eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
296 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️هر سال که می‌شد، با بچه‌های محل تکیه‌ای برپا می‌کردیم، تو پارکینگ خونه شهید ولایتی.✨ ◾️یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمی‌خواستیم تکیه رو برپا کنیم. تو جمع رفقا، حسین می‌گفت هر طور شده باید این سیاهی‌ها نصب بشه، باید این روضه‌ها برقرار باشه.☝️ ◾️حسینی که از جون و دل مایه می‌گذاشت در خونه ارباب و نمی‌خواست هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمی‌کنه اومد در خونه ما؛ گفت من دلم نمیاد که امسال تکیه نباشه☝️، سیاهی‌ها و پرچم رو ازم گرفت و رفت.. ◾️اون شب خودش تکیه رو برپا کرده بود؛ تنهای تنها. از قرار معلوم شب رو هم تو تکیه خوابیده بود. صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد.😍 بهش گفتم چی شده حسین جان!؟ ◾️گفت: دیشب که پرچم ها و سیاهی‌ها رو نصب کردم تو همون تکیه خوابم برد😴. تو خواب دیدم (ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت احسنت👌🌺! چه تکیه قشنگی زدی و دستی به سیاهی‌ها کشید و بهم خسته نباشید گفت.☺️🌸 ◾️وقتی حسین این جملات رو می‌گفت، اشک تو چشمای قشنگش حلقه زده بود😢، می‌دیدم که چقدر خوشحاله از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود. 🔻عکس مربوط به عزاداری عاشورای سال ۹۷🕊💔 حسین ولایتی‌فر 🌱
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 سه شنبه 25 اسفند 57 ساعت دوازده شب نوبت محمد بود که پست بدهد . دو نفر موتور سوار به ایست و بازرسی کمیته انقلاب در خیابان ولیعصر (عج) نزدیک شدند . انگار چیزی در دست داشتند . حواسش به آنها بود ولی اجازه نداشت قصاص پیش از جنایت کند ، باید صبر می کرد که به محل مانع ها برسند و از آنها در مورد کارشان سوال کند . موتور سیکلت سرعتش را کم کرد و خودش را به چند متری او رساند ، ولی ناگهان نفر پشت سر کیسه ای که در دست داشت را بالا آورد و به سمت شلیک کرد . جوان نگهبان در خودش و تیم ترور منافقین با از آنجا دور شد ... 🌹💫🌹💫🌹💫🌹 ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 یوسف یه تسبیح هزارتایی داشت و هر شب ذکر می گفت ، به دلیل زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به معروف شده بود و نام شده بود . بعضی دوستان به ایشون می گفتن یوسف زهرا که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا یوسف به مادرمون خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بود... نوای ملکوتی در تلاوت قرآن کریم داشت و هر کسی رو با صداش تحت تاثیر قرار می داد . آقا از بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد ، طرف رو مجذوب خودش می کرد . یوسف روحیه بود . همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض می رسوند . پدر می گفت با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد . می گفت بابا رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و می گفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا یوسف به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم . یوسف همیشه دست بوس پدر و مادر بود و به خانواده می گفت : چطوری ! چطوری ! مادرش ناراحت می شد و می گفت من ببینم . می گفت نه مامان حالا زوده . ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 یه تسبیح هزارتایی داشت و هر شب ذکر می گفت ، به دلیل زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به معروف شده بود و نام شده بود . بعضی دوستان به ایشون می گفتن یوسف زهرا که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا یوسف به مادرمون خانم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بود... نوای ملکوتی در تلاوت قرآن کریم داشت و هر کسی رو با صداش تحت تاثیر قرار می داد . آقا از بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد ، طرف رو مجذوب خودش می کرد . یوسف روحیه بود . همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض می رسوند . پدر می گفت با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد . می گفت بابا رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و می گفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا یوسف به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم . یوسف همیشه دست بوس پدر و مادر بود و به خانواده می گفت : چطوری ! چطوری ! مادرش ناراحت می شد و می گفت من می خوام ببینم . می گفت نه مامان حالا زوده . 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌷🕊🥀💐🥀🕊🌷 از مدرسه احضارم کرده بودند . بدون اینکه پسرم متوجه شود رفتیم اتاق مدیر . معلم ها و کادر دبیرستان از او راضی بودند اما یکی شان گفت : «پسر شما از همه جهت خوب است اما نمی دانیم چرا هر روز دیر به مدرسه میاد» . خیلی تعجب کردم چون او همیشه سر وقت از خان خارج می شد . این فکر مرا مشغول کرده بود تا اینکه مجبور شدم در موردش تحقیق کنم . برای اینکه پسرم شک نکند شخصی را برای این کار مامور کردم . آن شخص چند روز بعد با خوشحالی آمد پیشم :« حاج غلامحسن ، الحق که نون حلال دادی به این بچه » . پرسیدم : چطور مگه ؟ تو این مسیری که به دبیرستان میره یک مدرسه دخترونه هست . پسرتون آنقدر معطل می کنه که زنگ آن مدرسه بخوره و دخترها سر راهش نباشند بعد به دبیرستان میره ! از مرزبانان ناجا سی ام مهرماه ۸۶ در مرز میرجاوه بر اثر درگیری با قاچاقچیان به درجه رفیع شهادت نائل گردید . 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
چهل روز بعد از شهادت علی ، دخترم مائده به دنیا آمد . در تمام این پنج سال سعی کردم یک جوری جای خالی پدر را برایش پر کنم اما گاهی اوقات این کار خیلی سخت می شد. مدتی پیش که او را به خانه کودک برده بودم بیشتر بچه ها با پدرشان آمده بودند و این خیلی دخترم را اذیت کرد . صبح روز بعد که از خواب بیدار شد با گریه بهانه بابایش را گرفت . فهمیدم که خوابش را دیده . خواستم آرام اش کنم اما بی فایده بود . در حالی که هق هق می کرد گفت : « من اون رو دوست داشتم . چرا رفته؟ چرا من ندیدمش؟ چرا اون منو دوست نداشته؟!» . و من در جواب کودکم واقعا کم آوردم ...
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 رئیس دایره جنایی شیراز همسرم خوش اخلاق و قدردان بود. مراعات حال من را توی زندگی می‌کرد. با این‌که خودش پلیس بود و دغدغه‌هایش زیاد اما هیچ ‌وقت نخواست جلوی پیشرفت‌های من را بگیرد . من آن موقع پژوهشگر بودم . کارهایم زیاد بود و فشار کار و خانه اذیتم می‌کرد . هربار که خسته می‌شدم و برایش زنگ می‌زدم و اظهار ناراحتی می‌کردم ، سریع خودش را می‌رساند ، با شاخه‌ای گل به خانه می‌آمد و آنقدر کمکم می‌کرد که قلبم پر از شادی می‌شد. شادی روح و 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🌴🕊🌹🕊🌴🌹 یه هزارتایی داشت و هرشب ذکر می گفت، به دلیل زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به معروف شده بود و نام شده بود . بعضی دوستان به ایشون میگفتن زهرا که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا به مادرمون خانم (سلام الله علیها) بود... نوای ملکوتی در تلاوت کریم داشت و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار میداد. آقا از بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش میکرد. بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض میرسوند. می گفت با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد. می گفت بابا اول وقت رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و میگفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا مخفیانه به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم. همیشه دست بوس و بود و به خانواده می گفت : چطوری ! چطوری ! ناراحت می شد و میگفت من می خوام ببینم . می گفت نه مامان حالا زوده. 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 خیلی می کرد ، هر کجا که می رفتیم هر کسی که می دید می گفت اینو خوردی تو ! خیلی می کرد . اما الان حس می کنم کسی نمیکنه. حتی به خاطر ریشش ، زمانی که می کرد اذیت می شدم ، صورتم می شد، اما الان دوست دارم که دوباره صورتم بشه و دوباره اذیت بشم . فقط یک بار دیگه بیاد و منو . رئیس پلیس مبارزه با موادمخدر فسا یکم خرداد 96 در دگیری با قاچاقچیان موادمخدر به رسید.   🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 که بوی می داد روایت یکی از کاربران فضای مجازی در خصوص نحوه ، : چه سرباز با غیرتی بود ، مردانه شد ، سه خشاب خالی کرد توی بدن و ماشین های سارقان و بدون اینکه هراسی داشته باشه از تیر و تفنگ ، رو در روی سارقین با شرافت شد . یازدهم آبان 1397 در درگیری با سارقان مسلح در اهواز به درجه رفیع نائل گردید .   🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🔞 قاتل بی وجدان، شهید محمد قنبری را که پدر ۴ تا بچه قد و نیم قد بود و برای امنیت مردم سر پستش بود رو اینجوری زیر گرفت و به شهادت رساند و از اونطرف رسانه های معاند برای قاتل شهید اشک تمساح و مجلس سوگواری گرفتند...روحت شاد شهادتت مبارک 💔 #نوپو #شهید#ایثار #ارتش#شهید#کشور_ایران