eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
321 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷 #امام_خامنہ_ای : ما در این شبهای ماه #رمضان اگر میخواهیم #توسل بجوییم، #تضرع کنیم، #دعاے مستجاب داشتہ باشیم، بایستے #ارواح متعالے #شهیدان را شفیع قرار دهیم. رفیق بازی با شهـــ❤️ــدا رو بلدی؟ با شهـــ✌️ــدا رفیق شو 🌷🍃 🍃🌷
ما در این شبهاے ماه رمضان اگر میخواهیم بجوییم ، ڪنیم ، دعاے مستجاب داشتہ باشیم ، بایستـے ارواح متعالـے را قرار دهیم . 🤲 @mohebin_velayt_shohada ایدی کانال🌹👆
4⃣7⃣2⃣1⃣💐 💍 👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. 💕 وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️.💞 راوی:همسر شهید 💗 ♥️ @mohebin_velayt_shohada🌸 آیدی کانال 🌸🌸
👌 🎙 : 🌾شهدا وسط عملیات رو تمرین کردند 🍂و ما الان معبریم در یک پیچ مهـــم تاریخی🗓 ! 🌾هر کس از (س) طلب کمک کنه؛ خانــــم دستش رو خواهد گرفت👌 ! 🍂وسط این همه و شبهه و حرف و حدیث نباید کُپـی کنیم❌ درست 📿 کنید ؛ سیل و طوفانے🌪 که اومده همه رو میبره ! 🌾مگر اینکه به کسی نظر کنه. وسط معبر کم نیاورند و اقتدا به کردند ! راست گفتند: به دوستت داریم❤️ و عمل کردند به حرفشون 🍂 نکنه ما کم بیاریم تو ! حرف ، سر و صدا نمیخرن❌ ! میخـــــــــرن ! @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
✅ سه امر فوری نائب امام زمان(عج): ۱-ترویج گفتمان استفاده از برای قطع زنجیره سرایت کرونا ۲-شروع، رشد و توسعه و برای کمک به طبقات ضعیف جامعه+هر کس هر کاری+کسی از قلم نیفتد. ۳-تقویت عمومی و دعا برای رفع بلای ۱۳۹۹/۴/۲۲ @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
IRANEZIBAbetahabeyasin.mp3
2.63M
💕 🍃🌸🎼 آوایی بسیار زیبا بنام تجلی طاها...به طاها به یاسین... 🍃🌸کاری از ؛ 🍃🌸تقدیم به دلهای امیدوار و منتظر @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
YEKNET.IR - zamzame - shahadat hazrat roghayeh 1399.07.01 - nariman panahi.mp3
4.22M
💕 ⏯ زمزمه جاماندگان 🍃روزیمو از شاه کرم میخوام 🍃حال دلم بده حرم میخوام نریمان پناهی    @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
💠 🌺 ائمه معصومین علیهم السلام در روایات مختلف زیادی تاکید کرده اند : ذکرنا اهل البیت ذکر الله و ... ؛ 👌 یاد کردن ما خاندان رسول اکرم همان یاد کردن خداست و ... 💐 علیهم السلام ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 در قسمتی از ارتفاع ، فقط یک راه برای عبور بود. محمود کاوه را بردم همان جا ، گفتم : دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه . گفت : بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم . رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی . محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد. آهسته گفتم : اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط . جور خاصی پرسید : دیگه چه کاری باید بکنیم ؟. گفتم : چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه . گفت : یک کار دیگه هم باید انجام داد . گفتم : چه کاری ؟ با حال عجیبی جواب داد : توسل ؛ اگه توسل نکنیم ، به هیچ جا نمی رسیم . شادی روح و 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━