eitaa logo
محبان الزهرا سلام الله علیها
2.3هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
126 فایل
ارتباط با ادمین @hajhemat_9350
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸 🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸 🌿🌸 🌸 هر دو مثل جنازه ای متحرک خودمان را به زور نگه می‌داشتیم. نامنظم میرفتیم و به بچه سر میزدیم. عجیب بود برایم. یکی دو بار تا رسیدیم آی سی یو مسئول بخش گفت: « به تو الهام میشه؟ همین الان بچه رو احیا کردیم. ناگهان یکی از پرستارها گفت این بچه آرومه و درست قبل از رسیدن شما گریه ش شروع میشه. می گفت انگار بو می کشه که اومدین. میخواست کارش را ول کند. روز به روز شکسته تر میشد. رفت کلی پرچم و کتیبه از هیئت آورد و خانه پدرم را سیاهی زد و شب وفات حضرت ام البنين عليها مجلس گرفت. مهمانها که رفتند خودش دوباره نشست به روضه خواندن روضه حضرت علی اصغر علیه السلام، روضه حضرت رباب . خیلی صدقه دادیم و قربانی کردیم. همه طلاها و سکه هایی را که در مراسم عقد و عروسی به من هدیه داده بودند یکجا دادیم برای عتبات. می گفتند نذر کنین اگه خوب شد بعد بدین. قبول نکردیم محمد حسین گذاشت کف دستشان که «معامله که نیست!» در ساعات مشخصی به من میگفتند بروم و به بچه شیر بدهم. وقتی میرفتم قطره ای شیر نداشتم تا کمی شیر می آمد، زنگ میزدم که الان بیام بهش شیر بدم؟ میگفتند الان نه اگه میخوای بده به بچه های دیگه. محمد حسین اجازه نمیداد خوشش نمی آمد از این کار. دو دفعه رفت آن دنیا و احیا شد برگشت..مرخصش که کردند همه خوشحال شدیم که حالش رو به بهبودی رفته است پدرم که تا آن روز راضی نشده بود بیاید دیدنش،در خانه تا نگاهش به او افتاد،یک دل نه صد دل عاشقش شد... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📚 ادامه دارد... 🍃به جمع محبان الزهرا سلام الله علیها بپیوندید https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿