eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
317 دنبال‌کننده
14هزار عکس
5.7هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
💠شهید جاویدالاثر محمد اینانلو : 🌷ما قبل از اینکه مدافع حرم بشویم مدافع اسلام و جبهه مقاومت هستیم. به فرموده امام خامنه ای دفاع از اسلام مرز ندارد. 🌷🌷🌷 چند‌ روزیہ همہ‌جا حــرفــــ از اومـــدن شــهید بزرگوارمـــون شـــهید ‌حــججیہ یادم اومد از یہ‌ نیومدن... قریب بہ دوســـــــال...😭 🌷 #شهید_محمد_اینانلو 🍃ولادت : ۶۷/۱/۱۸ 🍂شهادت : ۹۴/۱۰/۲۱ - خانطومان 🍁آرامگاه : به وسعت قلب های عاشق ( #جاویدالاثر ) 🌸تمنا دارم پاسدار حرمت خون #شهیدان باشید و تنها راه حفظ حرمت آن؛ پشتیبانی مطلق و بدون قید و شرط از #ولایت_فقیه و #رهبری فرزانه انقلاب است. 🌺 #ولی_فقیه و نایب #امام_زمان خود را تنها نگذارید که عزت و عاقبت بخيري ما و کشورمان در اطاعت بی چون و چرا از ولی امرمان است.
✖️دو رفتار متفاوت از در یک موضوع👇 1️⃣🔻رفتار اول: مقام معظم رهبری در قضیه برجام بصورت غیرمستقیم مخالفتشون رو مکرر ابراز می‌کردن، مثلا عباراتی مثل آمریکا بدعهد است و نظیر اون رو به کار می‌بردن. یا مثلا شرط و شروطی 9بندی برای تیم مذاکره کننده قرار دادند که با این شروط مذاکره کنید. بعنوان مثال گام به گام جلو برید، تعهد در برابر تعهد، امتیاز دربرابر امتیاز. یکدفعه خواسته‌های طرف مقابل رو برآورده نکنید، تحریم‌ها باید یکجا لغو بشه و.... با این وجود رهبری هیچوقت بطور مستقیم مخالفتشون رو ابراز نکردن. اجازه دادن مذاکره انجام بشه. دلیل اصلی عدم مخالفت مستقیم ایشون این بود که دولت همه مشکلات رو به مذاکره گره زده بود و به مردم قول داده بود که با مذاکره همه مشکلات حل میشه. اونجا اگه رهبری مخالفت می‌کرد، چه اتفاقی میفتاد؟ بعدش میگفتن مردم ببینید ما می‌خواستیم مشکلاتتونو حل کنیم، رهبر اجازه نداد. هر اعتراضی دارید به رهبر بکنید. رهبر با اینکه میدونست چیزی از مذاکره گیرمون نمیاد اجازه داد مذاکره انجام بشه. البته توصيه‌های لازم رو انجام دادن که خیلی به توصیه‌ها عمل نشد. از کجا می‌دونست؟ از تجربه‌ی عملکرد آمریکا چه قبل و چه بعد از انقلاب. همچنین از سابقه‌ی چند هزار ساله‌ی رفتار طاغوت‌ها در طول تاریخ. بعضیا هم میگن، برجام تصمیم نظام بود، نه فقط تصمیم دولت. با توضیحاتی که گذشت باید گفت، بله تصمیم نظام بود، اما ملاحظاتی هم درنظر گرفته شده بود که ایران متضرر نشه که متاسفانه عملی نشد. اتفاقا این یک نکته مثبت هستش که، نظام بعنوان یک کلِ واحد تصمیم میگیره که دولت روهم شامل میشه. بصورت دیکتاتوری و توسط یک نفر اداره نمی‌شه. خلاصه، مذاکره انجام شد و نتیجه‌اش رو دیدیم، کلی امتیاز دادیم، خط قرمزها رعایت نشد، آمریکا هم از برجام خارج شد تا رسید به اینجا 2️⃣🔻 رفتار دوم چند روز قبل رهبری در درس خارج‌شون گفتن که ایران با آمریکا در هیچ سطحی، هیچ مذاکره‌ای نخواهد کرد. الان چه فرقی میکنه با برجام؟ ما الان تجربه شکست بزرگ برجام رو داريم، کارشناسان و خواص جامعه اصلا نباید بگذارن که رهبر بیاد بگه ما مذاکره نمیکنیم. باید انقدر تحلیل دراین زمینه بیرون میومد که کسی به مذاکره فکر نکنه. ولی چون هنوز زمزمه‌هایی از مذاکره وجود داره، و هنوز هستن کسانی که امید به مذاکره دارن، رهبری خودش دست به کار میشه و میگه مذاکره بی‌مذاکره. آیا اون بهونه‌گیری های قبلی که مشکلات داشت حل میشد رهبر اجازه نداد الان نیست؟ چرا هست و درآینده این حرفها رو خواهیم شنید که داشت مشکلات حل میشدا، نذاشتن مذاکره کنیم. یا خود غربی‌ها میگن امتیازات آماده بود، نیومدید و این حرفا. ولی امروز انقدر خطر مذاکره بالاست که رهبری بین بد و بدتر، بد رو انتخاب میکنه و از خودش هزینه میکنه و میاد وسط و صراحتا میگه نباید مذاکره بشه. مصلحت کشور تو آینه. دیگه وقت آزمون و خطا نیست آمریکا بعد از اینکه ایران، تاسیسات هسته‌ایش رو برچید، همه تعهداتش رو انجام داد، از برجام خارج شد. برجام رو پاره کرد. تحریم‌ها رو افزایش داد، فشار رو حداکثری کرد، هرکاری تونست انجام داد علیه ایران، حالا میگه دوباره بیا پای میز مذاکره. ❗️اگه بریم پای میز مذاکره چه معنی میده؟ این معنی رو میده که، ای آمریکا فشارها روی ما تاثیر گذاشت، بیا ببینم چی میگی تا به حرفت گوش بدم و خواسته‌هات رو برآورده کنم. بعدا هم اگه دوباره اگه خواستی به حرفت گوش بدم، همین کارو بکن، راهش اینه، فشار بیار. هرکاری هم بکنی ماهستیم درخدمتت، بدعهدی بکنی، بی‌جهت از مذاکره خارج بشی، فشار بیاری، بزنی، بکشی و.... ❗️حالا ترامپ چی میخواد؟ سه تا چیز میخواد که کاری به دوتای اولش نداریم مورد سوم میگه منطقه میگیم منطقه یعنی چی؟ میگه منطقه میگیم خب یعنی چی؟ میگه بیاید پای میز مذاکره تا بگم چی منظورمه. خب معلومه چی میخواد بگه. مرزهای ایران هیچگاه در طول تاریخ به وسعت امروز نبوده، حتی در زمان ساسانیان. از یمن گرفته، تا عراق و سوریه ولبنان و فلسطین. از جنوبی ترین استانمون، یعنی یمن داریم عربستان، سومین نیروی ثروتمند نظامی دنیا رو میزنیم، از شمالی ترین استانمون یعنی لبنان، در مرزهای فلسطین اشغالی، داریم اسرائيل رو میزنیم. اصلا ایران در داخل مرزهای رسمی خودش از لحاظ امنیتی و نظامی مشکلی نداره خب معلومه آمریکا برای چی دنبال مذاکره منطقه‌ای هست. دو پادشاه در اقلیمی نگنجند ✍️
. 🌷 آگاه باشید که من راه خود را انتخاب کرده ام و از قید و بندها رها شده و آرزوی دارم ، از همه می خواهم که قدر را بدانید و از بیانات گهربارش استفاده نمائید که به راستی خداوند منت عظیمی بر گردن ما نهاده که در این برهه از تاریخ چنین را به ما هدیه نموده است . 🌹 🌷
🔴يكي گفت: از اوضاع پسرای آقای خبر داری؟❗️ 🔸گفتم: کدوم پسرشون؟ 🔹گفت:مثلا همون ، همون که خودش و پدرش تمام شهرها رو سفر کردند تا از بزرگا و علما براش مجوز آینده بگیرند😳 🔸گفتم: مثلا کدوم سفر؟ 🔹گفت:یکیش همون ، چند روز رفتند قم تا رو راضی کنند مجتبی بشه رهبر! ولی مراجع قبول نکردند، 😳 🔻دمشون گرم... 🔸گفتم:مگه برای رهبری کسی مراجع باید نظر بدن؟ اعضا که خودشون هر چند وقت یکبار همه میرن تهران ، دیگه چرا مسافرت و زحمت سفر ، همونجا توافق میکردند دیگه!ببینم اصلا چقدر آقامجتبی رو میشناسی؟ 🔹گفت خیلی بهتر از تو میشناسم! 🔻پولدارترین همینه.. پول توی دنیا داره ، امارات و انگلیس و کانادا.. از پول نفت یک سهم مشخص واریز میشه توی حساب پسرای خامنه ای ، مجتبی هم از بقیه بیشتر سهم داره😳 🔸گفتم برا حرفات مدرکی هم داری؟ 🔹گفت مدرک نمیخواد که ، قشنگ معلومه😒🤔😳 🔸گفتم توی دیدنش؟ توی فلان گرون قیمت یا توی فلان و فلان دیده شده ؟ لو رفته یا پشت فرمون دیدنش؟ 🔹گفت:اینارو نمیدونم فقط میدونم خیلی پولداره🤔😒 🔸گفتم:خُب اينهمه پول رو یکجایی باید خرج کنه و رو ببره ، کدوم ثروتمند دنیا نه میره نه ماشین سواری نه نه هیچی! 🔹گفت ماجرای هاش رو چی میگی... وسط بیمارستان رو کرایه کردند تا پسرش بدنیا بیاد!!😳 🔻این رو دیگه دارم ، خودم از شنیدم و رو هم نشون داد! 🔸گفتم:توی تمام اون یک نبود از این ماجرا عکس بگیره ؟ نه يه فیلم ،نه از یا همسرشون ؟ 🔹گفت قضیه بوده ! حالا دولت چطور رو پخش نمیکنه من نمیدونم ،لابد به اون هم دادند😒 🔸گفتم :تمام سه تا بچه سیدمجتبی توی بدنیا اومدند! 🔹گفت: اصلا این شما چرا هیچکدوم نرفتند ؟ جنگ فقط برای بچه های مردم خوب بوده ؟؟ 🔸گفتم: سیدمجتبی توی چندتا از بوده ، ها و و چند تا عملیات دیگه... 🔹گفت: پس چرا نشده؟😇 🔸گفتم:چند رفتند جبهه دویست هزار تاشون شهید شدند ، قرار نیست هر کس سابقه جنگ داشت هم داشته باشه.. 🔹گفت: تو از اون تندروهای هستی که هر چی بهت میگن فورا قبول میکنی و از مغزت هیچ استفاده ای نمیکنی😉 🔸گفتم:یکبار دیگه حرفهایی که زدیم رو ، ببین کی هر حرفی رو قبول میکنه و چطور صرفا بخاطر از حکومت رو میپذیره و نشر هم میده.... از 😒🤔 👊 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
📜 #فرازی_از_وصیت‌نامه 📌دوستان و همرزمانم.... 🔅همیشه دقت داشته باشید هیچ وقت #امام_زمانتان و نائبش
3⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰پرورش در خانواده‌ای و مذهبی آن‌هم در دامن مادری مهربان♥️ و کانونی گرم و صمیمی نتیجه‌ای جز نمی‌توانست داشته باشد. خانواده‌ای که با واژه شهادت🌷 بیگانه نبوده و نیست و نیز در دوران دفاع مقدس جوانمردانه ایستاد✊ و جان شیرین خود را فدای رهبر و مردم کشورش کرد. 🔰مقدمه‌چینی و شرایط به هنگام بیان مطلبی به یکی از عاداتش تبدیل‌شده بود تا اینکه با مطرح‌ شدن مسئله سوریه، وظیفه انسانی، اسلامی و ایرانی🇮🇷 او را که با تمام وجود در خود رشد داده بود، مقدم بر دیگر خواسته‌ها و حتی خود دیدم و پیش‌قدم شده و پیشنهاد عزیمتش را مطرح کردم✔️ 🔰آقا ابراهیم با سال‌ها خدمتی تمام پیش‌بینی‌هایش در زمینه‌های مختلف محقق می‌شد✅ او حتی درجات معوقه‌اش را فدای انسان‌ دوستی‌اش کرد در طول سال‌های خدمتش مختلفی ازجمله 👈چک و خنثی و حفاظت از شخصیت‌ها، استاد دانشگاه درزمینهٔ جنگ‌های نامنظم، از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه 20 رمضان نیروی زمینی پاسداران انقلاب و مربیگری پاراگلایدر را بر عهده داشت. 🔰باوجود شناختی که در آن مدت نسبت به زندگی بنده و مسائل و مشکلاتم پیدا کردند و با توجه به وجود و طبعاً مخالفت‌های اطرافیان نسبت به این ازدواج💍 بازهم بر خواسته خود پافشاری داشتند و همین امر شرایط و والدین و درنهایت عقد و ازدواج ما در اسفندماه سال 91📆 فراهم کرد. 🔰شخصیت خاص و نسب به مردهای این دوره کاملاً مشهود بود؛ شخصیتی ستودنی☺️ که در شرایط سخت و با بروز مشکلات نه‌تنها جا نزده و از کوره درنمی‌رفت بلکه همچون کوهی و استوار مأمن امن و قرار زندگی‌ام بود. مردی که از تمام خواسته‌های دنیایی خود، همه رنج‌های دنیایی🌍 را نیز برای آرامش اطرافیانش به جان می‌خرید. 🔰در هر شرایط و موقعیتی، ضمن پذیرش مسئولیت آن به شکل ممکن ایفای نقش می‌کرد👌 در مراودات کاری خستگی‌ناپذیر، در زندگی مشترک💞 باجان و دل و روحیه‌ای خارق‌العاده، چنان غرق در نقش شده بود که گویی سال‌هاست که چنین مسئولیتی را بر دوش می‌کشد. 🔰به گفته ی شهید: که ما داریم هیچ جای دنیا ندارد❌ آنچه امروز شاهد آن هستیم پیش‌بینی ایشان در سال‌های گذشته است. بمیرم برای دلش که کسی حرفش را گوش نمی‌کند😔 کسی حواسش به نیست ای‌کاش حواسمان بیشتر به حرف رهبری باشد. 🔰در تمام مدت زندگی مشترک ما تنش و ناراحتی جایی نداشت تنها کلام‌ها و پیغام‌های عاشقانه♥️ چاشنی لحظاتمان شده بود امروز من و فرزندانم دل‌تنگی‌هایمان را با یادآوری توصیه‌های دلسوزانه و و تصویر چهره معصوم و نگاه‌های و مهربان آقا ابراهیم آرام می‌کنیم. 🔰از چندان برای‌مان تعریف نمی‌کرد و همیشه آرزویش این بود که در راه اسلام، امام حسین(ع) و عشق به رهبری . ما هم مانع رفتنش🚷 نشدیم. تقریبا پنج ماه از آخرین دیدارمان می‌گذشت. که رفت بسیار خداحافظی خاصی بود و هیچگاه آن خداحافظی را فراموش نمی‌کنم. 🔰هرساله نورافشانی🎉 جمکران را ما انجام می‌دهیم. ابراهیم در آن لحظه گفت که این سالی است که نورافشانی را انجام می‌دهم. او دو رکعت نماز خواند و از امام زمان(عج) خواست تا شود که ایشان هم نامه شهادت‌شان را امضا کردند📝 به ابراهیم گفتم: این حرف را نگو چگونه تنها و بدون تو زندگی کنم که او گفت تو آن قدر هستی که هیچ‌کس حریفت نخواهد شد 💢شهید مدافع حرم محمدابراهیم رشیدی "رشید" فرزند غلامعلی، متأهل و اصالتاً اهل قم بود که بار‌ها برای دفاع از حرم اهل‌بیت (ع) در سوریه حضور یافته بود. او از نیروهای تخریب تیپ مکانیزه 20 رمضان نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.  این شهید 32 ساله سرانجام روز یکشنبه طی عملیاتی مستشاری در مسیر جاده تدمر- دیرالزور سوریه توسط برخورد با تله انفجاری💥 به شهادت رسید🕊🌷 🌷 @mohebin_velayt_shohada🌸 آیدی کانال 🌸
📣 📣 📛 و مدت هاست در تلاشند تا جایگاه ولایت و رهبری رو تخریب کنند 📛هدف شون هم جداسازی ولایت و رهبری با جامعه مخصوصا قشر مستضعف نشینه ✅خواهشاً جهت حمایت از خط و وارد کانال شوید و مطالب اختصاصی و ویژه مربوط به رو به گوش ملت برساند 🆘 بچه مذهبی ها سریع وارد بشید و از آقا حمایت کنید.✋👇 eitaa.com/joinchat/300285952C677bea0d7b کپی بنر ⛔️
🕊🌺 فرمانده عملیات ویژه سامرا، ملقب به اسد السامراء 💪 بیستم بهمن ماه سال۱۳۹۳ : العوینات در حومه ی سامرا💔 🕊🌺 🌸شهید مهدی نوروزی در جمع دوستان همیشه با روحیه ای بشاش و شاداب و با لبخند حاضر می شد 😊. در عین خلق و خوی خوشی که داشت همیشه وظایف خودش را مدنظر داشت و کوتاهی در انجام وظیفه نمی کرد . همواره در خدمت پدر مرحومش و مادر گرامیش بود و اوامر ایشان را بر کار های شخصی مقدم می داشت و به قدری هوای مادرش را داشت که پس از فوت پدرش خلا نبود ایشان با محبت های مهدی تا حد زیادی پر شده بود و هیچ کم و کاستی را حس نمی کردند .👌 🌸عشق به اهل بیت و زیارت عتبات عالیات و همچنین توجه به برگزاری هیئات مذهبی در سطح شهر کرمانشاه از دیگر خصوصیات شهید مهدی نوروزی بود و پرچم ماتمکده حضرت زینب سلام الله علیها را به دوش خود داشت .💔 🌸توجه خاص به نماز اول وقت و ارادت ویژه به مقام معظم رهبری از دیگر نکات برجسته اخلاقی ایشان بود .در یک کلام مهم ترین علاقه ی شهید مهدی نوروزی ، . بودن بود ✌️. چون در کارش خستگی نمی شناخت 🌸 ۸۸ : طی اتفاقاتی که سال ۸۸ در کشور رخ داد ، شهید نوروزی ، نقش آفرینی بسیار مهمی کرد و عده ی زیادی از فتنه گران را دستگیر کردند . از جمله کارهای مهم شهید نوروزی دستگیری عوامل و پلمپ ستاد انتخاباتی قیطریه که به صورت غیرقانونی مشغول پخش برنامه در اینترنت بودند اشاره کرد . ✅ @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مردم غلط میکنند! 🔹رسانه‌های معاند کاملا حرفه‌ای برخی از سخنرانی‌های در سنوات مختلف را به یکدیگر متصل کردند و چنین نتیجه‌ای را رقم زدند که "رهبری دستور برخورد نظامیان با معترضین را داده" و این کلیپ در چند روز گذشته بازدید زیادی را در فضای مجازی به همراه داشت!! 🔹اما حقیقت ماجرا چیست؟! در کلیپ بالا ببینید👆 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
🕊🍃 آقا زاده لبنانی و یک دهه هفتادی ، ، انقلابی ، عاشق و عاشق مبارزه با ، که خیلی او را دوست می داشت و او را میدانست. 💢 با اینکه سن کمی که داشت ، مسئولیت پرونده مهمی را به عهده گرفته بود و خیلی از او می ترسید. 🌸🍃 ، یک شخص نیست بلکه یک عقیده راسخ است ، عقیده ای که ما باید از آن الگو برداری کنیم. 👌 اینجا با رفیق میشی و یاد میگیری مثل آنها زندگی کنی، زندگے‌ کن... ⁉️ راستی داری؟ ، میکند ... @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
17.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱•|وظایـف‌رهبـرۍ اززبـان‌خــودآقــــا... °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
💠 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهان‌کاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا می‌خوای بیای؟» از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بی‌صدایم مقاومت مصطفی را شکست که بی‌هیچ حرفی سر جایش نشست و می‌دیدم زیر پرده‌ای از خنده، نگاهش می‌درخشد و به‌نرمی می‌لرزد. 💠 مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل به‌زحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت. باران به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح می‌کردم.» 💠 و من از همان سحر منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.» نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، می‌تونید تا آخر عمر بهم کنید؟» 💠 طعم به کام دلم به‌قدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لب‌هایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت. در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر در زینبیه عقد کردیم. 💠 کنارم که نشست گرمای شانه‌هایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!» از حرارت لمس احساسش، گرمای در تمام رگ‌هایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربه‌ای شیشه‌های اتاق را در هم شکست. 💠 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانه‌هایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم. بدن‌مان بین پایه‌های صندلی و میز شیشه‌ای سفره مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس می‌لرزید و همچنان رگبار به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره می‌خورد. 💠 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد را می‌شنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم می‌کرد :«زینب حالت خوبه؟» زبانم به سقف دهانم چسبیده و او می‌خواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانه‌هایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید. 💠 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجره‌های بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را می‌کوبید که جیغم در گلو خفه شد. مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر گوشه یکی از اتا‌ق‌ها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید. 💠 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی هراسان دنبال اسلحه‌ای می‌گشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بی‌شرف‌ها دارن با و دوشکا می‌زنن، ما با کلت چی‌کار می‌خوایم بکنیم؟» روحانی مسئول دفتر تلاش می‌کرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجره‌های دفتر را به رگبار بسته بودند. 💠 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنه‌ای دید که لب‌هایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟» من نمی‌دانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری عادت شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«می‌خوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!» 💠 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشی‌گری ناگهانی‌شان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم ایران می‌بینن! دستشون به نمی‌رسه، دفترش رو می‌کوبن!» سرسام مسلسل‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد، می‌ترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم می‌لرزیدم. 💠 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونه‌های مصطفی از همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش می‌چرخید. از صحبت‌های درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خوانده‌اند که یکی‌شان با تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمی‌تونیم کنیم!»... نویسنده: ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═════