eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
321 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸 آخــــــرین باری که می رفت جــــــبهه بدرقه اش کردم وقت رفتن خواستم صــــورتش را ببوسم ، که یکی صداش کرد ســـــرش رو برگردوند سمت صدا ، نا خود آگاه به جای صورتش ، پشت گـــــردنش رو بوسیدم پیکرش رو که آوردند رفتم بالای سرش .. دیدم تـــــرکش خورده به گردنش درست همون جایی که بوســــــیده بودم .. مادرش تعریف میکرد .. 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
قهربودیم درحال نمازخوندن بود...  نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم...  کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن... ولی من بازباهاش قهربودم!!!!! کتابو گذاشت کنار... بهم نگاه کرد و گفت: "غزل تمام...نمازش تمام...دنیامات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! بازهم بهش نگاه نکردم....!!! اینبارپرسید : عاشقمی؟؟؟ سکوت کردم.... "گفت : عاشقم گرنیستی لطفی بکن نفرت بورز بی تفاوت بودنت هرلحظه آبم می کند. .."  دوباره با لبخند پرسید: عاشقمــــــی مگه نه؟؟؟؟؟  گفتم:نـــــــه!!!!!  گفت:"لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری... که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." زدم زیرخنده....و روبروش نشستم....  دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه...  بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... خداروشکرکه هستی.... به نقل از همسر شهید بابایی 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
اولین بار که با هم صحبت کردیم از طریق تلفن بود. سجاد به من گفت : زندگی کردن با یک نظامی سخت است. باید خودتان را برای روزهای سخت و هر اتفاقی در آینده آماده کنید.☝️ من هم در پاسخ به سجاد گفتم : من زندگی حضرت فاطمه (س) را الگوی خودم قرار دادم و دوست دارم و سعی میکنم تا جایی که میتوانم فاطمه گونه زندگی کنم . 😊 وقتی این را گفتم اشک در چشم های سجاد جمع شد و گفت: خوشحالم که این انتخاب را داشتم. ✅ من خودم خیلی کم توقع بودم و شرایط مالی سجاد را درک میکردم. سجاد همان کسی بود که من می‌خواستم. انسانی مذهبی، خوش اخلاق و اجتماعی. در حقیقت بیشتر با خدا بودنش من را مجذوب کرده بود. اعتقاد داشتم کسی که با خدا باشد می‌توان به او اعتماد کرد و تکیه‌گاه محکمی برای زندگی می‌شود💔 شهید مدافع حرم سجاد دهقان🌹 🌷 @shahidanbeheshty
می گفت : امیدوارم ، هـر گلوله ای که به تنم می خورد درد و رنجش را از عسل شیرین تر حس کنم . . . خبرنگار شهـید سیف‌اللہ تبریزیان🌷 🌷 @shahidanbeheshty
حد و مرز ندارد... سرش نمیشود در هـم که باشے ...! دلـت تو را میزند💔 و چه زمینے بهتر از ...❤️ الرزقنا سریعا...😭😭😭 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
"من می خواهم درآینده شهید بشم"😌 جمله اش که تمام شد معلم پرید وسط حرف علی وگفت : 😕 ببین علی جان موضوع انشا این بود که ؟😄 باید درمورد یه شغل یاکار توضیح میدادی!😐 مثلا پدر خودت چه کاره است؟😃 علی سکوتش را شکست و گفت آقا اجازه،☝️ شهید😔 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
•بسته‌ام عهد✋ °که در راه •شهیـ🌹ـدان باشم °چادر مشکی من •رنگ شهـ🕊ـادت دارد ✌️ 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
💕 همیشه وقتی میخواست فیلم یا عکس شهدا رو تماشا کنه منو مینشوند کنارش ودوتایی باهم تماشا میکردیم به قول خودش میخواست من رو آماده کنه همش از شهادت حرف میزد وقتی گریه میکردم، بغض میکرد واشک توی چشمهاش جمع میشدو میگفت: "ببخشید خانم معذرت میخوام" بعد که گریه هام تموم میشد بهم میگفت: "همیشه بخندو شاد باش که با خوشحالیت خوشحال میشم..اگه ناراحت باشی وگریه کنی منم دلم میگیره وناراحت میشم" بعد غیر مستقیم با شوخی وخنده میگفت: "انقدری که من بهت علاقه دارم مطمئنم که زیاد پیشت نمیمونم" 💞💓💞💓 بخاطر همین هروقت دلم میشکنه وگریه میکنم عطرش رو احساس میکنم وشب خوابش رو میبینم وقتی گله میکنم که چرا نیستی میگه من درتمام شرایط کنارتم وتنهات نمیزارم ولی تو نمیتونی منو ببینی.. در بدترین شرایط کنارم بوده وبهم کمک کرده ودستم رو گرفته، هیچوقت تنهام نزاشته💖 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🕊افــلاڪیان خـاڪی🕊: 😂 🌺 یه رو از دستش زدن ، داد میزد : آهــااای ... 😃 سفره ، حوله ، لحاف ، زيرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسك ، ڪلاه ، ڪمربند ، جانماز ، سايه بون ، ڪفن ، باند زخم ، تور ماهیگیریم ... همــه رو بـردنــــــد !!!😂😄😂 شادی ڪه دار و ندارشون همان يک بود 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🔺الگو برداری از شهدا 📣 🌸گوشه ای از خصوصیت اخلاقی شهید مدافع حرم 🌹 شهید بین فامیل خیلی مظلوم بودن.، شجاعتشون زبان زد بود همیشه به ورزش و سلامتی تاکید داشتن مثل کوهنوردی 👌 بی ادعا بود اهل خودنمایی نبود دل صاف و روح بزرگی داشت ✅ تلاش و زرنگیِ خاصی تو کارها داشتن درکل تدبیرو مدیریت خوبی داشتن.☝️ مهربان ، دلسوز ، احترام به بزرگترها مخصوصا به مادر، شجاع ، صبور ، ولایتمدار ، اهل تلاش و کوشش ، مسولیت پذیر ، شوخ و خوش اخلاق ، نماز اول وقت ، باتقوا ، ورزشکار ، باهوش ، باحیا ، کمک به نیازمندان در خفا ، عاشق اهل بیت ،اطاعت از رهبری.💔 ۱۵آبانماه۷۳ ۱۸خرداد۹۵ : 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
بسم رب الشهداء 🌷درمحضرشهدا🕊 🌷🕊🌹 پهلوان ۱۵ساله جبهـه‌ها ... ڪسی ڪہ در هفت سالگی بازوبند پهلوانـی ڪشور را از آن خود ڪرد، رکوردار چرخ ورزش باستانے بود،۳۰۰ دور در سه دقیقه ... 🌷🕊🌹 فقط تا قبل از انقلاب هفت مدال طلا و سکه گرفته بود، و با آن سن ڪم مربـی شده بود و صد نفر زیر دستش آموزش مے دیدند... 🌷🕊🌹 به خاطر اسلام و انقلاب به تمام افتخارات و شهرتش پشت پا زد و شد یڪ بسیجی ساده که درعملیات بدر با اصابت گلوله توشکا به شکمش به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 🌷🕊🌹 و پیکرش بعد از سیزده سال درڪنار برادر شهیدش در ورزشگاه شهدای طوقانی کاشان به خاک سپرده شد. 🌷🕊🌹 🌷 سعیدطوقانے🕊 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🔸 " در محضـــر شهیـــــدا "... 💢کوچه پره دختره ... رفته بود تهران درس بخواند. سال آخر دبیرستان، دوستش از یک کوچه می رفته مدرسه و علی از کوچه ای دیگر. دوستش به او می گفته: چرا از آنجا می روی؟ بیا از این کوچه برویم؛ پر از دختر است! علی می گفته: «شما می خواهی بروی، برو. به سلامت. من نمی آیم.» 🕊 📚 یادگاران۱۱، کتاب ، ص۸ 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
💕 💕 💟 هرچے درست ڪنن میخوریم حتے قلوہ سنگ!😅 ✍ اولین غذایے ڪہ بعدازعروسیمان درست ڪردم استانبولے بود. از مادرم تلفنے پرسیدم .شد سوپ..🍲 آبش زیاد شدہ بود ... 😐 منوچهر میخورد و بہ بہ و چہ چہ میڪرد. 😋 روز دوم گوشت قلقلے درست ڪردم .. شدہ بود عین قلوہ سنگ🙆 تا من سفرہ را آمادہ ڪنم منوچهر چیدہ بودشان روے میز و با آنها تیلہ بازے میڪرد قاہ قاہ میخندید 😂 و میگفت : چشمم ڪور دندم نرم تا خانم آشپزے یاد بگیرن هر چہ درست ڪنن میخوریم حتے قلوہ سنگ 😌😆 📚 بہ روایت منوچهر مدق 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
✨﷽✨ 🌸شهیدی که بدنش با اسید هم از بین نرفت🌸 💟⇦•مجروح که شد، به اسارت دشمن در آمد و همانجا به شهادت رسید. بعثی ها او را دفن کردند و شانزده سال بعد، هنگام تبادل جنازه ‌ی شهدا با اجساد عراقی، جنازه محمدرضا شفیعی و دیگر شهدای دفن شده رو بیرون می ‌آورند تا به گروه تفحص شهدا تحویل دهند. اما جنازه محمد رضا سالم مانده، سالمِ سالم... ✳️⇦•صدام گفته بود این جنازه این طور نباید تحویل ایرانی‌ ها داده بشه. اونو سه ماه زیر آفتاب سوزان گذاشتند، اما تفاوتی نکرد، رو پیکرش آهک و اسید پاشیدند ولی باز هم بی‌ تأثیر بود.. ✴️⇦•مادرش و یکی از همرزم هاش که همیشه باهاش بود و کامل می شناختش می گفت می دونین برا چی جنازه ش سالم موند؟ 👈گفت راز سالم موندن جنازه ش چند چیزه: 🔸اهتمام جدی به نماز شب داشت 🔸دائماً با وضو بود و مداومت بر غسل جمعه داشت 🔸هیچوقت زیارت عاشورایش هم ترک نمی‌ شد 🔸هر وقت برای امام حسین (ع) گریه می ‌کرد، اشک ‌هایش رو به بدنش می ‌مالید ✅⇦•مادرش هم میگفت: به امام زمان (عج) ارادت خاصّی داشت و هر وقت به قم می ‌اومد، رفتن به جمکران را ترک نمی ‌کرد.. 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
‌ •| بهم میگفـت:ملیحه...! ما یه نگاه ڪردن داریم یه دیدن..! من توی خیابون شاید ببینم اما نگاه نمیڪنم..؛ •| 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🔺پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد🙂 کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود؛ در گالری بزرگے گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت💐😍 ولے سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس مے کردم این مرد از آسمان آمده است😇 اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسے روی پاهایم حس کردم😮💦 یڪ آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم،😬 پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد😍😌 منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر مے داشت و روی پاهای من مےریخت؛ دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولے همه در خیابان به ما نگاه مےکردند👀 و سوت و کف می زدند👏😍 حتے یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: مے بینی؟؟😒 بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند😑😏 آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمیدانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است.😍💞 غیر از اینکه بگویم بی نهایت 😌💓 🕊 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✍همیشه به بچه ها می گفت شما دو تا مثل دوطفلان مسلم هستید . عاشقانه و خالصانه بچه ها را دوست داشت .از وقتی بچه ها کوچکتر بودند حفظ حریم و غیرت را به بچه ها آموزش می داد و صحبت های مردانه با آنها می کرد .میگفت میخواهم تا وقتی که خودم هستم اینها را به فرزندانم آموزش دهم . به نماز بچه ها خیلی اهمیت می داد . روز آخر که می خواست برود به بچه ها گفت که بعد از این شما مرد خانواده هستید و تاکید بسیاری بر روی نمازخواندنشان کرد. هنوز حضور شهیدرا احساس می کنم و در انجام کارها و در سختی ها از او کمک می خواهم . راوے :همسرشهید 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
♥️ زُل زدم توی چشماشـــ گفتم: آقا معلم! برا همسرتون درسے ، پیشنهادے ، بحثے نداری؟ گفتــ: حالا دیگه خونه هم شده مدرسه! گفتم : استاد استاده چه توی خانه و چه توی مدرسه! گفتــ: هر وقت خواستی توے زندگیتــ نذر کنے ، نذر کن ده شب نماز شبـــ بخونی! یکی دیگه هم اینڪه سحرخیز باش... بچه ها رو هم از همین الان عادت بده به سحرخیزی و نماز شبـــ... | | 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃❤️ تازه از سربازے برگشته بود و حدود20 سالش بود که اومدن خواستگاریم ...💕 هنوز کارے هم پیدا نکرده بود یادمه مراسم خواستگارے بابام ازش او پرسید... " درآمدت از کجاست ؟ " گفت:" من روے پاے خودم هستم و از هر جا که باشه نونمو در میارم " حالت مردونه‌ش خیلے به دلم نشست😍 💕 وقتے میدیدم که چطور با خونوادم در مورد ازدواج صحبت میکنه ... با هم که صحبت میکردیم گفت: " حجاب شما از هر چیزے واسم مهمتره ... " واسه عـــــقد که رفتیم ...💕 دست خطے نوشت و خواست که امضاش کنم نوشته بود ... " دلم نمے خواهد یک تار موے شما را نامحرمے ببیند…❤ " منم امـــــضاش کردم ... مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت این پسر خیلے سخت گیره ؛ ولے من ناراحت نشدم چون میدونستم که میخواد زندگے کنه ...💕 واقعاً هم زندگے باهاش بهم مزه میداد💚 🌸 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🌷بهش می گفتند: حسن سرطلا(موهای طلایی رنگ و چهره‌ زیبایی داشت) شب عملیات ‌گفت: من تیر می خورم، خونم رو بمالید به موهام؛ زیاد باهاشون پُز دادم🌷 شهید 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
❤️ یکی از خاطرات جالب مصطفی زلزله ی بم بود که یکی از جاهای ناشناخته ی مصطفاست. مصطفی سه روز زمان زلزله ی بم، رفت بم. از اونجا که اومد توی 12متری کهنز واسه بمی ها پول جمع کرد. ✅ یک بار بهم گفت جشن عاطفه هاست، بیا بریم پول جمع کنیم. من گفتم مصطفی ولش کن ولی گفت بیا بریم. ماه رمضان بود، رفتیم وسط 12 متری یه بوق گذاشتیم ، با زبون روزه کلی داد و فریاد کردیم. کلی هم پول جمع شد. دیگه اون شد برامون عرف، هر 6 ماه یک بار این کار رو انجام میدادیم برای فقیرا. جشن عاطفه های ما با کل ایران فرق میکرد.☺️ ✅ مصطفی اصلا خجالت نمی کشید. اون حدیثی که میگن آدم نباید یه جاهایی حیا کنه رو واقعا داشت. با هم میرفتیم نماز جمعه. یه بار داشتیم برای نماز جمعه پول جمع میکردیم، ما چون واسه مسجد خودمون پول جمع میکردیم بلد بودیم، اما یکی دوتا از بچه ها بلد نبودن. مصطفی رفت بهشون گفت اینجوری داد نمیزنن، اینجوری داد میزنن ... و شروع کرد چند دقیقه ای داد و فریاد کردن و برای نماز جمعه پول جمع کرد. این که مصطفی جرات داشت این کار رو بکنه خیلی مهمه. شاید من اگر بودم این کار رو نمیکردم. 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
💠روزعیدلباس نوبرای‌ اوخریده بودیم امااونپوشید! گفتم:همه لباس نوپوشیده‌اند،توچرانمیپوشی؟ گفت:اگر من بپوشم،آن بچه‌هاکه فقیرهستندغصه میخورند 🌷 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🕊🌺 ❤️ ❤️ خيلي برايم عجيب بود. بزرگ تر كه شد، مي گفت مامان، اين دنيا با همه قشنگي هايش تـــــمام مي شود. بستگي به ما دارد كه چطور انتخاب كنيم.☝️ مامان شهدا زنده اند. 😍 سر نمازهايش به مدت طولاني دستش بالا بود و گردنش كج! من هم به خدا مي گفتم: خدايا! من كه نمي دانم چه مي خواهد هر چي مي خواهد به او بده.🤲 مي دانستم دنبال شهادت بود. هيچ گاه هم زير بار ازدواج نرفت. مهدي همه زندگي ام بود. شب هاي جمعه مي رفت بهشت زهرا. صبح هاي جمعه دعاي ندبه اش در بهشت زهرا ترك نمي شد. 👌مي گفتم خسته ميشي بخواب. مي گفت مامان آدم با شهدا صفا مي كند. به ما هم مي گفت هر چه مي خواهيد از شهدا بگيريد. 😊 من مريض بودم، دستانش را بالا مي گرفت و مي گفت: خدايا شفاي مامان را بده! من جبران مي كنم. آخر هم جبران كرد. هميشه كه از در خانه داخل مي آمد صدا مي زد سلام سردار.... سلام مولا!❤️ بار آخر به من گفت مامان يك سؤال دارم از ته دلت جوابم را بده. اگر زمان امام حسين بود و من مي خواستم بروم به سپاه امام حسين ! تو چه مي گفتي؟! من هم گفتم: صد تا چون تو فداي امام حسين( ع) گفت من خودم راهم را انتخاب كردم، فردا نكند ناراضي شوي كه اين كار شيطان است... بعد شهادتم دلخوري نكن كار شيطان است... و رفت... . من هم به او افتخار مي كنم.💔 ۹۲/۵‌/۱۱ مصادف با ۲۴رمضان @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🍃 مادرم آن چنان باش كه فردای قيامت افتخار همنشينی با حضرت زهرا (س) را داشته باشی.مادرجان! اگر وصيتنامه مرا برايت خواندند و يا اگر خبری ازمن شد، گريه نكن چون در آن دنيا بايد جواب بدهی. هروقت خواستی به ياد من ناراحت شوی و گريه كنی به ياد حسين (ع) و علی اكبر (ع) بيفت و براي آنها گريه كن .اكنون كه زمينه امتحان الهی فراهم آمده و حجت خدا بر ما تمام شده امامی بر ما فرستاده كه رهبری انقلاب خونبارمان را می كند، پس به فرمان رهبر لبيك گفته، برای نبرد خون بر شمشير می روم تا با خون، شمشير خصم را بشكنم و می روم تا اگر خدا خواست به حسين مظلوم شكايت ببرم. 🍃شهیدعلیرضاوهابی 🌷 یادش با ذکر 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
··|🗣😂|·· 😁 شب عملیات بود . حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت: ببین تیربارچی چه ذکری میگه 🤨که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده . 😟✌️🏻 نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه : دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...(آهنگ پلنگ صورتی!) 😂😂😂 معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه شادمانه مرگ رو به بازی گرفته 😎✌️🏻 🌷 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹