eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
316 دنبال‌کننده
14هزار عکس
5.7هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸اثبات ولایت امام علی(علیه السلام) با یک داستان ساده 💠ماجرای غدیر خم متاسفانه برعکس واقعه عاشورا و سایر مناسبتهای ما شیعه ها خیلی برای غیر شیعه تعریف نشده، و این از کم کاری ما شیعه هاست متاسفانه،چون عید غدیر خم یکی از بزرگترین اعیاد ما شیعه هاست و باید به همه معرفی بشه مثل سایر مناسبتها✨ ❎و اهل سنت هم ماجرای غدیر رو اینجوری تموم میکنن که منظور پیامبر در غدیر از کلمه "ولی" نسبت به حضرت علی علیه السلام یعنی دوست و یار بوده نه جانشینی و ولایت! 💥حالا خودتون با خوندن این داستان قضاوت کنید منظور پیامبر را: ♻️دو نفر، یکی شیعه و دیگری سنی، در خانه ای با هم زندگی می کردند. یک روز برادر سنی به سفر رفت و در راه بود که برادر شیعه زنگ زد به او و گفت: "سریع برگرد خونه که کار بسیار بسیار واجبی دارم؛ 🔷سنی گفت: "الان تو راهم نمی شه". شیعه اصرار کرد و سنی باز قبول نمی کرد. آخر آنقدر اصرار کرد که سنی قبول کرد که برگردد.وقتی برگشت گفت: "کار مهمت چی بود؟" 🌟شیعه گفت: "هیچی؛ فقط خواستم بگم دوستت دارم، و تو دوست منی. همین". 🔶سنی عصبانی شد و گفت: "فلان فلان شده مگه مرض داری این همه راه منو کشوندی که همینو بگی؟ مگه آزار داری؟ 🔵شیعه گفت: "این همون حرفیست که شما در مورد پیغمبر می زنید! 🔘می گویید پیامبر(صلی الله علیه و آله) این همه مردمو معطل کرده، وقتی به غدیر خم می رسه دستور توقف می ده، می گه اونایی که جلو افتادن بگین برگردند و صبر می کنیم اونایی که نرسیدن برسن. 🔴میگن انقدر هوا گرم بوده که مردم زیر شکم شتر پناه می بردند و عبا روی سرشون می انداختند. تعدادشون ۱۲۰هزار نفر بوده. 🌴آن وقت پیغمبر این همه آدم رو معطل کنه اذیت بشن که بگه علی فقط دوست منه⁉️ 🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 فرازی از خطبه غدیر: 💎 🔻پیامبر اکرم(ص) فرمود: مَعاشِرَ النّاسِ أَلا وَ إِنَّهُ لایبْغِضُ عَلِیاً إِلاّشَقِی ، وَ لایوالی عَلِیاً إِلاَّ تَقِی ❇️ ای مردم پس بدانید و یقین کنید که با علی دشمنی نمی‌کند، مگر کسی که سیاهدل و ناپاک است و دل به ولایت علی نمی‌دهد، مگر کسی که پاک نهاد و پرهیزگار است. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️ میهمان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در محکمه ..... در روایت آمده است که مردی بر علیه السلام وارد شد و چند روز میهمان آن حضرت بود و بعد از چند روزی بدون آنکه با امیرالمؤمنین علیه السلام چیزی را در میان بگذارد با طرف دعوی برای قضاوت به محکمه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رفت . حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمودند : آیا برای محاکمه به اینجا آمده ای . مرد گفت :آری. حضرت فرمودند : پس از میهمانی من بیرون برو ؛ زیرا صلی الله علیه و آله و سلم از پذیرایی یکی از متخاصمان بدون حضور دیگری نهی فرموده است . 📚 قضاوت های حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام : ص 198 📚 علیه السلام فصل پنجم : ص 174 ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨ @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊 غدیر روز صلوات فرستادن فراوان است. @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیده مادر : تا زمانی که اسلام و بلند نگاه داشتن کلام خدا احتیاج به سوخت داره و اگر فرزندان ما این سوخت باشند برای بلند مرتبه نگاه داشتن کلام خدا پس فرزندانمون رو پنهان نمی کنیم و نمی گذاریم با ارزش تر از دین باشند. حتی اگر پسرم تک پسر هم باشد، مطمئنا بهش نه نمیگم، و ای کاش پسر های بیشتری داشتم تا اینکه واقعا و صادقانه میگم و خداوند شاهده که حرفم راست و صادقه؛ این که همه اون هارو تقدیم میکردم و به هیچکدومشون نه نمی گفتم.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸دوران ابتدایی(به روایت مادر) صفحات 29-30 🦋 بعدازآن روز-حسین ومحمدرضااین راه نسبتا طولانی را پیاده طی می کردند. یک سال گذشت که محمد هادی درهمان مدرسه شروع به درس 📚خواندن کرد. تفاوت سنی آن هاکمترازدوسال بود.حالااوراه مدرسه 🏫تاخانه🏡وبالعکس رابا-حسین می آمد.آن دومعمولاباشیطنت های کودکانه و بازی،، این مسیررابرای خودشان کوتاه می کردند. یادم می آید یک روزسردزمستانی❄به محض اینکه دررابازکردم دوتایی سراسیمه واردخانه🏡شدند.خودرادرآغوشم انداختند. اینقدردویده بودند که رنگ به رخسارشان نمانده بود.صدای تپش قلبشان🧡به گوش میرسید.نسیم سردزمستانی نوک دماغشان راقرمزکرده بود. ازآن هاپرسیدم :《چی شده؟چرااینقدرآشفته اید؟》 -حسین گفت:《نیمه های راه مدرسه بودیم که یک سگ🐕ولگرددنبالمان افتادنزدیک بود به ما حمله کند،تا همین نزدیکی های خانه تعقیبمان کرد،باتمام توان این مسیررادویدیم.》 هردورادرآغوش گرفتم وبوسیدم:《سریع برویدداخل اتاق و پای بخاری دست وصورتتان را گرم 🔥کنید،امایادتان باشد وقتی سگی 🐕رامی بینیداگرفرارکنید،بیشتردنبالتان می آید.》 بعدازدقایقی هردوفراموش کردن چه اتفاقی برایشان افتاده است،زیراازاین دوموارد،یکی دوبارهم پیش آمده بود همین امر سبب شده بود آن هاشجاع ونترس باربیایند........... @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹