انا لله و انا الیه راجعون
آیت الله محمد علی فیض لاهیجی عضو جامعه مدرسین قم، صبح امروز در سن ۹۷ سالگی دعوت حق را اجابت و به عالم ملکوت اعلی پیوست.
معظم له از مبارزین پیرو امام خمینی در سال های ستم شاهی بود. پس از پیروزی انقلاب ، در کسوت نمایندگی مردم گیلان در مجلسی خبرگان قانون اساسی و چند دوره در مجلس خبرگان رهبری، منصب قضاء و مدتی هم ریاست دیوان عدالت اداری مشغول خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران شد.
عاش عزیزا و مات سعیدا
@mohammadjavad_karimi
انا لله و انا الیه راجعون
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدّها شیء
ارتحال یار صمیمی امام خمینی، نماینده مردم استان گیلان در مجلس خبرگان رهبری، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عالم زاهد و متقی آیت الله محمد علی فیض لاهیجی پس از عمری مجاهدت علمی و عملی موجب تأسف و تاثر گردید.
این ضایعه را به پیشگاه با عظمت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف و مقام معظم رهبری، حوزه علمیه قم تسلیت عرض می کنیم.
برای آن عزیر راحل غفران و رضوان و برای همه بازماندگانش صبر و اجر از ذات اقدس الهی مسالت می نمائیم.
قم المقدسة: ۱۴۰۰/۶/۵
۱- احمد آیتی نسب
۲-عباس اسماعیل نیا
۳-رمضان اصغری
۴-عظیم تواضعی
۵- ابراهیم عباس پور
۶- میثم عبداللهی
۷- محمد جواد کریمی
۸- محمدتقی ادهم نژاد
۹-احمد تقدسی نیا
۱۰-رمضانعلی عزیزی
۱۱- محمد جواد مصطفوی
@mohammadjavad_karimi
❇️ شرح حال زندگانی آیت الله فیض از زبان خودش(۱)
🔸من محمد علی، فرزند نصیر معروف به آشیخ نصیر دموچالی، فررند چهارم خانواده هستم.
در سال ۱۳۰۳ در روستای دموچال به دنیا آمدم.
📌جدً من، حاج یوسف به مکه رفته بود، لذا در روستا از موقعیت خاصی برخوردار بود. پدرم چون دروس حوزوی تا لمعتین را خوانده بود، مورد احترام مردم بود. در آن زمان بسیاری از مشکلات مردم روستا بر سر آب و خاک، با کدخدامنشی پدرم حل می شد.
📌اوائل پائیز یک ملای مکتبی به نام مرحوم آقا سیدمصطفی کلامی برای آموزش بچه های روستا از طالقان می آمد و تنها مربی و معلم بچه های روستا همین معلم طالقانی بود.
محل زندگی او در منزل ما بود، ولی در خانه دیگری اطاقی را به عنوان کلاس برای بچه ها در نظر گرفته بودند که شاگردها حتی خود من برای درس یاد گرفتن آنجا جمع می شدیم؛ که در واقع به آنجا «ملاخانه»، یعنی خانه ی ملّا می گفتند.
📌عمده هدف آموزش، یاد گرفتن نماز و قرآن بود و بعد از آن کتاب فارسی مثل گلستان سعدی و ریاضی و کتاب های دیگر خوانده می شد.
📌من و برادرم عبدالحسین، مدت سه سال در این مکتب خانه درس خواندیم. بعد از این دوره، پدرم مرا برای ادامه تحصیل به یکی از مدارس ابتدایی لاهیجان برد. ولی برادرم در روستا ماند.
📌فاصله روستا تا شهر را که حدود سه کیلومتر بود، هر روز پیاده طی می کردم، چون هیچ وسیله نقلیه ای نبود،به جز فصل زمستان که سرد و یخبندان بود. پدرم به یکی از دوستانش در لاهیجان سفارش مرا کرده بود که در فصل سرما شب ها به خانه او می رفتم و روزها به مسجد الهادی(نماز مرحوم آقای کوشالی) می رفتم و بعدازنماز ظهر، دو قران از یکی از مغازه داران آنجا(مرحوم کربلایی مرتضی پرهیزی) برای خرید ناهار قرض می گرفتم، یک قران نان و یک قران هم مغز گردو می گرفتم و جلوی یکی از مغازه ها می نشستم و ناهار می خوردم. و منتظر می ماندم تا مدرسه باز شود!
📌در مدت نه ماه تحصیلی بیشتر روزها با این کیفیت سپری می شد. در آن زمان، مسئولین دولتی، به آموزش و تحصیل بچه ها در روستاها عنایتی نداشتند.
رودبنه، یکی از روستاهای لاهیجان، در آن زمان، روستای ملکی قوام السلطنه بود و مدرسه نداشت. این روستای در حال حاضر به شهر تبدیل شده و دارای مدارس ابتدایی و متوسطه و کتابخانه می باشد.
📌در آن زمان مالکین روستاها ترجیح می دادند که بچه های رعیت، رعیت باشد. چون معتقد بودند که اگر باسواد شوند، دیگر کار رعیتی نخواهند کرد! بنابراین اگر کسی به تحصیل فرزندش علاقه داشت، مجبور بود او را به شهر ببرد تا از امکانات شهر برای تحصیل فرزندش استفاده کند.
📌به هر حال دوران کودکی و نوجوانی در دبستان و دبیرستان به این کیفیت سپری شد.
ادامه دارد.
@mohammadjavad_karimi
محمدجواد کریمی
❇️ شرح حال زندگانی آیت الله فیض از زبان خودش(۱) 🔸من محمد علی، فرزند نصیر معروف به آشیخ نصیر دموچالی،
❇️ شرح حال زندگانی آیت الله فیض از زبان خودش (۲)
🔸هجرت به قم
💥 شهریور ۱۳۲۰، #قوای متفقین- شوروی و انگلستان و آمریکا- به #ایران حمله کردند. شوروی ها از طریق دریای خزر و انگلستان و آمریکا از طریق خلیج فارس در ایران نیرو پیاده کردند تا به شوروی کمک کرده و شهر استالینگراد را از محاصره آلمانی ها نجات دهند.
📌در یکی از روزهای شهریور ۱۳۲۰(ظاهراً بیستم شهریور)،چند هواپیمای شوروی، بالای سر شهرهای #شمال به پرواز درآمدند و #شهرهای شمال از جمله #لاهیجان را #بمباران کردند که در پی این اقدام تعدادی از #مردم در #لاهیجان و شهرهای دیگر #کشته و #مجروح شدند.
📌 #ارتش نیز در مقابل این اقدام #مقاومت نکرد، یا #دستور داشت که مقاومت نکند. در نتیجه #کشور به #اشغال خارجی درآمد و قدرت دولت در تهران از بین رفت و با #تبعید رضاشاه به جزیره موریس، پسرش جانشین پدر شد.
🔸با تبعید رضاشاه، فشار بر مذهبی ها و روحانیت از بین رفت و زنان کم کم چادر پوشیدند و عزاداری در ایام سوگواری محرم آزاد گردید.
لازم به تذکر است که در زمان رضاخان عزاداری حتی در ایام محرم و عاشورا ممنوع بود و زنان نمی توانستند چادر به سر کنند.
📌 همزمان با این دوران بود که تحصیلات من تا کلاس سوم دبیرستان در لاهیجان به اتمام رسید.
در سال ۱۳۲۲, تصمیم گرفتم برای تحصیل علوم حوزوی به قم بروم که در این تصمیم گیری چندعامل مؤثر بود. نخست, من از خانواده روحانی بودم، دیگر آنکه روحانیون و شخصیت های بزرگ روحانی به منزل ما در روستا رفت و آمد داشتند و آنها مشوق من برای تحصیل در حوزه بودند.علاوه بر این دو، خودم نیز شخصا علاقه داشتم که مسائل دینی را یاد بگیرم و نسبت به احکام اسلامی آشنایی بیشتری داشته باشم.
خداوند روح همه آنهایی را که در راه تحصیل من کوشش کردند و راهنمایی نمودند را شاد گرداند(۱).
ادامه دارد.
📚فیض گیلان،صص۷و ۸.
@mohammadjavad_karimi
❇️شرح حال زندگانی آیت الله فیض از زبان خودش(۳)
🍀ابتدای تحصیل در قم
در دی ماه ۱۳۲۲ ه،ش وارد قم شدم. از ابتدای جامع المقدمات شروع کردم و ظرف یک سال صرف میر و تصریف و صمدیه را تمام کردم.چون در دبیرستان ادبیات عرب جزء برنامه درسی ما بود، لذا در جامع المقدمات خوب پیشرفت داشتم؛ به طوری که وقتی جامع المقدمات را تمام کردم، هیچ صیغه ای نبود که در ساخت و صرف آن وارد نباشم و در بیشتر اوقات علاوه بر درس و مباحثه با دوستان در ساختن صیغ مشکل، همکاری داشتم.
📌بعد از جامع المقدمات، سیوطی، حاشیه ملاعبدالله، مغنی،مطوّل و معالم خوانده شد.
#استاد ما در مطوّل،شهید#مطهری بود. بعد از این، لمعه خوانده شد.
اتمام لمعتین، حدود دو سال طول کشید.
🔰پیش مطالعه
ما عادت داشتیم در شب قبل از درس، تمام درسهایی را که فردا باید بخوانیم،(پیش) مطالعه می کردیم و سعی می کردیم با حواشی[مکتوب ذیل متن کتاب]،مطالب را بفهمیم، و اگر جمله ای نامفهوم می ماند که قابل فهم ما نبود، زیر آن جمله را با مداد خط می کشیدیم و موقع درس استاد، با گوش دادن دقیق، سعی در فهم آن جمله می کردیم.
در بسیاری از موارد با این پیش مطالعه، درس چنان برای ما روشن بود که اگر درس هم نمی رفتیم، می توانستیم آن درس را با هم بحث خود، مباحثه کنیم، و از اینکه خودمان با مطالعه، درس را فهمیده بودیم، ذوق می کردیم.
📌استاد #لمعتین ما، آیت الله شهید #صدوقی بود، #شاگردان درس ایشان #پرجمعیت ترین درس لمعه بودند. هر استادی دو یا سه نفر شاگرد داشت،ولی شاگردان درس لمعه ایشان، متجاوز از #صدنفر بودند. ایشان هر مسأله ای را ابتدا شرح می داد، بعد عبارت را می خواند و شرح را با عبارت تطبیق می داد.
🔰هم مباحثه های من
در مباحثه لمعتین، رسائل، مکاسب و کفایة، ما سه نفر همشهری با هم، هم مباحثه بودیم، و بنا داشتیم تمام مطالب کتاب را ولو آن قسمت هایی را که پیش استاد خوانده نمی شد، خودمان مطالعه و مباحثه کنیم.
لازم به یادآوری است دو جلد کتاب لمعه،(در قطع رحلی) شامل ۵۴ کتاب است. ما تمام ۵۴ کتاب لمعه را مباحثه کردیم؛ بلکه یک ماه بعداز مباحثه، دوره هم کردیم!
🔰 مباحثه تفسیر المیزان
غیراز مباحثه دروس فقهی و اصولی، چهار جلد تفسیر #المیزان را هم با آقای محمد ایمانی مباحثه کردیم، تا با تفسیر #قرآن به #قرآن، - که روش تفسیری علامه طباطبائی بود- آشنا شدیم.
📌در درس مکاسب محرمه شیخ انصاری و کفایتین[ملاکاظم خراسانی] هرچند ما سه نفر،با اساتید متفاوت، درس می خواندیم، ولی باز با همدیگر هم مباحثه بودیم.
📌استاد ما در #رسائل و مکاسب و کفایتین، آیت الله#سلطانی- مرحوم آقا سید محمد باقر طباطبائی- بود. استادسلطانی بعد از اتمام رسائل[شیخ اعظم] فرمودند:جلد دوم کفایه را بخوانیم چون با مطالب رسائل هماهنگی دارد.
درس ایشان در یکی از شبستان های مسجد امام[حسن عسکری ع] برگزار می شد؛ جمعیت به حدی بود که تمام شبستان پر می شد، و در این درس،شهید حاج آقا مصطفی خمینی شرکت می کرد و در درس اشکال هم می کرد. دو هم مباحثه من یکی حجت الاسلام[و المسلمین محمد]ایمانی بود که در اوائل انقلاب فوت کرد، دیگری آیت الله امینیان بود که در حال حاضر امام جمعه محترم آستانه اشرفیه در استان گیلان است(۱).
ادامه دارد.
📚۱- یادداشت های آیت الله محمدعلی فیض گیلانی، صص۲۲-۲۱.
@mohammadjavad_karimi
سابقه آشنایی
✍ محمد جواد کریمی
آگاهی خانواده و به ویژه مرحوم والد با #مرجعیت امام خمینی از ناحیه دوستی و ارتباط نزدیک با آیت الله فیض حاصل شد. در سال های دور در اواسط دهه چهل برای نخستین بار نوار سخنرانی تاریخی امام خمینی در موضوع مخالفت با کاپیتولاسیون قضایی مستشاران نظامی آمریکا را به واسطه ایشان شنیدیم.
آیت الله فیض نوار سخنرانی را همراه با ضبط صوت با خودش به خونه مون آورده بود. با رعایت جهات امنیتی در آن سال های خفقان و دلهره و وحشت از ساواک و بیم از « دیوار موش دارد و موش گوش دارد»؟! سخنرانی پر از خش خش امام را در آن جمع محدود گوش دادیم. آیت الله فیض پژواک فریاد و دعوت امام خمینی در شرق گیلان بود. او در همه سخنرانی های خود در پایان سخنرانی دعای به امام خمینی با پیشوند مرجع عالی قدر شیعه فراموش نمی کرد.
خاطره روشنگری های او علیه مظالم رژیم پهلوی در سال ۵۷ در مسجد جامع رودبنه لاهیجان هیچگاه از اذهان و قلوب مردم محو نخواهد شد.
❇️شرح زندگانی آیت الله محمد علی فیض لاهیجی از زبان خودش(۴)
🌴درس اخلاق امام خمینی
ازابتدای ورود به قم، باخبر شدیم که عصرهای پنجشنبه در مدرس زیر کتابخانه ی مدرسه فیضیه، درس اخلاق هست، در آن درس شرکت می کردیم.
در لاهیجان از وقتی که مجالس وعظ و خطابه و روضه خوانی آزاد شده بود، در این گونه مجالس شرکت می کردیم. اما درس اخلاق مدرسه فیضیه، هیچ تناسبی با آن مجالس نداشت. داستان و قصه گویی و روضه خوانی نبود، بلکه به نحوه روش و رفتار ما نظر داشت، این که چگونه باشیم و اسلام از ما چه می خواهد و فی الواقع درس اخلاق بود که به رفتار و گفتار و عقیده ما در زندگی ارتباط داشت. از این جهت برای ما جذابیت خاصی داشت؛ روز شماری می کردیم که پنجشنبه برسد و در این درس شرکت کنیم.
برای ما جالب بود که استادی از نحوه عقاید و برداشت انسان مسلمان در زندگی،صحبت می کند.
در این جلسه غیر از روحانیون، عده زیادی از بازاری های قم نیز شرکت می کردند.
📌 مطالبی که در این جلسات مطرح می شد به قدری برای ما تازگی و جذابیت داشت که تا پنجشنبه دیگر در گوش ما طنین انداز بود و بسیاری از آن کلمات و جملات در ذهن ما نقش می بست و سعی می کردیم که آن گونه باشیم.
📌آقا بعد از اتمام سخنرانی، تا موقع نماز جماعت آیت الله[سید محمدتقی خوانساری] جلوی یکی از حجرات مدرسه فیضیه می نشست تا در نماز جماعت شرکت کند.
🥀 در تمام دوره رضاشاه، این گونه سخنرانی و منبر، ممنوع بود، ولی با سقوط رضاشاه، این فشارها برداشته شد. گرچه محمدرضا جانشین پدر شد، ولی آن قدرت دیگر در کار نبود! لذا مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام در ایام عاشورا رونق گرفت و زن های مسلمان چادر پوشیدند. البته کوشش مراجع بزرگ باقی مانده، از جمله (آیت الله)حاج آقا حسین قمی- اعلی الله مقامه الشریف- و آیت الله (سید حسین) بروجردی- قدس سره- بی تاثیر نبود. لذا وقتی که تحصیل در حوزه علمیه آزاد شد، ما هم تصمیم گرفتیم به قم برویم ودروس حوزوی بخوانیم.
📌در سال ۱۳۲۲ همراه با یکی از روحانیون لاهیجان، مرحوم شیخ محسن الهی- قدس سره- که برای ایام ماه صفر به لاهیجان آمده بود به قم رفتیم.ورود ما به قم، مصادف بود با هفدهم ربیع الاول سال ۱۳۶۳ قمری؛ و چند روزی در منزل ایشان بودم. سپس به تقاضای خود حجره ای در مدرسه رضویه (۱) تهیه کرده و[بدین ترتیب] تحصیلم از آن مدرسه شروع شد(۲).
📚۱- واقع در خیابان آیت الله طالقانی(آذر).
۲- فیض گیلان، صص۲۴-۲۳.
@mohammadjavad_karimi
پیام تسلیت حضرت آیت الله #محسن_فقیهی در پی درگذشت آیت الله محمد علی #فیض_گیلانی
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله وانا الیه راجعون
ارتحال عالم مجاهد آیتالله محمّد علی فیض گیلانی رضوان الله علیه، از مجاهدین سال های پیش از انقلاب، موجب تأسف و تألم فراوان گردید.
این فقید سعید از محضر اساتید بزرگ و وارسته ای همچون آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی (ره) بهره های فراوانی علمی و معنوی بردند و خدمات ارزشمندی در عرصه های مختلف دینی، سیاسی و فرهنگی از خود به جای گذاشتند. ریاست و قائم مقام دیوان عدالت اداری، عضویت در مجلس خبرگان رهبری و عضویت در شورای گزینش قضات به نظام مقدس جمهوری اسلامی از جمله فعالیت ها و خدمات ارزنده این شخصیت بزرگوار به شمار می رود.
اینجانب فقدان این عالم پارسا را به محضر بقیه الله الاعظم، ارواحنا فداه، مقام معظم رهبری، مراجع عظام تقلید، حوزه های علمیه، شاگردان و بیت شریف و فرزندان مکرّم آن عالم تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم علو درجات و همجواری با ائمه اطهار (علیهم السلام) و برای بازماندگان صبر و اجر مسالت دارم.
ان شاءالله روح این عالم پارسا قرین رحمت الهی و محشور با اولیاء ابرار گردد.
محسن فقیهی
1400/6/7
____________________
کانال در محضر آیت الله محسن فقیهی
@mohsenfaghihi
محمدجواد کریمی
❇️شرح زندگانی آیت الله محمد علی فیض لاهیجی از زبان خودش(۴) 🌴درس اخلاق امام خمینی ازابتدای ورود به ق
شرح زندگانی آیت الله محمد علی فیض لاهیجی از زبان خودش(۵)
🌑 جریان ربایش امام خمینی از خانه توسط ماموران ساواک!
🎙 سخنرانی امام در اعتراض به تصویب شبانه لایحه مصونیت قضایی مستشاران نظامی آمریکا در مجلس شورای ملی، در روز چهارم آبان انجام گرفت و در شب سیزدهم هم دستگیر شد.
چند شب بعد از این سخنرانی- نزدیکی های صبح - در منزل ما که روبروی منزل امام است- در اطاقی که به درب منزل نردیک بود، خوابیده بودیم متوجه شدیم که یک نفر با دسته کلیدی که دارد، قصد دارد درب خانه را باز کند؛ یک کلید می اندازد، درب باز نمی شود، کلید دیگر می اندازد.خانواده ما گفت: دزد آمده !؟ گفتم: شما باش، من بروم. رفتم دم درب، پرسیدم: کسی هست؟
گفت: درب را باز کن! به فکرم نرسید که دزد باشد، زیرا دزد تقاضا نمی کند که درب را باز کن؛ [از این رو] چفت پشت درب را کشیدم.
♨️به محض اینکه درب باز شد، یک لگد محکمی به درب خورد و راستای درب به پیشانی من برخورد کرد و پیشانی مرا شکست، از شدّت این زخم، حالم دگرگون شد و به روی زمین افتادم.
⭕️ ناگهان دیدم #جمعیتی، حدود ۲۰ نفر یکی پس از دیگری، نیمی از جمعیت، #کارد به دست,- کاردهای درازی مثل کارد قصابی- و عده ای هم #اسلحه به دوش با #سرنیزه, وارد خانه شدند.ابتدا فکر کردم به جای مدرسه فیضیه قصد دارند ما را در منزل بکشند تا دور از چشم مردم باشد.ولی یک مامور کارد به دست نزدیکمن آمد و پرسید: #خمینی کجاست؟تازه فهمیدم که اینها دنبال امام خمینی هستند.
گفتم: خمینی در منزل خودش هست،اینجا منزل ماست. گفتند: خمینی در منزل خودش هم نیست. در منزل ما، اطاقها را یکی پس از دیگری جست و جو کردند و سپس همه شون از منزل خارج شدند.
این عمل کارد به دست ها و اسلحه به دوش ها بیشتر مرا ناراحت کرد؛ چرا که - به نظر می آمد- اینها به دنبال #کشتن امام #خمینی هستند.
♨️وقتی از منزل بیرون رفتند، من خون سر و صورتم را پاک کردم و بعد رفتم دم درب؛ دراین موقع یک سرنیزه به دست آمد و #سرنیزه را گذاشت روی #سینه من! گفت: برو داخل!
فکر کردم اگر قبول نکنم، سرنیزه را به سینه من فرو کند، و اگر زنده بمانم، حداقل یک سال باید در بیمارستان بخوابم! فلذا فورا رفتم منزل و درب را بستم، ولی نردبانی آوردم کنار درب گذاشتم و از پشت شیشه نگاه می کردم. تا اینکه بعد از یک ربع، یکی آمد؛ این دفعه زنگ زد و من خیال کردم که مرا از آن بالا دیده که چرا از آنجا نگاه می کنم. فورا نردبان را بردم داخل منزل گذاشتم، آمدم در را باز کردم. مرد مهاجم گفت: خمینی در خانه اش هم نیست. گفتم: من چه کنم؟ اینجا را هم که نگاه کردید، نبود.
در این وقت دیدم #امام از درب خانه استیجاری بغل منزلش بیرون آمد و #سوار ماشین فولکسی که دم درب منزل پارک شده بود، شد و همراه اینها رفت.
شخصی آمد و به #جمعیت مهاجم که حدود #۲۰۰نفر بودند، گفت: بروید، کار #تمام شد.دیدم از منزل امام، دسته دسته افراد بیرون می آیند که بروند. یک فردی صدا زد؛ جناب سرهنگ! بفرمائید کار تمام شده است. ما بعدا فهمیدم این #سرهنگ، سرهنگ #مولوی، رئیس #ساواک تهران بود، وافرادی هم از پنجره منزل استیجاری امام- که به فاصله چهار متری قرار داشت- به کوچه می پریدند و موقع پریدن کفش های خود را روی دیوار می کشیدند که فشار بدن اینها کم شود، و وقتی به زمین می رسیدند مثل گربه پا روی زمین می گذاشتند و می رفتند.
📌 با رفتن اینها ما هم آمدیم داخل کوچه و کم کم همسایه ها آمدند، پرسیدند: چه بوده؟ جریان را برای مردم تعریف کردیم و ساعتی بعد حاج آقا مصطفی آمد، جریان را برای ایشان هم تعریف کردم؛ البته #تنها #ناظر صحنه من بودم(۱).
📚فیض گیلان، صص۹۸-۹۷.
@mohammadjavad_karimi
⭕️مهمترین مأموریت رئیسی
🔹درمورد مأموریت محوری دولت جدید، سخنها سر داده شده و نکتهها گفته شده است؛ لیکن اگر نیک بنگریم، نخ تسبیح تمامی این تحلیلها به یک نکته اشاره دارد: ترمیم اعتماد عمومی به نظام جمهوری اسلامی.
🔹سطح مشارکت در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری باید همه ما را نگران چرایی آن کند پیش از عرض هر نکته دیگری باید یادمان باشد از مردمی سخن میگوییم که به شهادت وصیتنامه سیاسی-الهی بنیانگذار کبیر انقلاب، افتخار امام خمینی (ره) این بود که با آنان در یک عصر و در یک زمانه زندگی میکند. حال، اعتماد این مردم به جمهوری اسلامی کاهش یافته است. پس دولت آقای رئیسی فقط یک مأموریت دارد: ترمیم اعتماد عمومی به نظام جمهوری اسلامی.
🔹میتوان علل مختلفی را برای کاهش اعتماد عمومی این مردم ذکر کرد: فساد در بخشهای مختلف، ناکارآمدی دستگاهها در اجرای وظایف خود و درنتیجه ناتوانی آنها در تأمین معیشت مردم، «عقبماندگی در عدالت» و بهعبارتی افزایش فاصله طبقاتی، پاسخگو نبودن دستگاههای حاکمیتی و...
🔹در این یادداشت نمیخواهیم کلیشهای سخن بگویم. نمیخواهیم بگوییم که اگر اقتصاد درست شود، اگر با فساد مبارزه شود، اگر ....، اگر ...، همهچیز درست میشود. بلکه باید بدنبال پاسخ این سؤال باشیم که چرا این «اگر»ها اجرا نمیشود.
🔹 راهحل مسئله «کاهش اعتماد عمومی» به نظام، شناخت حد و مرزها است. همه جریانهای سیاسی(اعم از اصولگرا یا اصلاح طلب ) باید بین موجودیت خود و موجودیت نظام تفاوت قائل شوند. این موضوع، برای آنانی که مدعی انقلابیگری هستند امری واجبتر تلقی میشود. آنان باید جریان و حزب سیاسی خود را فدایی انقلاب و نظام بدانند و حداقل آنکه هزینهتراشی نکنند!لذا نباید اصولگرایی را مساوی با اصل نظام ببینیم که در آن صورت همه اشتباهاتش نیز به پای اصل نظام نوشته میشود.اصلاح طلبان نیز نباید نقد جریان سیاسی اصولگرایی را بهانه نقد حاکمیت و نظام قرار دهندو به این سوتفاهم دامن بزنند که آنها با اصل حاکمیت مشکل دارند . *
🔹در حال حاضر که هر سه قوه کشور در اختیار جریان موسوم به اصولگرایی است، فرصتی عالی فراهم شده تا این جریان با حرکت در مسیری که گفته شد، موجودیت نظام را برای سالیان طولانی تضمین کند.
🔹قوه مجریه چون در نوک پیکان خدمتگزاری است، بهتر میتواند از پس این موضوع برآید و اعتماد عمومی به حاکمیت و انقلاب را ترمیم کند.
https://www.alef.ir/news/4000609095.html
@alef_news
alef.i
@mohammadjavad_karimi
✍علامه سید عبد الکریم لاهیجی را چه قدر می شناسیم؟
✳️علامه ای که برای تامین زندگی خود در بازار شاگردی می کرد.
👈 #اشاره: علامه سید عبدالکریم لاهیجی از شاگردان برجسته شیخ اعظم انصاری و سید حسین کوه کمره ای می باشد که در حوزه علمیه نجف تحصیل و تدریس کرد و به مقامات بلند علمی و عرفانی دست یافت. او وقتی به ایران بازگشت در تهران سکونت کرد و امامت مسجد مروی و تولیت مدرسه مروی را بر عهده داشت. ایشان داماد آیت الله حاج ملا علی کنی عالم معروف تهران شد.
🔹سیّد عبدالکریم لاهیجی بعد از وصول به مقام عالی علم و اجتهاد و فقه و سداد، بدون تودیع و خداحافظی با استادش شیخ انصاری به تهران آمد و به طور ناشناس به دَرِ مغازه ی یکی از تجار خیّر و پرهیزکار بازار، به نام مرحوم حاج ملّاحاجی، والد مبرور آیت الله حاج شیخ عباس حایری تهرانی می رود و به عنوان شاگردی مشغول کار می شود. رفقای وی خدمت مرحوم شیخ مرتضی انصاری می روند و از عزیمت او به تهران خبر می دهند.
🔸مرحوم شیخ از این که او بدون ملاقات وی به ایران رفته، ناراحت می شود. فوراً نامه ای به علامه حاج ملّاعلی کنی تهرانی می نویسد و از مقامات علمی و ورع ایشان خبر می دهد و توصیه و تأکید می کند که حتماً او را بیابد و از وجودش تقدیر و استفاده کنند. بعد از وصول نامه به مرحوم علّامه ملّاعلی کنی، او به انتظار آمدن سیّد عبدالکریم لاهیجی می نشیند و در صدد یافتن او می شود و عده ای از فضلا و غیره را مأمور می کند که در مدارس و یا مسافرخانه ها و غیره ایشان را پیدا کنند.
🔹حدود شش ماه می گذرد و از او خبری نمی رسد. پس از شش ماه روزی مرحوم حاج ملّاحاجی مذکور به آقا سیدعبدالکریم می گوید: به منزل حجت الاسلام حاج ملّاعلی کنی برو و بگو چند استخاره کنند و جواب آن را فوراً بیاور. آقای لاهیجی به منزل حاج ملّاعلی کنی می آید در موقعی که حاجی بالای منبر مشغول تدریس هستند و جمع کثیری از علما و فضلا تهران سر تا پا گوش به بیانات حاجی می دهند. پس مرحوم سیدعبدالکریم لاهیجی دم در نشسته و گوش به درس حاجی می دهد و ناگاه اشکالی به نظرش رسیده ایراد می کند. بعضی می گویند: آقا سیّد ساکت شو این جا جای حرف زدن نیست. مرحوم حاج ملّاعلی کنی می بیند اشکال وارد است. می فرماید: آقا ایرادش به موقع است. ما باید جوابی درست کنیم. مباحثه بین حاج ملّاعلی و آقا سیّد عبدالکریم ادامه پیدا می کند. حاجی، ناچار درس را تعطیل و فکر می کند این آقا باید شخص بزرگ و عالمی جلیل باشد. پس می گوید: آقا اهل کجا هستی؟ می گوید: لاهیجان. نام شما چیست؟ می گوید: سیّد عبدالکریم. مرحوم حاجی متوجه می شود که گم شده خود را یافته است. فوراً از جا برخاسته و او را در آغوش می گیرد و معانقه می کند و به جای خود می نشاند و می گوید: آقا جان! نزدیک ۶ ماه است که در انتظار شمایم و استفسار کامل از او می کند.
🔸مرحوم حاج ملا علی کنی بعداً دختر خود را به او تزویج کرده و تدریس مدرسه ی مروی را که آن روز مرکز حوزه ی علمیّه ی تهران بود و امامت جماعت آن جا را برعهده معظّم لّه می گذارد.
🔹 مرحوم آقا سیّد عبدالکریم بیش از ۲۰ سال متصدی درس و امامت مسجد و مدرسه ی مروی بودند و صدها نفر از علمای بزرگ تهران از محضر درس و اخلاق وی استفاده کردند.
◾️سرانجام علامه لاهیجی در سال ۱۳۲۳ق در تهران درگذشت و در قبرستان چهارده معصوم در نیم کیلومتری میدان شوش در تهران دفن شد.
منبع: مردان علم در میدان عمل، ج۷،
#کانال_رسمی_مفاخر_گیلان
🔰http://Eitaa.com/mafakheregilan
@mohammadjavad_karimi