- مُهجِه -
📚کتاب: #سه_دقیقه_در_قیامت #پارت_پنجم موضوع: مجروح عملیات ✴️عمليات به خوبي انجام شد و با شهادت چند
📚کتاب: #سه_دقیقه_در_قیامت
#پارت_ششم
ادامه موضوع: مجروح عملیات
✴️در مقابل آينه كه قرار گرفتم، ديدم چشم من از مكان خودش خارج شده! حالت عجيبي بود. از طرفي درد شديدي داشتم.
❇️همان روز به بيمارستان مراجعه كردم و التماس ميكردم كه مرا عمل كنيد. ديگر قابل تحمل نيست. كميسيون پزشكي تشكيل شد. عكس ها و آزمايش هاي متعدد از من گرفتند.
✴️در نهايت تيم پزشكي كه متشكل از يك جراح مغز و يك جراح چشم و چند متخصص بود، اعلام كردند: يك غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم تو ايجاد شده، فشار اين غده باعث جلو آمدن چشم گرديده. به علت چسبيدگي اين غده به مغز، كار جداسازي آن بسيار سخت است. و اگر عمل صورت بگيرد، يا چشمان بيمار از بين مي رود و يا مغز او آسيب خواهد ديد. كميسيون پزشكي، خطر عمل جراحي را باالي 60 درصد ميدانست و موافق عمل نبود.
❇️ اما با اصرار من و با حضور يك جراح از تهران، كميسيون بار ديگر تشكيل و تصميم بر اين شد كه قسمتي از ابروي من را شكافته و با برداشتن استخوان بالاي چشم، به سراغ غده در پشت چشم بروند
✴️عمل جراحي من در اوايل ارديبهشت ماه 1394در يكي از بيمارستان هاي اصفهان انجام شد. عملي كه شش ساعت به طول انجاميد. تيم پزشكي قبل از عمل، بار ديگر به من و همراهان اعلام كرد: به علت نزديكي محل عمل به مغز و چشم، احتمال نابينايي و يا احتمال آسيب به مغز و مرگ وجود دارد.
❇️براي همين احتمال موفقيت عمل، كم است و فقط با اصرار بيمار، عمل انجام مي شود.با همه دوستان و آشنايان خداحافظي كردم. با همسرم كه باردار بود و در اين سال ها سختي هاي بسيار كشيده بود وداع كردم
✴️از همه حلاليت طلبيدم و با توكل به خدا راهي بيمارستان شدم.
❇️وارد اتاق عمل شدم. حس خاصي داشتم. احساس ميكردم كه از اين اتاق عمل ديگر بر نميگردم. تيم پزشكي با دقت بسياري كارش را شروع كرد. من در همان اول كار بيهوش شدم.