eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
318 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 🌓 ❤️ به تو ، که پر از رایحه ی است، به تو از مشرق ترین اقلیم ، به تمنای جواب . هر زمان که به کوچه های مزین به می افتد بی اختیار به دور رهسپار می شوم همان که بوی و می دهد ، همان که ، شدند و در زرق و برق با متانت ، گوشه ای گزیدند، همان که حتی حافظه ها هم به یادشان می آورند . و حالا باز هم به تو ای عاشق پیچیده شده با سه ،سلام بر تو ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 در این بازار دنیا مانند تو ، وجودم در دفینه ی غرق است و شاید این آخرین برای توست، ولی می دانم‌ وقتی که مرگ مرا در بر می گیرد ، تو تنهایی هایم ، مرا تنها نخواهی گذاشت . من چشم به راه توام و تو می دانی که چه اندازه سخت است . پس به حرمت پاکت ، به حرمت لحظه ی مقدس شدنت ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
💠 آخرین صحنه شهر زیبا و سرسبز ، قبرستانی بود که داغش روی قلب‌مان ماند و این داغ با هیچ آبی خنک نمی‌شد که تا فقط گریه کردیم. مصطفی آدرس را از ابوالفضل گرفته و مستقیم به خیابانی در نزدیکی حرم (علیهاالسلام) رفت. ابوالفضل مقابل در خانه‌ای قدیمی ایستاده و با نگاهش برایم پَرپَر می‌زد که تا از ماشین پیاده شدم، مثل اینکه گمشده‌اش را پیدا کرده باشد، در آغوشم کشید. 💠 در این سه روز بارها در دلم رؤیای دیدارش را به قیامت سپرده بودم و حالا در عطر ملیح لباسش گریه‌هایم را گم می‌کردم تا مصطفی و مادرش نبینند و به‌خوبی می‌دیدند که مصطفی از قدمی عقب‌تر رفت و مادرش عذر تقصیر خواست :«این چند روز خیلی ضعیف شده، می‌خواید ببریمش دکتر؟» و ابوالفضل از حرارت پیشانی‌ام تب تنهایی‌ام را حس می‌کرد که روی لبش لبخندی نشست و با لحنی دلنشین پاسخ داد :«دکترش حضرت زینبه (علیهاالسلام)!» 💠 خانه‌ای دو طبقه برایمان تهیه کرده بود و می‌دانست چه از این خانه نمایان است که در را به رویمان گشود و با همان شرین‌زبانی ادامه داد :«از پشت بام حرم پیداس! تا شما برید تو، من می‌برمش رو ببینه قلبش آروم شه!» نمی‌دانستم پشت این نسخه، رازی پنهان شده که دستم را گرفت و از راه پله باریک خانه، پا به پای قامت شکسته‌ام تا بام آمد. 💠 قدم به بام خانه نهادم و خورشید حرم در آسمان آبی طوری به دلم تابید که نگاهم از حال رفت. حس می‌کردم گنبد حرم به رویم می‌خندد و (علیهاالسلام) نگاهم می‌کند که در آغوش عشقش قلبم را رها کردم. از هر آنچه دیده بودم برای حضرت شکایت می‌کردم و به‌خدا حرف‌هایم را می‌شنید، اشک‌هایم را می‌خرید و ابوالفضل حال دیدنیِ دلم را می‌دید که آهسته زمزمه کرد :«آروم شدی زینب جان؟» 💠 به سمتش چرخیدم، پاسخ سوالش را از آرامش چشمانم گرفت و تیغی در گلویش مانده بود که رو به حرم چرخید تا سوز صدایش را پنهان کند :«این سه روز فقط (علیهاالسلام) می‌دونه من چی کشیدم!» و از همین یک جمله درددل خجالت کشید که دوباره نگاهم کرد و حرف را به هوایی دیگر بُرد :«اونا عکست رو دارن، اون روز تو بیمارستان کسی که اون زن رو پوشش می‌داده، تو رو دیده. همونجا عکست رو گرفتن.» 💠 محو نگاه سنگینش مانده بودم و او می‌دید این حرف‌ها دل کوچکم را چطور ترسانده که برای ادای هر کلمه جان می‌داد :«از رو همون عکس ابوجعده تو رو شناخته!» و نام ابوجعده هم ردیف حماقت و بی‌غیرتی سعد بود که صدایش خش افتاد :«از همون روز دنبالته. نه به خاطر انتقام زنش که تو لو دادی و تا الان حتماً اعدام شده، به خاطر اینکه تو رو با یه ایرانی دیدن و فکر میکنن از همون شبی که سعد تو رو برد تو اون خونه، جاسوس سپاه بودی. حالا می‌خوان گیرت بندازن تا اطلاعات بقیه رو ازت دربیارن.» 💠 گیج این راز شش ماهه زبانم بند آمده بود و او نگاهش بین من و می‌چرخید تا لرزش چشمانم بند زبانش نشود و همچنان شمرده صحبت می‌کرد :«همون روز تو فرودگاه بچه‌ها به من خبر دادن، البته نه از دمشق، از ! ظاهراً آدمای تهران‌شون فعال‌تر بودن و منتظر بودن تا پات برسه تهران!» از تصور بلایی که تهران در انتظارم بود باز هم رنگش پرید و صدایش بیشتر گرفت :«البته ردّ تو رو فقط از و از همون بیمارستان و تو تهران داشتن، اما داریا براشون نقطه کور بود. برا همین حس کردم امن‌ترین جا برات همون داریاست.» 💠 از وحشتی که این مدت به تنهایی تحمل کرده بود، دلم آتش گرفت و او می‌دید نگاهم از نفس افتاده که حال دلم را با حکایت مصطفی خوش کرد :«همون روز از فرودگاه تا بیمارستان آمار مصطفی رو از بچه‌های دمشق گرفتم و اونا تأییدش کردن. منم همه چی رو بهش گفتم و سفارش کردم چشم ازت برنداره. فکر می‌کردم شرایط زودتر از این حرفا عادی میشه و با هم برمی‌گردیم ، ولی نشد.» و سه روز پیش من در یک قدمی همین خطر بودم که خطوط صورتش همه در هم شکست و صدایش در گلو فرو رفت :«از وقتی مصطفی زنگ زد و گفت تو داریا شناسایی‌ات کردن تا امروز که دیدمت، هزار بار مردم و زنده شدم!» 💠 سپس از همان روی بام با چشمش دور حرم چرخید و در پناه (علیهاالسلام) حرف آخرش را زد :«تا امروز این راز بین من و مصطفی بود تا تو آروم باشی و از هیچی نترسی. برا اینکه مطمئن بودیم داریا تو اون خونه جات امنه، اما از امروز هیچ جا برات نیست! شاید از این به بعد حرم هم نتونی بری!»... ✍️نویسنده: ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 🌓 ❤️ به تو ، که پر از رایحه ی است، به تو از مشرق ترین اقلیم ، به تمنای جواب . هر زمان که به کوچه های مزین به می افتد بی اختیار به دور رهسپار می شوم همان که بوی و می دهد ، همان که ، شدند و در زرق و برق با متانت ، گوشه ای گزیدند، همان که حتی حافظه ها هم به یادشان می آورند . و حالا باز هم به تو ای عاشق پیچیده شده با سه ،سلام بر تو ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 در این بازار دنیا مانند تو ، وجودم در دفینه ی غرق است و شاید این آخرین برای توست، ولی می دانم‌ وقتی که مرگ مرا در بر می گیرد ، تو تنهایی هایم ، مرا تنها نخواهی گذاشت . من چشم به راه توام و تو می دانی که چه اندازه سخت است . پس به حرمت پاکت ، به حرمت لحظه ی مقدس شدنت ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 🌓 ❤️ به تو ، که پر از رایحه ی است، به تو از مشرق ترین اقلیم ، به تمنای جواب . هر زمان که به کوچه های مزین به می افتد بی اختیار به دور رهسپار می شوم همان که بوی و می دهد ، همان که ، شدند و در زرق و برق با متانت ، گوشه ای گزیدند، همان که حتی حافظه ها هم به یادشان می آورند . و حالا باز هم به تو ای عاشق پیچیده شده با سه ،سلام بر تو ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 در این بازار دنیا مانند تو ، وجودم در دفینه ی غرق است و شاید این آخرین برای توست، ولی می دانم‌ وقتی که مرگ مرا در بر می گیرد ، تو تنهایی هایم ، مرا تنها نخواهی گذاشت . من چشم به راه توام و تو می دانی که چه اندازه سخت است . پس به حرمت پاکت ، به حرمت لحظه ی مقدس شدنت ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 🌓 ❤️ به تو ، که پر از رایحه ی است، به تو از مشرق ترین اقلیم ، به تمنای جواب . هر زمان که به کوچه های مزین به می افتد بی اختیار به دور رهسپار می شوم همان که بوی و می دهد ، همان که ، شدند و در زرق و برق با متانت ، گوشه ای گزیدند، همان که حتی حافظه ها هم به یادشان می آورند . و حالا باز هم به تو ای عاشق پیچیده شده با سه ،سلام بر تو ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 در این بازار دنیا مانند تو ، وجودم در دفینه ی غرق است و شاید این آخرین برای توست، ولی می دانم‌ وقتی که مرگ مرا در بر می گیرد ، تو تنهایی هایم ، مرا تنها نخواهی گذاشت . من چشم به راه توام و تو می دانی که چه اندازه سخت است . پس به حرمت پاکت ، به حرمت لحظه ی مقدس شدنت ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 🌓 ❤️ به تو ، که پر از رایحه ی است، به تو از مشرق ترین اقلیم ، به تمنای جواب . هر زمان که به کوچه های مزین به می افتد بی اختیار به دور رهسپار می شوم همان که بوی و می دهد ، همان که ، شدند و در زرق و برق با متانت ، گوشه ای گزیدند، همان که حتی حافظه ها هم به یادشان می آورند . و حالا باز هم به تو ای عاشق پیچیده شده با سه ،سلام بر تو ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 در این بازار دنیا مانند تو ، وجودم در دفینه ی غرق است و شاید این آخرین برای توست، ولی می دانم‌ وقتی که مرگ مرا در بر می گیرد ، تو تنهایی هایم ، مرا تنها نخواهی گذاشت . من چشم به راه توام و تو می دانی که چه اندازه سخت است . پس به حرمت پاکت ، به حرمت لحظه ی مقدس شدنت ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 🌓 ❤️ به تو ، که پر از رایحه ی است، به تو از مشرق ترین اقلیم ، به تمنای جواب . هر زمان که به کوچه های مزین به می افتد بی اختیار به دور رهسپار می شوم همان که بوی و می دهد ، همان که ، شدند و در زرق و برق با متانت ، گوشه ای گزیدند، همان که حتی حافظه ها هم به یادشان می آورند . و حالا باز هم به تو ای عاشق پیچیده شده با سه ،سلام بر تو ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 در این بازار دنیا مانند تو ، وجودم در دفینه ی غرق است و شاید این آخرین برای توست، ولی می دانم‌ وقتی که مرگ مرا در بر می گیرد ، تو تنهایی هایم ، مرا تنها نخواهی گذاشت . من چشم به راه توام و تو می دانی که چه اندازه سخت است . پس به حرمت پاکت ، به حرمت لحظه ی مقدس شدنت ... من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ وقتی که از خود می شوم ، وقتی برایم می شود ، وقتی که از بریده می شود ، وقتی که و به من می آورد و مرا در به در انزوا می کند به دنبال می گردم تا باشد ، تا به بدی من نکند و نبیند که وقتی خسته ام به او می برم ، راستش از که بوی می دهد ، از چهر هایی که رنگ می کنند و نقاب به دارند می ترسم . من و به سمت می روم که بی است ، بی هیچ به سمت تو می آیم ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 می دانم که تو سنگ منی تا بحال بارها کرده ام و حرف مگوی را به تو گفته ام و تو با تمام به منِ پر از نگاه کرده ای و مرا در زندگی نگذاشته ای . می خواهم برای اولین بار را بخاطر داشتن تو گویم . با تو، مرا به نزدیکتر می کند . با من و مکن . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ وقتی که از خود می شوم ، وقتی برایم می شود ، وقتی که از بریده می شود ، وقتی که و به من می آورد و مرا در به در انزوا می کند به دنبال می گردم تا باشد ، تا به بدی من نکند و نبیند که وقتی خسته ام به او می برم ، راستش از که بوی می دهد ، از چهر هایی که رنگ می کنند و نقاب به دارند می ترسم . من و به سمت می روم که بی است ، بی هیچ به سمت تو می آیم ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 می دانم که تو سنگ منی تا بحال بارها کرده ام و حرف مگوی را به تو گفته ام و تو با تمام به منِ پر از نگاه کرده ای و مرا در زندگی نگذاشته ای . می خواهم برای اولین بار را بخاطر داشتن تو گویم . با تو، مرا به نزدیکتر می کند . با من و مکن . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ وقتی که از خود می شوم ، وقتی برایم می شود ، وقتی که از بریده می شود ، وقتی که و به من می آورد و مرا در به در انزوا می کند به دنبال می گردم تا باشد ، تا به بدی من نکند و نبیند که وقتی خسته ام به او می برم ، راستش از که بوی می دهد ، از چهر هایی که رنگ می کنند و نقاب به دارند می ترسم . من و به سمت می روم که بی است ، بی هیچ به سمت تو می آیم ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 می دانم که تو سنگ منی تا بحال بارها کرده ام و حرف مگوی را به تو گفته ام و تو با تمام به منِ پر از نگاه کرده ای و مرا در زندگی نگذاشته ای . می خواهم برای اولین بار را بخاطر داشتن تو گویم . با تو، مرا به نزدیکتر می کند . با من و مکن . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ وقتی که از خود می شوم ، وقتی برایم می شود ، وقتی که از بریده می شود ، وقتی که و به من می آورد و مرا در به در انزوا می کند به دنبال می گردم تا باشد ، تا به بدی من نکند و نبیند که وقتی خسته ام به او می برم ، راستش از که بوی می دهد ، از چهر هایی که رنگ می کنند و نقاب به دارند می ترسم . من و به سمت می روم که بی است ، بی هیچ به سمت تو می آیم ای : 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 می دانم که تو سنگ منی تا بحال بارها کرده ام و حرف مگوی را به تو گفته ام و تو با تمام به منِ پر از نگاه کرده ای و مرا در زندگی نگذاشته ای . می خواهم برای اولین بار را بخاطر داشتن تو گویم . با تو، مرا به نزدیکتر می کند . با من و مکن . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ مسیر سبزت ، رایحه است که نوید و را می دهد . شدن با تو ، گذاشتن در سرزمینی از جنس است و پایان تمام است که به ناکجا آباد می رسد . من از نحس تظلم به امید گوشه از تو به دامانت می آورم . اینبار نه برای آرزوهایم ، بلکه فقط و فقط بخاطر اینکه تو را دوست داشتن می دانم ، به می آیم . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 برای به رجوع می کنم که هر زمان از زمانه با به سمت تو با سر می دود . حال و روزم را ببین : سپرده ، سپرده و در انتظار از تو . کن تا اندکی تو شوم ، شاید آنزمان را داشته باشم . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ مسیر سبزت ، رایحه است که نوید و را می دهد . شدن با تو ، گذاشتن در سرزمینی از جنس است و پایان تمام است که به ناکجا آباد می رسد . من از نحس تظلم به امید گوشه از تو به دامانت می آورم . اینبار نه برای آرزوهایم ، بلکه فقط و فقط بخاطر اینکه تو را دوست داشتن می دانم ، به می آیم . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 برای به رجوع می کنم که هر زمان از زمانه با به سمت تو با سر می دود . حال و روزم را ببین : سپرده ، سپرده و در انتظار از تو . کن تا اندکی تو شوم ، شاید آنزمان را داشته باشم . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🌓 ❤️ مسیر سبزت ، رایحه است که نوید و را می دهد . شدن با تو ، گذاشتن در سرزمینی از جنس است و پایان تمام است که به ناکجا آباد می رسد . من از نحس تظلم به امید گوشه از تو به دامانت می آورم . اینبار نه برای آرزوهایم ، بلکه فقط و فقط بخاطر اینکه تو را دوست داشتن می دانم ، به می آیم . 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 برای به رجوع می کنم که هر زمان از زمانه با به سمت تو با سر می دود . حال و روزم را ببین : سپرده ، سپرده و در انتظار از تو . کن تا اندکی تو شوم ، شاید آنزمان را داشته باشم . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ تو میدانهای و بوده ای و من تنها به لحظات ایستادگی ات در پرداخته ام آنهم با بسته و با دادن خیال به سمت سرزمینی که تو را می دهد. تو با تمام به مصافی نابرابر قدم گذاشتی و من حتی از کوچکترین و بی ارزش ترین داشته های نمی توانم عبور کنم . تو درد، رنج، گرمای تموز و سرمای دی را برای خواستی، آنهم با تمام عشق و علاقه، اما من فقط را دوست داشته ام. تو برای من، برای منی که حتی ندیده ای برای که به، آن وابسته شده ام را معامله کردی و من... امروز من، برای خوبی هایت برای مردانگی هایت برای آرزوهایت که کال ماند بر سر درخت ، تمام قد ادای می کنم اما برای تو کم است. تو آنقدر و از جنس که حتی در این زمان هم که دیگر وجودت در این گرد نیست باز هم را برایم می خواهی و تنها خواسته ات این است که من هم و را بخواهم آنهم با انگشت اشاره ایی آبی که در پشت از آگاهی بر تن برگه جا خوش می کند و اگر اشاره های آبی همصدا شوند و و هم راه تو، و تضمین می شود. راهت سبز، جایگاهت پر نور، ای همه خوبی ای🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴شب تو تو بگو 🌹 شما ختم و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻─
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ تو میدانهای و بوده ای و من تنها به لحظات ایستادگی ات در پرداخته ام آنهم با بسته و با دادن خیال به سمت سرزمینی که تو را می دهد. تو با تمام به مصافی نابرابر قدم گذاشتی و من حتی از کوچکترین و بی ارزش ترین داشته های نمی توانم عبور کنم . تو درد، رنج، گرمای تموز و سرمای دی را برای خواستی، آنهم با تمام عشق و علاقه، اما من فقط را دوست داشته ام. تو برای من، برای منی که حتی ندیده ای برای که به، آن وابسته شده ام را معامله کردی و من... امروز من، برای خوبی هایت برای مردانگی هایت برای آرزوهایت که کال ماند بر سر درخت ، تمام قد ادای می کنم اما برای تو کم است. تو آنقدر و از جنس که حتی در این زمان هم که دیگر وجودت در این گرد نیست باز هم را برایم می خواهی و تنها خواسته ات این است که من هم و را بخواهم آنهم با انگشت اشاره ایی آبی که در پشت از آگاهی بر تن برگه جا خوش می کند و اگر اشاره های آبی همصدا شوند و و هم راه تو، و تضمین می شود. راهت سبز، جایگاهت پر نور، ای همه خوبی ای🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴شب تو تو بگو 🌹 شما ختم و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ تو میدانهای و بوده ای و من تنها به لحظات ایستادگی ات در پرداخته ام آنهم با بسته و با دادن خیال به سمت سرزمینی که تو را می دهد. تو با تمام به مصافی نابرابر قدم گذاشتی و من حتی از کوچکترین و بی ارزش ترین داشته های نمی توانم عبور کنم . تو درد، رنج، گرمای تموز و سرمای دی را برای خواستی، آنهم با تمام عشق و علاقه، اما من فقط را دوست داشته ام. تو برای من، برای منی که حتی ندیده ای برای که به، آن وابسته شده ام را معامله کردی و من... امروز من، برای خوبی هایت برای مردانگی هایت برای آرزوهایت که کال ماند بر سر درخت ، تمام قد ادای می کنم اما برای تو کم است. تو آنقدر و از جنس که حتی در این زمان هم که دیگر وجودت در این گرد نیست باز هم را برایم می خواهی و تنها خواسته ات این است که من هم و را بخواهم آنهم با انگشت اشاره ایی آبی که در پشت از آگاهی بر تن برگه جا خوش می کند و اگر اشاره های آبی همصدا شوند و و هم راه تو، و تضمین می شود. راهت سبز، جایگاهت پر نور، ای همه خوبی ای🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴شب تو تو بگو 🌹 شما ختم و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ تو میدانهای و بوده ای و من تنها به لحظات ایستادگی ات در پرداخته ام آنهم با بسته و با دادن خیال به سمت سرزمینی که تو را می دهد. تو با تمام به مصافی نابرابر قدم گذاشتی و من حتی از کوچکترین و بی ارزش ترین داشته های نمی توانم عبور کنم . تو درد، رنج، گرمای تموز و سرمای دی را برای خواستی، آنهم با تمام عشق و علاقه، اما من فقط را دوست داشته ام. تو برای من، برای منی که حتی ندیده ای برای که به، آن وابسته شده ام را معامله کردی و من... امروز من، برای خوبی هایت برای مردانگی هایت برای آرزوهایت که کال ماند بر سر درخت ، تمام قد ادای می کنم اما برای تو کم است. تو آنقدر و از جنس که حتی در این زمان هم که دیگر وجودت در این گرد نیست باز هم را برایم می خواهی و تنها خواسته ات این است که من هم و را بخواهم آنهم با انگشت اشاره ایی آبی که در پشت از آگاهی بر تن برگه جا خوش می کند و اگر اشاره های آبی همصدا شوند و و هم راه تو، و تضمین می شود. راهت سبز، جایگاهت پر نور، ای همه خوبی ای🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴شب تو تو بگو 🌹 شما ختم و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ تو میدانهای و بوده ای و من تنها به لحظات ایستادگی ات در پرداخته ام آنهم با بسته و با دادن خیال به سمت سرزمینی که تو را می دهد. تو با تمام به مصافی نابرابر قدم گذاشتی و من حتی از کوچکترین و بی ارزش ترین داشته های نمی توانم عبور کنم . تو درد، رنج، گرمای تموز و سرمای دی را برای خواستی، آنهم با تمام عشق و علاقه، اما من فقط را دوست داشته ام. تو برای من، برای منی که حتی ندیده ای برای که به، آن وابسته شده ام را معامله کردی و من... امروز من، برای خوبی هایت برای مردانگی هایت برای آرزوهایت که کال ماند بر سر درخت ، تمام قد ادای می کنم اما برای تو کم است. تو آنقدر و از جنس که حتی در این زمان هم که دیگر وجودت در این گرد نیست باز هم را برایم می خواهی و تنها خواسته ات این است که من هم و را بخواهم آنهم با انگشت اشاره ایی آبی که در پشت از آگاهی بر تن برگه جا خوش می کند و اگر اشاره های آبی همصدا شوند و و هم راه تو، و تضمین می شود. راهت سبز، جایگاهت پر نور، ای همه خوبی ای🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴شب تو تو بگو 🌹 شما ختم و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ تو میدانهای و بوده ای و من تنها به لحظات ایستادگی ات در پرداخته ام آنهم با بسته و با دادن خیال به سمت سرزمینی که تو را می دهد. تو با تمام به مصافی نابرابر قدم گذاشتی و من حتی از کوچکترین و بی ارزش ترین داشته های نمی توانم عبور کنم . تو درد، رنج، گرمای تموز و سرمای دی را برای خواستی، آنهم با تمام عشق و علاقه، اما من فقط را دوست داشته ام. تو برای من، برای منی که حتی ندیده ای برای که به، آن وابسته شده ام را معامله کردی و من... امروز من، برای خوبی هایت برای مردانگی هایت برای آرزوهایت که کال ماند بر سر درخت ، تمام قد ادای می کنم اما برای تو کم است. تو آنقدر و از جنس که حتی در این زمان هم که دیگر وجودت در این گرد نیست باز هم را برایم می خواهی و تنها خواسته ات این است که من هم و را بخواهم آنهم با انگشت اشاره ایی آبی که در پشت از آگاهی بر تن برگه جا خوش می کند و اگر اشاره های آبی همصدا شوند و و هم راه تو، و تضمین می شود. راهت سبز، جایگاهت پر نور، ای همه خوبی ای🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴شب تو تو بگو 🌹 شما ختم و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻─
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ تو میدانهای و بوده ای و من تنها به لحظات ایستادگی ات در پرداخته ام آنهم با بسته و با دادن خیال به سمت سرزمینی که تو را می دهد. تو با تمام به مصافی نابرابر قدم گذاشتی و من حتی از کوچکترین و بی ارزش ترین داشته های نمی توانم عبور کنم . تو درد، رنج، گرمای تموز و سرمای دی را برای خواستی، آنهم با تمام عشق و علاقه، اما من فقط را دوست داشته ام. تو برای من، برای منی که حتی ندیده ای برای که به، آن وابسته شده ام را معامله کردی و من... امروز من، برای خوبی هایت برای مردانگی هایت برای آرزوهایت که کال ماند بر سر درخت ، تمام قد ادای می کنم اما برای تو کم است. تو آنقدر و از جنس که حتی در این زمان هم که دیگر وجودت در این گرد نیست باز هم را برایم می خواهی و تنها خواسته ات این است که من هم و را بخواهم آنهم با انگشت اشاره ایی آبی که در پشت از آگاهی بر تن برگه جا خوش می کند و اگر اشاره های آبی همصدا شوند و و هم راه تو، و تضمین می شود. راهت سبز، جایگاهت پر نور، ای همه خوبی ای🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴شب تو تو بگو 🌹 شما ختم و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹 قبل از آقای ، خوابی ديده و به ايشان هشدار داده بودند . نيمه شعبان بود كه می‌‌خواستيم برای ديدن آقا به اصفهان برويم . آن روز او به ديدن رفت . موقعی كه برگشت، ديدم خيلی ناراحت است. علت را پرسيدم ، گفت : فرموده اند به اين نرو و بيشتر مراقب خودت باش .» هر چه پرسيدم خواب چه بوده، به من جواب نداد. تا روز ختم او كه خانم به منزل ما آمدند و من در باره‌ی خواب سئوال كردم . ايشان گفتند خواب ديده بودند كه عبايشان سوخته است و به آقای گفته بودند : « شما من هستيد، مراقب خود باشيد .» راوی : شادی روح و 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ روزگاری برای انسان محال بود ، اما ، محل تولد شد که را به گونه ای دیگر انجام دادند و حالا این سربلند هر یک درخشانند که راه تا بی نهایت رفتن و به رسیدن را به ما می آموزند . آنها پلِ تا خدا رفتن را برای چون ما می کنند . من می گویم 🎋شب ات تو بگو عاقبت شما 🎋 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷 🌹
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 🌓 ❤️ یاد تو جاری شدن زندگی در جامعه ای است که اینروزها است و بوی یادمان می آورد که مأمن ما شدگان از نیست . در آن زمان آشنا ، تو را به می آورد و ما را آسمان می کند . پندار ما این است که رفته اند ، اما آنها و زمان ، ما را با خود است . من می گویم 🎋شب ات تو بگو عاقبت شما 🎋 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌗 🌷 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🔊 : 📌 ،یڪ بود براے ما...‼️ 💫بہ بهانۂ سالروز شهید و یارانش به دست ڪوردل💫