هدایت شده از گفتار پسندیده
دلم تنگ حسین است.mp3
1.88M
#بشنوید
شب جمعهست دلم تنگ حسین است، حسین...🥀🥀🥀
📣 رسانه دینی باشیم
🌐 صفحات مجازی
هدایت شده از حدیث اشک
ما ملت امام حسینیم
بی قیمتیم و قیمت ما می شود حسین
در اوج فقر، ثروت ما می شود حسین
زهرا میان عرش دعاگوی جمع ماست
وقتی که ذکر هیئت ما می شود حسین
این روزها مساجد ماهم حسینیه است
در این دهه عبادت ما می شود حسین
این چند قطره اشک به پای غمش کم است
بعد از وفات، حسرت ما می شود حسین
همراه کم حجاب نشسته محجبه
بنیان گذار وحدت ما می شود حسین
ما ملت امام حسینیم و تا ابد
پشت و پناه ملت ما می شود حسین
آن لحظه ای که خلق سرافکنده می شوند
در روز حشر عزت ما می شود حسین
یارب تو شاهدی که در ایام اربعین
یکجا تمام حاجت ما می شود حسین
زهرا اگر مؤید دل های ما شود
سرمایه محبت ما می شود حسین
وقتی که بالحسین شروع دعای ماست
مشغول استجابت ما می شود حسین
علی ذوالقدر
#شعر_مدح_اباعبدالله_الحسین #شعر_مدح_امام_حسین #شعر_مدح_سید_الشهداء #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_سیدالشهداء
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از علی سروش
قسمت دوم وظیفه ۷۷ زیارت سید الشهداء ع ، روضه امام سجاد علیه السلام ۱۴۰۳.۵.۱۲.mp3
12.38M
قسمت دوم وظیفه ۷۷ زیارت سید الشهداء علیه السلام
مسجد فاطمه الزهرا سلام الله علیها بنیاد
روضه امام سجاد علیه السلام
تاریخ ۱۴۰۳.۵.۱۲
بگذارید برای پدرم گریه کنم
اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم
کانال علی سروش:
@ASorosh1421
هدایت شده از نوکر(:
السلام علیک یااباعبدالله الحسین علیه السلام
مجلس عزای سیدالشهدا علیه السلام
🥀به کلام : حجت الاسلام مهدوی نیا
🥀با نوای : حجت الاسلام تقوی
⏱شنبه و یکشنبه ۲۸ و ۲۹ ماه محرم ، ساعت ۲۰:۳۰
📍زنبیل آباد ۲۰متری فجر پلاک ۱۰۶ واحد ۲ ( قجری )
برادران و خواهران
هدایت شده از هیئت الزینب (سلاماللهعلیها)
3-8.mp3
26.56M
﷽
🏴 روضه #شب_جمعه
مناجات با حضرت سیدالشهداء
"آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم"
◽️دهه سوم محرم الحرام ۱۴۰۱
🎤 حجت الاسلام #استاد_میرزامحمدی
🚩 هیئت الزینب (س) قم
https://eitaa.com/joinchat/1425277113C0745950263
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#اسارت
🩸اهل «حلب» چه بلایی را بر سر أسرای آل الله، آوردند ... | با ریختن یک قطره از خون سر مطهر سیدالشهداء علیهالسلام، آب چشمهای گوارا، تلخ و مکدّر میشود...
در نقلی آمده است:
🥀 چون کاروان أسرای آل الله، با سختی و مشقت به شهر «حلب» نزدیک شدند، در نزدیکی آن شهر، چشمهای بود که آب شیرین و گوارایی داشت به نام «یوثمة»؛
🥀 لشکریان نانجیب خودشان به سراغ خوردن آب از آن چشمه گوارا رفتند و اسیران را بر فراز شتران متوقف کردند و سرهای مطهر را بر فراز نیزه ها نهادند؛
📋 فَجَعَلَ اَولادَ السَفاحِ یَتَفاخَرُ بَعضُهُم عَلیٰ بَعضٍ
▪️آن حرامزادگان سُفله، که هر یک نیزهای را به دست داشت، بر یکدیگر فخر میکردند.
🥀 اهل حلب شهر را آزین بسته و به استقبال آن حرامیان آمدند؛ حاکم حلب با نهایت عیش و طرب، با طبل و نای و عود به همراه جماعتی از یهود به استقبال آنان آمد.
🥀 آن جماعت نانجیبی که به استقبال آمدند، ابداً شرم و حیا نمیکردند و بیشرمی و بیحیایی را به جایی رسانیدند که راوی گوید: چون به نزدیکی اهل بیت اطهار و اسرای دل فَکار رسیدند،
📋 شَرَعوا یَرمونَهُم بِالحِجارَةِ والمَدَر
▪️شروع کردند به سنگ و کلوخ انداختن بر آن أسرای بی پناه.
🔖 تا جایی که راوی گوید:
📋 واللهِ فَلَم یَبقَ اَحَدٌ مِنَ الْاُساریٰ وَ الرُووسِ اِلّا اَصابَهُ حَجَرٌ و مَدَرٌ
▪️به خدا قسم یک نفر از اسیران و سرهای مطهر، باقی نماند مگر اینکه سنگ و کلوخی به او اصابت کرد.
📋 و اَصابَ حَجَرٌ مِن تِلکَ الْاَحجارِ عَلیٰ رَاسِ الْحسینِ علیهالسلامُ فَشَرَعَ یَجری مِنهُ دَمٌ عَبیطٌ و سَقَطَتْ قَطرَةٌ مِن ذٰلکَ الدَّمِ عَلیٰ عَینِ الثَریمَةِ
▪️ و یکی از آن سنگها به سر مطهر امام حسین علیهالسلام اصابت کرد و از آن سر مطهر ، خون تازهای جاری شد و قطرهای از آن خون بر چشمه «ثریمه» افتاد.
🔖 در اینجا بود که راوی گوید:
📋 و صارَ مائُها مُنکَدِراً فوراً فَلَم یَرَ اَحَدٌ بَعدَ ذٰلکَ صَفاءَ مائِها و ذَهَبَ عَذبُهُ و اِنقَلَبَ لَونُهُ
▪️آب چشمه بلافاصله مکدر شد و پس از آن هیچ کس، پاکیِ آب آن چشمه را ندید و شیرینی آن از بین رفت و رنگ آن تغییر کرد.
📋 فَلَمَّا رَأَتْ زینبُ ذٰلکَ بَکَتْ بُکاءً شَدیداً و قالَتْ: وا اَخاه!
▪️همینکه حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها این صحنه را دیدند، گریه شدیدی کردند و صدای «وا اخاه» سر دادند.
📋 ثُمَّ ضَرَبَتْ رَأسَها عَلیٰ خَشَبِ الْمَحمِلِ ضَرباً شَدیداً بِحَیثُ جَری الدَمُ مِن تَحتِ مَقنَعِها
▪️سپس سرشان را محکم به چوبه محمل زدند، به گونهای که خون از زیر معجر آن بانوی مظلومه، جاری شد.
📚بحر المصائب ج۷ ص۲۶۱
✍ جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند
نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند
خدا به خیر کند ، سنگ های بی احساس
برای کـودکمـان روی نِی خطـر دارند
بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم
ز ایل و طایفهمان کوفیان خبر دارند؟!
درست لعل لبت را نشانه میگیرند
چقـدر سنـگزنِ ماهـر و قـَدَر دارند
دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شمر
نـگاه کـن هـمهی دختـران پـدر دارند
@Maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#اسارت
🩸«بَعلَبک» و مصائب وارده از این شهر بر اسرای آل الله... | شهادت سیّده «خوله»، دختر سیدالشهداء علیهالسلام
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که کاروان اسرا در نزدیکی دمشق به شهر بعلبك رسيدند،قاسم بن ربيع كه والى آن جا بود گفت تا شهر را آزین بستند و با چند هزار دف و نى و چنگ و طبل سر امام حسين عليهالسّلام به شهر بردند.
📋 فأمر بالجواري و بأيديهم الدّفوف و نشرت الأعلام، و ضربت البوقات و أخذوا بالفرح و السّرور و مزيّنين و ملطّخين في رؤوسهم بالزّعفران،
▪️کنیزکان و غلامان ، دف ها را به دست گرفتند و پرچم ها بلند کرده و شروع به نواختن در بوق ها کردند. شادی و سرور از خود نشان می دادند و بر روی سرشان زعفران می مالیدند
📋 و استقبلوا القوم ستّة أميال، و سقوهم الماء، و الفقاع، و السّويق، و السّكّر، و هم يرقصون و يغنون و يصفقون
▪️هنوز دو فرسخ مانده بود به بعلبک، آنان به استقبال کاروان اسرا رفتند. آب و آب جو و شراب و شربت میخوردند و می رقصدیدند و دست میزدند.
🥀 حضرت ام كلثوم سلاماللهعلیها وقتی که این صحنه را مشاهده نمودند، پرسیدند: نام این شهر چیست: گفتند :بعلبک. حضرت فرمودند:
📋 أَبَادَ اللَّهُ کَثْرَتَکُمْ وَ سَلَّطَ عَلَیْکُمْ مَنْ یَقْتُلُکُمْ
▪️«خدا كثرت شما را براندازد و بر شما مسلط گرداند كسى را كه شما را به قتل برساند.»
📋 فعند ذلك بكى عليّ بن الحسين علیهماالسلام و هو يقول:
▪️ در این هنگام، حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیهما السّلام گریان شد و این اشعار را خواند:
📋 وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ / مِنَ الْکِرَامِ وَ مَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ
▪️عجایب و غرایب روزگار فانی نخواهند شد، و دست از مردمان بزرگوار بر نخواهند داشت و به پایان نخواهند رسید
📋 فَلَیْتَ شَعْرِی إِلَی کَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا / فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ
▪️ای کاش میدانستم که مصائب روزگار، ما را تا چه موقع جذب خواهد کرد، و تو میبینی که ما آن مصائب را جذب نمی کنیم
📋 یُسْرَی بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ//وَ سَابِقُ الْعِیسِ یَحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ
▪️ما را بر فراز شتران بی جهاز میگردانند و راننده شتران، از شتری که غایب میشود بی خبر است
📋 کَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَی الرُّومِ بَیْنَهُمْ / کَأَنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ کَاذِبُهُ
▪️گویا ما از اسیران روم هستیم که در میان ایشان میباشیم؛ گویا آن توصیههایی که احمد مختار صلّی اللَّه علیه و آله درباره ما کرده، دروغ باشد
📋 کَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَیْحَکُمْ / فَکُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ
▪️وای بر شما که به رسول خدا کافر شدید! شما نظیر کسی هستید که گمراه شده باشد.
🔖 برخی از مقاتل نوشته اند:
🥀 در همین جا یک دختر از امام حسین علیهالسلام ، به نام "خوله" از شدت غم غصه به شهادت رسیدند.
🥀 امام سجاد علیهالسلام آن بانوی مظلومه را در همین سرزمین به خاک سپردند و یک درخت در بالای قبر آن بانو، کاشتند تا علامتی برای آن قبر باشد.
🖇 هنوز که هنوز است آن درخت، در جای خود باقی است و اهالی آن منطقه قبر شریف آن بانوی مظلومه را زیارت میکنند و از آن درخت، تبرک می جویند و در همین سال های اخیر نیز، مشاهده شده که در روز عاشورا از شاخه های آن درخت، خون جاری شده است.
برگرفته از:
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۳
📚ينابيع المودّة، ج۳ ص۸۹
📚منتهى الآمال،ص۴۹۷
📚ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليهالسّلام،ص۱۱۰
📚جلاء العيون، ص۷۲۶
✍ پس از حسین کز او خوبتر تراب ندیده
چها گذشت به زنهای آفتاب ندیده ...
@maghaatel
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#اسارت #حضرت_زینب_علیهاالسلام
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸وقتیکه نازدانهٔ سیدالشهداء علیهالسلام از قافله جا میماند و صدیقه کبری سلاماللهعلیها، سر او را به دامن میگیرد...
در نقلها آمده است:
🥀 شبی از شبهایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلاماللهعلیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلاماللهعلیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد.
🥀 شتربان او وقتی که دید گریهاش تمامی ندارد، گفت:
📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ
▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریهات آزار میدهی!
🥀 اما آن نازدانه، گریهاش تمام نشد، بلکه چنان نالهای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر!
🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم میخوانند!؟
📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها.
▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی مینشست و گاهی بلند میشد و گاهی پدر و گاهی عمهاش را صدا میزد. ساعتی از شب را همینگونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد.
🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزهای که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند.
🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.
🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچهها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد.
🥀 خبر به زینب کبری سلاماللّهعلیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید.
📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ!
▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!! … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟!
📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي
▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او میرفت و آن حضرت ناله سر میداد و سکینه خاتون را صدا میزد.
🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه میکند.
🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند:
📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي!
▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶
✍ قافله رفته بود و من بیهوش
روی شن زارهای تفتیده
ماه با هر ستاره ای میگفت:
بی صدا باش ! تازه خوابیده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدینه پیچیده
خواب دیدم پدر ز باغ فدك
سیب سرخی برای من چیده
قافله رفته بود و من بی جان
پشت یك بوته خار خشكیده
بر وجودم سیاهی صحرا
بذر ترس و هراس پاشیده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب ، ناتوان ز فریادی
ماه گفت : ای رقیه چیزی نیست
خواب بودی ز ناقه افتادی
قافله رفته بود و دلتنگی
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه دیدم گفت :
طفلكی باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعی در دویدنم بودند
خستگی ، تشنگی ، تب بالا
سد راه رسیدنم بودند
قافله رفته بود و می دیدم
می رسد یك غریبه از آن دور
دیدمش –سایهای هلالی شكل–
چهره اش محو هاله ای از نور
از نفس های تند و بی وقفه
وحشت و اضطراب حاكی بود
دیدم او را زنی كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكی بود
بغض راه گلوی من را بست
گفتمش من یتیم و تنهایم
بغض زن زودتر شكست و گفت:
دخترم ، مادر تو زهرایم
@maghaatel
هدایت شده از کتابخانه فضائل
-
-
قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلّم
ألا و صلي الله علي الباكين علي الحسين
-عليه السلام- و المقيمين عزائه.
آگاه باشيد که همانا خداوند متعال رحمت
میفرستد بر گریهکنندگان بر حسین -علیه
السلام-کسانی که اقامه عزا بر او میکنند.
----------------------
عن المنذر الثوری انه قال سمعت باذنی
من الحسین -علیه السلام- انه قال:
من عبر قطره واحده فی مصیبتی
خلده الله معی فی الجنه ابدالآبدین.
منذر ثوری گفت با همین دو گوشم از
امام حسین -علیه السلام- شنیدم که
فرمود: هر کسی یک قطره اشک در
مصیبت من بریزد خدا تا ابد ابدها
او را همراه من در بهشت جاویدان کند.
📚بشارت الباکین، تبریزی، ص١٠٥
@ketabkhaneh_fazael