eitaa logo
آیه های چشمانت
431 دنبال‌کننده
56 عکس
5 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی آثار و اشعار محمدرضا کاکایی(شِفای اصفهانی) ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: @behesht_e_hashtom @sher_moaser
مشاهده در ایتا
دانلود
مکن ز شرم برادر به زیر پَر سر را قبول کن دو گل پاک باغ خواهر را دو باغ سوره یاسین دو باغ سوره کوثر دو باغ گل ز گلستان دختر حیدر دو نوجوان برومند از تبار علی دو آفتاب، دو قرص قمر دو صبح جلی دو شیر بچه ز اولاد جعفر طیار کمر به یاریت ای نور بسته اند این بار مرا رهان ز غم و غصه و پریشانی قبول کن؛ که ندارم جز این دو، قربانی دو نوجوان که فرستاده است عبدالله برای یاریت ای زاده ی ولی الله * * * * * * * * * * * * * * * بجز هوای رسیدن به کارزار ندارند برای کشته شدن هر دو گل قرار ندارند برای زنده شدن جان تازه می خواهند برای رفتن میدان اجازه می خواهند حسین با گل لبخند رو به خواهر کرد به اشک، گونه پر خاک را معطر کرد چو اذن، حضرت خواهر ز شهریار گرفت میان لحظه طوفان دلش قرار گرفت دو نوجوان نه، دو سرباز نه دو شیرنر دو احمدی به مرام و دو صولتی حیدر فقط نه از قدشان مجد و سروری می ریخت رجز رجز ز صداشان پیمبری می ریخت چو برگ ریز خزان عرصه غرق در تن شد تمام دشت بلا پر ز زخم آهن شد هوای ترس پراکند سیل دشمن را سپاه عجز بهم ریخت خیل دشمن را نگاه خواهر خورشید محو میدان شد زمان زمان فراق و زمان باران شد ز کارزار دو سرو دلاور آوردند دو لاله پیکر در خون شناور آوردند دلش شکست و دو چشمش هوای باران کرد نگاه غرق غمش را ز دوست پنهان کرد دلش اگر چه پر از درد و داغ شد خواهر به امر عشق علمدار باغ شد خواهر @mohammadrezakakaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون رویم از درگه لطف تو جای دیگری خدمتت بخشیده عمری آبرو ما را حسین(ع) @mohammadrezakakaei
◀ آیه های چشمانت، کانالی است برای همه سلایق 📚 خوشحال میشم اونو دنبال کنی 🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر 🔴اول بخون بعد اگر دوست داشتی ازش حمایت کن 👇👇👇👇👇 @mohammadrezakakaei ✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️ @mohammadrezakakaei
ای عمو پاشو که نور چشم زهرا آمده آخرین سرباز اردویت به اینجا آمده آمده با سیل اشکش بوسه بارانت کند آمده از چشمهای هرزه پنهانت کند آمده تا مثل قاسم یاورت باشد حسین از برادر یادگاری دیگرت باشد حسین داغ پشت داغ آمد، عمه زینب پیر شد تو که افتادی زمین یکباره دشمن شیر شد تو که افتادی ز صدر زین حرم را غم گرفت سینه ی طفلان غربت دیده را ماتم گرفت با تو می خواهم عمو جان لحظه پرواز را دست بردار و دعا کن آخرین سرباز را چشم واکن نوگل باغ برادر را ببین شیر سرباز حسن، فرزند حیدر را ببین آمده تا پای جان خود تو را یاری کند از تن صد چاک گلگونت پرستاری کند آمده تا یوسف زهرا بماند در زمین آمده دست خدا ماند درون آستین آمده بین هزاران گرگ، کنعانی کند موج پشت موج در این عرصه طوفانی کند آمده بازد در این بیعت قمار دست را تا بیابد بین هر چه نیست، آنچه هست را آمده تا در منایت جان و سر قربان کند آنچه فرمائید عبدالله کوچک آن کند آمده پیدا کند با تو تمام خویش را آمده یاری کند آقا! امام خویش را نقد جان بر کف نهاده تا تورا آرد به دست آمده تا یاورت باشد عمو! حتی به دست ای عمو جان لحظه ای دریاب عبدالله را پاک کن از چهره اش گرد ملال و آه را گر چه چون اصغر گلویش بوسه گاه تیر شد عشقبازی در وجود نازکش تفسیر شد @mohammadrezakakaei
سعی بین صفا و مروه کجا،اربعین و مشایه تا حرمت حج مقبول و سعی مشکور است، طوف شش گوشه ضریح غمت @mohammadrezakakaei
به باغ سوره چشم آیه حَسَن داری کلام نور در آئینه سخن داری تو شاه دُّر یتیم برادرم حسنی تو تازه سرو جوان بهار این چمنی تو یادگار عزیز برادرم هستی به باغ حُسن حَسَن دیگر اکبرم هستی اگر چه باور احلی من العسل داری شراب شور به پیمانه از ازل داری اگر چه شیر نر آل هاشمی قاسم کرم تبار و مسمی به قاسمی قاسم اگر چه همچو حَسَن مرد روز میدانی برای اهل زیان سیل موج طوفانی اگر چه زاده فرزند مرتضی هستی حسن تبارترین نام کربلا هستی نمی توانمت ای سرو، اذن میدان را پس از تو چشم تر مادری پریشان را نمی توانمت ای ماه سیزده ساله نمی توانمت ای گونه باغ آلاله نمی توانمت ای سرو سرفراز بلند نمی توانمت ای صبح، بعد تو لبخند چرا مدام بر این جان خسته می تازی بگو چگونه کنم قلب خویش را راضی خزان چگونه ببیند بهار باغت را بگو چگونه ببیند حسین داغت را توئی که هست به قامت قیامتت قاسم توئی که نیست زره حد قامتت قاسم بگو چگونه ببیند بلا چشیدن تو ز ضرب سُم ستم، موج قد کشیدن تو بلا کشیده ترین سرو کربلائی تو شکسته آینه ی کرب والبلائی تو @mohammadrezakakaei
سوزانده کام خشک تو جان رباب را اشکت خراب کرده جهان حباب را ای غنچه محمدی گلشن حسین نشکن به بغض، شیشه اشک گلاب را بر ساحل فرات عطش دست و پا نزن سوزی نمانده است لب مشک آب را ششماهه ام بیا و پدر را وداع کن محکم بزن برای رسیدن، رکاب را شیری نمانده است مرا، تا به لطف آن شیرین کنم به کام لبت شهد خواب را آنان که کرده اند ز تو آب را دریغ از یاد برده اند حساب و کتاب را لا لا لا لا لا لا گل لب تشنه ام علی برده است بی قراریت از سینه تاب را آرام گیر بغض مرا بیشتر نکن دامن مزن به جان، عطش التهاب را باید روی که خون تو سازد امیدوار چشمان مانده بر در یوم الحساب را باید روی که حرمله بنشاندم علی تا روز حشر بر لب دل، داغ آب را از دور خیره ام به خیالت که ناگهان غم می دمد درون رگم اضطراب را قنداقه تو است به کف یا گرفته است خورشید روی دست رگ ماهتاب را خاموشی آنچنان که تو گوئی نشانده است دستی به مهر آتش جان کباب را گوشم تمام! تا ز گلوی تو بشنوم فریاد سرخ حنجره های جواب را رفتی میان حادثه تنها گذاشتی با درد و داغ و غصه و حسرت رباب را رفتی و نیستی که ببینی به قتلگاه عریان و پاره پاره تن آفتاب را برخیز باز غنچه شیرین باغ باش کم کن به خنده تلخی حال خراب را @mohammadrezakakaei
دریای عمیق باورم می خوانند آئینه نمای حیدرم می خوانند سرباز حسینم و در اردوی عطش ششماهه علی اصغرم می خوانند @mohammadrezakakaei
از روزی که شدم غلامت، عباس ششدانگ دلم خورد به نامت عباس هر وقت که آب می خورم از ته دل می سوزم و می دهم سلامت عباس @mohammadrezakakaei
با آنکه رسید ساحل شط پایت برهم زد خواب آب را غوغایت از آب گذشتی و به لبهای فرات تا محشر ماند حسرت لبهایت @mohammadrezakakaei
علمدار شه بطحاست عباس امید تشنگان،سقاست عباس ندارد دست،اما در دوعالم کلید حل مشکلهاست عباس @mohammadrezakakaei