eitaa logo
محمدجواد کریمی
88 دنبال‌کننده
256 عکس
239 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با یه غوره سردی تون نشه 🔸️بعضیا نمی دونم چشونه هنوز اتفاقی نیفتاده و فقط یه پاراف روی کاغذ شده، میگن همه چیز از دست رفت. 🔸️تازه توافق باید تو پارلمان ارمنستان بررسی و تصویب بشه و برفرض که بشه ایران و روسیه اجازه نمیدن پای آمریکا به قفقاز جنوبی باز بشه. 🔸️دغدغه مندی خوبه ولی هنوز هیچی نشده ناله بدبخت شدیم شون کل فضا رو پُر کرده. 📌ما قضایای بدتر از این رو مدیریت کردیم و باید به مسئولان نظامی و امنیتی مون اعتماد کنیم. @taghaviniaa
دوستان نگران نباشید ما آمریکارو در عراق شکست دادیم ، ما آمریکا رو در افغانستان شکست دادیم ، ما آمریکا رو در یمن شکست دادیم ، اسرائیل بعد از ۲ سال هنوز نتونسته غزه رو بگیره ، ما رفراندوم دروغین جعلی کردستان رو از بین بردیم . علت سقوط سوریه هم حماقت بشار اسد و روسها بود نه تقصیر ما. بارها به بشار اسد پیشنهاد دادیم که حاضریم نیروی رزمی فاطمیون ، زینبیون ،حشد الشعبی و ... وارد کنیم و جولان را پس بگیریم؛ اما بشار اسد ترسید و قبول نکرد. حتی حاج قاسم قصد داشت ادلب را پاکسازی کند و جولانی و دار و دسته اش را از بین ببرد که پوتین برای رضایت اردوغان این اشتباه را مرتکب شد و اجازه پاکسازی ادلب را به بشار نداد و الان دارد چوبش را میخورد. پوتین در جنگ ۲۰۲۰ قره باغ اشتباه کرد و پشت ارمنستان را خالی کرد و الان فهمیده چه غلطی کرده و میخواهد جبران کند‌. بدون اغراق و صادقانه بگویم کمترین تقصیر تاکنون متوجه ایران بوده اما الان دیگر باید کمرهمت ببندیم و با کمک روسها اجازه تغییر ژئوپلیتیک منطقه را ندهیم. @taghaviniaa
فاجعه غزه و راز سکوت جامع الازهر مصر ؟ برای رازگشایی از این موضوع به گزارش زیر از شعوبا توجه کنید👇
 جامعه شناسی کشورهای اسلامی جامعه شناسی کشورهای اسلامی شمال آفریقا آیا الازهر هنوز ‘ام‌الدنیا’ است؟ نگاهی به تنش‌های دینی و امنیتی در مصر ۱۹ مرداد ۱۴۰۴ ۰ خواندن این مطلب ۸ دقیقه زمان می برد.  آنتروپولوژی نیوز    ترجمه : علیرضا شفیق من معمولاً از خیابان‌های شلوغ قاهره اسلامی در روزهای جمعه پرهیز می‌کردم، اما تصمیم گرفتم با ابراهیم و عمر، دو مسلمان بریتانیایی که چند هفته قبل با آن‌ها آشنا شده بودم، در نماز جمعه مسجد الازهر شرکت کنم. سوار مینی‌بوسی از نصر سیتی شدیم. ما را در خیابانی باریک پیاده کرد. حدود ده دقیقه پیاده رفتیم، در حالی‌که از میان دستفروشان و نان‌بران دوچرخه‌سوار عبور می‌کردیم. مسجد به زودی نمایان شد که منظره‌ای ویرانه‌مانند داشت: ردیف‌هایی از نیروهای امنیتی مجهز به باتوم، کلاه ایمنی و جلیقه‌های تاکتیکی، مسجد الازهر را احاطه کرده بودند. وقتی نزدیک‌تر شدیم، متوجه شدم که جوانان مصری که از ورودی‌ها بازمی‌گشتند، آشکارا ناراحت و خشمگین بودند. پلیس مخفی اجازه ورود به آن‌ها نداده بود. از عمر پرسیدم: «می‌دونی جریان چیه؟» او سرش را تکان داد و ما از میان جمعیت عبور کردیم. پس از بازرسی امنیتی کوتاه، به ما اجازه ورود داده شد؛ همان‌طور که به دانشجویان اندونزیایی و مالزیایی که با ما در مینی‌بوس بودند نیز اجازه داده شد. در حالی که در حیاط شلوغ مسجد به دنبال جایی برای نماز می‌گشتیم، با خودم فکر کردم آیا این نمایش امنیتی برای دلسرد کردن حرکات اعتراضی ناشی از بمباران غزه طراحی شده است؟ اعتراضاتی که برای مدتی کوتاه، سلطه سرکوب‌گرانه حکومت را به چالش کشیده بود. چند ماه از آن روز گذشته بود که معترضان حامی فلسطین از مسجد الازهر راهپیمایی کرده و پس از عبور از موانع امنیتی، برای مدتی کوتاه به میدان التحریر رسیده بودند. از زمان انقلاب، تظاهرات در میدان تحریر به ندرت دیده شده، چرا که خطر بازداشت‌های دسته‌جمعی و ناپدید شدن‌های اجباری همواره وجود داشته است. پس از نماز، از کنار نیروهای امنیت مرکزی که همچنان در ورودی‌ها مستقر بودند، عبور کردیم. عمر برای زیارت قبور محلی رفت و من و ابراهیم برای پیدا کردن کتابی در فقه شافعی ـ که استادش به او توصیه کرده بود ـ به جست‌وجو در کتابفروشی‌ها پرداختیم. ابراهیم و عمر در سال ۲۰۲۱ به قاهره مهاجرت کرده بودند تا در حلقه‌های درسی دینی تحت تعلیم عالم مشهور یمنی، حبیب عمر، شرکت کنند. آن‌ها در نصر سیتی ساکن شده بودند؛ محله‌ای متشکل از مصری‌های طبقه پایین تا متوسط و مهاجران، عمدتاً از جنوب شرق آسیا، اما در سال‌های اخیر شمار مهاجرانی از آسیای مرکزی و شرقی، قفقاز شمالی، اروپا و آمریکای شمالی افزایش یافته‌است . تنوع ملیت‌ها در میان دانشجویان، تجسمی بود از عبارت «مصر ام‌البلاد». جایی که پس از پرسیدن ملیت فرد و گفتن آن عبارت، با گرمی از خارجی‌ها استقبال می‌کردند. در حالی که در حیاط شلوغ مسجد به دنبال جایی برای نماز می‌گشتیم، با خودم فکر کردم آیا این نمایش امنیتی برای دلسرد کردن حرکات اعتراضی ناشی از بمباران غزه طراحی شده است؟ اعتراضاتی که برای مدتی کوتاه، سلطه سرکوب‌گرانه حکومت را به چالش کشیده بود. با این حال، در زیر این ظاهرِ جهان‌وطنی و بین‌المللی، متوجه شدم که مسلمانان غربی وابسته به محافل نوسنت‌گرا مانند عمر و ابراهیم، تا حد زیادی نسبت به فضای سیاسی اجتماعی‌ای که در آن زندگی می‌کردند، بی‌تفاوت بودند. آن‌ها قاهره را مکانی فرازمانی می‌دیدند؛ لوحی سفید برای کسب دانش و پیوندهای معنوی با فضای دینی تاریخی آن. بی‌تفاوتی آن‌ها نسبت به واقعیت‌های سیاسی مصر عجیب و تکان‌دهنده بود. بی‌توجهی آنان به  نظارت و سرکوبی بود که روی مردم مصر، و اخصا برخی از اعضای جامعه مسلمانان غیرمصری که «تندرو» شناخته می‌شدند، عجیب بود. دانش دینی و مهاجرت به نصر سیتی نزدیکی نصر سیتی به الازهر و وجود مدارس زبان عربی با شهریه‌ای مقرون‌به‌صرفه، این منطقه را به نقطه‌ی شروعی ایده‌آل برای مسلمانانی تبدیل کرده که در پی تحصیل علوم دینی و یادگیری زبان بودند و از کشورهای دیگر آمده‌بودند. رستوران‌های پرجنب‌وجوش جنوب شرق آسیایی، نانوایی‌های ازبک، و حتی رستوران‌های زنجیره‌ای آمریکایی مانند «سیزلرزSizzler’s»  درآنجا به چشم می‌خورد. حضور اندونزیایی‌ها و مالزیایی‌ها در الازهر به قرن بیستم بازمی‌گشت و اغلب با حمایت دولت‌هایشان تسهیل شده بود. در مقابل، مسلمانان غربی مانند ابراهیم و عمر به مصر مهاجرت کرده بودند تا از سیاست‌های کشورهای خود بگریزند و هویت دینی خود را در فضای دینی متنوع نصر سیتی بازسازی کنند. آن‌ها که غرق در مطالعه متون کلاسیک اسلامی در محضر علمای برجسته بودند، تعاملات محدودی با مردم محلی مصر داشتند.◀️
⏪ در حالی که برای غیرمصری‌ها، نصرسیتی مرکز علم و معرفت بود، این منطقه همچنین صحنه‌ی کشتار رابعه بود، جایی که دولت مصر به‌طور مداوم تلاش کرده بود جماعت اخوان‌المسلمین را سرکوب کند. دولت با ابزارهای مختلف، از جمله تبلیغات فراگیر انتخاباتی سیسی با شعار «همه ما یکی هستیم»، سعی داشت این تاریخ مرگ، ویرانی و حبس را از حافظه عمومی پاک کند؛ اما این روال همچنان در جریان است. در گفتگو با مصری‌هایی که از زندانی به زندان دیگر در جستجوی عزیزانشان سفر می‌کردند، یا کسانی که برای فرار از برچسب اخوان‌المسلمین ریش خود را می‌تراشیدند، این تاریخ پنهان آشکارا و برملا می‌شود.  مسجد ویران‌شده‌ی رابعه العدویّه، که همواره در محاصره خودروهای پلیس بود، همچنان به‌طور آشکار در برابر دیدگان باقی مانده بود. مسجد رابعه العدویّه پیش از انقلاب و در جریان آن، مرکز اصلی بسیج سیاسی برای اخوان‌المسلمین بود. در طول تحصن رابعه، این مسجد محل یک مرکز رسانه‌ای موقت بود و همچنین به‌عنوان یک بیمارستان صحرایی برای معترضان مجروحی که خواستار بازگرداندن محمد مرسی، رئیس‌جمهور منتخب مردم، بودند، خدمت می‌کرد. در مسیر بازگشت به نصر سیتی با ابراهیم، به نیروهای امنیتی اطراف الازهر فکر می‌کردم. شب فرارسیده بود و مینی‌بوس ما با سرعت از کنار زیرساخت‌های عظیم نظامی می‌گذشت که برج‌های مراقبت آن‌ها، مأمن سربازان مسلح و ناشناس بود. این صحنه‌ها کم‌کم برایم عادی شده بودند. هنگام پیاده‌روی به خانه، از ابراهیم پرسیدم که آیا از زندگی در مصر لذت می‌برد. او توضیح داد که زندگی روزمره در بریتانیا مملو از مناقشات فرهنگی پیرامون جنسیت و تمایلات جنسی شده بود و او به اینجا آمده تا فرزندش بتواند هویت اسلامی پایداری داشته باشد. به‌علاوه، مخارج زندگی در مصر بسیار کمتر بود و می‌توانست خدمتکار خانگی استخدام کند. او با تأکید گفت: «مصر سرزمینی پربرکت است. دو سال پیش صدای اذان را در سراسر قاهره شنیدم و تصمیم به هجرت گرفتم. باقی‌اش تاریخ است». من پس از تجربه‌ی سیاست‌های سیستماتیک مانع‌تراشی در فرانسه، قدردان نصر سیتی بودم، اما خوش‌بینی ابراهیم را نداشتم. برایم ناراحت‌کننده بود، چرا که می‌دیدم مصری‌ها از ورود به الازهر منع می‌شدند، در حالی‌که ما به‌عنوان غیرمصری از همه‌ی امکانات مصر بهره‌مند بودیم. ابراهیم توصیه کرد که «نگذارم سیاست‌ها روی [من] تأثیر بگذارند» چون این تدابیر امنیتی «برای ثبات کشور ضروری‌اند» او گفت: «قبل از بهار عربی، مردم برای علم دینی به سوریه و یمن می‌رفتند، اما حالا تنها جایی که باقی مانده، مصر است.» شرط امکان برای دانش دینی این بود که «فارغ» از سیاست باقی بماند، یا دقیق‌تر بگویم، از مبارزه سیاسی تهی گردد. ابراهیم و بسیاری از دوستانش علوم دینی را بزرگ می‌شمردند، در جستجوی آن بودند، و با دقت بسیار از آن مراقبت می‌کردند. آن‌ها از بی‌ثباتی در مصر واهمه داشتند، زیرا می‌توانست آن فضای در حال انقراض یادگیری دینی را از بین ببرد. با این حال، دانش دینی در خلأ وجود نداشت. این دانش توسط سیاست‌های ضدتروریسم مصر کنترل می‌شد و با رویکردهای آن درهم تنیده بود. سیسی با فراخوان خود برای «انقلاب دینی» در پی جایگزینی سیستماتیک شکلی از تربیت دینی بود که از از دل سیاست برآمده اما با دولت سازگار و همسو است. بنابراین، در حالی‌که رانندگان مینی‌بوس قرآن پخش می‌کردند و عکس‌هایی از محمد متولی الشعراوی را بر پنجره‌ها نصب کرده بودند، فرهنگ پرجنب‌وجوش کاست‌هایی که زمانی صدای موعظه‌های انتقادی علمایی چون عبدالحمید کشک را طنین‌انداز می‌کرد، مدت‌ها بود که از بین رفته بود. چند هفته پس از نمایش امنیتی در الازهر، یکی از دوستان مصری‌ام به من گفت آن شیخ قرّاء محبوب که قرائتش را دوست داشتیم، دیگر اجازه ندارد نمازهای شب ماه رمضان را اقامه کند. او در یکی از دعاهایش برای آزادی فلسطین دعا کرده و «ریاکاریِ حاکمان عرب» را نکوهش کرده بود. شرط امکان برای دانش دینی این بود که «فارغ» از سیاست باقی بماند، یا دقیق‌تر بگویم، از مبارزه سیاسی تهی گردد. یورش‌های پلیس، «سلفی‌ها» و نفاق دینی هنگامی که با مسلمانانی در ارتباط بودم که در محافل نوسنت‌گرا رفت‌وآمد داشتند، متوجه شدم که بی‌علاقگی آنان به «سیاست»، با نوعی تمایلات افراطی در اختلافات درون‌دینی همراه است. حمید، یک مسلمان آمریکایی که در رشته‌ی فقه شافعی تحصیل می‌کرد، اغلب به اظهار نظرهای دینی که «بوی سلفی‌گری» می‌دادند مشکوک بود و مرا نسبت به یک مرکز آموزش زبان در محل، که به گفته‌ی او گرایش «سلفی» داشت، هشدار می‌داد. این هشدارها درباره‌ی «سلفی‌ها» شباهت زیادی به گفتمان جنگ جهانی علیه تروریسم داشت که در آن مسلمانان «خوب» و «بد» از یکدیگر تفکیک می‌شدند.⏪
⏮همچنین، این نگرش نوعی بی توجهی به تاریخ پیچیده ی سرکوب دینی و مبارزات سیاسی ای بود که برخی دانشجویان را به مهاجرت به مصر سوق داده بود. مرکزی که حمید نسبت به آن مشکوک بود، جمعیت دانشجویی متنوعی از آمریکای شمالی، اروپا و به‌ویژه ازبکستان و چچن داشت. مانند اکثر مهاجران، ازبک‌ها و چچن‌ها نیز در جستجوی دانش دینی به مصر آمده بودند. با این حال، مهاجرت آنان نتیجه‌ی فرار از دولت‌گرایی سکولار و آزارهای روزمره در کشورهایشان بود. یکی از دوستان ازبکم توضیح داد که در ازبکستان «دین باید فقط در مسجد باقی بماند» و شدیداً تحت کنترل دولت است. پس از چند دهه حکومت کمونیستی شوروی که یادگیری دینی را سرکوب کرده بود، ازبک‌ها به دنبال بازیابی رابطه‌ی خود با سنت اسلامی بودند. دیدن پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های ازبکی که همراه فرزندان و نوه‌هایشان مهاجرت کرده و در مراکز قرائت قرآن و آموزش عربی در نصرسیتی مشغول تحصیل بودند، امری رایج بود. همین امر در مورد خانواده‌های مسلمان چینی نیز صدق می‌کرد که سه نسل از آنان را می‌شد در رستوران‌داری، یا اداره‌ی مدارس دید. حمید، یک مسلمان آمریکایی که در رشته‌ی فقه شافعی تحصیل می‌کرد، اغلب به اظهار نظرهای دینی که «بوی سلفی‌گری» می‌دادند مشکوک بود و مرا نسبت به یک مرکز آموزش زبان در محل، که به گفته‌ی او گرایش «سلفی» داشت، هشدار می‌داد با این حال، تلاش‌های آنان برای ساختن خانه‌ای در مصر، با دامنه‌ی «جنگ جهانی علیه تروریسم» تضعیف می‌شد. در میان دانشجویان، این مسئله معروف بود که مقامات مصری به‌ویژه نسبت به روس‌ها (به طور عام برای مردم چچن و آسیای میانه) مشکوک‌اند و آن‌ها را «افراطی‌» می‌دانند. این گروه‌ها تحت نظارت مشترک مصر، دانشگاه الازهر، و دولت‌های خودشان قرار داشتند. در سال ۲۰۲۱، حدود ۱۵۰۰ نفر ازبک به کشورشان بازگردانده شدند، پس از آنکه دانشگاه الازهر به دولت ازبکستان گزارش داده‌بود که برخی دانشجویان در کلاس‌ها حاضر نمی‌شوند؛ امری که باعث نگرانی دولت از شکل‌گیری آموزش‌های دینی خارج از چهارچوب رسمی شده بود. چهار سال پیش از آن، ۲۰۰ نفر از مسلمانان اویغور که در الازهر ثبت‌نام کرده بودند، با دستور دولت چین توسط پلیس مصر از آپارتمان‌هایشان ربوده شده و در فرودگاه بازداشت شدند. آنان پس از بازجویی توسط مأموران اطلاعاتی چینی در زندان‌های مختلف قاهره، به‌طور اجباری ناپدید شدند و به احتمال زیاد به اردوگاه‌های «بازآموزی» چین منتقل گشتند. در سال ۲۰۲۳، زمانی که مصری‌ها برای استقبال از رمضان، فانوس‌های تزئینی را آویزان می‌کردند، من با پیام‌هایی در گروه‌های واتس‌اپ بیدار شدم که از یورش‌های پلیس به مهاجرین خبر می‌داد. شایعات متعددی درباره‌ی علت این حملات مطرح می‌شد، اما رایج‌ترین آن‌ها این بود که یک مرد چچنی در پی مشاجره بر سر کرایه‌ی یک توک‌توک، آن را واژگون کرده و راننده‌ی مصری را زخمی کرده است. به مدت بیش از سه هفته، پلیس به مدارس زبان عربی و مساجد در هنگام نماز صبح یورش می‌برد و در حومه‌ی شهر پست‌های بازرسی برای کنترل اعتبار ویزای افراد ایجاد کرده بود. شبی، یکی از دوستانم که ظاهری مرتب و بدون ریش داشت، در بیرون مسجد با پلیسی گفت‌وگو کرد و پرسید دلیل بازداشت‌ها چیست؛ افسر پلیس بی‌پرده پاسخ داد که نیروهای امنیتی در پی مردانی با ریش هستند. این موضوع در مصر امری ناآشنا نبود. تصمیم برای نگه‌داشتن ریش، در جامعه‌ای عمدتاً بی‌ریش، باعث می‌شد مسلمانان مهاجر بیش از بقیه در معرض هدف قرار گرفتن باشند.  بعد از آن مدرسه‌ی کشتی‌گیری چچنی‌ها و نانوایی محبوب ازبکی که به خاطر سمسا و نان تندوری‌اش شهرت داشت، به مدت چند ماه بسته شد.  پایان یورش‌های پلیس نشان داد که زندگی پرجنب‌وجوش مسلمانان خارجی در مصر می‌تواند ناگهان به وضعیتی سخت و سرکوبگر تبدیل شود. این حملات همچنین نشان داد که نصرسیتی و قاهره بزرگ مکان‌هایی خالی برای ساختن هویت دینی دلخواه مهاجران نبودند؛ زیرا پشت تلاش‌های دینیِ جداافتاده‌ی آن‌ها، زندگی مصری‌های بومی جریان داشت که با زندان و تبعید به‌طور جبران‌ناپذیری آسیب دیده‌اند. در حقیقت، همین روند «ساختن با حذف کردن» باعث می‌شود نئوسنت‌گرایان نقش مهمی در جنگ مصر با تروریسم داشته باشند.
🔺 زنگزور؛ یک کریدور، شش بازیگر، شش محاسبه 🖊 محمدعلی رنجبر کریدور زنگزور، از یک مسیر محلی در قفقاز جنوبی، تبدیل به صحنه‌ای ژئوپلیتیکی شده که شش بازیگر اصلی را رو‌به‌روی هم و در عین‌حال در تعامل پیچیده قرار داده است. 🇺🇸 آمریکا؛ صلح‌ساز یا زمین‌گیرکننده؟ با شعار «میانجی صلح» وارد مناقشه آذربایجان و ارمنستان شد، اما کلید مسیر زنگزور را گرفت تا حضور اقتصادی و امنیتی‌اش را در قلب قفقاز تثبیت کند. برد: کاهش نفوذ روسیه، کنترل مسیر مهم حمل‌ونقل. ریسک: واکنش ایران و روسیه. 🇮🇷 ایران؛ خط قرمز و مسیر موازی از ابتدا اعلام کرد هر تغییری در مرزها یا تهدید امنیتی، خط قرمز است. با ایجاد «کریدور ارس» در خاک خود، اتصال آذربایجان–نخجوان را ممکن کرد تا نیازی به مسیر تحت کنترل آمریکا نباشد. برد: حفظ اهرم ترانزیتی، هماهنگی با روسیه. ریسک: در صورت پیشروی پروژه آمریکا، کاهش نقش ترانزیتی و حضور مستقیم واشنگتن در مرز شمالی. 🇦🇿 آذربایجان؛ اتصال به رؤیای دیرینه دنبال مسیر مستقیم به نخجوان و ترکیه بود و حالا روی کاغذ نزدیک به تحقق است. برد: تقویت موقعیت ژئوپلیتیکی، همگرایی با ترکیه. ریسک: از دست دادن بخشی از کنترل مسیر به آمریکا، تنش با ایران و روسیه. 🇦🇲 ارمنستان؛ صلح پرهزینه برای خروج از محاصره و فشار، به سمت توافق رفته است. برد: کاهش انزوا، امکان جذب سرمایه. ریسک: حساسیت داخلی نسبت به واگذاری حاکمیت، سردی روابط با روسیه. 🇹🇷 ترکیه؛ تکمیل حلقه جهان ترک زنگزور حلقه‌ای مهم در پروژه «اتصال جهان ترک» است. برد: مسیر جدید تجاری و نفوذ فرهنگی–سیاسی. ریسک: حفظ توازن میان ایران و آمریکا. 🇷🇺 روسیه؛ عقب‌نشینی اجباری زمانی بازیگر بلامنازع قفقاز بود، حالا نقش ضامن و میانجی‌اش کم‌رنگ شده است. برد: صرفاً هماهنگی با ایران برای کندکردن پروژه آمریکا. ریسک: کاهش پایگاه نفوذ در منطقه‌ای استراتژیک. 📌 جمع‌بندی راهبردی: زنگزور دیگر یک گذرگاه محلی نیست؛ خط تماس قدرت‌های بزرگ است. آمریکا به‌دنبال تثبیت جای پا، ایران در حال حفظ اهرم، آذربایجان نزدیک به رؤیای اتصال، ارمنستان امیدوار به صلح اما نگران استقلال، ترکیه در مسیر تقویت جهان ترک، و روسیه در وضعیت دفاع از باقیمانده نفوذ خود. 🔻 برای ایران، بازی در زنگزور فقط یک پرونده مرزی نیست؛ آزمون حفظ عمق ژئوپلیتیکی در شمال و جلوگیری از احاطه ژئوپلیتیکی آمریکا است.
⭕️ایران قصدی برای دخالت در امور کشورها به خصوص لبنان ندارد 🔹دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در واکنش به سوالی در خصوص قصد ایران برای دخالت در لبنان تاکید کرد: تلاش نکنید موضع ایران را عوض کنید، من مسئول امنیت کشورم هستم. ایران قصدی برای دخالت در امور کشورها به خصوص لبنان ندارد. 🔹وی افزود: دولت لبنان با طوایف مختلف صحبت کند و به نتیجه برسد. دخالت در امور لبنان را کسی می‌کند که از هزاران کیلومتر آن طرف‌تر به شما طرح و زمانبندی برای اقدام می‌دهد، ما طرحی به شما نداده‌ایم. 🔹لاریجانی در ادامه با بیان اینکه لبنان هر کمکی از ما بخواهد، خواهیم کرد، گفت: یادتان هست زمانی اسرائیل ظرف یک روز بیروت را گرفت؟ آن روز حزب الله نبود اما امروز حزب الله جلوی اسرائیل را گرفت درحالی که اسرائیل درنده‌تر شده است. الف ۱۴۰۴/۵/۲۲
تأمّلی در زیارت نامه اربعین ✍مجید اکبری نهضت حسینی با دو نگاه قابل ملاحظه است. مجموع دو نگاه، نشان دهنده ی ابعاد عظیم این نهضت است. یک نگاه، حرکت ظاهری حسین بن علی است؛ که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر یعنی حکومت یزید است؛ اما باطن این قضیه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را به آن می رساند؛ و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است. در حقیقت، امام حسین اگرچه با یزید مبارزه می کند، اما مبارزه ی گسترده ی تاریخی وی با یزیدِ کوته عمرِ بی ارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستی و گمراهی و زبونی و ذلّت انسان است.     یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین علیه الصّلاة و السّلام ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارتها و دعاها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است. امروز به مناسبت اربعین حسینی، قدری پیرامون همین جمله که ناظر به جهت قیام حسینی است عرایضی عرض می کنیم. آن جمله این است: «و بذل مهجته فیک» این زیارت اربعین است؛ منتها فقره های اوّل آن، دعاست که گوینده ی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض می کند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسین بن علی، جان و خون خود را در راه تو داد؛«لیستنقذ عبادک من الجهالة» تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة» و آن ها را از سرگردانی ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند. این یک طرف قضیه، یعنی طرفِ قیام کننده؛ حسین بن علی علیه السّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقره ی بعدی معرفی می شود: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالأرذل الأدنی»؛نقطه ی مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آن ها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بی خودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالأرذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصه ی نهضت حسینی است. با مداقّه ی در این بیان، انسان احساس می کند که نهضت حسینی در واقع با دو نگاه قابل ملاحظه است، که هر دو هم درست است؛ اما مجموع دو نگاه، نشان دهنده ی ابعاد عظیم این نهضت است. یک نگاه، حرکت ظاهری حسین بن علی است؛ که حرکت علیه یک حکومت فاسد و منحرف و ظالم و سرکوبگر یعنی حکومت یزید است؛ اما باطن این قضیه، حرکت بزرگتری است که نگاه دوم، انسان را به آن می رساند؛ و آن حرکت علیه جهل و زبونی انسان است. در حقیقت، امام حسین اگرچه با یزید مبارزه می کند، اما مبارزه ی گسترده ی تاریخی وی با یزیدِ کوته عمرِ بی ارزش نیست؛ بلکه با جهل و پستی و گمراهی و زبونی و ذلّت انسان است. امام حسین با این ها مبارزه می کند.
هدایت شده از اخبار سوریه
🔴در مورد مسائل سیاسی داخلی معمولاً کمتر می‌نویسم؛ اما... 🔻هر کسی به هر دلیلی و به هر بهانه‌ای و با هر نگاهی در شرایط فعلی اقدامی، رفتاری، حرکتی و صحبتی کند که از آن بوی تفرقه می‌آید، دشمن از آن بهره‌برداری می‌کند و دشمن شادکن باشد در زمین دشمن بازی می‌کند... هر کسی و هر جریان و حزبی که می‌خواهد باشد. 🔻اصول و بنیان‌ها در این زمینه ثابت هستند؛ کسانی که در وسط میدان جنگ با فرصت طلبی و بی‌فکری دنبال عوض کردن اسب هستند چیزی کمتر از ستون پنجم دشمن به شمار نمی‌روند. در این برهه حساس و سرنوشت ساز یا طرفدار بقای ایران هستیم یا دنبال سیاست‌های دشمن... 🔻آنهایی که بر شاخه نشسته و بن می‌برند و کسانی که در کشتی ایران در میانه جنگ نشسته اما در فکر عوض کردن مسیر کشتی هستند، باز هم در زمین دشمن بازی می‌کنند و هرچه می‌خواهند بگویند و هرگونه می‌خواهند ماستمالی کنند فایده نخواهد داشت... خط و خطوط کاملا مشخص و روشن بوده و کسی نمی‌تواند بگوید که نمی‌داند و نمی‌فهمد.... همه چیز مثل روز روشن است. 🔻در شرایط فعلی ما دو دسته بیشتر نیستیم؛ با شرف‌های حامی ایران و بی‌شرف‌های وابسته به دشمن... هیچ شق سومی در این زمینه وجود ندارد و هر کسی که بگوید در این برهه حساس و پیچیده که حقه بازترین و حیله‌گرترین وحوش دنبال نابودی ایران هستند باید در عرصه سیاست و اجتماع چنین و چنان شود، نیروی نفوذی دشمن است... 🔻اینجا حجت بر همه تمام است یا با ایران هستیم یا بر علیه ایران هستید... تکلیف باید مشخص شود و همه باید به روشنی و شفاف موضع خود را مشخص کنند؛ حتی یکی به میخ و یکی به نعل زدن هم فایده ندارد. جنگ که با پیروزی تمام شد، آن وقت می‌شود دعوا کرد، سهم خواهی کرد، و برای آینده نقشه کشید و ایده داد... فعلا زمان جنگ است. 🇮🇷@SyrianKhabar
محمدجواد کریمی
🔴در مورد مسائل سیاسی داخلی معمولاً کمتر می‌نویسم؛ اما... 🔻هر کسی به هر دلیلی و به هر بهانه‌ای و با
چراغ راهنمای ما در این شرایط ولی فقیه و مواضع و خطوط ترسیمی اوست. فرمایش امام خمینی مبنی براینکه: «پشتیبان ولی فقیه باشید تا کشور آسیب نبیند »، نصب العین ماست.