#رباعی
آمیخت ترنج و ترمه و کاشی را
آبی ، قرمز ، طلائی و ماشی را
نقاش لبت کنار سقاخانه
باران شد و آفرید نقاشی را
#محمد_رضا_کاکایی
#حضرت_عباس
@mohammadrezakakaei
#حضرت_عباس_ع_شهادت
بی سبب نیست سرآپا تب عشقی عباس
آینه آینه ماه شب عشقی عباس
گرچه مردانگی از ساقی کوثر داری
تربیت یافته مکتب عشقی عباس
نه فقط ماه منیری تو بنی هاشم را
بر همه اهل جهان کوکب عشقی عباس
نه فقط ساقی طفلان جگر سوخته ای
پاسبان حرم زینب عشقی عباس
"فاش می گویم و از گفته خود دلشادم"
تا جهان هست بپا ، مذهب عشقی عباس
باب حاجات فقط نیستی ای باغ بهشت
جایگاه شرف و منصب عشقی عباس
سوره نور در آیینه ایثار و گذشت
جبرئیل کلمه بر لب عشقی عباس
قلم از تو چه نویسد بجز اقرار به عجز
که به حق ناب ترین مطلب عشقی عباس
#محمد_رضا_کاکایی
#شب_نهم_محرم
@mohammadrezakakaei
#رباعی
اکبر که شجاعتش به حیدر رفته
در صورت و سیرت به پیمبر رفته
میدان میدان چنان رجز می خواند
گوئی که علی به روی منبر رفته
#محمد_رضا_کاکایی
#حضرت_علی_اکبر
@mohammadrezakakaei
#رباعی_محرم
از سوز تو خاطری پریشان دارم
از داغ لبت هوای باران دارم
یک عمر اگر سیاهپوشت بودم
بر معجزه غم تو ایمان دارم
#محمد_رضا_کاکایی
#یا_حسین_ع
@mohammadrezakakaei
◀ آیه های چشمانت، کانالی است برای همه سلایق
📚 خوشحال میشم اونو دنبال کنی
🌸اینجا بگرد، بخوان و لذت ببر
🔴اول بخون بعد اگر دوست داشتی ازش حمایت کن
👇👇👇👇👇
@mohammadrezakakaei
✨یکبار دیدنش ضرر نداره☝️☝️☝️☝️
@mohammadrezakakaei
#غزل
در همه عالم ندیدم جز تو نور دیگری
با تو باید عشق را فهمید جور دیگری
گشته از روز ازل این دل نمک گیر غمت
رزق ما را داده اند از اشک شور دیگری
آتش عشقست ما را سینه سوزی می کند
یا هوای شعله دارد کوه طور دیگری
یاد لبهای تو می افتم ، به آتش می کشد
برگ برگ خاطراتم را مرور دیگری
می چکم درخویش ، قطره قطره باران می شوم
زینبی کو تا شود سنگ صبور دیگری
جز خیالت نیست در سیر جنون آزاده را
کربلا تا کربلا راه عبور دیگری
می رود ماه محرم ، می رسد ماه صفر
تا از این آتش بسوزم در تنور دیگری
#محمد_رضا_کاکایی
#هوای_شعله
@mohammadrezakakaei
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
آن دل که شد به عشق شما مبتلا حسین
جز با گلاب اشک نگیرد شفا حسین
موج غمت تلاطم طوفان واژه هاست
دریای بی کرانه بی انتها ، حسین
نتوان گذاشت در غم تو دست روی دست
وقتی که هست خون تو خون خدا حسین
«هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
تو زنده ای و زنده به تو روضه ها حسین
بی شک تمام عمر ز جان عاشقت شده است
هر دل که رفته یک سفر کربلا حسین
یک عمر هر چه فتنه و شر کرد دشمنت
عشقت نشد ز دامن دلها جدا حسین
هر سال دشمنان تو با حیله ای جدید
رشتند هر چه را ، همه شد پنبه یا حسین
بارید از زمین و زمان هرچه ، کم نکرد
از شور و از شکوه عزای شما حسین
هر خانه شد حسینیه ، هر دیده شمع راه
تا در غمت بسوزد و گیرد صفا حسین
داغ غم تو تا به صف حشر آتشی است
در جان شیعیان تو ، روحی فدا حسین
جان را چه قابل است که قربانیت کنم
امی لک الفدا بابی انت یا حسین
دارالشفای ماست عزاخانه ای که هست
صاحب عزاش حضرت صاحب لوا حسین
آنجا که جایگاه هبوط ملائکه است
در تسلیت به حضرت خیر النسا حسین
آنجا که پای منبر پیغمبر خدا
بر سینه می زند علی مرتضی حسین
ای آنکه چون شنید الست بربکم
شد جلوه جلوه آیه قالو بلی ، حسین
تا روز رستخیز جهان از قیام تو
در جان عالم است قیامت به پا حسین
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#امام_حسین_ع_شهادت
ز موج تیر، چه زخمی گرفته روی تنت را
زسیل خون چه خضابی، سپیدی بدنت را
نمانده از تو نشانی مگر نسیم کز این جا
برد به جانب یعقوب، بوی پیرهنت را
نه سر به تن، که در این معرکه نشان تو جویم
نه جامه ای که مهیا کنم به آن کفنت را
بغیر دشنه، در این جا کسی نفهمیده است
میان این همه لشکر، زبان سرخ تنت را
چگونه بی تو سپارم به جاده پای اسارت
چگونه بی سر و عریان رها کنم بدنت را
بگو چگونه نگرید ز درد و داغ تو زینب
که زیر تیغ و سنان دیده پاره پاره تنت را
بگو چگونه نسوزد، که در گداز لبانت
فرات هم ز عطش سوخت، خشکی دهنت را
بگو چگونه افق، خون نگرید از غم داغت
که دیده در شط خون، موج دست و پا زدنت را
غروب کرده ای ای آفتاب جان، که ببیند
جهان، سپیده ی فردا، ز نیزه سر زدنت را
کنون زمان جدائی است، بی تو باید رفت
که پا به پای سرت خواند سّر آمدنت را
#محمد_رضا_کاکایی
#برگرفته_از_کتاب_آغاز_شد_دوباره_به_نام_تو_این_غزل
@mohammadrezakakaei
#رباعی
گفتند که مو پریش باید بکنیم
دل را ز غم تو ریش باید بکنیم
در سوگ تو اشک معرفت باید ریخت
ما گریه به حال خویش باید بکنیم
#محمد_رضا_کاکایی
#اشک_معرفت_بر_حسین_ع
@mohammadrezakakaei
#تک_بیت
دارم دلی شکسته تر از شیشه ی گلاب
بویـــــی اگر گرفتـــه غزلهــای کهنه ام
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#امام_حسین_ع_و_حضرت_زینب_س_وداع؛
میان ماندن و رفتن دوباره جا مانده است
دلی که بی تو از این کاروان جدا مانده است
دلی به ناقه ی عریان سوار ، در ره شام
دلی کنار تو در دشت کربلا مانده است
دلی شبیه تنت، غرق در توالی زخم
دلی به سینه ی صحرای نینوا مانده است
درالتهاب غمت شعله شعله می سوزم
که از تو داغ به دل ،لاله لاله جا مانده است
اگر چه آتش بیداد خیمه ها را سوخت
اگر چه بی سر و عریان تنت رها مانده است
بروی نیزه هنوز از تو در گلوی زمان
هزار حنجره فریاد بی صدا مانده است
چه غم؛ که بعد تو ای پاره ی تن زهرا
برای دختر شیر خدا؛ خدا مانده است
چه غم که بسته شود سمت صبح پنجره ای
چه غم دلی به غم و درد مبتلا مانده است
برای آن که دلش غرق یازده نوراست
هنوز پنجره ای رو به صبح وا مانده است
#محمد_رضا_کاکایی
#عصر_عاشورا
@mohammadrezakakaei
#رباعی
زخمی که ز دوستان مکرر خوردیم
از دشمن بدنهاد کمتر خوردیم
با هر که ز روی سادگی دوست شدیم
پیوسته و بی شمار خنجر خوردیم
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
آن دست که از گل آفریده است مرا
پا تا به سر از دل آفریده است مرا
تا مونس لحظه های طوفان باشم
جنس تن ساحل آفریدست مرا
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#دوبیتی
دو چشم ساده و جذاب داری
به روی لب شراب ناب داری
میان شام تار گیسوانت
رُخی روشن تر از مهتاب داری
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
غم آمد و پای بست تقدیرم کرد
دنیا دنیا به درد زنجیرم کرد
سرگرم به بازی جوانی بودم
رنج و غم و بار زندگی پیرم کرد
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزل
بر نعش سروهای وطن جان گریستم
عمری بهار دیدم و باران گریستم
داغ خلیج فارس دلم را کباب کرد
زخم خزر چشیدم و عمان گریستم
زاگرس، ستبر سینه مردان مرد شد
روزی که پای پاوه، مریوان گریستم
یک گاو خونی از غم زاینده رود خشک
یک سیستان رَمل، بیابان گریستم
قربانی غروب غم قادسیه شد
زرتشت خنده ای که مسلمان گریستم
نوری نماند دیده قاجار دیده را
از بس میان حادثه کرمان گریستم
تریاک شعر قصه افیون واژه بود
هر مصرعی که بی تو پریشان گریستم
بغضم میان حنجره بختگان شکست
چون شمع قطره قطره و عریان گریستم
دریاچه ارومیه لب تشنه بود و من
زرینه رود مانده ز جریان گریستم
سمت طلوع قصه صبحی دوباره را
با چشمهای خیس خراسان گریستم
از اصفهان درد به تهران رسیدم و
یک پایتخت سینه سوزان گریستم
در طالعم نبود جز این سرنوشت تلخ
در خویشتن شکستم و ویران گریستم
هر روز سینه چاک غم دیگران شدم
هر شب غریب و سر به گریبان گریستم
پرچم به اهتزاز درآمد میان باد
عاشق شدم بخاطر ایران گریستم
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
ساحل شده ای که بی قرارت باشند
امواج همیشه در کنارت باشند
ماه شبهای بی قراران شده ای
تا فوج پلنگها شکارت باشند
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزل
چه شبهایی که در دل ریختم خوناب دردم را
کشیدم تا سحر بر دوش حسرت آه سردم را
گذشتم از خطوط قرمز احساس و با دستم
گره کردم به پای جاده روح دوره گردم را
من آن برگم که درحجم هجوم باد پائیزی
شب سرد خیابانی رقم زد مرگ زردم را
شکسته قایق موجم که کرده سیلی صخره
هزاران بار نیلی صورت دریانوردم را
ملال آورترین بغضم که نتوانست بنشاند
نسیم خاطری از چهره آئینه گردم را
چه باید کرد وقتی نیست گوش محرم چاهی
که گویم مو به مو در خلوتش اسرار دردم را
بنائی سخت ویرانم که می داند دل تنگم
نکرده با خودش کس، آنچه من با خویش کردم را
نفس پشت نفس آورده ام کم خوب می دانی!
امید بازگشتم نیست دم از پشت هر دم را
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
گفتی گفته رفیقی از سنگ تمام؟!
گفتم که پی چه ای از این گفته خام؟
گفتی که گذشته دور بی معرفتی
گفتم بگذر از این سخن، ختم کلام
#محمد_رضا_کاکایی
@mohammadrezakakaei
#غزلی_از_سر_دلتنگی
رفتی و سوگت بهاری کرد باغ ژاله را
باز کردی تازه در من، داغ چندین ساله را
قطره قطره ریختم در خویش و بارانی شدم
آب دادم با گلاب اشک باغ لاله را
گفته بودم بی تو خواهد مرد در من زندگی
با غمت دادی به دستم آلت قتاله را
همچو جان بودی درون سینه پر درد من
گو چگونه کم کنم اندوه و آه و ناله را
داد پائیزت به دست باد مست پر غرور
در خزان آباد حسرت حاصل آلاله را
با غروبت رفت نور عشق و امید از دلم
در نگاهم کرد بنیان درد، باغ ژاله را
#محمد_رضا_کاکایی
#معدن_طبس
@mohammadrezakakaei
#چهار_پاره
گر چه در نیمه راه حادثه ایم
فرصت عمر همچنان باقیست
تا زمان رحیل بی تردید
در چراگاه درد باید زیست
ایستگاه توقف ما را
در بلیط قضا نوشته قدر
تا سوار قطار مرگ شدن
زحمت و رنج و غم نیاید سر
این بلیط دو سر به لطف پدر
از ازل شد به ناممان صادر
پدر از باغ خلد رانده شد و
ما به بیراه غم شدیم عابر
چه بلایی عظیم تر از این
چه غم و غربتی چو این سنگین
فرق مابین سیب و گندم چیست؟!
وقتی آوارگی است سهم زمین
آدم آواره شد که ابلیس از
بخل و آز و دروغ زاده شود
رانده شد از بهشت تا یک عمر
کوچ گرد هوای جاده شود
گر چه گفتند کار شیطان بود
از حریم بهشت رانده شدن
نیست جز خودزنی گناهی که
سر زند گهگداری از تو و من
#محمد_رضا_کاکایی
#تا_زمان_رحیل
@mohammadrezakakaei