eitaa logo
محمدبابایی
106 دنبال‌کننده
194 عکس
42 ویدیو
1 فایل
شعرها،طنزهاونوشته های محمدبابایی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شَهدِ شهادت... روز بیست و پنجم آبان رسید کاروانِ عشق با صدها شهید سالِ شصت و یک به شَهرِ اصفهان تا اَبد این روز مانَد جاودان روز ایثار و شهادت نام یافت صُبحِ ایمان و سعادت نام یافت اصفهان آن روز دریا گشته بود وَه چه زیبا و مُصّفا گشته بود سیصد و هفتاد زورق غَرقِ نور بَر سَرِ اَمواجِ دریا در عبور رویِ دَستِ مَردمانِ اصفهان گوئیا می رفت بَر موجِ رَوان سیصد و هفتاد سَروِ نازنین عاشق و دلدادهٔ ایران زمین سیصد و هفتاد شاخِ نَسترن زَخم هایِ عشق بَر رویِ بدن بینشان شش شاخه گل از باغِ ما وَه چه گل هایی مُعطّر با صفا یک تن از آنها خلیلی، دیگری از شَهیدانِ الهی حیدری دوستی ها داشت با حق، با خدا او خلیلی بود پاک و بی ریا حیدری با حیدر کَرّار بود او زِ خوبان بود و از اَبرار بود دیگری هم عاشقِ ایران زمین یعنی ایرانپور و از اَهلِ یقین بود او نزدِ خُدایِ خود عزیز صاحبِ تقوا و ایمان بود نیز دیگری زارع که با اِخلاص بود بین یارانِ شهیدش خاص بود طاهری هم با خُلوص و پاک بود هم چو مولایش علی چالاک بود مهدی حَقانی از حَق باوران یارِ مَظلومان و خَصمِ کافران یک نفر اَمّا زِ یاران شد جدا گرچه او هم بود مَحبوبِ خُدا سال ها در بَندِ دُشمن شد اَسیر بود او در بَند، اَمّا مثلِ شیر بَندها بُگسَست آن مَردِ خُدا آری ابراهیم خوزان شد رَها عاقبت شَهدِ شهادت نوش کرد عاشقانِ کویِ حق مَدهوش کرد حال آنها رفته ما جا مانده ایم غَرقِ دنیا گشته تنها مانده ایم اِی شهیدان خوش بَر اَحوالِ شما آسمان زیرِ پَر و بالِ شما تا شما رفتید ما را خواب بُرد کُلبهٔ ایمانِ مان را آب بُرد گشت دنیا کَعبهٔ آمالِ مان غم هُجوم آورد بَر اَحوالِ مان حال ما ماندیم و یک کوه گناه نیست اینجا،نیست ما را سَر پَناه هر کجا پا می نَهیم مین است،مین روزگار و حالِ ما این است، این مینِ شُهرت،مینِ شهوت،مینِ جاه می رود از سینه هامان دودِ آه مثلِ مُرغی مانده تنها در قَفس خسته و دَرمانده و بی هَمنفس عاشقان رفتند و تنها مانده ایم آه ما از کاروان جا مانده ایم ای شهیدان، شاهدانِ حالِ ما گوشه چشمی کرده بر اَحوالِ ما دستِ ما و دامنِ پاکِ شما دَستِ ما گیرید دَر روز جَزا ✍️محمدبابایی بارچانی eitaa.com/mohammadbabaie
هدایت شده از سخن عشق زیباشهر
23.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ جناب آقای محمد بابایی 🔹 نشست ادبی شماره ۵۶ « به مناسبت روز اصفهان » انجمن ادبی سخن عشق زیباشهر به مدیریت حبیب الله شفیع زاده 📸 مستند ساز : احسان اهورا 🕰 ۱۴۰۳/۸/۲۹ @sokhan_eshgh_zibashahr
هدایت شده از زیباشهر
🍂به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها: دود و آتش بود و پَهلویَت شکست حُرمتِ آیینه در کویَت شکست قومِ هیزم تا لَگد بر در زدند ضربه ای جانکاه بازویَت شکست. 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 🥀 شاخهِ یاس آتشم در تار و پود افتاده بود در همه بود و نبود افتاده بود من به چشمِ خویش دیدم پُشتِ در شاخه یِ یاسم کبود افتاده بود. ✍️محمدبابایی بارچانی eitaa.com/mohammadbabaie ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📌 رسانه مردمی زیباشهر و بخش گرکن جنوبی تلگرام 👈 ‏t.me/zibashahrr اینستاگرام 👈 ‏instagram.com/zibashahrr روبیکا 👈 ‏rubika.ir/zibashahrrr ایتا 👈 ‏eitaa.com/zibashahr
هدایت شده از زیباشهر
😛طنز... (در راستایِ صدورِ حُکمِ بازداشتِ نِتانیاهو توسط دادگاه لاهه): وقت است ذلیل و خوار و زارش بُکنید بَر پُشتِ اُلاغِ گر سَوارش بُکنید کودک کُشِ دیوانه، نِتانیاهو را بَر تیرِ چراغِ بَرق دارش بُکنید ✍️محمدبابایی بارچانی ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📌 رسانه مردمی زیباشهر و بخش گرکن جنوبی تلگرام 👈 ‏t.me/zibashahrr اینستاگرام 👈 ‏instagram.com/zibashahrr روبیکا 👈 ‏rubika.ir/zibashahrrr ایتا 👈 ‏eitaa.com/zibashahr
🍂به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها: دود و آتش بود و پَهلویَت شکست حُرمتِ آیینه در کویَت شکست قومِ هیزم تا لَگد بر در زدند ضربه ای جانکاه بازویَت شکست. 🔸🔸🔸🔸🔸 🥀 شاخهِ یاس آتشم در تار و پود افتاده بود در همه بود و نبود افتاده بود من به چشمِ خویش دیدم پُشتِ در شاخه یِ یاسم کبود افتاده بود. 🔸🔸🔸🔸🔸 __________________ 😛طنز... 🍂تک بیت: ( نقیضه) آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که حُقّهٔ خود بَرمَلا کنند صلاح کار کجا و من خراب کجا خوراک قیمه کجا و کَبابِ ناب کجا اگر آن تُرکِ شیرازی به دست آرد دل ما را به نامَش می زنم تبریز و شیراز و بخارا را به مُلازمانِ سلطان که رسانداین دُعا را که نگیرد از ما به خدا دگر هوا را سینه ازآتش دل دَرغَم جانانه بسوخت لولهٔ گاز پُکید و همهٔ خانه بسوخت زان یارِ دلنوازم شُکریست با شکایت گویید لب فرو بند تا نَشنَوَم صدایت زاهدِخَلوت نشین دوش به میخانه شد بس که بنوشید مِی یکسره دیوانه شد مُژده اِی دل که دگر بادِ صَبا باز آمد برق ما رفت و بِلافاصله هم گاز آمد نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هرکه مَزّه پَراند، دری وَری داند بارها گفته ام و بار دگر می گویم هر چه ظرف است من بسته زبان می شویم بالا بلند عشوه گر نقش باز من کوتاه کرد مَحاسن و ریش دراز من مَزرعِ سبز فَلک دیدم و داسِ مَهِ نو بَرّه ای در نظرم آمد و یک دیگِ پُلو مَزن بَر سَرِ ناتوان دستِ زور نداری مگر اِی پسر جان شعور در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم که درون کوزه ای رفته دو موش هر یک به زبان خویش با من گفتند زنهار که از کوزهٔ ما آب ننوش ✍️محمدبابایی eitaa.com/mohammadbabaie
هدایت شده از سخن عشق زیباشهر
21.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ جناب آقای محمد بابایی 🔹 نشست ادبی شماره ۵۷ « به مناسبت روز معلولان » انجمن ادبی سخن عشق زیباشهر به مدیریت حبیب الله شفیع زاده 📸 مستند ساز : احسان اهورا 🕰 ۱۴۰۳/۹/۱۳ @sokhan_eshgh_zibashahr
🍂تک بیت... یک نفر باید بیاید تا جهان زیبا شود تا کَویرِ سینهٔ تَفتیده مان دریا شود ✍️محمدبابایی eitaa.com/mohammadbabaie
🌺 تقدیم به حضرت مهدی (عج) 🍂شَبِ پَروانه ها... یک نفر باید بیاید تا جهان زیبا شود تا کَویرِ سینهٔ تَفتیده مان دریا شود یک نفرباید که یک شب اَسبِ خود را زین کند جُمعه باشد، صُبح باشد، شهر پُر آوا شود یک نفر از پُشتِ پَرچینِ شَبِ پَروانه ها سَر بَرآرد،تا شَبِ دیجورمان فردا شود باغ لبریز از کلاغان شد،خبرها خوب نیست باغبان باید بیاید، تا که شب رُسوا شود گرچه طولانی شد این شب هایِ تَلخِ انتظار میهمان سَر می رسد، تالارِ دل غوغا شود ✍️محمدبابایی eitaa.com/mohammadbabaie
🍉کاریکلماتور: یلدا زیر بَغلِ همه، هندوانه می گذارد. ✍️محمد بابایی eitaa.com/mohammadbabaie
😜قطعهٔ طنز (نقیضه) « گویند مَرا چو زاد مادر » بَر دوشِ پدر پَریدن آموخت شب ها بَرِ گاهوارهٔ من خوابید و به من لَمیدن آموخت پیوسته خوراند شیرِ خُشکَم با شیشه و هم مَکیدن آموخت هر بار شنید گریه ام را با اَخم و تَشَر کَپیدن آموخت می رفت چو گاز در زمستان در زیرِ پَتو خَزیدن آموخت چون میوهٔ کال بودم اَوّل با هِمَّت خود رسیدن آموخت می بُرد مرا به شَهرِ بازی بَر سُرسُره ها سُریدن آموخت آدامس خرید از برایم از کودکی ام جویدن آموخت گوشم بِکشید و با خودش بُرد تا مدرسه مان دویدن آموخت از بَس که مرا نصیحتم کرد کم کم هُنرِ شنیدن آموخت می بُرد مرا همیشه بازار از کودکی ام خَریدن آموخت چون شاخهٔ گل همیشه خوش بوست من نیز همیشه دارمش دوست ✍️محمد بابایی eitaa.com/mohammadbabaie
👞جوراب... روز مَرد آید و جوراب نداریم همه شب دراز است، ولی خواب نداریم همه می رسد هدیهٔ این روز به دَستِ من و تو پس چرا صبر و کمی تاب نداریم همه؟ گرچه، اِمسال چنان عَرصه به ما تَنگ شده واقعاً این دَفِه جوراب نداریم همه ✍️محمد بابایی eitaa.com/mohammadbabaie
🍂مثنوی طنز... پُرسید یکی، مَگه خدایی هم هست؟ بغیرِ این دنیا، جایی هم هست؟ وقتی که مُردیم مَگه خاک نمی شیم؟ از تُو کتابِ هستی پاک نمی شیم دنیا چرا این همه ظالم داره؟ این همه ظالمایِ سالم داره؟ بعضی چرا مریضن و فقیرن عدّه ای هم حسابی سیرِ سیرن چرا باید زجربکشند یه عمری طعمِ بد درد بچشند یه عمری چرا تُو دنیا این همه جِداله اینا هَمش برایِ من سؤاله تُو سوریه چرا دوباره جنگه چرا تُو دست عدّه ای تُفنگه؟ اَصلاً اینا کی ان تُویِ سوریه؟ ریشِ بُلند گذاشتنم زوریه؟ بشاراَسد چرا فراری شده؟ مهمون روسایِ تِزاری شده اصلاً چرا شراب و خُم درست شد؟ یا که چرا بُمبِ اَتم درست شد؟ چرا باید عدّه ای پولدار باشند حتّی اگه تنبل و بیعار باشند چرا کَمه حقوقِ بازنشسته؟ کی دلِ این آدما را شکسته؟ چرا نبایستی شراب بنوشیم هَمش فقط چایی و آب بنوشیم؟! خوردن مِی اگر حروم و زشته پس چرا گفتند که تُویِ بهشته؟ اگه خدا آینده را میدونه خوب و بدی بنده را میدونه جهنم و چرا دیگه بنا کرد؟ آتیش چرا برای ما به پا کرد؟ شیطونو آفرید فریب مون بده؟ گول بزنه وعدهٔ سیب مون بده؟ این چیزا را هم که ندید بگیریم از غُصّه و رنج اینا نمیریم هزار تا مشکل دیگه باقیه که باعثِ مریضی و چاقیه بانک ها چرا این همه سود می گیرن جریمه می کنند و زود می گیرن دزدی و اِختلاس چرا زیاده؟ بعضی سواره اند و ما پیاده؟ دلار چرا دوباره رفته بالا پایین نمی یادم که حالا حالا چرا تُو ایران آقازاده داریم؟ مَردایِ با فیس و اِفاده داریم بعضی چرا چایی دِبش می نوشند ملّت بیچاره راهِی می دوشند چرا گروهی دائماً تُو کیشند با زن و بچّه ها و قوم و خویشند چرا سفر می رَن به آنتالیا فرانسه و آلمان و ایتالیا؟ ماهی دو بار دوبِی می رَن ناکِسا تُو تیر و ماه دِی می رَن ناکِسا بعضی چرا شاسی بلند سوارن ماشینای آبرومند سوارن باقی مردم مگه دل ندارند کی گفته حقِ آب و گِل ندارند؟! شنیدم و شنیدم و شنیدم میون حرفشام نمی پریدم دردِ دلاش وقتی که پایون گرفت یه چایی ام خورد و کمی جون گرفت گفتم بِهِش، همه چیا قاطی نکن انصاف بده، قاطی و پاتی نکن خدایی هست که خیلی هم بُزرگه مُقتدر و مهربون و سُترگه همیشه هم هوایِ ما را داره هر جا که خواستیمش سَرِ قراره از رَگِ گردن به ما نزدیک تره رفتارش از رفتار ما شیک تره اِندِ رفاقتست و مَردونگی تو هم نکن این همه پُر چونگی بهشت را آفریده و جهنم چیزی نذاشته برا بنده ها کم آدم خوبا جاشون تُویِ بهشته جهنمَم که خیلی داغ و زشته مسکن آدمایِ نابکاره بیچاره ها کارشون اونجا زاره تو هم دیگه نِق زدن و کم بکن به احترامش کمرو خم بکن نماز بخون، سجده برو، دُعا کن تمامِ عمرت را خدا خدا کن خدا را هر جا بخونی هَمون جاست تُویِ دلِ آدمایِ با صَفاست تلاشتو بُکن خدا بزرگه حریفِ ظالمایِ مثلِ گرگه کارِ خدا همیشه حکمت داره بهشتی گشتن ولی، زحمت داره برو خودش پُشت و پَناهت باشه قُرآنِشَم چراغِ راهت باشه ✍️محمد بابایی eitaa.com/mohammadbabaie