هدایت شده از مدرسه مجازی المرسلات
📌 ادامه از👆
🔺 بعلاوه قطع تعلق اختصاصي اشياء به انسان امري ناممکن است. فرضاً در مورد مال و ثروت اجرا شود، در مورد زن و فرزند و خانواده چه ميتوان کرد؟ آيا ميتوان در آن زمينه اشتراکيت را مطرح کرد و به کمونيسم جنسي قائل شد؟ اگر ممکن است، چرا کشورهايي که سالهاست مالکيت شخصي را در مورد ثروت الغاء کردهاند، به نظام اختصاصي خانواده چسبيدهاند؟ فرضاً نظام اختصاصي فطري خانوادگي نيز اشتراکي شود، پُستها، مقامها، شهرتها، افتخارها را چه ميتوان کرد؟ آيا ميتوان اينها را نيز به طور يکسان تقسيم کرد؟ استعدادهاي جسماني و بدني خاص افراد وهمچنين استعدادهاي رواني و هوشي آنان را چه ميتوان کرد؟ اين تعلقات، جزء لاينفک وجود هر فرد است و جداشدني و برابرکردني نيست.
🌐 ج. نظريه رئاليستي
🔺اين نظريه معتقد است که آنچه انسان را از نظر فردي و اجتماعي تقسيم و تجزيه ميکند و عامل اصلي تفرقه و تکثير انسان است، تعلق انسان به اشياء است نه تعلق اشياء به انسان. اسارت انسان ناشي از «مملوکيت» اوست و نه «مالکيتش»؛ از اين رو براي عامل تعليم و تربيت، انقلاب انديشه، ايمان، ايدئولوژي و آزادي معنوي نقش اول را قائل است ولي معتقد است که انسان همچنان که ماده محض نيست، روح محض هم نيست، معاش و معادْ توأم با يکديگرند، جسم و روان در يکديگر تأثير متقابل دارند، در همان حال که بايد با عوامل روحي و رواني تفرقه در پرتو توحيد در عبادت و حقپرستي مبارزه کرد، [بايد] با عوامل تبعيض، بيعدالتيها، محروميتها، ظلمها، اختناقها، طاغوتها، غير خدا را «رب گرفتن» ها به شدت جنگيد.
اسلام چنين منطقي دارد. اسلام که ظهور کرد، در آنِ واحد به دو دگرگوني و انقلاب و دو حرکت دست زد. اسلام نگفت تبعيضها، بيعدالتيها يا مالکيتها را از بين ببريد خود به خود همه چيز درست ميشود، و نگفت درون را اصلاح کنيد و به برون کار نداشته باشيد، اخلاق را بسازيد اجتماع خود به خود ساخته ميشود؛ اسلام در آنِ واحد که نداي توحيد رواني و دروني در پرتو ايمان به خداوند متعال و يگانهپرستي ذات يگانه او را داد، فرياد توحيد اجتماعي در پرتو جهاد و مبارزه با ناهمواريهاي اجتماعي را بلند کرد.
🔺 اين بود که اسلام در دستي منطق و دعوت و برنامه تعليم و تربيت در راه يگانگي فردي و اجتماعي انسانها در جهت خداپرستي داشت و در دستي ديگر تيغ براي قطع روابط نامتعادل انساني و درهم ريختن طبقات اجتماعي و درهم شکستن طاغوتها.
💠 انسانِ مدلِ نظريه ماترياليستي چون از درون به آزادي نرسيده و تنها تعلقات بيرونياش بريده شده، مرغ بيبال و پري است که قيد و بند از او برداشته شده ولي در اثر بيبال و پر بودن قادر به پرواز نيست. و اما انسانِ مدلِ نظريه ايدهآليستي از درون آزاد است و از بيرون بسته؛ مرغِ با بال و پري است که پا يش به جسم سنگيني بسته شده است. ولي انسان مدل نظريه رئاليستي مرغ با بال و پري است که هم وسيله پرواز دارد و هم قيد و بندهاي سنگين از پاهايش برگرفته شده است.
📚 جهان بینی توحیدی ص 44-58 (با تلخیص)
#فلسفه_غرب
#اندیشه_مطهر
#انسان_شناسی
2⃣
@almorsalat