『 • #امام_شناسے • 』
『 • #جلسہ_دوازدهم • 』
『امیرالمومنین علے علیہ السلام 』
پیامبر(ص)پس ازصرف غذا سخنان خود راچنین آغازکرد:
«هیـچکس از مردم براي کسـان خود چیزی بهتر از آنچه من براي شـما آورده ام، نیـاورده است. من خیر دنیـا وآخرت برای شما آورده ام.خدای من فرمان داده که شما را به توحیدو یگانگی وی و رسالت خویش، دعوت کنم. چه کسی ازشما مرا در این راه کمک میکندتا برادر و وصی و نماینده من در میان شما باشد؟» او این جمله راگفت و مقـداري مکث نمود تا ببینـدکـدام یک از آنان به ندای او پاسخ مثبت می دهد؟ در این موقع سـکوتی تلخی بر مجلسوحکومت میکرد و همگی سر به زیر افکنده و در فکرفرو رفته بودند.
ناگهان علی(علیه السـلام)که سن او در آن روز ازچهارده سال تجاوزنمی کرد،سکوت را درهم شکست و برخاست و رو به پیامبر کرد وگفت:
«اي پیامبرخدا! من تو را در این راه یاري می کنم»،سـپس دست خود را به سوي پیامبر درازکرد تا دست او را به عنوان پیمان فـداکاري بفشـارد. دراین موقع پیـامبر دسـتور دادکه علی(علیه السـلام) بنشـیند. بار دیگر پیامبرگفتارخود را تکرار نمود، باز علی برخاست و آمادگی خود را اعلام کرد. این بار نیز پیامبر به وي دسـتور داد بنشـیند. در مرتبه سوم که ماننددفعات پیشـین،کسـی جز علی بر نخـاست و تنهـا او بودکه به پـاخـاست و پشتیبـانی خود را از هـدف مقـدس پیـامبر اعلام کرد، در این موقع پیامبر(ص) دست خود را بر دست علی زد وجمله تاریخی خود را در مجلس بزرگان بنی هاشم درباره علی بیان
نمود فرمود:
«هان اي خویشاوندان و بستگان من! علی برادر و وصی وخلیفه مندر میان شما است».