با تماشای آب میگرید
یادِ طفلِ رباب، میگرید
روزها گریه میکند، شبها،
دیده اش جای خواب، میگرید
هرکه پرسید، هرچه از این مرد،
در ازای جواب، میگرید
با دلی غم گرفته و قلبی،
از مصیبت کباب، میگرید
ظهرِ روزِ دهم، چه دیده مگر
که چنین بیحساب، میگرید؟
وارثِ کربلا، چرا اینقدر،
شده خانه خراب، میگرید؟
سرِ بازار، روی دستِ اسیر،
تا ببیند طناب، میگرید
یادِ آن صورتی که در صحرا،
شده با خون، خضاب، میگرید
"دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِ زِياد"
یادِ بزمِ شراب، می گرید
#امام_سجاد_ع_مصائب
#عادل_حسین_قربان
مثل من هیچکس در این عالم؛
وسط شعلهها امام نشد
در شروع امامتش چون من؛
اینقَدَر دورش ازدحام نشد
لشکری از مغیره میآمد،
خیمه غارت شد و در آتش سوخت
غیر زهرا به هیچ معصومی
اینقَدَر گرم احترام نشد
به لب تشنۀ علیاصغر،
به لب تیز ذوالفقار قسم
تا به امروز هیچ شمشیری؛
اینقَدَر تشنه در نیام نشد
تلّ و گودال و نعل و علقمه ...آه!
ذوالجناح و لب و گلو... انگار
مثل زینب کسی دلش اینقدر؛
خون ز تکرار حرف لام نشد
آه! زینب کجا و بزم یزید،
او کجا و جواب ابن زیاد
باز هم صد هزار مرتبه شکر
اینکه با شمر همکلام نشد
این چهل سال گریهام شاید
از همان روز اربعین باشد
هر قدر عمّه سعی کرد صبور
به حسینش کند سلام نشد
دیدم از زیر چادرش زینب
گفت طوری که نشنود عباس
رنجها دیدهام حسین! اما؛
هیچجایی شبیه شام نشد
چه مسلمانی عجیبی بود
که در آن بر عیال پیغمبر
نان و خرما حلال بود، اما
سنگ انداختن حرام نشد
🔸شاعر:
#قاسم_صرافان
تا که چشمش به آب می افتد
یادِ طفل رباب می افتد
کوهِ آتشفشان اندوه است
از نگاهش مُذاب می افتد
پلک هایش که بسته می گردند
پرده های حجاب می افتد
نیمه شب خوابِ "شام" می بیند
نیمه شب ها ز خواب می افتد
نمکی چشم شور شامی ها
روی قلبی کباب می افتد
روی گلبرگ یاس های حرم
اثرات طناب می افتد
یاد آن خیزران و تشت طلا
یاد بزم شراب می افتد
شام را قتلگاه می بیند
نیزه ها را،"نگاه" می بیند
مثل کرببلا در اینجا هم
روبه رویش سپاه می بیند
تا تماشا شوند بین گذر
همه جا سدِّ راه می بیند
کوچه کوچه به گریه می افتد
کوچه کوچه گناه می بیند
معجری پاره پاره افتاده
یا که او اشتباه می بیند؟
تنِ دخترسه ساله ای را،آه..
از کبودی سیاه می بیند
بین آن ازدحام جان فرسا
عمه را گاه گاه..،می بیند
عمه را بین آن همه نامرد...
عمه را بی پناه می بیند
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_سجاد_ع_مصائب
هر لحظه با هر گونه مضمون گریه کردم
هر روز و شب، یاد پدر، خون گریه کردم
دستی به سوی آب، بی گریه نبردم
مُردم به واللهِ که قدری آب خوردم
قلب مرا هر ناله ی مجروح سوزاند
یک عمر، حتی دیدنِ مذبوح سوزاند
جامه به تن کردند، حالم ریخت برهم
مرده کفن کردند، حالم ریخت برهم
@hosenih
با هر بهانه مجلس روضه گرفتم
خانه به خانه مجلس روضه گرفتم
اشک ربابه در وجودم آتش افروخت
هر بار دیدم شیرخواره، سینه ام سوخت
این داغ، هر ساعت چه کرده با دل ما
بر حرمله لعنت، چه کرده با دل ما
آثار ضرب تازیانه بر تنم ماند
رد غل و زنجیرها بر گردنم ماند
دستان عمه زینبم را تا که بستند
نامردهاخیلی غرورم را شکستند
مانده به گوشم نعره ی دشنام، دشنام
گفتم به شاگردان خود، الشام الشام
یادم نرفته عمه ام را، سنگ می خورد
از پیرزن های یهودی چنگ می خورد
از پشت بام آتش زدند و معجرش سوخت
مانند من سرتاسر بال و پرش سوخت
@hosenih
بغضی است هر لحظه به لب آورده جانم
من کشته ی بزم شراب و خیزرانم
شد حسرت اهل حرم، کنج خرابه
شد قتلگاه خواهرم، کنج خرابه
این زخم ها، آثار جنجال است با ماست
یاد چهل منزل، چهل سال است با ماست
سوزاند داغش تا دم آخر دلم را
ناله کشیدم از درونم واحسینا
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از روضه خانگی
روضه خانگی - امام سجاد(ع) - 1208.mp3
8.29M
🎙من آن گلم كه خفته به خون باغبان من...
🔻روضه #امام_سجاد(ع)
⏱#بیش_از_ده_دقیقه | 12:06
👤 استاد #میرزامحمدی
💡 کانال روضههای کوتاهِ کاملِ خانگی
@RozeKhanegee
محتوای تبلیغی نورالزهرا
متن و توضیح خطبه سید الشهداء علیه السلام برای نخبگان در منا + متن و توضیح خطبه حضرت ابا الفضل العباس
کانالی در سروش که صوت شرح این خطبه ها هست و ... :
https://splus.ir/khotab_alisorosh
هدایت شده از حدیث نگار
#حدیث_اشک
#سیره_اهلبیت_سلام_الله_علیهم
🔴 سر مبارک حضرت #امام_سجاد صلوات الله علیه در عزای پدرشان #سیدالشهدا صلوات الله علیه شکست ..
▪️قَاٰمَ عَلَیٰ طُولِهِ وَ نَطَحَ الْجِدَارُ بِوَجْهِهِ، فَکَسَرَ انْفَهُ وَ شَجَّ رَأسَهُ وَ سَاٰلَ دَمُهُ عَلَیٰ صَدْرَهُ وَ خَرَّ مَغْشِّیَاً عَلَیْهِ مِنْ شِدَّةِ الْحُزْنِ وَ الْبُکَاءَ.
🔸( در حین اینکه راوی در منزل امام زین العابدین صلوات الله علیه مشغول روضه خوانی بود ) حضرت تمام قد ایستادند و صورت مبارک خود را به دیوار منزل کوبیدند، به نحوی که بینی و سر حضرت شکاف برداشت و خون بر صورت و محاسن ایشان جاری گشت و از شدت حزن و گریه از هوش رفتند...
📚 دار السلام، جلد ۲، صفحه ۱۴٨، مؤسسة التاريخ العربي
📚 الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء سلام الله علیها، جلد ۲۲، صفحه ۴۸۱
📚 @HadithNegar
از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده كه در باره اين شرط فرمود: «لا يَقُومُ بِدِينِ اللّهِ إلّا مَن حاطَهُ مِن جَمِيعِ جَوانِبِهِ.
تنها آن كس [ مى تواند ] دين خدا را نگه دارد كه از همه سو به آن، احاطه داشته باشد».
منبع: شرح زیارت جامعه کبیره یا تفسیر قران ناطق، آیت الله ری شهری،ص۳۵۳؛ به نقل از كنز العمّال، ح ۵۶۱۲
هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
🗓 دوشنبه ٣١ مرداد ماه ١۴٠١
#پرسش_و_پاسخ از آیتالله بهجت قدسسره
❓ سؤال: برای رفع تحیر و تشخیص تکلیف در امور مهمه باید چه کار کنیم؟
✅ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
✨صلوات زیاد بفرستید و در طرق مختلفه که تحیر دارید استخاره کنید.
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت عالم جلیل، آیتالله ملا محمدتقی اَسترآبادی؛ ١٢٧٢ق.
🔹 درگذشت آیتالله شیخ مرتضی بجنوردی؛ ١٣۵٠ق.
🔹 روز صنعت دفاعی
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
هدایت شده از حدیث نگار
#مقتل_مستند
#تاریخ_مستند
🔴جان سپردن دو طفل از اهل حرم از شدت عطش و ترس و جراحات بدن مطهر #حضرت_زینب سلام الله علیها از شدت ضربات ...
▪️لقد أوصى الإمام الحسين أخته السيدة زينب بالمحافظة على العيال والأطفال بعد استشهاده عليهالسلام ويعلم الله كم كان تنفيذ هذه الوصية أمراً صعباً وخاصةً بعد الهجوم الوحشي على مخيمات الإمام الحسين عليهالسلام وعبد إحراق الخيام وتبعثر النساء والأطفال في الصحراء ففي ساعة الهجوم على الخيام كانت النساء تلجأ إلى السيدة زينب وتخفي أنفسهن خلفها وكان الأطفال أيضاً يفزعون إليها ويتسترون وراءها خوفاً من الضرب بالسياط والعصي فكانت السيدة زينب عليهاالسلام تحافظ عليهم كما يحافظ الطير على فراخه حين هجوم الصقور على عشه فتجعل جسمها مانعاً من ضرب النساء والأطفال وقد إسود ظهرها في مدة زمنية قصيرة بسبب الضرب المتوالي على جسمها وبعد الهجوم والإحراق بدأت السيدة زينب تتفقد النساء والأطفال وتنادي كل واحدة منهن باسمها وتعدهم واحدةً واحدة وتبحث عمن لا تجده مع النساء والأطفال ونقرأ في بعض الكتب أن السيدة زينب عليهاالسلام لما بدأت بجمع العيال والأطفال لم تجد طفلين منهم فذهبت تبحث عنهما هنا وهناك وأخيراً وجدتهما معتنقين نائمين فلما حركتهما فإذا هما قد ماتا من الخوف والعطش.
🔸امام حسین سلام الله علیه به خواهر خود حضرت زینب صلوات الله علیها سفارش کرده بود که پس از شهادتش از زنان و کودکان حفاظت کند و خدا می داند که اجرای این وصیت خصوصا پس از آن هجوم وحشیانه به خیام حسینی و آتش زدن خیمه ها که به پراکنده شدن زنان و کودکان در بیابان منجر گردید تا چه اندازه سخت و دشوار بوده است در هنگام هجوم همه زنها به حضرت زینب صلوات الله علیها پناه برده و خود را پشت سر آن حضرت مخفی می کردند کودکان نیز از ترس ضرب چوب و تازیانه به او پناه آورده و پشت سر آن حضرت مخفی می شدند و این زینب کبری صلوات الله علیها بود که چون پرنده ای که در هنگام هجوم باز شکاری به لانه اش از جوجه های خود دفاع می کند محافظت از آنها را بر عهده داشت آن حضرت جسم خود را در برابر ضربه های وحشیانه دشمن سپر بلای زنان و کودکان می کرد و اندک زمانی نگذشت که پشت آن حضرت از شدت ضرباتی که بر آن وارد شده بود سیاه و کبود گردید پس از هجوم و آتش سوزی حضرت زینب صلوات الله علیها به دنبال زنان و کودکان می گشت و هر کدام از آنها را به نام صدا می زد از آنها که پیدا می شدند آمار می گرفت و باز به دنبال آنهایی که در میان زنان و کودکان نمی یافتشان می گشت در بعضی از کتاب ها می خوانیم حضرت زینب صلوات الله علیها چون شروع به جمع کردن زنان و بچه ها نمود دو کودک را در میان آنان نیافت لذا به دنبال آنها رفت و شروع به جستجو در بیابان نمود و آنها را در حالی یافت که دست در گردن هم نهاده و به خواب رفته بودند اما وقتی آنان را حرکت داد تا بیدار شوند دید که هر دو از شدت #ترس و #تشنگی جان باخته اند.
#مقتل #روضه
📚بحر المصائب
📚زينب الكبرى عليها السلام من المهد الى اللحد
📚معالي السبطين/ج۲/الفصل۱۲/المجلس الرابع.
📚الإيقاد/الطبعة الحديثة/ص۱۳۹
📚 @HadithNegar
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_سوم #زیارت_اربعین
من به جز این روضه ها جایی ندارم خانه؛ نه!
کفتر جلد تو جز اینجا ندارد لانه؛ نه!
دیدن معشوق، طبعاً باعث دیوانگیست
می شود آیا تو را دید و نشد دیوانه؟ نه!
از همان بدو تولد عاشقت گشتم حسین
داستان عشق من با تو نبود افسانه؛ نه!
@hosenih
در طریق نوکری جُون است پرچمدار من
نوکری را میدهم بر منصب شاهانه؟ نه!
من گدایی میکنم از تو فقط یک چیز را...
از تو میخواهم نگاهت را و آب و دانه نه!
فیض اشک من فقط با چای بعدش کامل است
هست جز فنجان چای روضه ات پیمانه؟ نه!
@hosenih
اربعینم لنگ امضای رقیه مانده است
کار من حل می شود بی اذن آن دُردانه؟ نه!
**
با گلایه گفت: پیش من بیا بابای من
به کلیسا سرزدی اما به این ویرانه نه!
تو همیشه موی من را شانه می کردی پدر
خوب میدانم که این دفعه نداری شانه؛ نه!
شاعر: #علی_میرحیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از حسینیه مقتل
✅ #حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ》🔶🔸
🔻اسرای کربلا را بعد مجلس یزید، در #خرابه ای نزدیک کاخ #یزید ، سکنی دادند.
حضرت رقیه(س) همواره می پرسید :
▪️《عَمَّتِی! اَینَ اَبِی؟》
🔹عمه جان! پدرم کجاست؟
همراهان در جواب، به او می گفتند :
▪️《اِنَّ اَبَاکَ فِی سَفَرِِ!》
🔸پدرت به سفر رفته است.
چون هراس از این داشتند، که رقیه(س) از شهادت پدر مطلع شود.
تا اینکه در یکی از شبها، با خیال پدر، سر روی خاک غمناک خرابه نهاد، و خوابش برد.
و در عالم خواب پدر را دید و سپس با وحشت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن شدید!
در حالی که با ناله می گفت :
▪️《اِئتُونِي بِأَبِي وَ نُورِ عَینِي!》
🔹پدرم و نور چشمم را نزد من بیاوردید.(۱)
و شروع کرد به فریاد زدن که؛
▪️《وَاأَبَتَاهُ! وَاقُرَّةَ عَينَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》
🔸ای پدر! ای نور دیده ام! ای حسینم!
و چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان هم پريشان شدند.
▪️《وَکُلَّمَا أَرَادَ أَهلُ البَیتِ إِسکَاتَهَا، اَزدَادَت حُزنَاً وَ بُکَاءً وَ لِبُکَائِهَا اَخَذَ أهلُ البَیتِ فِی البُکَاءِ الشَّدِیدِ》
🔹و هرگاه اهل بیت خواستند او را آرام كنند ممكن نشد و آن مظلومه، آرام نگرفت و گریه او زیادتر شد و به گریه رقیه(ع) اهل بیت نیز به گریه شدید افتادند.
در حالی که ؛
▪️《فَضَجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قَامَ الصِّياحُ》
🔸گریه کننان ضجّه می زدند و حزن و اندوه را از نو گرفتند و خاک بر سر و موهایشان می ریختند و به صورت های خود لطمه می زدند و گریبان چاک می کردند و صدای ناله و شیون بالا رفت.
▪️《فَسَمَعَ یَزِیدُ أَصوَاتَ بُکَائِهِم》
🔹یزید از گریه رقیه(س) و اسرای خرابه با خبر شد.
▪️《فَقَالَ : مَا الخَبَرُ؟》
🔸گفت : چه خبر شده است؟(۲)
▪️《فَفَحَصَوُا عَنِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَهِ!》
🔹پس تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند(۳)
که؛
▪️《إِنَّ بِنتَ الحُسَینِ الصَغِیرَةَ المَوجُودَة مَعَ السَبَایَا فِی الخَرِبَةِ رَأت أَبَاهَا فِی نَومِهَا فَاستَیقَظَت وَ هِیَ تَطلُبُهُ وَ تَبکِی وَ تَصِیحُ!》
🔸این صدای دختر کوچک حسین(ع) است که به همراه اسراء در خرابه است.
و خواب پدرش را دیده و اکنون بیدار شده و گریه کنان بهانه ی پدر را می گیرد.
وقتی یزید این حرف را شنید، دستور داد :
▪️《اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى!》
🔹سر پدرش را براى او ببرید، تا با آن آرام بگیرد!(۴)
✳️در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت :
▪️《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》
😭سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.(۵)
پس؛
▪️《فَجَاؤُا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ مُغَطَّی بِمَندِیلِِ دَیبَقِیِِ فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کَشَفَ الغِطَاءُ عَنهُ》
🔹سر مطهر را به خرابه آوردند، در حالی كه آن را روی طبقی گذاشته و سر پوشی هم به روى آن کشیده بودند و با این وضع، آن را در مقابل دیدگان رقیه(س) گذاشتند.(۶)
در این هنگام رقیه(س) پرسید :
▪️《مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!》
🔸این چیست؟ من طعام نخواستم، من پدرم را می خواهم.
به او گفتند :
▪️《هُنَا أَبُوکَ!》
🔹پدرت در این طبَق هست!
▪️《فَرَفَعَت المِندِیلَ فَرَاَت رَأسَاً فَفَزَعَت فَقَالَت :
😭هَذَا رَأسُ مَن؟!》
🔸پس در این هنگام رقیه(س) سرپوش از روی طبَق کشید و فریاد کنان گفت :
این سر کیست؟
آنان گفتند :
▪️《هَذَا رَأسُ أَبیِکَ!
فَرَفَعَت الرَّأسَ وَ ضَمَّتهُ إِِلَى صَدرِهَا》
🔹این سر پدرت است.
پس رقیه(س) سر را بلند کرد و به سینه چسباند.
▪️《فَتَقَبَّلُهُ و تَبْكِي وَ تَضرِبُ عَلَي رَأسِها وَ وَجْهِهَا حَتَّي امْتَلأَ فَمُهَا بِالدَّمِ》
😭پس مکرر صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود می زد، تا اينكه دهانش پر از خون شد.(۷)
✳️طریحی نقل می کند که رقیه(ع) در این هنگام گریه کنان خطاب به سر پدر می گفت :
▪️《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟
يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً!
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》
🔸پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟
پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟
پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم.
پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۸)
ادامه مطلب👇🏻