محمدجواد کریمی
دریغ از نامگذاری حتی یک مدرسه و یک خیابان به نام شهدای هفتم شهریور ۱۳۲۰ لاهیجان در دوره محمدرضا شاه
چرا دستگاه های اطلاعاتی و فرهنگی پهلوی دوم از زنده کردن یاد شهدای بمباران هفتم شهریور ماه لاهیجان نگران و ناخوشنود بودند و از ان به شدت اکراه داشتند ؟
خلاصه پرسش
چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟
پرسش
چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟
پاسخ اجمالی
بر اساس مطالعات فقهى و تاریخى، «دیه» یک امر اقتصادى است که به منظور جبران خسارت، تشریع گردیده است. از سوى دیگر، در جامعه مطلوبى که اسلام در پى تحقق آن است، عمده فعالیتهاى اقتصادى بر دوش مرد گذاشته شده است؛ یعنى با یک نگاه کلى به وظایف اقتصادى مرد، در مییابیم که مرد داراى وظایفى است که زن از آنها معاف گردیده است. در حالیکه مهمترین وظیفه یک زن - و نه تنها وظیفه او - اداره کانون اصلى اجتماع؛ یعنى خانواده است، مهمترین وظیفه یک مرد - و نه تنها وظیفه او - تأمین و تنظیم امور اقتصادى و معیشتى خانواده است.
توجه و دقت در همین مقوله به راحتى میتواند اذهان ما را قانع کند که اسلام میبایستى به تقویت امورى بپردازد که داراى آثار اقتصادى براى مرد است و از آن مقوله، بحث دیه است. دین مبین اسلام با نظر به نقش مولد بودن مرد در امر اقتصاد خانواده و نیز توجه به این نکته که دیه مربوط به بدن انسان است و اگر بدن در مسائل اقتصادى قویتر بود دیه آن بیشتر است و چون مردان در مسائل اقتصادى، بیش از زنان بازدهى اقتصادى دارند؛ لذا دیه آنها بیشتر است و این بدان معنا نیست که در اسلام شأن و کرامت مرد بالاتر از زن است، چه اینکه اگر دیه، ملازمهاى با ارزش انسانها داشت، هیچگاه نباید دیه یک دانشمند و اندیشمند متفکر یا یک پیشواى دینى یا سیاسى مهم با دیه یک فرد عادى یا کارگر ساده مساوى باشد.
نکته دیگر، نقش امنیتى یک مرد در خانواده است. پُرواضح است که غالباً این مرد است که امنیت خانواده را تأمین کرده، حریم خانه و خانواده را از تعرض متجاوزان، مصون میدارد؛ لذا طبیعى است که خسارت وارده بر خانواده را در صورت فقدان مرد بیش از خسارت وارده از فقدان زن ارزیابى نماییم.
و بالأخره نکته مهمتر اینکه بایستى به این مقوله توجه داشته باشیم که همواره احکام و قوانینى که توسط یک دین یا آیین عرضه میشود، بر اساس مبانى و دیدگاههایى است که آن مکتب در مسئله مورد نظر دارد و با توجه به مجموعه دیدگاهها است که در آن مورد به خصوص عرضه شده است، در مورد دیه هم، اسلام با توجه به مجموعه وظایف و اختیاراتى که در مورد زن و مرد دارد و با عنایت به روح کلى قوانین حاکم بر نظام خانواده چنین حکمى را صادر کرده و نمیتوان به عنوان یک اشکال یا ایراد به آن نگاه کرد.👇
پاسخ تفصیلی
تمامى احکام اسلام بر پایه مصالح و مفاسد خاصى استوار است. براى هر حکمى، حکمتى است و در جعل هر قانونى، مصلحتى موجود است. اگر در اسلام از چیزى نهى میشود؛ به دلیل آن است که مفسدهاى دارد و اگر به چیزى امر میشود، از آن جهت است که مصلحتى در آن وجود دارد. البته شاید پى بردن به تمام حکمت و مصالح و مفاسد مترتّب بر احکام برای ما ممکن نباشد، اما با اتکاى به عقل سلیم و نیز واقعیات خارجى موجود و همچنین بیانات بزرگان معصوم(ع) میتوان به گوشههایى از آن پى برد. در مورد دیه زن و نصف بودن آن نسبت به دیه مرد هم قطعاً حکمتهایى وجود دارد که به تعدادى از آن میپردازیم:
1- اگر اسلام یک دین کاملاً مادى بود که محور مسائل آن امور مالى و اقتصادى در نظر گرفته میشد و آنگاه دیه زن نصف دیه مرد بود، این اشکال وارد بود که چرا ارزش زن کمتر از مرد است و چرا قیمت زن را نصف قیمت مرد در نظر گرفتهاند. حال آنکه در اسلام ارزش انسانها به روح و روان و کمالات معنوى آنها است. آنچه در اسلام اهمیت دارد و معیار ارزش است، تقوا است. انسان میتواند، مانند موسى(ع) کلیم الله باشد، همانگونه که مریم(س) نیز با خداوند ارتباط وحیانى داشت. زن و مرد در پیمودن راه تعالى و سعادت و دستیابى به مقامات معنوى، یکسان هستند و فرقى میان آن دو نیست.
لکن، مسئله دیه، یک امر اقتصادى است. دیه مربوط به تن انسانها است؛ برای همین است که فرقى بین دیه فرد اوّل حکومت اسلامى و یک کارگر ساده وجود ندارد.[1]
2- در یک نگاه کلى میتوان گفت که انسانها اعم از زن و مرد داراى سه بعد هستند:
الف) بُعد انسانى و الهى: در این مورد زن و مرد با هم یکسان هستند و راه تکامل انسانى و الهى، تا بینهایت به روى هر دوى آنها گشوده است.
قرآن کریم در این مورد میفرماید: «هرکس از مرد یا زن عمل نیک انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد، پس او را بیتردید [در دنیا] به زندگى پاکیزهاى زنده خواهیم داشت و [در آخرت] پاداششان را در برابر عملهاى بسیار خوبشان خواهیم داد».[2]
ب) بُعد علمى: از نظر بعد علمى بین مرد و زن تفاوتى نیست. اسلام تفاوتى در فراگیرى علم بین زن و مرد قائل نشده است. در روایات آمده است: «طلب العلم فریضة على کل مسلم و مسلمة».[3] آیات قرآنى که در این زمینه وارد شده و تفاوتى بین زن و مرد در زمینه علم و دانش و ترغیب به آموختن قایل نشده، مشتمل بر چهل آیه است.
ج) بعد اقتصادى؛ زن و مرد در اسلام از حیث وظایف اقتصادى با یکدیگر متفاوتاند. این وظایف بر مبناى توان و قدرت جسمى و روحى زن و مرد تقسیمبندى شدهاند. اصولاً زن از لحاظ بازدهى اقتصادى از مرد ضعیفتر است. حتى در عصر حاضر و حتى در جوامعى که بین زن و مرد به ظاهر، اصلاً فرقى قایل نیستند، بازدهى اقتصادى زن و مرد یکسان نیست.
واقعیت این است که زن بالأخره برای به دنیا آوردن فرزند باید باردار شود و بعد از زایمان نیز باید به شیردهى و مواظبت از کودک خود بپردازد. دوران باردارى و شیردهى زمان و توان زیادى از زن میگیرد و انرژى و وقت زیادى از زن صرف این موضوع میشود. اگرچه اینکار، فى نفسه، کارى بزرگ و ارزشمند است، اما به هرحال، کار اقتصادى نیست و هیچ بازدهى اقتصادى بر آن مترتب نیست. از طرفى، ساختمان بدنى زن و مرد بسیار متفاوت است. زن داراى اندامى ظریف و لطیف با ضریب آسیبپذیرى بالا است، در حالیکه ساختمان جسمانى مرد، قوى و نوعاً زمخت و مناسب کارهاى سخت است؛ و به همین دلیل، بسیارى از کارها و شغلهاى اجتماعى که نیازمند توان و قوت مردانه است، در اختیار مردها قرار میگیرد و بدیهى است که با فقدان مرد، خسارت بیشترى متوجه خانواده میشود؛ لذا ضرورى است که دیه بیشترى بابت فقدان مرد پرداخت گردد.[4] ⏪
3 - خلأ ناشى از فقدان یک مرد در خانواده به مراتب بیش از خلأ ناشى از یک زن است. بر اساس مطالعات فقهى و تاریخى،[5] دیه به منظور جبران خساراتى است که از ناحیه مجرم بر شخص قربانى یا خانواده او وارد گردیده و از آنجا که جامعه مطلوب دینى که اسلام در پى تحقق آن است، عمده فعالیتهاى اقتصادى را بر دوش مرد گذاشته و مهمترین وظیفه زن را اداره کانون خانواده قرار داده، طبیعى است که آثارى که بر یک مرد مترتب میشود از نظر اقتصادى بر وجود یک زن مترتب نیست؛ لذا فقدان او از صحنه اجتماع و خانواده، از نظر اقتصادی خسارت بیشترى را متوجه خانواده میکند. بنابراین، باید دیهاى مناسب وضعیت او پرداخت گردد.[6]
علاوه بر آن؛ نفقه فرزندان نیز بر عهده مرد است نه زن؛ لذا با رفتن مرد و مرگ او تعدادى فرزند واجب النفقه از او باقى میمانند که بایستى به نحوى این خلأ نیز پُر گردد. بنابراین، باید قاعدتاً دیه مرد بیش از دیه یک زن باشد و این مطلب ربطى به جوهره زن و مرد ندارد، بلکه به لحاظ عوارض خارجى مرگ آنها و اثرات آن در خانواده است.[7] با توجه به مجموعه مطالبى که بیان شد، میتوان چنین نتیجه گرفت که مسئله دیه ملاک ارزیابى ارزش مرد و زن نیست که تفاوت آن موجب اعتراض گردد. از طرفى وظایف اقتصادى مرد در خانواده هم به نحوى ایجاب میکند که تفاوتهایى در اینگونه موارد(دیه) که ارتباط مستقیم با اقتصاد خانواده دارد، مشاهده شود و این عین عدالت است.
مرد از نظر جسمانى و قواى بدنى، قویتر از زن بوده و قادر به انجام کارهاى سنگینتر است و وجود او براى خانواده، مایه آرامش و قوّت دل است، از سوى دیگر؛ با فقدان او افرادى که تحت تکفل وى بودهاند، بدون سرپرست و حامى میمانند؛ لذا طبیعى است که میزان دیه او بیش از دیه یک زن باشد.[8]
در پایان تذکر یک نکته و پاسخ به دو شبهه خالى از لطف نیست و آن اینکه؛
اولاً: نصف بودن دیه زن نسبت به مرد مادامى است که دیه بیشتر از ثلث شود، و الاّ دیه مرد و زن در کمتر از ثلث با هم مساوى است؛ لذا اگر دلیل نصف بودن دیه زن، مسئله نقص او بود، باید همه جا دیه او نصف دیه مرد میشد.
ثانیاً: همانگونه که دیه بیشترى به مرد اختصاص مییابد، در مقابل وظیفه دارد که در پرداخت دیه قتلها و جنایات خطایى بستگان خود(به عنوان عاقله)[9] مشارکت نماید، در حالی که زن از این امر معاف است.
ممکن است گفته شود که در عصر حاضر، زنان، همدوش مردان به فعالیتهاى اقتصادى اشتغال دارند و در تأمین مخارج زندگى با مرد شریک هستند، پس دلیلى بر کم بودن دیه آنها در عصر کنونى وجود ندارد.
در پاسخ به این اشکال میتوان گفت؛ اولاً: صحیح است که زنان دوشادوش مردان فعالیت اقتصادى میکنند، لکن در عین حال، هیچگاه نمیتوانند امنیتى را که مرد براى خانواده به وجود میآورد، ایجاد کنند. در واقع، زنان در ایجاد حریمى مطمئن براى خانواده هیچگاه به پاى مردان نمیرسند. ثانیاً: همانگونه که قبلاً هم بیان شد، بسیارى از مشاغل پُردرآمد هستند که با وضعیت جسمى و عمومى زنان تناسب ندارند؛ لذا فقط در انحصار مردان قرار دارند و طبیعى است که بازدهى اقتصادى مردان را بالا میبرد. در عین حال، اگر واقعاً بازدهى اقتصادى زن و مرد مساوى است؛ چرا در جوامعى که به ظاهر از حقوق زنان دم میزنند اکثریت وزرا و وکلا و مسئولان را مردان تشکیل میدهند؟
اشکال دیگرى که ممکن است مطرح شود، آن است که آیا نصف بودن دیه زن تبعیض علیه او و به نفع مردان است؟
پاسخ به این سؤال هم آن است که؛ اسلام، دین مساوات است و مرد و زن بودن در این دین هیچ امتیازى نیست. لکن در امر نصف بودن دیه، مصلحتى وجود دارد. چنانکه احکام دیگرى در اسلام وجود دارد که به دلیل مصالحى که در آنها وجود دارد، به نفع زنان وضع شده است. از جمله اینکه؛ اگر شخص مسلمانى مرتد شود(مرتد فطرى) چنانچه مرد باشد حتى، اگر توبه هم کند، به نظر بسیارى از فقها به مرگ محکوم میشود، ولى اگر زن باشد در صورتى که توبه کند، آزاد شده و به زندگى عادى خود برمیگردد. یا مجازات شخصى که قوّادى میکند، اگر مرد باشد علاوه بر مجازات بدنى، به شهر دیگرى تبعید میشود، در صورتى که زن تبعید نمیشود. یا در علل فسخ نکاح، اگر مردى بعد از عقد نکاح، دیوانه شد، زن حق دارد نکاح را فسخ کند در صورتى که اگر همین اتفاق براى زن بیفتد، مرد حق فسخ ندارد.[10] ⏪
محمدجواد کریمی
3 - خلأ ناشى از فقدان یک مرد در خانواده به مراتب بیش از خلأ ناشى از یک زن است. بر اساس مطالعات فقهى
منابع:
[1]. جوادى آملى، عبدالله، زن در آئینه جلال و جمال، ص 400 - 401.
[2]. نحل، 97؛ احزاب، 35.
[3]. منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة، ص 13، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1400ق.
[4]. مکارم شیرازى، ناصر، دروس خارج فقه، بحث دیات، روزنامه فیضیه، شماره 18.
[5]. شفیعى سروستانى، ابراهیم، و...، قانون دیانت و مقتضیات زمان، مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهورى، چاپ اول.
[6]. شفیعى سروستانى، ابراهیم، تفاوت زن و مرد در دیه و قصاص، ص 93، سفیر صبح، چاپ اول.
[7]. خامنهاى، سید محمد، حقوق زن، ص 98، علمى فرهنگى، چاپ دوم، 1375ش.
[8]. محمودى، عباسعلى، برابرى زن و مرد در قصاص، ص 83، بعثت، چاپ اول، 1365ش؛ محمد حسین، فضل الله، زن در حقوق اسلامى، ترجمه، فقهى زاده، عبدالهادى، ص 24، نشر دادگستر.
[9]. ر. ک: (عاقله و جبران خسارت جرم)، 31147.
[10]. برگرفته از نظرات فقهاى معاصر، رسالههاى توضیح المسائل مراجع تقلید.
🔻چطور حمایت و نقد دولت را جمع کنیم؟
🔻ده مهارت برای نقد دلسوزانه دولت
🔻سخنان رهبر انقلاب، انشاءالله فصلالخطاب است. باید از دولت پرتلاش حمایت کرد. از امروز خط قرمز و مرز انقلابی و غیرانقلابی در عمل به این توصیه قطعی است.
🔻اما یک سؤال جدی پیش روی ماست: با اشکالات دولت چه باید کرد؟ چه کنیم که نقدمان حمایتآمیز باشد؟
چون قطعاً رهبر انقلاب نقد و مطالبه را نفی نکردند، رئیسجمهور محترم هم چنین انتظاری ندارند.
🔻این متن چند مهارت را برای جمع توأمان نقد و حمایت اشاره میکند. اما پیش از آن،
دو مقدمه لازم است:
🔹مقدمه اول: عبور از نگاه قطبی
فرهنگ سیاسی ما گرفتار بیماری قدیمی قطبینگری است. عادت کردهایم همه چیز را صفر و یکی ببینیم؛ افراد یا فرشتهاند یا اهریمن، یا باید یکسره تأیید شوند یا یکسره حذف. نتیجه این است که نقد مساوی میشود با دشمنی و حمایت مساوی میشود با مداحی.
اگر این بیماری درمان شود، آنوقت با هر نقد و مطالبهای به تکفیر و حذف دیگران نمیرسیم.
🔹مقدمه دوم: چرا باید دولت را حمایت کرد؟
سه دلیل روشن وجود دارد:
🔸1. دلیل معرفتی: احترام به رأی مردم و پاسداشت مردمسالاری دینی؛ رأی مردم حرمت دارد.
🔸2. دلیل سیاسی و منطقی: تضعیف دولت اجرایی، تضعیف کل کشور است. همه با هم سوار یک کشتی هستیم؛ نباید خودزنی کنیم.
🔸3. دلیل اقتضایی: ما در شرایط جنگ ترکیبی هستیم و هر اختلاف داخلی، نقش ستون پنجم دشمن را ایفا میکند.
🔻مهارتهای نقد دلسوزانه
1⃣۱. دیدن نکات مثبت در کنار نقد: چشم خود را تربیت کنیم تا زحمات و موفقیتها را ببینیم و بگوییم. نقد بدون ذکر مثبتها، ناقص است.
2⃣۲. نقد همراه با راهکار: هر نقدی باید پیشنهاد اصلاحی داشته باشد. راهکار، امیدآفرین است.
3⃣۳. پرهیز از تعمیم خطاها: خطای یک بخش یا یک مسئول را به کل دولت تعمیم ندهیم.
4⃣۴. رعایت اولویتها: بر مسائل اصلی تمرکز کنیم، نه حاشیهها.
5⃣۵. پذیرش تدریجی بودن حل مسائل: مشکلات کشور یکشبه حل نمیشوند. صبوری لازم است.
6⃣۶. تکیه بر اطلاعات دقیق: نقد بر پایه دادههای مستند باشد، نه شایعات شبکههای اجتماعی.
7⃣۷. پرهیز از تکبعدینگری: هر مسأله ابعاد مختلف دارد. جامع ببینیم و تکمتغیره قضاوت نکنیم.
8⃣۸. اعتماد به ساختارهای نظام: نقد نباید مشروعیت ساختارها را زیر سؤال ببرد.
9⃣۹. زبان نقد منصفانه: لحن ما باید اخلاقی و دلسوزانه باشد، نه تخریبی.
🔟۱۰. پرهیز از ایجاد مخرج مشترک با دشمن: نقدی که پازل دشمن را کامل کند، دیگر نقد دلسوزانه نیست.
🔻حرف آخر
🔻وقتی نقطه نقد را گذاشتیم،
🔸دولت باید—حتی اگر نقد را نپذیرد—احساس کند منتقد خیرخواه و صادق است.
🔸مردم باید احساس کنند دولت حرکت میکند و مشکلات رو به حل شدن است.
این یعنی تقویت امید به آینده.
🔻پینوشت
وظیفه نهایی ما اجتماعیسازی مطالبه است. باید کاری کنیم مردم هم آن مطالبه را بخواهند و پیگیری کنند. در بلندمدت، همین اجتماعیشدن مطالبه مسیر انتخاب و تصمیمگیری در جمهوری اسلامی را جهت میدهد. این یعنی صبر، امید و وفاداری به تنها راه پایدار کشور:
مردمسالاری دینی.
🔸محسن مهدیان
♦️ بازگشت قطعنامهها؛ آزمون واقعبینی در سیاست خارجی
🖊 محمدعلی رنجبر
یکی از مهمترین دستاوردهای برجام برای ایران، «لغو شش قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت» بود. این قطعنامهها ایران را بهعنوان «تهدید علیه صلح و امنیت بینالمللی» معرفی کرده بودند و زمینه فشارهای گسترده سیاسی، امنیتی و اقتصادی را فراهم میکردند.
اکنون با فعالشدن مکانیسم موسوم به اسنپبک (Snapback)، همه آن قطعنامهها میتوانند دوباره بازگردند. این یعنی ایران بار دیگر در معرض همان فضای سخت و تهدیدزا قرار میگیرد؛ فضایی که هم دست قدرتهای غربی را برای فشار باز میکند و هم مسیر تعاملات اقتصادی و سیاسی کشور را پیچیدهتر میسازد.
🔻 دو اشتباه در تحلیل برجام
1. مخالفانی که غلو کردند
برخی از ابتدا برجام را «هیچ»، «کاغذپاره»، و حتی «بدتر از ترکمانچای» یا «جام زهر» دانستند. این در حالی بود که دستاورد حقوقی آن ـ لغو شش قطعنامه شورای امنیت ـ واقعی و قابل اعتنا بود و نمیشد آن را نادیده گرفت.
2. موافقانی که مبالغه کردند
از سوی دیگر، عدهای برجام را «فتحالفتوح» و پایان همه تحریمها معرفی کردند. این مبالغه نیز خطا بود؛ زیرا تحریمهای یکجانبه و ساختاری آمریکا و اروپا همچنان باقی مانده بود.
✅ واقعیت این است: برجام توانست تحریمهای شورای امنیت را بردارد، اما نتوانست سازوکار تحریمهای یکجانبه و چندلایه غرب را از بین ببرد. امروز با خطر بازگشت همان قطعنامهها، ضعف نگاههای اغراقآمیز هر دو طرف آشکار میشود.
🔻 پیامدهای بازگشت قطعنامهها
بازگشت ایران به موقعیت «متهم امنیتی» در نظام بینالملل.
سختتر شدن فضای سرمایهگذاری و تجارت خارجی.
افزایش مشروعیت بینالمللی برای تحریمها و فشارهای جدید.
بهرهبرداری تبلیغاتی دشمن برای القای انزوا و بیثباتی ایران.
🔑 راه برونرفت
1. دیپلماسی فعال و پیشدستانه: افشای استفاده سیاسی و غیرقانونی از سازوکار اسنپبک.
2. بازدارندگی چندلایه: اقتصادی، حقوقی، رسانهای و نه صرفاً نظامی.
3. تنوعبخشی به شرکای اقتصادی و سیاسی: تقویت پیوند با شرق و جنوب جهانی.
4. انسجام داخلی: مدیریت دقیق اقتصاد و تقویت سرمایه اجتماعی تا فشار خارجی به شکاف داخلی تبدیل نشود.
📌 جمعبندی
برجام نه «ترکمانچای جدید» و «جام زهر» بود، چنانکه مخالفان غلو کردند؛ و نه «فتحالفتوح»، چنانکه موافقان مبالغه کردند.
امروز با تهدید بازگشت قطعنامهها، بیش از هر زمان به واقعبینی در سیاست خارجی نیاز داریم:
نه شعارزدگی، نه سادهانگاری؛ بلکه دیپلماسی فعال، انسجام داخلی و بازدارندگی هوشمند.
#بینش_راهبردی
#برجام
#قطعنامه_شورای_امنیت
#واقعبینی
#دیپلماسی
🔗 کانال بینش راهبردی:
محمدجواد کریمی
باسمه تعالی یلاحظ علیه متاسفانه این سند روشن مظلومیت مردم لاهیجان در دوره پهلوی دوم از یاد و خاطره
شهدای لاهیجان در بمباران هفتم شهریور ماه ۱۳۲۰ (قسمت اول)
مقدمه
در آمارهای بجا مانده از تلفات انساني بمباران شهريور ۱۳۲۰ در گيلان، شهر لاهيجان به همراه رشت و انزلی بیشترین آسیب را دید.به استناد گزارش فرماندار رشت در هفتم شهریور ماه، ۱۹ نفر در لاهيجان جان خود را از دست دادند و ۹ نفر نیز مجروح شدند. بعد از تحقیقات به عمل آمده، هویت ۱۲ نفر از مقتولان و ۶ نفر از مجروحان حادثه لاهيجان مشخص شد.
اسامی مقتولان عبارتند از
۱- حسن اسماعيلی قدسی
۲- محمد بهارستانی
۳- ضیاء الدین پورشریعتی
۴- نوری تقوای معصومی
۵- عباس راستروان
۶- شعبان سیه فام
۷- بدیع الله علیزاده راستان
۸- احمد فضلی شاد
۹- سیده بمانی لاهیجی
۱۰- رضا ماهیار
۱۱- سیروس میربلوکی
۱۲- میرزا احمد وزیری
اسامی مجروحان:
۱-علی دارایی
۲- قربانعلی (ناصر) عطارحمیدی
۳- فتح الله شیشه ساز ماهر
۴- انیس مطلق کبیر
۵- جواد مطلق کبیر
۶- سیدحسین مؤذن جمشیدی◀️
شهدای لاهیجان در بمباران هفتم شهریور ماه ۱۳۲۰ (قسمت دوم)
۱- حسن اسماعیلی قدسی
یکی از کم سن و سال ترین قربانيان بمباران لاهيجان حسن اسماعيلی قدسی بود. این نوجوان ۱۱ ساله بیگناه لاهیجانی از جمله افرادی بود که مورد اصابت ترکش بمباران قوای متفقين قرار گرفت و بر اثر شدت جراحت درگذشت.
۲- ضیاء الدین پورشریعتی
این جوان تنها ۲۰ سال داشت و از خانواده های مذهبی و عالم پرور لاهيجان بود. پدرش شيخ کاظم و جدش ميرزا محمود شریعتمدار از روحانیون بنام لاهیجان بود. زبیده خانم مادر ضیاء الدین هم از خانواده ای اصیل و محترم بود.
۳-میرزا احمد وزيري
در سال ۱۲۸۱ شمسی در یک خانواده زميندار و تاجر دیده به جهان گشود. پدرش از اولين باغداران چای لاهيجان و از شخصیت سرشناس شهر به شمار می رفت .
در سال های حکومت پهلوی اول محصول چای باغ وزیری از شهرت فراوانی برخوردار بود و ميرزا احمد وزیری سرپرستی امور فرآوری و عرضه آن را برعهده داشت. او در حالی که منتظر فرارسيدن چهلمین بهار زندگانی خويش بود قربانی بمباران قوای متجاوز شوروی شد.
او را در صحن قدیم آقا سید محمد یمنی لاهيجان به خاک سپردند.
ميرزا احمد وزیری با خانم عفت السلطنه دختر ميرزا عبدالکريم کریمی دردشتی اصفهانی تاجر سرشناس و خوشنام لاهیجان ازدواج کرد [که حاصل این ازدواج حاج غلامرضا وزیری کارمند بازنشسته و خوشنام شهرداری لاهیجان است که در دهه ۹۰ به رحمت الهی پیوست].
سنگ مزار ميرزا احمد وزیری هم اینک در همان وادی پابرجاست.
✍ محمدجواد کریمی
جمعه هفتم شهریور ماه ۱۴۰۴ هجری شمسی
پاورقی:
مطالب فوق از کتاب جمعه سیاه لاهيجان، نگارش علی امیری اقتباس شده است.
آیا می دانید ما همه یک تیم هستیم؛ در برد، همه شریکیم و در باخت نیز همینطور. یک بازیکن پاس میدهد، دیگری گل میزند، اما نتیجه متعلق به کل تیم است. برعکس هم اگر خطایی رخ دهد، نباید همه تقصیر را بر دوش یک فرد انداخت.
دشمن دقیقاً به دنبال همین نقطه است؛ او میخواهد از طریق «اسنپبک» جنگ روانی و شناختی را امتداد دهد و در داخل، بذر اختلاف و سرزنش بکارد.
وظیفه ما در چنین شرایطی، هوشیاری، همبستگی و نگاه کلان است؛ تا با همدلی و انسجام، اثرات روانی و سیاسی دشمن را ما همه یک تیم هستیم؛ در برد، همه شریکیم و در باخت نیز همینطور. یک بازیکن پاس میدهد، دیگری گل میزند، اما نتیجه متعلق به کل تیم است. برعکس هم اگر خطایی رخ دهد، نباید همه تقصیر را بر دوش یک فرد انداخت.
دشمن دقیقاً به دنبال همین نقطه است؛ او میخواهد از طریق «اسنپبک» جنگ روانی و شناختی را امتداد دهد و در داخل، بذر اختلاف و سرزنش بکارد.
وظیفه ما در چنین شرایطی، هوشیاری، همبستگی و نگاه کلان است؛ تا با همدلی و انسجام، اثرات روانی و سیاسی دشمن را خنثی کنیم.
بینش راهبردی
🎲 نظریه «رئالیسم تهاجمی» جان میرشایمر – بخش اول
✍️ نویسنده: #اورخان_محمداف
🔹 رئالپولیتیک چیست؟
▫️رئالپولیتیک به معنای سیاست مبتنی بر منافع عملی و توازن قدرت است؛ نه اصول ایدئولوژیک. این رویکرد، بهجای پاسخ به «چگونه باید باشد؟»، بر «چگونه عمل میکند و چه باید کرد؟» تمرکز دارد. سیاستی نتیجهگرا و عملگرایانه که در آن واقعیتهای قدرت، اولویت دارند.
🔹 واقعگرایی یا آرمانگرایی؟
▫️در سیاست، باید واقعیت را شناخت و برای رسیدن به اهداف آرمانی، برنامهریزی کرد. حرکت کورکورانه بر اساس مکاتب غربی کافی نیست؛ ما در سیاستهای اصلی خود، باید آموزههای دینی را مبنا قرار دهیم، اما این بدان معنا نیست که مکاتب فلسفه سیاسی غرب را نادیده بگیریم، زیرا دقیقاً همین چارچوبها مبنای رفتار قدرتهای جهانی در برابر ما هستند.
📚 معرفی نظریه «رئالیسم تهاجمی»: (Offensive Realism)
▫️نظریهپرداز آمریکایی، جان میرشایمر، این رویکرد را در چارچوب روابط بینالملل مطرح کرده است. بر اساس این نظریه:
➖ در نظام بینالملل، قدرت مرکزی واحدی وجود ندارد (یعنی «دولت جهانی» نداریم).
➖ دولتها برای تضمین بقا، ناگزیرند قدرت خود را افزایش دهند.
➖ هر دولت، بازیگری عقلانی است که امنیت را در گرو قدرت میداند.
➖ همکاری میان دولتها ممکن است، اما بر اساس منافع موقت شکل میگیرد، نه اعتماد بلندمدت.
➖ حتی متحدان نیز یکدیگر را رقیب بالقوه میدانند.
⚔️ از دفاع تا هژمونی:
▫️رئالیسم تهاجمی معتقد است که دولتها فقط به سیاستهای دفاعی بسنده نمیکنند؛ بلکه در صورت فراهم بودن فرصت، برای دستیابی به هژمونی منطقهای یا جهانی تلاش میکنند.
🔻نمونههای تاریخی:
➖ سلطه آمریکا بر نیمکره غربی از اواخر قرن نوزدهم و جلوگیری از نفوذ سایر قدرتها
➖ سیاست چین در قرن بیستویکم برای بیرون راندن آمریکا از شرق آسیا
➖ تلاش روسیه برای حفظ و گسترش نفوذ در فضای پساشوروی، بهعنوان تضمین امنیت ملی
🌍 نتیجهگیری نظریه:
▫️در دورههای رقابت ژئوپلیتیکی شدید، این نظریه ابزار مؤثری برای تحلیل رفتار دولتهاست.
میرشایمر معتقد است صلح پایدار در نظام بینالملل ممکن نیست، زیرا میل به برتری در توازن قدرت، همواره خطر درگیری را زنده نگه میدارد.
▫️تجربه تاریخی از فرانسه ناپلئون تا شوروی، و از آمریکا تا چین، نشان میدهد که قدرتهای بزرگ همواره بر اساس همین منطق عمل کردهاند—و این الگو در آینده نیز ادامه خواهد یافت.
📌 ادامه دارد...
©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
🎲 استراتژی منطقهای ایران در چارچوب رئالیسم تهاجمی چگونه باید باشد؟ - بخش دوم
✍️ نویسنده: #اورخان_محمداف
همانطور که گفتیم، نظریه «رئالیسم تهاجمی» (offensive realism) که توسط جان میرشایمر مطرح شده، ویژگی بنیادین نظام بینالملل را در شرایط واقعی سیاسی جهان میبیند. در این شرایط، هدف اصلی دولتها تنها حفظ بقا نیست، بلکه افزایش حداکثری قدرت و دستیابی به هژمونی منطقهای یا جهانی است. طبق این نظریه، «بهترین تضمین امنیت، تبدیل شدن به قدرتمندترین دولت است».
بنابراین، در تحلیل الگوی رفتاری ایران در برابر استراتژی «رئالیسم تهاجمی» دشمن، چند جهتگیری راهبردی برجسته میشود. ایران باید با مشاهده صحنه واقعی و در عین حال حرکت بهسوی هدف آرمانی، به اصول زیر توجه کند:
نخست، ضروری است که در توازن قدرت منطقهای برتری حاصل شود. رئالیسم تهاجمی ایران را به جلوگیری از رشد رقبای منطقهای، گسترش حوزه نفوذ و برداشتن گامهایی در مسیر هژمونی تشویق میکند. در این چارچوب، بهینهسازی منابع قدرت نظامی، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، ایدئولوژیک و قدرت نرم اهمیت دارد.
دوم، افزایش مستمر قدرت نظامی اصل مرکزی این نظریه است. پیشرفت ایران در برنامه موشکی، سامانههای پدافند هوایی، قدرت دریایی، پهپادها و فناوریهای سایبری نهتنها جنبه دفاعی دارد، بلکه قدرت بازدارندگی منطقهای ایجاد میکند. این همچنین تضمینی برای صلح پایدار در منطقه است.
سوم، گسترش حوزه نفوذ از منظر رئالیسم تهاجمی یک استراتژی مشروع است. همکاری ایران با گروههای مسلح مختلف در لبنان، سوریه، عراق و یمن و سیاستورزی از طریق نیروهای مقاومت، ضمن محدود کردن ظرفیت نفوذ رقبا، قدرت پروجکشن ایران را افزایش میدهد.
چهارم، ضرورت ایجاد اتحادهای تاکتیکی با قدرتهای بزرگ مطرح میشود. در سیاست واقعی، اتحادها ماهیت موقتی دارند، با این حال همکاری ایران با روسیه و چین میتواند بهعنوان گامی عقلانی برای تغییر توازن قدرت به نفع خود ارزیابی شود. رئالیسم تهاجمی در اینجا هشدار میدهد: اتحادها تا زمانی پایدارند که منافع مشترک وجود داشته باشد.
پنجمین جهتگیری، استراتژی جلوگیری از ظهور هژمونهای بالقوه است. برای ایران، این به معنای تلاش برای جلوگیری از برتری نظامی اسرائیل، ترکیه یا عربستان سعودی و همچنین تضعیف حضور آمریکا در منطقه است. این کاربرد منطقهای مکانیزم «موازنهسازی» است که میرشایمر بر آن تأکید دارد.
ششمین جهتگیری، قدرت نرم و دیپلماسی انقلابی باید خط اصلی سیاست خارجی باشد. ایران باید از مکتب دیپلماسی قاجاری فاصله بگیرد.
در نهایت، تضمین پایداری اقتصادی و فناوری بخش جداییناپذیر از استراتژی قدرت بلندمدت است. طبق رئالیسم تهاجمی، قدرت نظامی باید بر پایههای اقتصادی بنا شود. ایران باید همزمان قدرت ایدئولوژیک خود را ارتقا دهد، مرزهای تمدنی را احیا کند، از مکتب مقاومت ایدئولوژیک حمایت کند، به ارزشهای مشترک فرهنگی و تمدنی توجه کند و بیشتر بر «دیپلماسی مردمی» تکیه کند تا بر رؤسای دولتها. توسعه نوآوریهای فناورانه در شرایط تحریم، افزایش تولید داخلی و حفظ صادرات انرژی برای ایران در این زمینه حیاتی است. ایران باید از مدل اقتصاد وابسته به مدل اقتصاد مقاومتی گذار کند.
بنابراین، در چارچوب رئالیسم تهاجمی، هدف ایران نباید صرفاً دفاع از خود باشد، بلکه باید دستیابی به موقعیت هژمون منطقهای باشد. این هدف نیازمند ترکیب هماهنگ سیاستهای افزایش قدرت، تقویت مقاومت، تضعیف رقبا، ایجاد اتحادهای موقت، شکلدهی مقاومت ایدئولوژیک و تثبیت منابع راهبردی است.
پایان
©️ #سردبیر_سایت_ضیاءالصالحین
┘◄🌐| سایت | بله | تلگرام | ایتا |
🇮🇷 @sardabir313 🇮🇷