eitaa logo
آیه های چشمانت
403 دنبال‌کننده
42 عکس
3 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی آثار و اشعار محمدرضا کاکایی(شِفای اصفهانی) ارتباط با ادمین: @Kakaeimohammadreza کانالهای مرتبط: @behesht_e_hashtom @sher_moaser
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی که از این مزرعه ایمان کوچید بوی برکت ز گرمی نان کوچید کفر از در سست باوری وارد شد از پنجره ی حضور، باران کوچید @mohammadrezakakaei
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید ولادت مولای متقیان،امیر ایمان حضرت علی علیه السلام بر شما مبارک 🙏🌹 @mohammadrezakakaei
هر که دارد می دیدار به کف نوشش باد ما که از لذت صهبای پدر محروممیم @mohammadrezakakaei
شهربانوئی، فخر عجم و یار حسین آفتاب آینه ای، در خور دیدار حسین ماه رویی که ندید آینه ای رویش را چشمی آگاه نشد سلسله مویش را چشمه ای پاک تر از آب و فراتر از نور پای تا سر همه آینه ی لبریز حضور گلی از باغچه سلسله ساسانی سرو بانوئی با رایحه ایرانی شاهدختی که پی حق طلبی حق را جست تشنه هو شد و سرچشمه مطلق را جست در حقیقت طلبی همسفر سلمان شد مادر نه فلک روشن جاویدان شد بست پیمان وفا با گل بستان بتول گشت خوشبخت عروس حرم آل رسول @mohammadrezakakaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساده گذشتیم و ... شاعر : دبیر محترم انجمن اهل قلم اصفهان جناب مهندس محمدرضا کاکایی (شفا) دکلمه : مستندساز مجامع ادبی اصفهان احسان ظاهری (اهورا) 1402/11/22 با تشکر از دوست و برادر ارجمندم احسان ظاهری عزیز🌹 @mohammadrezakakaei
می گفت که من پدیده باید بشوم در دیده شهر دیده باید بشوم چندی است گُل کنگره های شعرم این کنگره برگزیده باید بشوم @mohammadrezakakaei
هشدار! که شرط شاعری تهذیب است سرمایه نفس، گوهر تأدیب است از اینهمه نطق اعتراضی ای دوست مقصود تو انتقاد یا تخریب است؟! @mohammadrezakakaei
هر چند پر از سخاوت بارانم من ذره خاک پای استادانم تا قله هنوز راه من بسیار است شاگردم و قدر خویش را می دانم @mohammadrezakakaei
ای کاش دعا به استجابت برسد دل بر سر چشمه صداقت برسد طبع من غرق در منیت روزی ای کاش به قله مناعت برسد @mohammadrezakakaei
خدایا هر چه هستم نیستم من بغیر از ذره یارب چیستم من تمام عمر من گفتم که آخر بفهمم من تو هستی، نیستم من @mohammadrezakakaei
به تارو پود قلب من قرار را گره بزن به این امید مانده حال زار را گره بزن بیا دوباره صبح شد به پای این شکسته دل قدم قدم عبور رهگذار را گره بزن پر از سکوت ممتدم در ازدحام بی کسی به انزوای جاده انتظار را گره بزن نه باده ای نه ساغری نه ساقی و پیاله ای به بامداد عاشقان خمار را گره بزن شکوه جذبه می کِشد مرا به راه نوریت به دامن خیال من غبار را گره بزن پر از ترنمم کن و به چشم خیس آینه زلال رود و فیض جویبار را گره بزن نمانده ذوق ماندنی که بی تو شوق و شور نیست برای رفتنم طناب دار را گره بزن @mohammadrezakakaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنگل دردیم و تن زخم از تبر داریم ما از گلاب اشک سیل زخم تر داریم ما بوته داغیم در شط گداز آفتاب لاله لاله ریشه در خون جگر داریم ما شبنم شوقیم در آیینه صبح ازل آنچه جام جم خبر دارد ، خبر داریم ما آفریدند از ازل با خاک تاک این خشت را نیست غیر از مستی آنچه زیر سر داریم ما شعله آهیم در خاکستر ققنوسها مرگ آغازیم از آتش بال و پر داریم ما ذره ایم اما درون چرخه نظم جهان در قدمگاه جنون نقش اثر داریم ما طالع نحسیم در روز سیاه سرنوشت دولت بختی در آغوش خطر داریم ما زخم پشت زخم رسم زندگی جان کندن است نیست غیر از مردگی ، جانی اگر داریم ما @mohammadrezakakaei
در هر سری مهندسی آفرینش است نور طلوع صبحدم آفرینش است یعنی کلید گنج هنر دست هر که نیست! در دستهای با هنر اهل بینش است @mohammadrezakakaei
هم گول تفکر شما را خوردیم هم چوب تحجر شما را خوردیم افسوس که بعد سالها فهمیدیم بیهوده تأثر شما را خوردیم @mohammadrezakakaei
آنجا که گلویم از رسائی خالی است بگذار سکوت، حرف تلخم باشد @mohammadrezakakaei
آئینه طاعت و اطاعت بودی شایسته خانه رسالت بودی نام تو ستاره شد به دیوان سپهر چون مطلع خورشید کرامت بودی @mohammadrezakakaei
بگذار تمام عمر پائیز شود لبریز نگاه طعنه آمیز شود همواره به جای مهربانی دیدن دل قسمت تیغ تیز چنگیز شود @mohammadrezakakaei
با این دل خسته همصدائی کردی در عین غریبی آشنائی کردی با آمدنت کبوتر چاهی را در بند کشیدی و هوائی کردی @mohammadrezakakaei
با نظامی گرفته بوی بهار همه شعرهای دفتر من عطر گلهای گنجه را دارد تا همیشه هوای دفتر من نقل مجنون و قصه شیرین ،طعم تلخ حکایت عشق است که نشانده است کودک دل را با دو صد شوق پای دفتر من فعلاتن مفاعلن دارند حکم آن ابر لایزالی را که بریده بریده می بارد ، در هوای صدای دفتر من هفت گنجینه مخزن الاسرار عاشقی کرد تا شب دیدار هفت در را گشود و جاری شد ، غزل از لابه لای دفتر من واژه ها بغض شد ترک برداشت بیستون دل از غم فرهاد و غزل گریه هاش را بارید در رگ ، های های دفتر من با نظامی هنوز پابرجاست ، نظم ، این سرو سربلند سهی که برآن استوار گردیده است ، خط به خط بنای دفتر من ادبیات فارسی صده هاست زندگی می کند نظامی را نه نظامی که عشق پر رنگ است ، در بهار حنای دفتر من خاک خورشیدهای تابان شد ، جان گرفت و دوباره جانان شد سبز و سرخ و سفید ، ایران شد در هوایش فضای دفتر من @mohammadrezakakaei
برخیز که شاخه، گل ببار آورده باد آمده مژده بهار آورده آب آمده باز نغمه شادی را روی لب خشک جویبار آورده @mohammadrezakakaei
اگه دور و برت باغ کویره دلت پیوسته تو غمها اسیره دلت را با بهاری تازه خوش کن نزار امید توی قلبت بمیره @mohammadrezakakaei
دلم یک عمر با امید خوش بود به دیدار پدر در عید خوش بود به سوز ساده گل ندبه هایش که تو سجاده می پیچید خوش بود @mohammadrezakakaei
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا