eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
321 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
از قدیم گفته اند: "خاک سرد است؛ وقتی آن‌هایی را که خیلی دوستشان دارید♥️ از دست بدهید، کم کم می‌شوید" ماه‌ها از می‌گذرد از آن سحرگاهی که با شنیدن خبر شهادتت🌷 بغضی سنگین بر دیواره گلویمان چنگ انداخت و حس تلخ پیکر لرزانمان را در آغوش فشرد😭 داغ رفتنت هنوز تازه است ! این داغ، روی سینه‌مان سنگینی می‌کند. خاکِ تو سرد نیست❌ گرم است.. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
ها شـاید گَرمـشون باشه😞😞.... ولی با هَـر کسی نمیگیرن...🙂🙂...✔️ شاید تو دست و پاشون باشه🙁... ولی زیر دست و پا نیست🤗🤗...✔️ شاید و به نظر برسند 😏😏... ولی و نیستند...😌😌...✔️ شاید اهل نباشن 😡😡... ولی تو اخرشن☺️☺️.✔️ شاید اهل نباشن😲😲💅... ولی به چشم میان...☺️☺️ شاید نداشته باشن☺️... ولی دارن😍...✔ @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀 🌓 ❤️ بکر و تازه است در ریزان و و پر است چون گرمای# تموز . وقتی گم می شوم در بن بست های چه کنم، رایحه ی می شوی که مرا تا در می رسانی و من پشت شیشه ی که هر از چند گاهی می زند، ایستاده ام و در انتظار تا بر برهوت و بشوید هر آن چیزی را که مرا از تو می کند . باز می پیچد در کوچه های که درد دیوانه اش کرده و چیزی در زمزمه می کند : ای آهسته ران کارام می‌ رود وان که با خود داشتم با می رود من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌙🌗🌙🌗🌙🌗🌙 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀 🌓 ❤️ بکر و تازه است در ریزان و و پر است چون گرمای# تموز . وقتی گم می شوم در بن بست های چه کنم، رایحه ی می شوی که مرا تا در می رسانی و من پشت شیشه ی که هر از چند گاهی می زند، ایستاده ام و در انتظار تا بر برهوت و بشوید هر آن چیزی را که مرا از تو می کند . باز می پیچد در کوچه های که درد دیوانه اش کرده و چیزی در زمزمه می کند : ای آهسته ران کارام می‌ رود وان که با خود داشتم با می رود من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌹 🌷 🌷 ان شاءالله فردا با این آشنا خواهیم شد 🌗 🌷 🌙🌗🌙🌗🌙🌗 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀 🌓 ❤️ بکر و تازه است در ریزان و و پر است چون گرمای# تموز . وقتی گم می شوم در بن بست های چه کنم، رایحه ی می شوی که مرا تا در می رسانی و من پشت شیشه ی که هر از چند گاهی می زند، ایستاده ام و در انتظار تا بر برهوت و بشوید هر آن چیزی را که مرا از تو می کند . باز می پیچد در کوچه های که درد دیوانه اش کرده و چیزی در زمزمه می کند : ای آهسته ران کارام می‌ رود وان که با خود داشتم با می رود من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌙🌗🌙🌗🌙 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀 🌓 ❤️ بکر و تازه است در ریزان و و پر است چون گرمای# تموز . وقتی گم می شوم در بن بست های چه کنم، رایحه ی می شوی که مرا تا در می رسانی و من پشت شیشه ی که هر از چند گاهی می زند، ایستاده ام و در انتظار تا بر برهوت و بشوید هر آن چیزی را که مرا از تو می کند . باز می پیچد در کوچه های که درد دیوانه اش کرده و چیزی در زمزمه می کند : ای آهسته ران کارام می‌ رود وان که با خود داشتم با می رود من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀 🌓 ❤️ بکر و تازه است در ریزان و و پر است چون گرمای# تموز . وقتی گم می شوم در بن بست های چه کنم، رایحه ی می شوی که مرا تا در می رسانی و من پشت شیشه ی که هر از چند گاهی می زند، ایستاده ام و در انتظار تا بر برهوت و بشوید هر آن چیزی را که مرا از تو می کند . باز می پیچد در کوچه های که درد دیوانه اش کرده و چیزی در زمزمه می کند : ای آهسته ران کارام می‌ رود وان که با خود داشتم با می رود من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌙🌗🌙🌗🌙🌗 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
💐🕊🌸🌺🌸🕊💐 از سختی‌های سال 63 می‌گفت. روایت می‌‌کرد: وقتی سراغ را از من ‌گرفت بردمش بهشت زهرا (س) قبر را نشانش دادم و گفتم اینجاست و دیگر خانه نمی‌آید. مات به سنگ قبر خیره شد و هیچ چیز نگفت . برگشتیم خانه . شب شده بود و سردی هوا خودش را در شب بهتر نشان می‌داد . وقتی کمی سردش شد شروع کرد به بهانه آوردن و گفت : مامان الان زیر آن سنگ توی این سرما می‌کند . برویم را بیاوریم خانه تا شود . حالا دیگر مانده بودم جواب این حرفش را چگونه بدهم. گریه می‌کرد و پا می‌کوبید که الان شده برویم و بیاوریمش خانه. کلافه شده بودم. یک پسر چند ساله بیشتر از این نمی‌تواند نبودن را درک کند. سختی‌هایی از این دست زیاد کشیدیم تا بچه‌ها با پدر کنار آمدند. روای : همسر سلامتی و 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━