مناجات نامه شهید جمشید #بیات(1)
تاريخ : 1365/11/18
خدايا چه کنم ؟
تازه از بيرون آمده ام اين خانه ديگر برايم قابل تحمل نيست اي کاش همان تنهايي منزل دايي را از دست نمي دادم که تنهايي زيباست، واقعا ً زيباست چند روزي است که به تهران آمده ام سرم حسابي درد مي کند بطوري که حتي بودن خود را در اين دنيا هيچ مي دانم و ديگر هيچ. همه اش به فکر بچه ها هستم، بيشتر از همه حيدر، حيدري که براي من يک دنيا اميد بود هر کاري که مي خواستم انجام دهم هر جايي که مي خواستم بروم هر چيزي مي خواستم بگيرم حيدر بود و اين حيدر بود و حيدر. الان هم که به خانه آنها مي روم احساس مي کنم که حيدر در کنارم نشسته است اين او است که حال مرا مي داند و ديگر نه. من نمي خواهم قبول کنم که حيدر رفته است و مرا تنها گذاشته است تازه اگر هم بخواهم نمي توانم نه نمي توانم اين از آن خواستنهايي نيست که توان نيز داشته باشد. من خيلي اشتباه داشتم، خيلي کارهاي اشتباهي انجام مي دادم و اين اون بود که با کمال متانت و بزرگواري مثل يک برادر خوب و صادق يکرو مرا کمک مي کرد و حال اي خدا من مانده ام و دنيايي از دنيا، دنيايي از پليدي، دنيايي از زشتي و نازيبايي. کيست که مي گويد زندگي زيباست ؟
يادم مي آيد که مادرم قبل شهادت مي گفت خدا کند که سربی داغ زمين بگذارم و من حالا مي فهمم که چقدر زيبا مي گفت و حالا مي بينم که چقدر زندگي تلخ است. تلخ تر از آنچه که خيلي تلخ است. خدايا مي دانم که چرا مرا نگه داشته اي و شايد دانسته من کفر باشد به همين خاطر است که نمي توانم بنويسم. خدايا از تو مي خواهم کمکم کني تا بتوانم آنچه را که تو مي خواهي باشم. آن طور که خودت مي خواهي، خدايا کمکم کن که گناه نکنم و کمکم کن از گناهاني که مرتکب شده ام توبه کنم.
خدايا تو صبوري، رحيمي، کريمي و ستارالعيوبي. خدايا من لغزش زيادي دارم کمکم کن که در راه تو پايم نلغزد و کمکم کن که در راه شيطان پا نگذارم که مي دانم بد راهي است
خدايا کمکم کن #عبدالرضا باشم که اگر #عبدالرضا شوم ترا بهتر خواهم شناخت.
خدايا کمکم کن #حيدر شوم. خدايا کمکم کن #داريوش (رضا) شوم که اينان نيز از تو بودند و براي تو و بخاطر تو ... خدايا من از شر شيطان وسواس خناس بتو پناه مي برم، خدايا من از پليدي، زشتي، حسد، غيبت، و تمام خبائث به تو پناه مي آورم. کمکم کن.کمکم کن که نيازمند کمکهاي تو هستم.
بياد همه شهدا ء:#حيدر، #داريوش، #رسول، #حبيب، #نبي، #محمد
و همه شاعراني که شعري عظيم سرودند و رفتند و اينان شاعر بودند.
65/11/18
بنده نااميد از دنيا و اميدوار به تو
جمشيد
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸دوران ابتدایی(به روایت مادر)
صفحات 29-30
#پارت_هفتم🦋
بعدازآن روز#محمد-حسین ومحمدرضااین راه نسبتا طولانی را پیاده طی می کردند.
یک سال گذشت که محمد هادی درهمان مدرسه شروع به درس 📚خواندن کرد.
تفاوت سنی آن هاکمترازدوسال بود.حالااوراه مدرسه 🏫تاخانه🏡وبالعکس رابا#محمد-حسین می آمد.آن دومعمولاباشیطنت های کودکانه و بازی،، این مسیررابرای خودشان کوتاه می کردند.
یادم می آید یک روزسردزمستانی❄به محض اینکه دررابازکردم دوتایی سراسیمه واردخانه🏡شدند.خودرادرآغوشم انداختند.
اینقدردویده بودند که رنگ به رخسارشان نمانده بود.صدای تپش قلبشان🧡به گوش میرسید.نسیم سردزمستانی نوک دماغشان راقرمزکرده بود.
ازآن هاپرسیدم :《چی شده؟چرااینقدرآشفته اید؟》
#محمد-حسین گفت:《نیمه های راه مدرسه بودیم که یک سگ🐕ولگرددنبالمان افتادنزدیک بود به ما حمله کند،تا همین نزدیکی های خانه تعقیبمان کرد،باتمام توان این مسیررادویدیم.》
هردورادرآغوش گرفتم وبوسیدم:《سریع برویدداخل اتاق و پای بخاری دست وصورتتان را گرم 🔥کنید،امایادتان باشد وقتی سگی 🐕رامی بینیداگرفرارکنید،بیشتردنبالتان می آید.》
بعدازدقایقی هردوفراموش کردن چه اتفاقی برایشان افتاده است،زیراازاین دوموارد،یکی دوبارهم پیش آمده بود همین امر سبب شده بود آن هاشجاع ونترس باربیایند...........
ادامه دارد✍
http://eitaa.com/joinchat/1287192579Cc2c4382865
کانال محبین ولایت و شهدا👆🌷👆
#در_محضر_قرآن🌱
#بسم_الله
وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ ...
| #محمد ۳۳ |
کارای خوبتو به باد نده
حتی وقتی به قیمت شکستنِ یک #دلت منجر شودٰ!!]•💔🙃
#حدیث_نور 🦋
#همچنان_ادامه_میدهم👊
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸دوران ابتدایی(به روایت مادر)
صفحات 29-30
#پارت_هفتم🦋
بعدازآن روز#محمد-حسین ومحمدرضااین راه نسبتا طولانی را پیاده طی می کردند.
یک سال گذشت که محمد هادی درهمان مدرسه شروع به درس 📚خواندن کرد.
تفاوت سنی آن هاکمترازدوسال بود.حالااوراه مدرسه 🏫تاخانه🏡وبالعکس رابا#محمد-حسین می آمد.آن دومعمولاباشیطنت های کودکانه و بازی،، این مسیررابرای خودشان کوتاه می کردند.
یادم می آید یک روزسردزمستانی❄به محض اینکه دررابازکردم دوتایی سراسیمه واردخانه🏡شدند.خودرادرآغوشم انداختند.
اینقدردویده بودند که رنگ به رخسارشان نمانده بود.صدای تپش قلبشان🧡به گوش میرسید.نسیم سردزمستانی نوک دماغشان راقرمزکرده بود.
ازآن هاپرسیدم :《چی شده؟چرااینقدرآشفته اید؟》
#محمد-حسین گفت:《نیمه های راه مدرسه بودیم که یک سگ🐕ولگرددنبالمان افتادنزدیک بود به ما حمله کند،تا همین نزدیکی های خانه تعقیبمان کرد،باتمام توان این مسیررادویدیم.》
هردورادرآغوش گرفتم وبوسیدم:《سریع برویدداخل اتاق و پای بخاری دست وصورتتان را گرم 🔥کنید،امایادتان باشد وقتی سگی 🐕رامی بینیداگرفرارکنید،بیشتردنبالتان می آید.》
بعدازدقایقی هردوفراموش کردن چه اتفاقی برایشان افتاده است،زیراازاین دوموارد،یکی دوبارهم پیش آمده بود همین امر سبب شده بود آن هاشجاع ونترس باربیایند...........
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀❣🍀
🌺برخلق خوش وخوی محمد(ص) #صلوات
🌸بر عطر گل روی محمد(ص)صلوات
🌺در گلشن سر سبز رسالت گوييد
🌸بر چهره گل بوی #محمد(ص)صلوات
💐🍃هر روزتان متبرک به #ذکر پر نور
💐🍃 #صلـوات بر محمد و آل مطهرش
🍀💛اَللّهُمَ
🍀💛صَلَّ
🍀💛عَلی
🍀💛مُحَمَّدٍ
🍀💛وَآلِ
🍀💛 مُحَمَّد
🍀💛وَعَجِّل
🍀💛فَرَجَهُم
🍀💛وَ اَهلِک
🍀💛عَدُوَّهُم...
🍀💛 اَللّهُــــمَّ
🍀💛عَجـِّل لِوَلیِّکَ
🍀💛الفَـرَج
💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ
♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@mohebin_velayt_shohada
آیدی کانال 👆🌹
Mohsen Mirzazadeh - Mohammad_(128).mp3
3.4M
#موزیک_تایم
#محسن_میرزازاده
#محمد
محمد لقبش احمدو😍
محمودو❤️
ابوالقاسم و 💛
حیدر و ❣
صفدر و♥️
علی و...
#من_محمد_را_دوست_دارم
#هفته_ولایت_مبارک_باد
#پیشنهاد_دانلود👌👌👌
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌷 #شبانگاهان_با_شهداء 🌷
ماندن ما هیچ لذتی نداشت که با نبات آن ، دهان خویش را شیرین کنیم .
پستی دنیا ، ما را مشغول سرگرمی های بی ارزش کرد .
شما بر روزهای ما نسیم بهشت پاشیدید .
بیائید هر شب قبل از اینکه با #آرامش کامل به #خواب برویم ، یادی کنیم از آنهائی که این #آرامش را برای ما به #ارمغان آوردند .
یاد #شهداء و #امام_شهداء با ذکر #صلواتی بر #محمد و #آل_محمد_ص
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
امشب یادی می کنیم از
🌹 #شهید_بهمن_احمدی🌹
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌸 #شبـتون_شهدایی 🌸
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهید_مدافع_وطن
#محمد_ناصری_آزاد
#شهید_ترور
سه شنبه 25 اسفند 57 ساعت دوازده شب نوبت محمد بود که پست بدهد .
دو نفر موتور سوار به ایست و بازرسی کمیته انقلاب در خیابان ولیعصر (عج) نزدیک شدند .
انگار چیزی در دست داشتند .
#محمد حواسش به آنها بود ولی اجازه نداشت قصاص پیش از جنایت کند ، باید صبر می کرد که به محل مانع ها برسند و از آنها در مورد کارشان سوال کند .
موتور سیکلت سرعتش را کم کرد و خودش را به چند متری او رساند ، ولی ناگهان نفر پشت سر کیسه ای که در دست داشت را بالا آورد و به سمت #محمد شلیک کرد .
جوان نگهبان #معصومانه در #خون خودش #غلتید و تیم ترور منافقین با #خوشحالی از آنجا دور شد ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹💫🌹💫🌹💫🌹
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#خاطرات_شهدا
#نزدیک_تر_به_شهادت
#شهید_والامقام
#محمد_غفاری
#محمد مراحل گزینش را طی کرد و وارد #سپاه شد . بعد از آن هم دوره آموزش های افسری #سپاه را در دانشگاه امام حسین (ع) تهران گذراند . موقع تقسیم در یگان ها،به دلیل توانمندی های زیادی که از خود نشان داده بوده به یگان #ویژه_سپاه یعنی یگان #صابرین اعزام شد .
ابتدا نمی دانست که یگان #صابرین چگونه جایی است . اما خیلی زود شیفته حال و هوای آنجا شد ، خودش را بیشتر از هر زمانی به #شهادت نزدیک می دید . خوشحال بود که در محلی خدمت می کنند که برای #انقلاب و #اسلام مفید است.
بعضی وقت ها که به #خانه می آمد از فرط #خستگی فقط می خواست #بخوابد . می گفت آموزش ها و دوره های فشرده ای را در طول #روز می گذرانند و همچنین برخی روزها #پیاده روی های بسیار #بلند مدتی دارند .
راوی :
#پدر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمدرضا_دهقان
یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف میکرد که با #محمد پینت بال میرفتیم .
به شوخی به #شهید_دهقان گفتم :
آقا همه تیرها عین این بازیهای کامپیوتری به سر و کله من خورد .
او گفت : اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر #شهید شوی .
خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمیشود #محمد ! همه تیرهایی که نثارت کردم به #سینه و #پهلوهایت خورد .
وقتی که #پیکرش را آوردند و نحوه #شهادتش را فهمیدم نابود شدم.
با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان میکردم چیزی به تو نمیرسد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
💐🍀🌹🕊🌹🍀💐
#عاشقانه_شهدا
#عشق_به_مولا
#عاشق_واقعی
#شهيد_والامقام
#محمدرضا_تورجی_زاده
بیشتر مناجات ها و مداحی های #محمد در مورد امام زمان بود .
خیلی دلتنگش بودم ؛ تا اینکه یک شب #محمد را در خواب دیدم ...
خوشحال بود و با نشاط ؛
یاد مداحی هاش افتادم ،
پرسیدم : #محمد این همه در دنیا از #آقا خوندی ، تونستی #آقا را ببینی ؟
#محمد در حالی که می خندید گفت :
من حتی
#آقا_امام_زمان_عج
را در آغوش گرفتم .
🌸💐 #سالروز_تولد 💐🌸
💐🌺 #تولدت_مبارک 🌺💐
🌸💐 #مهربانم 💐🌸
💐🍀🌹🕊🌹🍀💐
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
آشنا شدنش با علی محمودوند و مجید پازوکی، او را عاشق بچه های گروه #تفحص کرد...
آخرین تفحص اش، شب بعد از شب های قدر بود #محمد قبل از شهادت، به عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد و آخر در جستجوی شهدا، به همراه علیرضا شهبازی، در #فکه پر کشید...
شهید محمد زمانی زمزمه اش این بود:
عشق است در آسمان پریدن
عشق است در خاک و خون غلطیدن
#جستجوگر_نور
#شهید_محمد_زمانی🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع با جاماندهای از #خانطومان
پیکر مطهر شهید مدافع حرم #محمد_اینانلو پس از ۶ سال تفحص گردید و از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شد.
وعده دیدار همه شد #معراج_شهدا
همسر و دردانه شهید، پدر و مادر و خواهر و برادران شهید، عمه شهید که بسیار بی تاب و بی قرار شهید بود. هر بار شهیدی شناسایی میشد سراغ #محمد را از ما میگرفت
وداع سختی بود... داغ سنگینی بر دل پدر و مادر و خانواده مانده بود. حالا معراج جایی شد برای این که این بغض فروخفته سالهای ماضی را کنار پیکر مطهر شهیدشان فریاد بزنند.
حالا برگ دیگری از اسرار نهفته در دلهای همسران و مادران و پدران و فرزندان شهدا در معراج شهدا رقم خورد...
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🔹می گویند سحرها مناجات های #عاشقانه را خدا خوب خریداری میکند♡
🔸گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان #نمازشب را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود🙃
🔹گویا زمزمه های #استغفار های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد #اباعبدالله کرده بودند❣
🔸اخر میدانی، شب #عاشورا همه ارباب را رها کردند اما #محمد شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت #اربابش روانه شد🕊
✍نویسنده : #اسماء_همت
#شهید_محمد_جاودانی
📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۷
📅تاریخ شهادت : ۸ مهر ۱۳۹۶
📅تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : بهشت رضای مشهد
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
«ـ﷽ـ»
▫️اولین ندای بعد از خلقت آسمانها و زمین...👇👇
💠 #امام_صادق علیه السلام فرمودند:
🔸إِنَّا أَوَّلُ أَهْلِ بَیْتٍ نَوَّهَ اللَّهُ بِأَسْمَائِنَا إِنَّهُ لَمَّا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ أَمَرَ مُنَادِیاً فَنَادَی:
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ثَلَاثاً
«أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» ثَلَاثاً
«أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً» ثَلَاثاً
🔹ما نخستین خاندانی هستیم که خداوند نامهای ما را بلندآوازه کرد. و آن وقتی بود که آسمانها و زمین را آفرید و به نداگری فرمان داد تا ندا کند:
منادی سه بار گفت: «گواهی میدهم که معبودی جز خداوند نیست»
سه بارگفت: «گواهی میدهم که #محمد #رسول_خدا است»
سه بارگفت: «گواهی میدهم که #علی به راستی #امیرالمومنین است»
📚 کافی ج ۱ ص ۴۴۱ ح ۸
#فضائل_امیرالمومنین_علیه_السلام
«ـ﷽ـ»
▫️نوشته ی روی پیشانیِ فرشته ای که نصفش از 🔥 بود و نصفش از ❄️...👇👇
💠 #رسول_خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
💠 وقتی که به آسمان عروج کردم، در آسمان چهارم و هفتم فرشته ای دیدم که نصفش از آتش بود و نصفش از یخ!
💠 روی پیشانی آن فرشته نوشته شده بود:
«أیَّدَ اللّه محمّداً بِعَلِیّ»
«خدواند #محمد را بوسلیه #علی تایید و یاری کرد»
💠 من از دیدن آن نوشته متعجب شدم.
💠 فرشته به من گفت: از چه تعجب کردی؟ این نوشته ای که می بینی، خداوند دو هزار سال قبل از خلقت دنیا بر پیشانی ام مکتوب کرده است.
📚 مدينةالمعاجز ج ٢ ص ٤٠٧ منقبت ٤٣٤
#فضائل_امیرالمومنین_علیه_السلام
«ـ﷽ـ»
▫️راز طولاني شدن ركوع رسول خدا صلي الله عليه و آله...👇👇
🔻وضو گرفتن #اميرالمومنين عليه السلام با آب بهشتي🔻
💠 با #رسول_خدا صلي الله عليه و آله نماز مي خوانديم، حضرت #ركوع را خيلي طولاني كردند تا اينكه (از طولاني شدن ركوع) ما گمان كرديم بر رسول خدا صلي الله عليه و آله وحي نازل مي شود.
💠 وقتي كه نماز تمام شد و حضرت سلام دادند در محراب نشستند و بلند صدا كردند: #علي_بن_ابي_طالب كجاست؟
💠 #علي عليه السلام كه در صف آخر نماز مي خواند، خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد.
💠 #پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: علي جان! به نماز جماعت رسيدي؟
💠 علي عليه السلام عرض كرد: اي پيامبر خدا! بلال اقامه را سريع گفت، من #حسن را صدا زدم تا آب برای وضو بياورد، اما كسي را نديدم
💠 در اين وقت هاتفي ندا داد: اي #اباالحسن ! سمت راستت را نگاه كن؛ من نگاه كردم ديدم آنجا قدحي از طلا كه دورش دستمال سبز رنگي بود، بين زمين و آسمان مُعَلّق است؛
💠 در آن آبي ديدم كه از برف سفيدتر، از عسل شيرين تر، از كَره نرم تر و از مُشك خوشبوتر بود.
💠 با آن آب وضو گرفتم و از آن آشاميدم، در اين زمان قطره اي آب بر سرم چكيد كه خنكي آن را در دهانم حس كردم و بعد صورتم را نيز با دستمال خشك كردم. (تمام اينها) بعد از اين بود كه آب بر دستانم ريخته مي شد و من كسي را نمي ديدم (كه آب بريزد).
💠 پس از آن هم آمدم، اي پيامبر خدا ! و به جماعت ملحق شدم.
💠 رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: آن قدح يكي از قدحهاي بهشتي بود، آن آب هم از كوثر بود، قطره هم از زير عرش بود، آن دستمال هم از وسيله [۱] بود، آن كسي كه آب را آورد و مي ريخت #جبرئيل بود و آن كسي هم كه دستمال دستت داد #ميكائيل بود.
💠 و جبرئيل پيوسته دستش روي زانوي من بود و مي گفت: اي #محمد قدري صبر كن تا علي بيايد و نماز جماعت تو را درك كند.
📚 بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۱۱۵
[۱] منظور از وسیله (الوسیله) در اینجا، یکی از درجات و جایگاه های بهشت است. در روایت وارد شده که وسیله بالاترین درجه بهشت و درجه رسول خدا صلی الله علیه و آله است.
#فضائل_امیرالمومنین_علیه_السلام