فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به مناسبت سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه (س)
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
『☁️🕊』✦
من هر موفقیتے
در زندگے بہ دست آوردهام
از نماز اول وقتم بود!🌱
-شهیدعلیصیادشیرازے
#نماز_اول_وقت
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#5اذر سالروز تشکیل بسیج گرامیباد 🌸
🌷🌷🌷🌷🌷
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
زیارت نامه حضرت معصومه ص
در كتب مزارات كیفیت زیارت حضرت معصومه (علیهاالسلام) را چنین نقل نمودهاند كه چون به نزدیك قبر مطهر رسیدی بایست در بالای سر حضرت رو به قبله. پس ذكر "الله اكبر" را 34 مرتبه و ذكر "سبحان الله" را 33 مرتبه و ذكر "الحمدلله" را 33 مرتبه بگو . پس اتمام این اذكار، زیارتنامه را بخوان:
اَلـسَّلامُ عَـلى آدَمَ صَـفْوَةِ الله ِ؛
اَلسَّلامُ عَلى نوُح نَبِىِّ الله ِ ؛
اَلسَّلامُ عَلى ا ِبْراهیمَ خَلیل ِ الله ِ؛
اَلسَّلامُ عَلى موُسى كَلیم ِالله ِ ؛
اَلسَّلامُ عَلى عیسى روُح ِ الله ِ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا خَیْرَ خَلْقَ الله ِ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا صَفِىَّ الله ِ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُحَمّدَ بْن عَبْد ِالله ِ، خاتَمَ النَّبِیّینَ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَمیرَالْمُۆْمِنینَ عَلىَّ بْنَ اَبى طالِب، وَصِىَّ رَسوُل ِ اللّه ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْك ِ یا فاطِمَةُ سَیِّدَةَ نِساءِ الْعالَمینَ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكُما یا سِبْطَىْ نَبِىِّ الرَّحْمَة ؛
وَ سَیِّدَىْ شَباب ِ أَهْل ِ الْجَنَّة ِ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْن ؛
سَیِّدَ الْعابِدینَ وَ قُرَّةَ عَیْن ِ النّاظِرینَ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ، باقِرَ الْعِلْم ِ بَعْدَ النَّبِىِّ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد الصّادِقَ الْبارَّ الْامینَ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا موُسَى بْنَ جَعْفَر الطّاهِرَ الطُّهْرَ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا عَلِىِّ بْنَ موُ سَى الرِّضَا الْمُرْتَضى؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِى التَّقِىَّ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا عَلِىِّ بْنَ مُحَمَّد النَّقِىَّ النّاصِحَ الْأَمینَ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِىٍّ؛
اَلسَّلامُ عَلَى الْوَصِىِّ مِنْ بَعْدِه ِ ؛
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى نُورِكَ وَ سِراجِكَ، وَ وَلِىِّ وَلِیِّكَ؛ بار
وَ وَصِیِ وَصَیِكَ, وَحُجَتِكَ عَلى خَلقِكَ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْك ِ یا بِنْتَ رَسوُل الله ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْك ِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ وَ خَدیجَةَ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ اَمیر ِالْمُۆْمِنینَ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْك ِ یا بِنْتَ الْحَسَن ِ وَ الْحُسَیْنِ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْك ِ یا بِنْتَ وَلِىِّ الله ِ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُخْتَ وَلِىِّ الله ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا عَمَّةَ وَلِىِّ اللهِ ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ موُسَى بْنِ جَعْفَر ؛
وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ؛
اَلسَّلامُ عَلَیْك، عَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ فِى الْجَنَّة؛
وَ حَشَرَنا فى زُمْرَتِكُمْ، وَ أَوَرَدْنا؛
حَوْضَ نَبِیِّكُمْ، وَ سَقانا بِكَأْس جَدِّكُمْ مِنْ یَد ِ؛
عَلِى ِّ بْن ِ اَبى طالِب، صَلَواتُ الله عَلَیْكُمْ،
أَسْئَلُ الله أَنْ یُر ِیَنا فیكُمُ السُّروُرَ وَ الْفَرَجَ،
وَ أَنْ یَجْمَعَنا وَ إِیّاكُمْ فى زُمْرَة ِ جَدِّكُمْ مُحَمَّد،
صَلَّى اللهُ عَلَیْه ِ وَ آلِه ِ، وَ أَنْ لا یَسْلُبَنا ؛
مَعْرفَتَكُمْ، إِنَّهُ وَلِىِّ قَدیرٌ؛
أَتَقَرَّبُ إِلَى الله بِحُبِّكُمْ وَ الْبَرإَة ِ مِنْ أَعْدائِكُمْ؛
وَ التَّسْلیم ِ إِلَى الله ِ، راضِیاً بِه ِ غَیْرَ ؛
مُنْكِر وَ لا مُسْتَكْبِر وَ عَلى یَقین ِ ما أَتى بِه
مَحَمَّدٌ وَ بِهَ راض، نَطْلُبُ بِذلِكَ وَجْهِكَ ؛
یا سَیِّدى، اَللّهُمَّ وَ رِضاكَ وَ الدّارَ الْآخِرَةِ؛
یا فاطِمَةُ اِشْفَعى لى فِى الْجَنَّةِ ؛
فَاِنَّ لَكِ عِنْدَاللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ؛
اَللّْهُمّ اِنى اَسْئَلُكَ أَنْ تَخْتِمَ لى بِالسَّعادَةِ ؛
فَلا تَسْلُبْ مِنّىِ ما أَنَا فیهِ، وَلاحُولَ وَ لا قُوَةَ؛
إِلا بالّله الْعَلِىِّ الْعَظیم ِ ؛
اَللّهُمَ اسْتَجِبْ لَنا، وَ تَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَ عِزَّتِكَ ؛
وَ بِرَحْمَتِكَ وَ عافِیَتَكَ، وَ صَلَّى الّلهُ عَلى مُحَمَّد؛
وَ آلِه ِ أَجْمَعینَ، وَ سَلَّمَ تَسْلیما؛
یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ .🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
وفات حضرت معصومه کریمه اهل بیت تسلیت میگویم الهی ازدامن پاکشون بهترین برکات
فرج مولا شفای بیماران رفع بلا
وحاجت جمع دوستان رابگیریم الهی امین🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅تاریخ اهل بیت (ع)
🌺حضرت معصومه (س)🌺
🏴وفات کریمه اهل بیت(ع) تسلیت باد.
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
🌺قال الإمام الجواد عليه السلام:
✍🏻مَن زارَ قَبرَ عَمَّتي بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ ؛
🌼امام جواد علیه السلام می فرمایند: هر كس قبر عمّه ام (حضرت معصومه عليها السلام ) را در قم زيارت كند ، بهشت پاداش او است.
📕كامل الزيارات ، ص 536.
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
✅نام:فاطمه
✅القاب: معصومه، کریمه اهل بیت، طاهره، حمیده، بَرَّه (نیکوکار)، رشیده، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، سیده، اُخت الرضا
✅نام پدر:امام موسی کاظم (ع)
✅نام مادر:نجمه خاتون (س)
✅تاریخ ولادت:اول ذی القعده سال ۱۷۳ هجری قمری در مدینه
✅تاریخ وفات:دهم ربیع الثانی سال ۲۰۱هجری قمری
✅مدت عمر:۲۸سال
✅محل دفن:قم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅تاریخ اهل بیت (ع) 🌺حضرت معصومه (س)🌺 🏴وفات کریمه اهل بیت(ع) تسلیت باد
✍🏻قسمتی از شرح حال:
☑️حضرت فاطمه مشهور به حضرت معصومه(س) دختر امام کاظم(ع) و خواهر امام رضا(ع) است. او که برای دیدار با امام رضا(ع) به ایران مسافرت کرد، در راه بیمار شد و در قم درگذشت و همانجا دفن شدند.
☑️اين بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محيطی پرورش يافت كه پدر و مادر و فرزندان، همه به فضايل اخلاقی آراسته بودند.
☑️عبادت و زهد، پارسايی و تقوا، راستگويی و بردباری، استقامت در برابر ناملايمات، بخشندگی و پاكدامنی و نيز ياد خدا، از صفات برجسته اين خاندان پاك سيرت و نيكو سرشت به شمار می رفت.
☑️حضرت معصومه سلام الله علیها ۲۱ سال تحت سرپرستی امام رضا علیه السلام بودند؛ زیرا امام کاظم (ع) در سال ۱۷۹ ه. ق به دستور هارون زندانی گشت و حضرت معصومه (س) در آن زمان 6 ساله بودند و تا زمان هجرت امام رضا (ع) سال 200 ه. ق، تحت کفالت حضرت بودند.
حضرت معصومه (س) در خاندانی كه سرچشمه علم و تقوا و فضايل اخلاقی بود، پرورش يافت.
☑️حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمی بلندی دارد.
☑️بين حضرت معصومه (س) و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگيزی بود كه قلم از ترسيم آن عاجز است.
✍🏻نقل شده كه روزی جمعی از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايی از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند.
✍🏻چون امام كاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) كه در آن هنگام كودكی خردسال بيش نبود، تحويل دادند.
☑️فردای آن روز برای بار ديگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از اين كه حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است.
☑️وقتی پاسخ ها را ملاحظه كردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدينه را ترك گفتند. از قضای روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه كردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش.
⭕️حضرت معصومه (س) پس از ۱۷ روز تحمل بیماری در سن ۲۸ سالگی و در روز ۱۰ ربیع الثانی ۲۰۱ هجری قمری فوت کرد.
☑️مردم قم با تجلیل فراوان پیكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین كه قبر مهیا شد دراین كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند،
⤴️ كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیك آمدند و پس از خواندن نماز یكى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.
⤴️آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.
☑️به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند كه پیكر معصومه باید به دست معصوم تجهیز و تدفین شود. چنان كه پیكر مقدس حضرت زهرا(س) را امیرمؤمنان (ع) غسل داده و كفن و دفن نموده و حضرت مریم (س) را حضرت عیسى (ع) شخصاً غسل داده است.
☑️زيارت مرقد حضرت فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نوميدی باز مي دارد و به تلاش بيشتر دعوت می كند.
☑️زيارت مزار با صفای كريمه اهل بيت (س)، سبب می شود كه زائر حرم، خود را نيازمند پروردگار ببيند، در برابر او خضوع كند، از مركب غرور و تكبر كه سرچشمه تمامی بدبختی ها و سيه روزی هاست فرو آيد و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالميان قرار دهد.
➖➖➖➖➖➖
✅شادی روح مطهر اهل بیت(ع) صلوات+وعجل فرجهم
◼️🏴
#درحرمباشید...
#بُعدمنزلنَبُوددرسفرروحانے...
زیارت مجازی حرم#حضرتمعصومهسلاماللهعلیها
🌐📎http://vtour.amfm.ir
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَلِيِّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ
وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ...
#شهادتـــــحضࢪتـــــمعصومھعلیھاالسلام
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
4_5850373278291462182.mp3
3.99M
🌹صلوات خاصه امام رضا ع
✅علی اکبر قلیچ
❤️ #یارضا
❣ #السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا_ع ✋❣
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
#رمان #دمشق_شهرِ_عشق #پارت_بیستم 📚 اشکم تمام نمیشد و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله ز
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_یکم
📚 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با #مهربانی عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!»
از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو میکشم!» و رفت و نمیدانست از #درد پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم.
📚 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!»
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت.
📚 مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد.
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!»
📚 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم #غیرتش را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمیخوام شما رو #زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!»
از پژواک پریشانیاش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با #وحشت در بستر خواب خزیدم و از طنین #تکبیرش بیدار شدم.
📚 هنگامه #سحر رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم #نماز_صبح از جا بلند شدم. سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید.
نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در #آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم.
📚 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بیاختیار گریه میکردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!»
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد.
📚 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی #صبرش تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«میتونم بیام تو؟»
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
📚 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد و دل من در قفس سینه بال بال میزد که مستقیم نگاهم کرد و بیمقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟»
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینهاش میلرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟»
📚 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریههایم #شک کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟»
دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای #آواره شدن پیشدستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!»
📚 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمیخواستم #اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!»
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا میخواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده:#فاطمه_ولی_نژاد
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
#رمان
#دمشق_شهرِ_عشق
#پارت_بیست_و_دوم
📚 نگاهش میدرخشید و دیگر نمیخواست احساسش را پنهان کند که #مردانه به میدان زد :«از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط میخوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟»
دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند و صدایش به سختی شنیده شد :«من فقط میخواستم بدونم چه احساسی به #همسرتون دارید، همین!»
📚 باورم نمیشد با اینهمه #نجابت بخواهد به حریم من و سعد وارد شود که پیشانیام از شرم نم زد و او بیتوجه به رنجش چشمانم نجوا کرد :«میترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!»
احساس تهنشین شده در صدایش تنم را لرزاند، در برابر چشمانی که گمان میکردم هواییام شدهاند، شالم را جلوتر کشیدم تا صورتم کمتر پیدا باشد.
📚 انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود و باید فرار میکردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت :«صبح موقع نماز سیدحسن باهام تماس گرفت. گفت دیشب بچهها خروجی #داریا به سمت حمص یه جنازه پیدا کردن.»
با هر کلمه نفسش بیشتر در سینه فرو میرفت و من سختتر صدایش را میشنیدم که دیگر زبانش به سختی تکان میخورد :«من رفتم دیدمش، اما مطمئن نیستم!»
📚 گیج نگاهش مانده و نمیفهمیدم چه میگوید که موبایلش را از جیب پیراهن سفیدش بیرون کشید، رنگ از صورتش پرید و مقابل چشمانم به نفس نفس افتاد :«باید هویتش تأیید بشه. اگه حس میکردم هنوز دوسش دارید، دیگه نمیتونستم این عکس رو نشونتون بدم!»
همچنان مردد بود و حریف دلش نمیشد که پس از چند لحظه موبایل را مقابلم گرفت و لحنش هم مثل دستانش لرزید :«خودشه؟»
📚 چشمانم سیاهی میرفت و در همین سیاهی جسدی را دیدم که روی زمین رها شده بود، قسمتی از گلویش پاره و خون از زیر چانه تا روی لباسش را پوشانده بود.
سعد بود، با همان موهای مشکی ژل زده و چشمان روشنش که خیره به نقطهای ناپیدا مانده بود و قلبم را از تپش انداخت. تمام بدنم رعشه گرفته و از سفیدی صورتم پیدا بود جریان #خون در رگهایم بند آمده که مصطفی دلواپس حالم مادرش را صدا زد تا به فریادم برسد.
📚 عشق قدیمی و #زندانبان وحشیام را سر بریده و برای همیشه از شرّش خلاص شده بودم که لبهایم میخندید و از چشمان وحشتزدهام اشک میپاشید.
مادرش برایم آب آورده و از لبهای لرزانم قطرهای آب رد نمیشد که خاطرات تلخ و شیرین سعد به جانم افتاده و بین برزخی از #عشق و بیزاری پَرپَر میزدم.
📚 در آغوش مادرش تمام تنم از ترس میلرزید و #تهدید بسمه یادم آمده بود که با بیتابی ضجه زدم :«دیشب تو #حرم بهم گفت همین امشب شوهرت رو سر میبره و عقدت میکنه!» و نه به هوای سعد که از وحشت ابوجعده دندانهایم از ترس به هم میخورد و مصطفی مضطرب پرسید :«کی بهتون اینو گفت؟»
سرشانه پیراهن آبی مادرش از اشکهایم خیس شده و میان گریه معصومانه #شهادت دادم :«دیشب من نمیخواستم بیام حرم، بسمه تهدیدم کرد اگه نرم ابوجعده سعد رو میکشه و میاد سراغم!»
📚 هنوز کلامم به آخر نرسیده، خون #غیرت در صورتش پاشید و از این تهدید بیشرمانه از چشمانم شرم کرد که نگاهش به زمین افتاد و میدیدم با داغیِ نگاهش زمین را آتش میزند.
مادرش سر و صورتم را نوازش میکرد تا کمتر بلرزم و مصطفی آیه را خوانده بود که به چشمانم خیره ماند و خبر داد :«بچهها دیشب ساعت ۱۱ پیداش کردن، همون ساعتی که شما هنوز تو #حرم بودید! یعنی اون کار خودش رو کرده بود، چه شما حرم میرفتید چه نمیرفتید دستور کشتن همسرتون رو داده بود و ...» و دیگر نتوانست حرفش را ادامه دهد که سفیدی چشمانش از عصبانیت سرخ شد و گونههایش از #خجالت گل انداخت.
📚 از تصور بلایی که دیشب میشد به سرم بیاید و به حرمت حرم #حضرت_سکینه (سلاماللهعلیها) خدا نجاتم داده بود، قلبم به قفسه سینه میکوبید و دل مصطفی هم برای محافظت از این #امانت به لرزه افتاده بود که با لحن گرمش التماسم میکرد :«خواهرم! قسمتون میدم از این خونه بیرون نرید! الان اون حرومزاده زخمیه، تا زهرش رو نپاشه آروم نمیگیره!»
شدت گریه نفسم را بریده بود و مادرش میخواست کمکم کند تا دراز بکشم که پهلویم در هم رفت و دیگر از درد جیغ زدم. مصطفی حیرتزده نگاهم میکرد و تنها خودم میدانستم بسمه با چه قدرتی به پهلویم ضربه زده که با همه جدایی چندسالهام از هیئت، دلم تا #روضه در و دیوار پر کشید.
📚 میان بستر از درد به خودم میپیچیدم و پس از سالها #حضرت_زهرا (علیهاالسلام) را صدا میزدم تا ساعتی بعد در بیمارستان که مشخص شد دندهای از پهلویم ترک خورده است.
نمیخواست از خانه خارج شوم و حضورم در این بیمارستان کارش را سختتر کرده بود که مقابل در اتاق رژه میرفت مبادا کسی نزدیکم شود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
عرض سلام و ادب و احترام همراهان گرامی
با عرض پوزش از بابت تاخیر در ارسال رمان در امروز و نذاشتن رمان دیروز 😔😔
برای جبران امروز ۲ پارت تقدیم نگاه شما سروران گرامی شد 🦋🌹🌹
#التماس_دعای_فرج
■ #شبی_آرام💭
__________________
خدایـا
وقتے ڪه شب میرسد
افڪارم از تو و عشقت
آرامش میگیــرد
خوابم از مهرت اطمینان مییابد
مرا از واسطه هاے آرامش و شادی
بندگانت قرار بده
💭💭💭💭💭💭💭💭💭
شبــتون در پناه خدا
__________________
پست های امروز هدیه به بزرگوار (:"
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
" سلام صبح عالیتان متعالی "
┄┅─✵💝✵─┅┄
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
بسم الله الرحمن الرحیم
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
🍃🌸🍃💠🍃🌸🍃💠
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌹صفحه(۱۱۰)قرآن🌹
🌷سوره مبارکه آل عمران🌷
🌺جزء۶🌺
🌸به نیت تمام شهداازصدراسلام تاکنون🌸
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌹ترجمه صفحه(۱۱۰)قرآن🌹
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
#عاشقانه_های_ناب_رهبری💖🌺
🔸ما ز نسل مصطفی و حیدریم...
🔸 ما بسیجی های خطِ رهبریم...
🔸 گر عیان گردد که فرمان می دهد...
🔸 هر بسیجی بشنود جان می دهد...
🔸 با ولی تجدید بیعت می کنیم...
🔸 باز هم قصد شهادت می کنیم...
#من_بسیجی_هستم
#جانم_فدای_رهبرم
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
نیایش صبحگاهی 🌺🍃🌺
خدایا
در این پنجشنبه پاییزیی
براى تك تك هموطنانم تمنا دارم
پراز نگاه تو❤️
لبریز از ارامش
پر از موفقيت🌷🍃
سرشار از سلامتى
و امروز خوشبختى وعاقبت به خیری
براى جوانان باشه
آمیـــن ای فرمانروای حق و آشکار
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
بانـ💔ـو جان ...
پیامت دریافت شد؛
جان دادن در راه وصال به امـ❤️ـام زمان،
بِه از نفس کشیدنِ بدون اوست...
◾️ آجرک الله یا صاحبـ💔ـ الزمان ...
#دلنوشته_مهدوی
#امام_زمان
#کریمه_اهل_بیت
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن گرافیک آشنایی با زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ