eitaa logo
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
54 دنبال‌کننده
10 عکس
3 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌ها و... ارتباط با بنده: @mtiravar
مشاهده در ایتا
دانلود
https://www.instagram.com/p/C8aJA67os4y/?igsh=MWJxbnl6a3JkbGNsYQ==
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
https://www.instagram.com/p/C8aJA67os4y/?igsh=MWJxbnl6a3JkbGNsYQ==
🔸همه‌ی ما یک دکتر فاضلی عصبی هستیم 📝محمد حسین تیرآور ۱)راستش را بخواهید همه‌ی ما این روزها یک دکتر فاضلی عصبانی هستیم، فقط میکروفون نداریم که پرت کنیم. چرا عصبی نباشیم؟ کسی آمده است برای سکان داری ریاست جمهوری یک کشور نود میلیونی با بیست وزارت‌خانه، که یک سرش فرهنگ است، یک سرش امنیت، یک سرش اقتصاد، یک سرش انرژی و... اما صادقانه می‌گوید که: «نه ایده دارم و نه برنامه، نه کارشناس هستم و نه متخصص». طوری کلی پاسخ می‌دهد به سوالات تخصصی که هر آگاه منصفی می‌فهمد آقای نماینده اطلاع دقیقی از هیچ چیز ندارد. مدام با خودمان کلنجار می‌رویم که: مرد حسابی اینکه می‌گویی «کار باید علمی و کارشناسی باشد» که نشد! مگر ما یک نظر کارشناسی داریم و یک قرائت علمی؟ اقتصاد و فرهنگ پر از مکاتب متناقض با یکدیگرند، شما که کارشناس کلان نیستید، در مواجه با تضارب آرای کارشناسان و نسخه های علمی، چه می‌کنید؟ سنگ کاغذ قیچی می‌کنید که کدام را انتخاب کنید؟ کلی گویی، هم پرسشگران متخصص را کلافه می‌کند هم مخاطبان را و حتی خود آقای کاندید کلافه شده از سوالات تخصصی را. ۲) کارگردان استودیو ‌ نما را از بالا و باز می‌گیرد تا رفت و آمد عصبی مشاور فرهنگی دکتر پزشکیان واضح ثبت شود، روی آنتن زنده؛ اصرار آقای نامزد هم برای آرام کردن دکتر فاضلی عصبانی فایده‌ای ندارد، وقتی که مجبور است به مشاور هیئت علمی خود با صدای بلند روی انتن زنده تذکر بدهد: «آقای دکتر فاضلی عصبی نشو». دست آخر کار به جایی رسید که مسعود پزشکیان مجبور شد در میز گرد فرهنگی، از مشاور خود انتقاد کند که: «ما فرهنگ گفتگو نداریم». ۳) گفتم، همه‌ی ما یک دکتر فاضلی عصبانی هستیم، وقتی مسعود پزشکیان طوری به مردم می‌گوید «فقط چهل سال می‌گوییم درست می‌کنیم‌، چرا نکردید؟» و به روی خودش هم نمی‌آورد که دهها سال از این چهل سال ، خودش هم نماینده بوده و هم وزیر و فی‌الحال اکثریت تیم حاضرش نیز، یا وزیر این مملکت بوده‌اند یا مسئول. وقاحت همه را عصبی می‌کند.
https://www.instagram.com/p/C8MqAqBoa_F/?igsh=MTYwMXRldXl3N3loeg==
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
https://www.instagram.com/p/C8MqAqBoa_F/?igsh=MTYwMXRldXl3N3loeg==
🔸تکنیک‌های تست زنی، بدون نیاز به تسلط به دروس 📝محمد حسین تیرآور ما باید بیش از کاندیدای ریاست جمهوری، بر روی خود «انتخابات» تعصب داشته باشیم. ما باید بیش از تلاش برای رای آوردن کاندید محبوب خود،‌ نگران قواعد نانوشته‌ای باشیم که ناخواسته با رفتار خود، به عنوان اصول بازی، تایید، تصویب و تبلیغشان می‌کنیم. کارکرد این صندوق‌های پلمپ پلاستیکی، اهمیت دادن به انتخاب‌گر بودن مردم است و انتخاب‌گر بودن زمانی قیمت دارد که ذهن ما در کارزار گزاره‌های متعدد، ‌بر روی تشک تاملات، دستش به عنوان پیروز بالا رفته باشد؛‌ زمانی که گزینه‌ی نهایی مورد انتخاب ما، برنده‌ی میدان منطق باشد، و الا در شب‌نشینی احساس، دست بر دست فردی گذاشتن و یک گزینه را انتخاب کردن چه قدر ارزش خواهد داشت؟ شاید لازم باشد الک به دست، باید و نباید‌هایمان تکان دهیم. یک نباید مهم: ما نباید اجازه بدهیم «انتخابات» از میدان‌های منطق کمرنگ شود. شعاریست؟ اصلا همه‌ی رفت‌وآمدهای انتخاباتی برای چه چیز است؟ برای اینکه مردم حق دارند،‌ مردم می‌توانند،‌ مردم باید بتوانند که «انتخاب» کنند... جز این است؟ انتخاب هم که ارزشش به تامل است و نه احساس! پس تمام تلاش باید برای اقناع باشد و نه ارضای حس. لطفا کم‌قیمت به حساب بیاورید صف‌های طولانی رای را که آدم‌هایش‌ را کشتی‌گیران تشک تامل تشکیل نداده‌اند، حتی اگر ماحصلش رای آوردن کاندید محبوب شما باشد. ارزش رای خلق الساعه چیست؟ امسال را رای آوردیم... چهار سال بعد را چه می‌کنیم؟؟ کاسه‌ی چه کنم چه کنم می‌گیریم جلوی اساتید عملیات روانی تا شاید با پیش‌بینی نبض دل مردم نسخه‌ای بگیریم و رای بیاوریم؟؟؟ تعارف را بگذاریم کنار جدا ارزشی دارد مشارکت حد‌اکثری مردمانی که سیاست ورزان از سبد احساساتشان برای صندوق‌ها،‌ کاغذ رای جمع کرده‌اند؟؟؟ حرف آن است که ما باید از شر رویکرد «مدیریت عاطفه محور» بازیگران سیاست خلاص شویم. «مدیریت عاطفه محور» یعنی این طرز نگاه که: مردم که نمی‌فهمند ما نیز تلاش نمی‌کنیم که مردم بفهمند،‌ چون زمان‌بر است و پرزحمت! مردم از روی احساس رای می‌دهند پس ما نیز در زمین احساسات مردم بازی می‌کنیم. (منظور از احساس در این نوشته، خواست و میل مردم نیست، منظور گزاره‌هایی است که در قدم نخست ظاهرا درست و صحیح هستند اما با کمی تامل متوجه خواهیم شد منطقی ندارند) این طرز تفکر تلاش به اقناع حسی و عاطفی دارد تا عقلی و منطقی. بگذارید اینطور بگویم شاید پر بی‌راه نباشد این نکته که: هر گروه،‌ جریان و حزب سیاسی‌ای که تلاشش را بر روی اقناع حسی مردم می‌گذارد، به اصل انتخابات خیانت می‌کند. بله! اجازه بدهید مردم فکر کنند...کمک کنیم قدرت تحلیل مردم بالا رود...قرار نیست یک کاندید انتخابات مخدر احساسات مردم باشد، با مردم رشد یافته در تحلیل راحت‌تر می‌توان گفتگو کرد. مردمی که منطقی نباشند ترسناک می‌شوند. پیش‌بینی ناپذیر می‌شوند، اهل دیدزنی حواشی می‌شوند. انتخابات حسی پر است از مشاوران رسانه‌ای برای گرفتن نبض احساسات جامعه... مثال مشاورین رسانه‌ای، مثل مشاوران تست‌زنی در کنکور است که تمام ادعایشان این است که: ما کاری نداریم شما چه قدر به درس مسلط هستید و چه قدر درس خوانده‌اید، ما تکنیک‌هایی به شما یاد می‌دهیم که بتوانید تست هارا صحیح انتخاب کنید و در کنکور موفق شوید. بازیگران انتخابات حسی، مشاورین مختصص عملیات روانی هستند و نه صاحبان ایده و برنامه‌ی دقیق برای گرفتن سکان مدیریت اجرایی جامعه... هم اکنون چگونه است؟ دم دمای انتخابات، تحلیل‌گران سیاسی،‌ راه بلدان شهر پر پیچ و خم احساسات مردم می‌شوند و نبوغشان هم دادن نکته‌های سریع و برای تزریق حس خوب به مردم است و نه اقناع آن‌ها؛ مانند حکیمان طب سنتی نبض گروه‌های جامعه را می‌گیرند و نسخه‌ای می پیچند که: اینها و اینها خوشامد مردم است... این کارها را بکنید تا دیده شوید... دوگانه‌ی «جنگ یا مذاکره» را به یاد بیاورید: نه گروه مقابل جریان «حسن روحانی» مخالف مذاکره بودند و نه لزوما مذاکره می‌تواند نافی شروع جنگ باشد،‌ دوگانه پشتوانه‌ی منطقی ندارد، اما خوشامد مردم است،‌ چرا؟ مردم نسبت به جنگ حس بدی دارند، بقیش هم مهم نیست که اصلا مذاکره با چه پشتوانه‌ای و آیا صرفا همین ۲ راه است و یا راه سوم و چهارمی هم می‌توان ترسیم کرد؟ اینها مهم نیست... مردم که فکر نمی‌کنند... خوشامد حس مردم بگو و برو... یا «من سرهنگ نیستم، حقوقدان هستم»، مگر سرهنگ بودن بد است؟ یا بدون سرهنگ‌ها،‌ حقوقدان‌ها امنیت خواهند داشت؟ گذاره منطقی نیست، ‌این جمله صرفا بر این نکته سوار است که مردم حس بهتری نسبت حقوقدان‌ها دارند، ‌چون سرهنگ‌ها می‌توانند خشونت (بگیر و ببند) را تداعی کنند... اما منطق کجای کار است؟؟
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
https://www.instagram.com/p/C8MqAqBoa_F/?igsh=MTYwMXRldXl3N3loeg==
مگر مهم است...بنا به دل مردم حرفی بزن و برو... حتی در تیم رسانه‌ای آقای «رئیسی» با توجه به عدم میل به طراحی چنین دوگانه هایی،‌ مشاوران حزب الهی‌ پیدا می‌شوند که حس متخصصین نبض جامعه به خود می‌گیرند و خواننده‌ی پرطرفدار و پرحاشیه‌ای را در مقابل پای نامزد ریاست جمهوری قرار می‌دهند. منطق همین منطق است، ۴ میلیون فالور حس خوبی با آقای خواننده دارند، یک ارتباط برقرار می‌کنیم تا رای این چهار میلیون و دیگرانی که از ما توقع چنین نوع دوستی‌ای را ندارند، برای خود کنیم. دستگاه محاسباتی دو گروه مشاور رسانه‌ای یکی است... هر دو تمرکزشان بر احساس است و نه اقناع منطقی و نتیجه وجود هر دو گروه مشاور تقریبا یکی است،‌ چه به اسم حزب‌اللهی را یدک بکشند و چه غرب‌گرا. من مخالف،‌ منتقد و ‌عصبانی از هر گروه،‌ جریان،‌ حزب، دسته، مشاور سیاسی،‌ مشاور رسانه‌ای و نامزد انتخاباتی‌ هستم که می‌ترسد از گفتگوی منطقی و از اضطراب رای نیاوردن،‌ سرمایه‌گذاری‌اش را بر روی جذب احساسات می‌گذارد.
https://www.instagram.com/p/C8urlzuItnf/?igsh=MXJ1MGY3ZHdzeTYxZQ==
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
https://www.instagram.com/p/C8urlzuItnf/?igsh=MXJ1MGY3ZHdzeTYxZQ==
🔸تراژدی‌های آقای رئیس جمهور 📝محمد حسین تیرآور در جریان مذاکرات هسته‌ای، نخواست باج بی‌جهت و بی‌منفعت دهد به اجنبی، بهش گفتند: «بیانیه خوان»؛ گفتند: «مذاکره جای انشا و بیانیه خوانی نیست»؛ جوک ساختند که: «هر جلسه از مذاکرات، به جای صحبت، پای مصنوعی‌اش را روی میز می‌کوبیده» ! بعد از توافق برجام، پنج جلسه در مقابل مذاکره کنندگان ایراد‌های توافق انجام شده را هشدار داد؛ بهش گفتند: «بد بین»، «حسود»، «دلواپس»! در انتخابات که رای نیاورد، نگفت حالا که رئیس جمهور نشدم، پس هیچ؛ از فردای انتخابات کار میدانی و تخصصی کرد برای توانمند کردن دست دولت در ایده و راه‌حل‌ها؛ مسخره‌اش کردند که: «آقای سایه نشین»، بهش گفتند: «ترسوی مسئولیت گریز»! به دولت شهید رئیسی بدون هیچ تشریفاتی خاص، کمک فکری کرد و تعامل. و به کار میدانی‌اش برای شناخت مشکلات حکمرانی ادامه داد؛ تشر زدند که: «اینکه مسئولیت رسمی در دولت نگرفته‌ای، یعنی مغرور و انزوا طلبی»! بعد از شهید رئیسی مجدد برای پذیرش مسئولیت پا به میدان گذاشت. با کلی برنامه و ارزیابی نسبت به مسائل؛ کنایه زدند که: «ما اصلا نیاز به برنامه نداریم»، «رئیس جمهور اصلا نیازی نیست کارشناس باشد»! مانند همیشه‌ی جمهوری اسلامی و انقلابی‌ها و حزب‌اللهی‌ها، بهش گفتند: «دگم»، «متحجر»، «دو قطبی ساز»، «انزوا طلب»، «دشمن تراش»، «پر دافعه» «خشن» و... چون مسئولیت داشت، خود خواسته ماشین گران نخرید تا هم تراز قشر ضعیف باشد؛ نیش زبان زدند که: «زاهدبازی انتخاباتی»، «تیبای چند میلیاردی ضد گلوله»! روزهای آخر انتخابات، در تمام نظرسنجی‌ها با اختلاف، رای بالاتری را داشت، تندی کردند که «اگر به خاطر کسی که از تو رای فاحش کمتری دارد کنار نروی، بی تقوایی و قُد» !! سعید جلیلی را با تمام تراژدی‌هایش دوست دارم...
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
🔸طراح یا مجری؟ به بهانه‌ی یک پرسش محترم 📝محمد حسین تیرآور رئیس جمهور بر چه صندلی‌هایی می‌نشیند؟ ۱)صندلی ریاست هیئت دولت متشکل از بیست وزارت خانه، از امنیت تا عمران، بهداشت، دیپلماسی خارجی، فرهنگ و انرژی و... ۲)صندلی ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی‌ترین نهاد سیاست گذاری کلان فرهنگی کشور ۳) صندلی ریاست شورای عالی امنیت ملی به عنوان بالاترین نهاد تصمیم گیر مسائل امنیتی(نه لزوما نظامی) که می‌تواند آبشخورش اقتصاد باشد یا...و در تلاقی سه قوه حضور دارد. پس آقای رئیس‌جمهور باید به جبر یک انسان چند وجهی باشد، یک نخبه که از سیاست خارجی تا عمران و سازندگی و امنیت و بهداشت و اقتصاد را بفهمد و ایده‌ی کلان داشته باشد. رئیس جمهور حق ندارد بگوید نمی‌دانم و واگذار می‌کنم به کارشناسان، چرا که اولا ما یک نوع نظر کارشناسی نداریم، گاهی ده‌ها رویکرد ممکن است وجود داشته باشد، اگر رئیس جمهور فهم و ایده‌ی کلی کارشناسانه نداشته باشد و هیچ تفقهی در موضوعات نکرده باشد، اسباب بازی کارشناس جماعت باید بشود، با یک غوره سردی‌اش کند و با یک مویز گرمی. با هر حرف به خاطر تازگی‌اش، چشمانش از تعجب گرد شود و... و گیج میان آرا و نظرات قدم ‌بزند. مشکل جدی دوم این است اگر رئیس جمهور صاحب نظر نباشد و ایده‌ی کلان نداشته‌ باشد، نمی‌تواند یک هم آهنگی بین نیازها و بیست وزارت‌خانه‌های مختلف ایجاد کند. تصور مردم از کار اجرایی چیست؟ به نظرم هر گونه عمل عینی را مردم می‌گویند کار اجرایی، ساخت و سازها، پل بیمارستان، جاده سینما، مجوز ها، مدیریت انرژی و سوخت و... این همه کجا اتفاق می‌افتد؟ پایین هرم قوه‌ی مجریه؛ رئیس جمهور کجا است؟ در راس قوه‌ی مجریه، از رئیس قوه‌ی مجریه تا انجام یک پروژه‌ی اجرایی، گاهی ده الی بیست مدیر میانی فاصله است، شاید هم بیشتر. باید این‌طور گفت که: رئیس جمهور تقریبا هیچ گونه کار اجرایی را انجام نمی‌هد. حالا سوال: چرا می‌گوید قوه‌ی مجریه؟ رئیس جمهور نزدیک به بیست بازوی اجرایی دارد، وزارت‌خانه‌ها در حوزه‌های مختلف، بازوهای عملیاتی انجام هرگونه فعل توسط دولت هستند، حالا رئیس جمهور کجاست؟ رئیس هیئت این بیست وزارت‌خانه. درواقع رئیس جمهور یک استراتژیست میان رشته‌ای‌ طراح است که هنر طراحی نقشه بنا بر ظرفیت‌هارا برای بیست وزارت خانه را دارد، دقت کردید؟ گفتم طراح، پس عمق شناخت در ماموریت تمام وزارت‌خانه‌هایش را باید داشته باشد؛ جایگاه ریاست جمهوری یعنی هنر هماهنگی وزارت خانه‌ها و به خدمت گرفتن مدیران اجرایی قوی و پیگیری تا حصول نتیجه. رئیس‌جمهور مجری نیست، طراح نقشه‌ی کلان مجریان است و باید مطلع از روند‌های سیاست‌گذاری و تصمیم در کشور باشد. لطفا به هر عزیزی که می‌خواهید رای بدهید، اما تصورتان از رئیس جمهور را واقعی کنید. رئیس جمهور مغز است، و مدیران اجرایی قوی دست و پا، هیچ کدام بر هیچ کدام دیگر اولویتی ندارد، صرفا یک تقسیم وظیفه‌ی استعداد‌هاست. من باب تاکید مجدد : سکان دار جایگاه مدیریت بیست وزارت‌خانه که ما می‌گوییم ریاست جمهوری، یک صاحب نظر است، در چندین حوزه که اطلاع از روند‌های سیاست‌گذاری و اجرایی کشور دارد. عملیات در کف هرم دولت صورت می‌گیرد و طراحی در راس هیئت دولت، رئیس جمهور طراح است، اگر بگویید نه، از شما خواهم پرسید خب عملیات در کجا صورت می‌گیرد ورئیس جمهور چه کار اجرائی را انجام می‌دهد؟!! ۲) ما قرار است برای کجا رئیس جمهور انتخاب کنیم؟ جمهوری اسلامی ایران، حکمرانی مولود انقلاب ۵۷ ، انقلاب فرهنگی و نرم‌افزاری با داعیه‌ی ایجاد طراحی بر‌خاسته از دین برای حکمرانی، نه لزوما پیرو روند‌ها و نسخ مکاتب علوم انسانی جهان، درست؟ حالا با این مقدمه: سعید جلیلی برای من از این بابت جذاب است، چون انسانی ظری‌ست در عین حال روند دیوان‌سالاری و اجرایی کشور را می‌شناسد، حضور او از پایین رده در دستگاه دولتی تا دبیری شورای امنیت و معاونت وزارت و مجمع تشخیص مصلحت و سازمان و ریاست مذاکرات هسته‌ای و... جالب آنکه عزیزی می‌گفت که نکند به سعید جلیلی بعد از ریاست جمهوری به دلیل عدم حضور در ساحت حکمرانی، با دیوار واقعیت حکمرانی برخورد کند؟ مسئولیت‌هایی که ذکر شد، خود آن چیزی نیست که به آن می‌گوییم سیاست‌گذاری و دولت؟ بگذریم... اولیل دلیل انتخاب سعید جلیلی برای بنده این است که او فهمی جدی‌تر نسبت به ایده‌ی انقلاب اسلامی دارد و شخصیتی متفکر است و آرمانخواه در ایده‌ای با عنوان تمدن نوین اسلامی،‌ مبانی می‌داند و تاریخ و جستجوگر نظرات است .
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
دلیل دوم آنکه سعید جلیلی فهمی پخته و خلاق نسبت به سیاست خار جی دارد، هم مسائل سیاسی و هم اقتصادی و فرهنگی، این از صحبت‌ها، مواضع و مسئولیت حدود سی و پنج ساله‌اش قابل تشخیص است و در مقایسه با دیگری بسیار متمایز. دلایل شخصیتی دیگری در ادامه وجود دارد که: سعید جلیلی باهوش است، بسیار، هم در گفتگو‌ی نزدیک و هم توصیف دیگران و بررسی مواضع، که مولودش می‌شود: قدرت تحلیل. ساده زیستی، عدالت خواهی، روحیه مردمی و توجه به طبقه محرومان، عدم حاشیه مالی یا... خود و نزدیکان، عدم باند بازی، ثبات رای، میل به برنامه ریزی دقیق و تعامل با کارشناسان... در آخر، ایده‌ی مخلصانه و نوآورانه‌ی دولت سایه، اینکه کسی در صورت عدم کسب آرا در انتخابات، با مسائل مختلف کشور ارتباط کارشناسانه برقرار کند و شهر به شهر بچرخد و فارغ از تسلط بیشتر خود نسبت به مشکل و راه حل‌ها، ایده‌هایش را در اختیار دولت های موفق در انتخابات قرار دهد. سعی شد منصفانه نوشته شود. یاحق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جلیلی خشک است، تندرو است، ناتوان است، بی‌تجربه است، در حصار یک طیف محدود است، مدیر نیست، کارنابلد است و... 🔸این را به گروه ها ارسال کنید تا مردم بشناسند @mohammadhoseintiravar
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
🔸دایی خوش اخلاق، رئیس جمهور ترسناک 📝محمدحسین تیرآور تفاوت است که مسعود پزشکیان کجا بنشیند؛ جناب پزشکیان قطعا خواستنی خواهند بود، زمانی که روی کاناپه‌ی خانه نشسته‌است در مقام پدر، یا بر روی صندلی طبابت در بیمارستان در مقام پزشک یا نیمکت پارک یا محوطه‌ی ویلا به عنوان عمو یا دایی. دلچسب برای یک درد دل پدرانه یا شنیدن مسائل امیدوار کننده از زبان پزشک وقتی بیمار هستی و مشورت یواشکی به دور از چشم خانواده با عمو یا دایی بزرگتر وقتی از شکست ایده‌ی کسب و کارت می‌گویی‌؛ احتمالا امید‌وار خواهید شد از کلامشان در مواجهه‌ی مشکلات فردی زندگی، خوش بینی و ساده سازی مسائل، ذهن و دل قفل شده‌ی شمارا آزاد خواهد کرد، اما مسعود پزشکیان نشسته بر روی صندلی ریاست جمهوری، دلچسب نیست، ترسناک است. جایگاه ریاست جمهوری یعنی نشستن بر صندلی ریاست هیئتی با بیست وزارت خانه، از موضوعات سخت امنیتی یا چالش‌های عمرانی، بهداشتی، دیپلماسی. ریاست جمهوری یعنی تاثیر پنهان یک تصمیم در یک وزارت‌خانه و بازخوردش در وزارت‌خانه‌ی دیگر، ریاست جمهوری یعنی محل رفت و آمد هزاران کارشناس با نظرات متفاوت، هزاران کاسب برای سهم خواهی و تغییر جهت قوانین برای ذی نفع شدن بیشتر؛ ریاست جمهوری یعنی مدیریت میلیاردها تومان تراکنش روزانه در راس هرم قوه‌ی مجریه و... و همه‌ی اینها یعنی یک اشراف، یک تسلط، یک ایده‌مندی در تمامی حوزه‌ها، یک ذهن آماده جهت رد یا تایید کارشناسی‌ها و یک نقشه از قبل حفظ شده برای نیفتادن در چاله‌های پیدا و پنهان سیاست گذاری و حفر شده‌ی زالو‌های طماع ادکلن زده‌ی خنده رو‌ی سرمایه سالار. صندلی ریاست جمهوری ذهن سهل گیر، خوش بین و ساده ساز برای رفع کسالت روحی یک عمو زاده نمی‌خواهد، صندلی ریاست جمهوری یعنی طراحی عملیات در یک وزارت خانه برای خنثی سازی شیطنت احتمالی ده حرکت بعدی دشمن در وزارت خانه‌ی دیگر... و حالا مسعود پزشکیان به عنوان نامزد این صندلی ریاست که گفته شد، با زبان خود بار‌ها گفته است که: «نه از قبل بررسی کرده‌ام مسائل را، نه برنامه‌ای دارم و نه خودم کارشناس هستم و متخصص» از حجم کلی گویی، و کلام پزشکیان در مناظرات مشخص است که او هیچ چیز از پیچیدگی و چگونگی وضعیت حکمرانی نمی‌داند. مسعود پزشکیان می‌گوید: «چه نیاز به برنامه، وقتی برنامه هفتم توسعه است». او نمی‌داند بسیاری از بند‌های طرح هفتم، اصطلاحا افق است نه برنامه و باید برای تحققش برنامه داشت و بیش از بیست مورد جدی آن بالکل بر عهده‌ی دولت است. مسعود پزشکیان، از یک سو می‌گوید قانون و برنامه هست و از طرفی قانون رشد هشت درصد و مصوب ساخت سالانه یک میلیون مسکن به عنوان مهمترین بند‌های این قانون را غلط و نشدنی می‌داند. پزشکیان، جواد ظریف که منتقد طرح راهبردی اقدام متقابل در موضوع مذاکرات و برجام است را کنار خود شهر به شهر می‌برد و هم خود را پیرو و شیفته‌ی رهبری معرفی می‌کند که اتفاقا مدافع طرح اقدام متقابل است و به برجام گفته است: «خسارت محض». پزشکیان هم دوست دارد به داد محرومین برسد و هم از عباس آخوندی، وزیر راه و شهرسازی دولت روحانی که منتقد ساخت مسکن ارزان بود در ستادش استقبال می‌کند. پزشکیان هم از فشار اقتصادی به سفره‌ی مردم انتقاد می‌کند، هم در تریبون ریاست ستادش از لزوم هشت برابری بنزین و گازوئیل می‌گوید و بعد زیرش می‌زند و جرات ایستادگی بر نظر کارشناسانش ندارد. پزشکیان اصلا نمی‌داند ما عضو و عامل به اکثر موارد «اف‌ای‌تی‌اف» هستیم، بیشتر از برخی از کشورهای اروپایی، اما تازه وعده‌ می‌دهد که: «ما مشکل اف‌ای‌تی‌اف را حل خواهیم کرد»! او اصلا نمی داند ما عضو و عاملیم و مشکلی نیست. در مناظرات سعید جلیلی پرسید : راه جایگزین شما برای مذاکراتی که طرف به تعهداتش عمل نمی‌کند چیست؟ پزشکیان جواب می‌دهد: «حکمت، عزت، مصلحت» مثل اینکه در جواب این سوال که: حالا که شام سوخته برای مهمان‌ها غذا را چه کنیم؟ جواب دهیم: «مقوی، سالم، سبک» پزشکیان هم می‌خواهد یارانه دهد و هم مصاحبه‌ی خودش را که گفته است 45 هزار یارانه کمر دولت را می‌شکند را به خاطر رای منفی در مناظرات انکار می‌کند. او هم از یک طرف بارها می‌گوید لازم به طرح و برنامه نیست و هم در آخرین مناظره می‌گوید که برنامه ما را اساتید اقتصاد تایید کرده‌اند! یا در میز گرد اقتصادی، دو کارشناس آورد که از دو نگاه متضاد با یکدیگر بودند. مسعود پزشکیان مسائل را ساده سازی نمی‌کند، او همه چیز را ساده تصور می‌کند، برای همین لزومی به پیش مطالعه و برنامه برای قبولی بالاترین جایگاه قوه‌ی مجریه نمی‌بیند.
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
او مدیریت کشور را مثل مدیریت یک دبیرستان تصور می‌کند که می‌خواهد با صرف نیت پاک به سمت سکان اداره قوه‌ی مجریه‌ی کشور رود. ما با یک رئیس جمهور مطلع چپی و یا راستی مواجه نیستیم، او یک باره در کارزار انتخابات افتاده و تحمیل توقعات سیاسی جریان اصلاحات و بی اطلاعی‌ او از جزئیات، از او یک انسان عصبی در کلام، بی‌ادب و یا کلی گو و پر تناقض ساخته. پزشکیان اگر رای بیاورد مدیریت نخواهد کرد ، مدیریت می‌شود. ریاست او ترسناک است، نه چون نیت سوئی دارد، نه! صرفا به این خاطر که ضعیف است در قامت ریاست جمهوری.
https://www.instagram.com/p/C-UeaZEof50/?igsh=MXgwNTN1bjdnYjlvdA==
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
https://www.instagram.com/p/C-UeaZEof50/?igsh=MXgwNTN1bjdnYjlvdA==
🔸سناریو قتل سردار جهادی 📝محمدحسین تیرآور فردی را تصور کنید که به علت تغذیه‌ی غلطِ مکرر، بیمار ،در بستر افتاده، اما اطرافیان و دوستانی دارد که  مدام درحال القای سناریوی قتل او هستند؛ باید دلسوزانه داد زد که: «لطفا انقدر به دنبال قاتل نگردید، غذای او را چک کنید» محمد باقر قالیباف چهار سال پیش با یک میلیون دویست هزار رای در پایتخت به عنوان نفر نخست تهران وارد مجلس می‌شود اما چند ماه گذشته در دور دوم همان مجلس، با یک سوم رای قبلی و نه به عنوان نفر اول که با چهارصد هزار رای  به عنوان نفرچهارم وارد مجلس شد،‌ یعنی کاهش هشتصد هزارتایی رای نسبت به رای قبلی خود. او در دور اول انتخابات ریاست جمهوری 1403 با وجود عملکرد و کارنامه عینی و ملموس پرکار خود در شهرداری تهران و فرماندهی پلیس،  با سه میلیون رای در بین چهار نامزد،  نفر سوم می‌شود، یعنی یک سوم کمتر از دیگر نامزد جبهه انقلابی که علی الظاهر کارنامه‌ی غیر ملموس‌تر و  خلوت‌تری دارد. سناریوی قتل هویت سیاسی محمد باقر قالیباف، اجازه‌ی تامل به ناظران صحنه‌ی سیاست را نمی‌دهد تا با مرور عملکرد او،  تحلیلی واقع بینانه‌ نسبت به چرایی این ریزش و اقبال عمومی داشته باشند. 1)  اقبال عمومی،  از قلب‌ها نشات می‌گیرد نه از قوانین و بخشنامه‌ها‌؛  قانون سویه‌ی سخت حکومت‌ها است و باید و دستور،  جذبِ اقبال و حرکت جمعی، هیچ گاه با سویه‌ی سخت حاکمیت‌ها یعنی قوانین نیست؛  ما برای اقبال عمومی در حاکمیت به چیزی  ورای قانون محتاجیم ؛ محبت، بالاترین عنصر بیداری قلب‌ها است؛  مخلص کلام:  «مردم باید به چیزی محبت پیدا کنند تا به آن تهییج شوند ،  ابزار محبت هم قانون نیست،  محبت نمکی است که بر غذای مقوی قانون پاشیده می‌شود،  ظرافت دارد و کم است اما اگر نباشد، حاکمیت خشک است و غیر دوست داشتنی» 2)  محمد باقر قالیباف بنا بر مشورت غلط،  روحیه شخصی، بی‌دقتی یا هر چیز دیگری که من نمی‌دانم،  کانال ارتباطِ با مردم را سخت انتخاب کرده است ،  یعنی زبان قانون، حالا یعنی چه؟ مردم قلبشان سرد می‌شود نسبت به کسی که فکر کنند به آنها بی توجهی می‌کند،  «مردم داری» یعنی «توجه»  و عدم مردم داری یعنی «سکوت». محمد باقر قالیباف متاسفانه چَک سکوت مکرر نسبت به شبهات در اذهان را خورده است،  سکوتی که شاید در ذهن ایشان بزرگ منشی یا در بین شیفتگان،  تقوا تفسیر شود که:  «سردار جهادی بنده‌ی خدا چیزی در باب شبهات نمی‌گوید و فقط کار می‌کند» جناب قالیباف شبهات ذهنی مردم نسبت به هر حاشیه خانوادگی یا کاری و عملکرد خودش را به دور از چشم اذهان و در فرایندی طولانی و ناپیدا از طرق قانون پیگیری می‌کند؛ قالیباف ظاهرا متوجه نیست که شبهه موریانه اعتبار آدم است و سکوت بستر زاد و ولد این موریانه‌ها. آقای قالیباف متوجه آن نیست که در راس هرم قدرت بودن یعنی زندگی در اتاق شیشه‌ای، هم باید سعی کرد بی حاشیه بود و هم  باید مدام دستمال به دست، هویت بیرونی را تمیز کرد،  سکوت یعنی:  «به درک که در ذهن شما مردم چه می‌گذرد»، این پیام ناخواسته‌ی سکوت است. آقای قالیباف دانه‌ی کاشته‌ شده‌ی سکوتشان را با اقبال سرد مردم در دو انتخابات اخیر برداشت کرده است، به نظر او نباید کسی را سرزنش کند،  دکتر قالیباف سالها فرصت داشته چهره‌‌ای مردم دار،  _ پاسخ دهنده _از خود نشان دهد، اما او می‌خواهد همه چیز را با ساختار خشک قانون و رسانه‌های سخت‌ حل کند. با این منش،  او می‌تواند مدیر ناپیدای ویترین سیاست باشد در دستگاهی امنیتی نظامی گمنام که نیاز به اقبال و عدم اقبال عمومی نداشته باشد، در آن موقع نه شبهه‌ای‌ست که بخواهد پاسخ دهد و نه نیاز به تلاشی مضاعف برای زیست سیاسی در ویترینی شیشه‌ای، چراکه نیازی به رای مردم نیست. انگار که او می‌خواهد عمده‌ی هویت بیرونی‌اش را با روایت هزار بار گفته شده‌ی «من همه نمازهای صبحم را خارج از منزل خوانده‌ام» یعنی «پر کاری» حل کند، حتی وقتی که شبهه و حاشیه پشت به پشت در ذهن مردم رژه می‌رود، اطرافیان تصور می‌کنند  با بیان خاطرات صمیمی بین سردار س ل ی مانی و ایشان، همه چیز حل شدنی‌ست. آقای قالیباف، مردم عدم توجه را می‌فهمند،  شما ناخواسته یا...  به شبهات حاشیه‌ی دور و برتان بی توجهید،  نانش را هم خوردید،  نه شما، دکتر سعید جلیلی هم بی توجه باشد چوبش را می‌خورد. مردم داری با سکوت در تضاد است،  سکوت لزوما فضل نیست،  بزرگی دل نیست،  اتفاقا برداشت تفرعن می‌شود و غرور،  غرور خوشایند نیست،  چه شما چه سعید جلیلی چه هر کس دیگر... 3) جناب قالیباف جزو معدود سیاست‌مداران دارای روزنامه است؛ یعنی برای ویترین بیرونی قائل به هزینه است،  یک تریبون پر هزینه و کم مخاطب،  مثل همه روزنامه‌ها،  اما ایشان نمی‌دانند که روزنامه هم رسانه‌ی سخت است،  نه مردمی است و نه برش و مخاطبی دارد در فضای فعلی،  اما ایشان همان طور که شبهات مکرر دور و برشان را
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
https://www.instagram.com/p/C-UeaZEof50/?igsh=MXgwNTN1bjdnYjlvdA==
رسمی پیگیری می‌کند،  شاید  تصور می‌کند که روزنامه می‌تواند حد فاصل سیاست مدار و مردم باشد،  همین قدر سخت،  رسمی و دور از واقعیت. طرفداران ایشان کسی را سرزنش نکنند که تخریب بوده است و ... شبهات و سوالات نسبت به ایشان در یک شب اتفاق نیفتاده است،  چند سال است که...  اگر پاسخ و تبیینی بوده، باید  به کرات و  مستدل خودشان بیان می‌کردند تا به گوش مردم برسد،  وظیفه‌ی ساخت ویترین بیرونی به عهده‌ی خود بازیگر سیاست است،  سالها فرصت بوده است این شبهه یا واقعیتی که «قالیباف فاسد نیست اما فساد ستیز هم نیست»  را اصلاح کنید، سالها، نکردید،  من از منصف ترینِ مطلعان و علاقه‌مندان ایشان هم که می‌پرسم، تقریبا این تصویر برایشان نهادینه شده است ،  تقصیر کیست؟ چهار توئیتریست؟نه! اگر عملیات روانی یک‌شبه بود، می‌گفتیم زمانی نبوده، اما سکوت مکرر چند ساله و پیگیری پنهان قانونی از منتقدان دور از چشم دیگران و نبود تعامل مکرر با مردم نقطه‌‌ی اصلی ماجراست.  صرفا منظور شبهات خانوادگی نیست، برخی فساد‌های حکم گرفته در شهرداری و هر حرف دیگر ... البته که برخی امور هم تبعات دارد، سرزنش ندارد آقای قالیباف،  مردمی که استرس افزایش اجاره‌ی منزلشان را دارند که نکند پول پیش خانه‌شان دو برابر شود و دو شیفت کار می‌کنند،  چرا نباید سفرِ  ولو قانونی و  مشروعِ فرزند یکی از قوای سه‌گانه برای تفریح و هواخوری  و  نه حتی خرید و بیزینس به خارج از کشور برایشان کلافه کننده و حرص‌آفرین باشد؟؟ پشت سر آن، شبهات مربوط به دو آقا زاده و تابعیت کانادا و خرید ملک در کشوری اروپایی، درست یا غلط، مجدد سکوت سردار... تایید پژواک مخالف خوان‎های جمهوری اسلامی که «فرزندان مسئولان...»  و آقای قالیباف متوجه آن نیست که این اخبار برای قشری که از نداری، گوشت قرمز نمی‌خورند،  ذوق آفرین نیست و حتی برای هویت جمهوری اسلامی نیز  اعتبار سوز است. همان مقدار که مخالفان تریبون دارند، ایشان هم داشته‌اند، البته منظور از تریبون برای ایشان،  نه سرمقاله‌های روزنامه‌هایی که باب تجربه و معاش جمعی‌ست و حرام کردن جوهر و کاغذ از شدت بی‌مخاطبی، منظور رسانه‌هایپر دسترس اجتماعی است. هر چهره سیاسی مشهور  مانند ایشان، بی تلاشی خاص  هم صدایش شنیده می‌شود،  کافی است مسجدی کوچک بروند هر از چند گاهی و صحبتی مکرر در سال،  یک کانال محقر فضای مجازی و بارگذاری فایل صوتی هم کافی بود. بی آلایش و بی‌هزینه می‌توان با مردم در ارتباط بود؛ نخواستید،  نکردید،  نتیجه اش را هم دیدید،  نه شما که  هر سیاست مدار دیگر،  بخواهد با سویه‌ی سخت یعنی قانون قدم بزند،  روزگارش همین است، چیزی که ما در دستگاه‌های امنیتی هم کم و بیش شاهدش هستیم که عدم شفافیت برخی از اتفاق‌ها زمین حاصلخیز شبهات است و به مرور آفت اعتبار می‌شود که شده است. ذوق آن را نکنید که « قانون منتقدانِ من محمد باقر قالیباف را محکوم کرد»، صرفا نباید با کفش قانون در زمین سیاست قدم زد. مجدد: «ما برای اقبال عمومی به ورای قانون محتاجیم». من در این یادداشت کاری به نقدهایی که به ایشان می‌شود از باب فهم سیاست خارجی و نوع مدیریت کشور و فهم عمیق فرهنگی  و...  ندارم، که هم تراز ایده آل من نیست و حتی در برخی امور بدبینم،  اما حتی اگر منش مدیریتی ایشان  ايده‌آل هم باشد، ایشان و چون ایشان را نابازیگر سیاست خطاب می‌کردم. در این نوشته صرفا تذکرم به این نکته بود که مردم داری در حکومتی که میلش به ارتباطی مردم سالارانه است، آدابی دارد که شما ندارید و بلدِ نیستید و پس زده می‌شوید،  نه شما که دکتر سعید جلیلی هم اگر مدام سکوت کند،  پس زده می‌شود، فرد که هیچ،  حاکمیت هم اگر سکوت کند پس زده می‌شود. آنقدر به دنبال قاتل نگردید،  چاقو درجیب‌های خودمان است. 📝@mohammadhoseintiravar
یادداشت‌ها / محمد حسین تیرآور
📝@mohammadhoseintiravar
🔶مبل‌های مندرس 📝محمد حسین تیرآور درست است، ما بر روی مبل‌هایی مندرس خستگیمان را کم می‌کنیم، جای جای مسیر هفتاد کیلومتری نجف تا کربلا یا 1300 کیلومتر آن‌طرف‌تر بیرون خانه‌ی ویران شدمان در ساحل مدیترانه،‌ منطقه‌ی سالها محاصره شده‌ای به نام «غزه»، اما نه اینکه ما از آسایش و رفاه سر در نمی‌آوریم،‌ نه، خاک نشسته بر مبل‌های ‌ما، گرد رهاشده‌‌ی ورق زدنهای ما از برگ‌های تاریخ است، جایی در شرق دور، حوالی سال‌های 1885میلادی،‌ وقتی کمپانی هند شرقی دو رقیب اروپایی دیگرِ اطراق کرده‌ی اسپانیا و پرتغال را کنار می‌زند و چند ده سال صاحب آرزو، اهداف،‌ زمان و درآمد میلیون‌ها نفر می‌شود،‌ تا در زمان قحطی به یک ملت دستور دهند: « ‌کار کن و صادر کن، نخور و بمیر... » چیزی حدود 10 میلیون کشته در هندوستان؛ یا کمی راست، لابلای اسناد کتاب «قحطی بزرگ» محمد‍ قلی‌مجد وقتی که می‌گوید: «قحطی حاصل از غارت غلات ایران توسط انگلستان،‌چیزی حدود 9 میلیون کشته به بار گذاشته است...» ما رفاه را می‌فهمیم، شادی را هم، اصلا برای همین است که برای برای قطع نشدن صدای خنده‌ی کودکانمان در پارک های بازی، در زیر زمین، شهر‌های موشکی ساخته‌ایم؛ ما شهر ساختیم و جایی دیگر تونل، تنگ و تاریک است و نمور؟‌ چه می‌شود کرد؟ سیاه‌تر از این جمله نیست که: « کشور ایران فقط در 72 ساعت، بی هیچ مقاومتی از شمال و جنوب توسط نیروهای متفقین اشغال شد، ‌سریع ترین اشغال یک کشور طی دو جنگ جهانی». ما تارک زندگی و آسایش نیستیم،‌ اما آرامشِ ما از جاده‌های آزادی که خودمان انتخاب کرده‌ایم می‌گذرد نه خیابان‌های سرسبزِ اردوگاه‌های اسارت... ما که نه، همه‌ی تاریخ همین‌گونه‌ نیستند؟! چایی تعارف شده‌ی زندان‌بان شاید جسم آدم را داغ اما دل آدم را گرم نمی‌کند، می‌کند؟ همان‌طور که هیچ بچه‌ای از شهر بازی اجباری عمیقا خوشحال نمی‌شود، همان‌طور که جوک‌های هیچ بازجویی برای یک اسیر، خنده‌ای از سر لذت نمی‌آورد. از ما نخواهید از شربت خنک تعارف شده‎‌ی یک چکمه پوش وقتی اختیاری برای نوشیدن یا ننوشیدن نداریم، مست شویم، ما زندگی را می‌فهمیم،‌ اما اینهارا نه. ما حیات را می‌فهیم، فراتر از ماده تبصره های قوانین برای تحقق حد و مرز و هدفی به نام «عدالت»، ما بنای زندگی را جایی فراتر از «عدالت» و «انصاف»، در پلکان «ایثار» و «محبت» بنا کرده‌ایم. به ما سری بزنید، در جاده‌های خاکی و ساده‌ی اربعین،‌ ببینید مارا، آنجا که ظاهرا قرار است خستگی گذر از آخرین پیچ‌های تمدن بشری، با چای عراقی‌ استکان شیشه‌ای اجاق هیزمی بر روی پیشخوان‌های ساده‌ی فلزی، نشسته بر روی مبل‌های خاک گرفته‌ی مندرسِ کنار خیابان رفع شود تا چای سیاه انگلیسی داخل فرنچ پرسِ کافه‌های خنک بر روی صندلی ‌های لهستانی تهران، دبی یا استانبول. کار جهان برعکس شده است، نه؟ این‌همه خاک نشسته بر روی مبل‌های پایه شکسته‌ی غزه،‌ حق آن بود که بر روی صندلی‌های نرم چرم دوزِ فنر نخوابیده‌ی سالن‌های امن سازمان ملل و شورای امنیت و اطاق‌های جلسات شیوخ حاشیه‌ی خلیج فارس می‌نشست، ‌نه؟ مشتی هستی از دست نداده‌ی داغ ندیده‌ی افسوس خور... اما تاریخ ورق می‌خورد... در حین آنکه علمای تشیعِ ضدحکومت و سیاست گریزِ صرفا متوسل، بر روی پله‌ی آخر منبر چوب روس صیقل خورده‌ی معرق کاری شده، یا دشکچه‌های سفیدِ نرمِ کنار حجره، بر سر حروف حلقی حمد و سوره‌ی نمازگزاران و آداب زیارتی اهل‌بیت نکته می‌گویند،‌ مردمانی مسلمان، خسته از پنجه در پنجه بودن شیاطینی که تقویم یک سال اخیرشان با لخته‌ی خون شانزده هزار کودک سرخ شده است، نشسته بر روی مبل‌هایی مندرس، فرازهای « وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِيادٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً » عاشورای زمان‌شان را تفسیر کرده‌اند، تا مشخص شود صحنه گردان این جاده‌ها و خانه‌های خاکی آخرالزمانی «حسین بن علی‌ست». این صحنه گردانی قابل حدس است، حتی اگر وال استریت ژورنال در خبر پیام افشا شده‌ی یحیی سنوار به فرماندهان حماس، پایان گزارشش را با این جمله از یحیی سنوار خاتمه نداده بود که: « باید در مسیری که شروع کرده‌ایم پیش برویم... یا بگذاریم کربلای جدیدی رخ دهد». 📝@mohammadhoseintiravar