eitaa logo
اشعار محسن درویش هرندی
246 دنبال‌کننده
79 عکس
0 ویدیو
0 فایل
اشعار محسن درویش هرندی
مشاهده در ایتا
دانلود
منم شمعی که از جان دادن پروانه می لرزد به روی گونه هایم اشک، دانه دانه می لرزد دل دریا نه تنها از غم مهتاب آشوب است که حتی در صدف هم گوهریکدانه می لرزد از آن روزی که سوی خانه ام دشمن هجوم آورد تن طفلان من از دیدن بیگانه می لرزد پریشان است موی کودکانت فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دست شانه می لرزد چه آمد بر سراین خانه بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تمام خانه می‌لرزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
از غفلت خویش شهر بیدار نشد با غربت این خانه کسی یار نشد در سوخت همه شعله ی آن را دیدند دل سوخت ولی کسی خبردار نشد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
تا پشت در آفتاب از پا افتاد شوری به دل حضرت دریا افتاد در خاک ولی تکان نخورد آب از آب وقتی که ستون آسمانها افتاد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
باسوگواری از غم مادر نوشتم این سوز را با چشم های تر نوشتم از داغ افتاده به جان باغ گفتم از غنچه ی نشکفته ی پرپر نوشتم در مسجد از دنیا شکایت داشت زهرا این شکوه را برسینه ی منبر نوشتم تا شعله بر مصراع بیت الله افتاد از شعله های زیر خاکستر نوشتم از آتش این در خیام کربلا سوخت تاریخ را چون روضه ای ازسر نوشتم فریاد هل من ناصری در دشت پیچید این بار هم از روضه ی مادر نوشتم https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
تا فاصله ای بين دو دریا افتاد آتش به دل سوره ی طاها افتاد می خواست به توحید گزندی نرسد کوثر که در این واقعه از پا افتاد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
بعدازرسول آنچه که باور نبود شد آتش گرفت هستی او سوخت دود شد پهنای آسمان به خودش رنگ غم گرفت وقتی که یاس خانه ی حیدر کبود شد دست پلید شب زد وآیینه راشکست نسبت به جایگاه علی تا حسود شد درپیش چشم کودک خود بضعه النبی افتاد  بر زمین  و قیامش  قعود  شد زهرا میان کوچه علی را رها نکرد قنفذ رسید و آنچه که باور نبود شد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
منم شمعی که از جان دادن پروانه می لرزد به روی گونه هایم اشک، دانه دانه می لرزد دل دریا نه تنها از غم مهتاب آشوب است که حتی در صدف هم گوهریکدانه می لرزد از آن روزی که سوی خانه ام دشمن هجوم آورد تن طفلان من از دیدن بیگانه می لرزد پریشان است موی کودکانت فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دست شانه می لرزد چه آمد بر سراین خانه بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تمام خانه می‌لرزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
چه آمد بر سر این بیت بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تمام خانه می‌لرزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
منم شمعی که از جان دادن پروانه می لرزد به روی گونه هایم اشک، دانه دانه می لرزد دل دریا نه تنها از غم مهتاب آشوب است که حتی در صدف هم گوهریکدانه می لرزد از آن روزی که سوی خانه ام دشمن هجوم آورد تن طفلان من از دیدن بیگانه می لرزد پریشان است موی کودکانت فاطمه برگرد ببین با آه طفلان تو دست شانه می لرزد چه آمد بر سراین خانه بعد از رفتنت بانو صدای در که می آید تمام خانه می‌لرزد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi
بعداز رسول آنچه که باور نبود شد آتش گرفت هستی او سوخت دود شد پهنای آسمان به خودش رنگ غم گرفت وقتی که یاس خانه ی حیدر کبود شد دست پلید شب زد وآیینه راشکست نسبت به جایگاه علی تا حسود شد درپیش چشم کودک خود بضعه النبی افتاد  بر زمین  و قیامش  قعود  شد زهرا میان کوچه علی را رها نکرد قنفذ رسید و آنچه که باور نبود شد https://eitaa.com/mohsen_darvish_harandi