🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
#یاد_یاران
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
كلاس دوم راهنمايى كه بود، #مجلات عكس مبتذل چاپ مى كردند. در آرايشگاه، فروشگاه و حتى مغازه ها اين عكس ها را روى در و ديوار نصب مى كردند
و #احمد هر جا اين عكس ها را مى ديد پاره مى كرد.
صاحب مغازه يا فروشگاه مى آمد و شكايت #احمد را براى ما مى آورد.
پدر #احمد، رئيس پاسگاه بود و كسى به حرمت #پدرش به احمد چيزى نمى گفت. من لبخند مى زدم.
چون با كارى كه #احمد انجام مى داد، موافق بودم.
يك مجله اى با عكس هاى مبتذل چاپ شده بود كه #احمد آنها را از هر كيوسك روزنامه اى مى خريد.
پول توجيبى هايش را جمع مى كرد. هر بار ۲۰ تا #مجله از چند روزنامه فروش مى خريد وقتى مى آورد در دست هايش جا نمى شد.
توى #باغچه مى انداخت نفت مى ريخت و همه را آتش مى زد. مى گفتم: چرا اين كار را مى كنى؟
مى گفت: اين عكس ها ذهن #جوانان را خراب مى كند.
#سالروز_شهادت
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
#عاشقانه
#خالصانه
#یاد_یاران
می گفت چشمان #شهدا
به راهـے است کہ
ازخود به یادگار گذاشته اند،
اما #چشم ما
بـه #روزى است که با
آنان رو برو خواهیم شد .
#دعائی .....
تا که #شرمنده نباشیم
#پنجشنبه_های_دلتنگی
🌹🕊🥀🌷🥀🕊🌹
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#ماه_رمضان
#در_جبهه_ها
دعای توسل و زیارت عاشورا هم در این روزها حال و هوای دیگری داشت. معـنویتــی که «السلام علیــک یــا اباعبدالله»، «زیارت عاشورا» یا «وجیه عندالله اشفع لنا عندالله» در توسل به سفره افطار و سحر ما هدیه میکرد، غیر قابل توصیف است و همین، بنیه معنوی و عدم غفلت از لحظات معنوی رزمندگان را از دیگران ممتاز کرده بود.
نمیتوانم این لحظات را برای شما بیان کنم، در لشکر 28 سنندج بودم و قرار بود بعد از یک هفته به خانه برگردم اما جاذبه این ماه مرا در کردستان ماندگار کرد.
ماه رمضان بهترین و زیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها به ارمغان میآورد.
#ادامه_دارد ...
راوی :
حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محمدی
نماینده ولی فقیه در لشکر 42 قدر اراک
#یاد_یاران
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
#یاد_ایام
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
#سِحر_آب
ماه رمضان فرا رسید، گرمترین و طولانیترین روزهای تابستان بود.
از اوایل صبح تشنگی آغاز میشد.
حداقل زمان ممکن را بیرون میآمدیم.
عدهای برای خنک شدن با ملحفه خیس زیر پنکه سقفی دراز میکشیدند.
عدهای دیگر دائماً زیر دوش بودند.
مخازن آب که بر پشت بام قرار داشتند فلزی و آب آنها بالطبع گرم بود. بعد ازظهرها که گرما بیشترین شدت خود را داشت و گاه به 50 درجه میرسید، بیرون آسایشگاه مینشستیم و با شلنگ و آب آن بازی میکردیم.
تشنگی بیداد میکرد ، 10 ساعت از سحری میگذشت ، به قطرات آب نگاه میکردم ، چقدر زیبا بودند و جان داشتند ، فکر میکردم هیچچیز در زندگی نمیتوانست آنقدر دوست داشتنی باشد.
بعضی از آنها کروی، بعضی با حجمهای منحنی زیبای دیگر، موقعی که از دهانه شیلنگ بیرون میآمدند رقصکنان اول به بالا و بعد با طنازی خاصی به پایین میآمدند.
بازی نور در این قطرات چه شگفتآور بود، روشنایی بود و سپیدی و پاکی . نمیتوانم با کلام آن ارتباط خاصی را که بین جان تشنهام و آب زلال پیدا میشد بیان کنم ، همین قدر میتوانم بگویم آب کاملاً زنده بود.
یقین دارم حیات داشت چرا که کاملاً با من دوستی میکرد.
آب این گونه بود تا وقتی تشنگی بود، در لحظه افطار، بهمحض اینکه اولین جرعه آب را مینوشیدم، تمام آن سِحر باطل میشد.
راوی :
سید حسین هاشمی
#یاد_یاران
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻
#یاد_ایام
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
شفای خونریزی معده در ماه مبارک رمضان
من مدت مدیدی را در اردوگاه خونریزی معده داشتم. خونریزی معدهام نتیجه اذیت و آزارهای اوایل اسارت بود که سربازان عراقی به ما داده بودند و گرسنگیهایی که بر اثر ندادن غذا و تنبیه کشیده بودیم.
خونریزی معده آنقدر اذیتم میکرد که نمیتوانستم غذایی را که دیگر اسرا میخوردند را بخورم.
فقط مقداری نان را سرخ کرده و خشک می کردم و مصرف میکردم.
حتی وضعیتم آنقدر وخیم شده بود که برخی از بچه ها فکر میکردند دیگر زیاد دوام نمیآورم و این درد مرا از پا درمیآورد.
با وضعیتی که من داشتم، مسئولین مذهبی اردوگاه میگفتند روزه برایت ضرر دارد و نباید بگیری، اما من زیربار نرفتم و گفتم ماه رمضان امسال برای من سال تعیین است، یا میمیرم و یا خوب شده و زنده میمانم و به همین نیت روزههایم را خواهم گرفت.
روز اول که روزه گرفتم حوالی ساعت 10 صبح معدهام شروع به خونریزی کرد.
روز دوم نزدیک ساعت 12 معدهام خونریزی کرد.
روز سوم ساعت چهار و پنج بعد از ظهر خونریزی معدهام آغاز شد و روز چهارم دیگر خونریزی نکرد.
از روز چهارم خونریزی معدهام به طور کلی برطرف شد و روزه آن سال من در ماه رمضان باعث شفای ناراحتی معدهام شد.
از آن روز به بعد آنقدر بهبودی ناگهانی در معدهام حاصل شد که توانستم مانند دیگر اسرا غذای اردوگاه را بخورم .
راوی :
محمد امیری
#یاد_یاران
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohad
#یاد_یاران
🔅وقت تلفی ممنوع!
🔻 هرگاه در منزل كاری نداشت، از نوارهای قرآن كه در خانه داشتیم، استفاده میكرد. من ندیدم وقت را به بطالت طی كند. همیشه میگفت: «اگر امروزم با دیروزم یكی باشد، از غصه دق میكنم.»
🌹شهید_محمدجواد تندگویان
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#یاد_یاران
یادی از
سردار رشید اسلام
#شهید_احمد_حجتی
و همرزمان #شهیدش
#عبدالحسین_رجائی
و #احمد_معین
به نقل از همرزمان
سال 1361
خرمشهر
عملیات الی بیت المقدس
#قسمت_اول
#آخرین_دیدار
اردیبهشت سال شصت و یک ، در سمیناری با حضور فرماندهان و مسئولان جنگ که در رابطه با عملیات #الي_بیت_المقدس در اهواز تشکیل شده بود شرکت کرد .
بعد برای حضور در مراسم یکی از برادران #جهادگران_شهید به نجف آباد برگشت .
اون دو روزی که در نجف آباد بود #وصیت_نامه_اش رو نوشت و با دوستان و اقوامش خداحافظی کرد .
نزدیکیهای غروب بود که برای شرکت در عملیات #الي_بیت_المقدس راهی منطقه شدیم .
تازه از داران رد شده بودیم که به یک کافه رسیدیم ، همانجا از ماشین پیاده شدیم که هم نمازمان را بخوانیم و هم غذایی بخوریم .
آن موقع #اکبر_فتاح_المنان ، #علی_ایمانیان و #حسین_پارسا ، که #احمد با کمک اونها جهاد رو تشکیل داده بود ، #شهید شده بودند .
#احمد وضویش را گرفت و بی آنکه آستینهایش را پایین بکشد ، ایستاد به نماز . نمازش را که خواند با حالت خاصی گفت : « حسین آقا ، #علی كه #شهید شد . #حسین_پارسا و #اکبر هم #شهید شدند ، امّا من هنوز مانده ام . نمی دونم چرا با این که #محمدعلی و #حسین در خواب ، خبر #شهادتم رو بهم دادند امّا هنوز زنده ام !»
اونقدر گرفته بود که حتی نتوانست غذایش را تمام کند . در راه به روستایی رسیدیم . بعد از سوار کردن دو تا از دوستانش ، من به جای #احمد پشت فرمان نشستم .
حدود ساعت چهار صبح بود که به قرارگاه شوش رسیدیم و بعد در مقر جدیدی که با بچه های جهاد در مدرسه ای راه اندازی کرده بودیم ، ماندیم . چون نقشهی عملیات عوض شده بود به دارخوئین رفتیم و اونجا مقرّ جدیدی رو احداث کردیم ، سه روز بعد ، عملیات #الي_بیت_المقدس شروع شد .
#عاشقانه_های_شهید
دارخوئین محل استقرار نیروهای تیپ14 امام حسین(ع) بود . بچه های جهاد نجف آباد هم اونجا آمده بودند . قبل ازظهر بود که من به دارخوئین رسیدم ، #شهید_حجتی هم بیشتر از چند ساعت نبود که آمده بود . بعد از سلام و احوالپرسی ، چند نفری بیرون محوطه قدم می زدیم که ایشون با صدایی که پر بود از غم و غصه ، گفت : من زمان انقلاب وقتی توی راهپیماییها و تظاهرات شرکت می کردم دلم نمی خواست #شهید بشم . راستش می خواستم سرانجام هدفی رو که دنبال می کردیم ببینم . بعد از پیروزی انقلاب در درگیرهایی که منافقین و گروهکها توی شهرهای مختلف ایجاد کرده بودند هم دلم نمی خواست #شهید بشم . دلم می خواست روند تشکیل جمهوری اسلامی و ایجاد ارگانها و پایه های اصلیش رو ببینم . امّا حالا واقعاً برای #شهادت آماده ام .
#ادامه_دارد
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#یاد_یاران
#سید_آزادگان
#حاج_آقا_ابوترابی
سال هایی که نماینده مجلس بود، گاهی #عبایش را کنار پیاده رو جلو ساختمان مجلس #پهن می کرد و همان جا به درخواست مراجعین #رسیدگی می کرد.
یک روز یکی از مسئولین حراست مجلس به محافظانش گفت:
«به #حاج_آقا بگویید صورت خوبی ندارد کنار پیاده رو بنشیند ».
موضوع را به گوش #حاج_آقا رساندیم، گفت :
اگر آنها نگران آمد و شد مردم هستند جایمان را عوض می کنیم ، اما اگر نگرانند که مردم #بد_عادت شوند که در اشتباه اند.
بگو #مسئولان باید در کوچه و خیابان ها راه بیفتند و به #وظایفشان عمل کنند .
#سالروز_ارتحال
#مسئولین
#مسئولیت
#ریاست
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌷🕊🥀🌺🥀🕊🌷
#مثل_شهدا
#یاد_یاران
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_محمود_کاوه
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم .
اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر #کاوه .
کم مانده بود سکته کنم
سر #محمود شکسته بود و داشت #خون می آمد .
با خودم گفتم : الان است که یک برخورد #ناجوری با من بکند .
چون خودم را بی #تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم .
او یک #دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو #زخم_سرش و بعد از سالن رفت بیرون .
این برخورد از #صد تا توگوشی برایم سخت تر بود .
در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم : آخه یه #حرفی بزن
همانطور که #می_خندید گفت : مگه چی شده؟
گفتم : من زدم #سرت رو شکستم ، تو حتی #نگاه نکردی ببینی کار کی بوده
همان طور که #خونها را پاک می کرد ، گفت :
این جا کردستانه ، از این #خونها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست .
چنان مرا #شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت #بمیر ، می مردم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌷🕊🥀🌺🥀🕊🌷
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#یاد_یاران
بچه ها...
به گوشید!؟!
جنگ نرمه هااا!؟
جنگ سختش و با جون و دلمون به پایان رسوندیم...
جنگ نرمش با شما...
مواظب خودتون باشید...
هوای نَفَس ها و نَفْسِتون و دارید!؟
خدا داره قطار زمان دنیا رو از آخرین پیچ تاریخی سرنوشت عبور میده...
همه ی جهان منتظرن...
همه منتظر مهدی اند...
بچه ها صدام و دارید...
جوری زندگی کنید که خدای مهدی فاطمه عاشقتون بشه...
بچه ها...
حواستون هست!؟!
شهید نشید...
میمیرید...
بچه ها!؟
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#یاد_یاران
#مداح_شهید
#سید_داود_شبیری
دوم خرداد ماه سال ۱۳۴۵ در یک خانواده ی مذهبی به دنیا آمد، قبل از مدرسه در مكتب خانه #قرآن فعاليت داشته و از سن هشت سالگي فرائض ديني را انجام مي داد، بعد از دوره ابتدايي و متوسطه در مدرسه انوري در مبارزات عليه رژيم شاهنشاهي فعاليت داشت .
اين #شهيد والا مقام سال ١٣٦٢ قبل از عمليات خيبر مسئول #تبليغات گردان #وليعصر_عج بود و نهايتا در عملیات کربلای ۸ ، روح #سید همچون کبوتری به آسمان پر میکشد و #مهمان همیشگی #خدا گرديد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
ارسالی از اعضاء کانال
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━