🟣
443 دنبال‌کننده
108 عکس
57 ویدیو
48 فایل
ان الذین آمنوا والذين هاجروا و جاهدوا في سبيل الله أولئك يرجون رحمة الله صبر و بصر همان ایمان وجهاد است که برای افراشتن پرچم توحید به هردو نیاز است؛ فی سبیل الله: همان راهی که در انتها به چیرگی اسلام بر همه آیین‌ها می‌انجامد. 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ جواب سلام تو صحن دانشگاه با یه دانشجو مواجه شدم که پوشش ظاهریش متفاوت بود؛ خیلی... سلام کردم.... بلند و واضح! جواب نداد؛ بی‌اعتنا و متکبرانه رد شد. انگار نه انگار که من آدمم! خیلی زننده بود. چه کار باید می‌کردم؟ احتمالا شما هم مثل من به یکی از این عکس‌العمل‌ها فکر می‌کنید: • افسرده و پژمرده بشم ... و پشیمان از تبلیغ دانشگاه ...، نا امید و سرگردان و دلخور! • برگردم و بش بگم: هی! آدم جاهل!‌ مثل اینکه سلام کردم ها! • یا یک عبارت درشت دیگه‌ ...، که وقتی بشنوه احساس حقارت کنه و دیگه به مقام روحانیت این‌جوری اهانت نکنه! • بی‌اعتنا و خونسرد از کنارش رد بشم و پیش خودم بگم جاهل است دیگه. شعورش نمی‌رسه. انتظار بیشتری نباید داشته باشی. (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما). • مثل مالک اشتر برم مسجد و براش دعا کنم. یا مثل پیامبر اکرم دست به دعا بردارم و زیر لب بگم: (اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون). توی اون لحظه دردناک و سنگین خدا اینو به ذهنم انداخت: به سمتش رفتم و بلند گفتم: آقا ، ‌ببخشید آقا ... برگشت نگام کرد. - شما آقای جعفری نیستید؟ - نه - من شما را سال گذشته توی دانشگاه شریف ندیده‌ام؟ - نه ؛ من تا حالا اونجا نبودم. - پس من قبلا کجا شما را دیدم؟ - هیچ وقت. من که یادم نمی‌آد. - سال گذشته ماه رمضان من دانشگاه شریف بودم، با دانشجوها ...، ...، ... مساله حل شد. با هم رفیق شدیم. دعوت کرد به اتاقشون. کلی گفتگو کردیم و درد دل. تبلیغی https://eitaa.com/mohammad_nooori
✅ امید و پایداری همون سال که در هجدهم تیرماه، حادثه کوی دانشگاه رخ داد، ماه رمضان برای تبلیغ، کوی بودم. نگاه‌های دانشجوها و تیکه‌های گاه و بیگاهشون نشون می‌داد که خیلی دلخور و شاکی‌ان. از نظام، از انقلاب، از روحانیت و از ما طلبه‌ها.... حتی بچه‌مذهبی‌ها و دور و بری‌های خودمون، یا گلایه‌مند بودند یا سرخورده. برخوردهای سرد، بی‌اعتنایی، کنایه‌های سنگین، گفتگوهای تهاجمی، اعتراض و گله... وقتی توی جمعی احساس کنی همه از تو کینه دارن و بهت معترض‌ان خیلی سخت می‌گذره. یک روز... دو روز ... سه روز... بالاخره آدم تاب نمی‌آره و خسته می‌شه. و احتمالا در کار خودش تردید می‌کنه... در اثرگذاری‌اش، در مفید بودنش، در اینکه آیا این کار وظیفه است و هیچ کار بهتری وجود نداره؟ تو چنین فشاری سه چیز آدم رو نجات می‌ده. یکی: توجه به خدا، توسل به اهل بیت، مناجات با امام زمان. دعای نیمه‌شب ... دوم: توجه به زجر و مصیبتی که پیامبران گذشته برای هدایت مردم کشیدن و اهانت‌ها و متلک‌ها و تهدیدهایی که از مردم شنیدن؛ و داستانش در قرآن نقل شده ... سوم: گفتگو با دوستان و اساتید، و بیان شرایط و حالات روحی خود برای اون‌ها و مشورت گرفتن و بعد هم تشویق‌ها و دلداری‌هایی که از اون‌ها دریافت می‌کنی: و تواصوا بالصبر. این جوری ... هم آرام می‌شیم. هم انگیزه پیدا می‌کنیم. هم با حرارت و نشاط و امید به کار خودمون ادامه می‌دهیم تبلیغی https://eitaa.com/mohammad_nooori