eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
57 دنبال‌کننده
648 عکس
251 ویدیو
89 فایل
کانال محتوای تبلیغی گروه تبلیغی نورالزهرا «سلام الله علیها» تهران لطفاً در این دو کانال هم عضو شوید: محتوای تبلیغی مقاومت: https://eitaa.com/mohtvamoghavemat اعزام سخنران و مداح: https://eitaa.com/rozekhanegi_ir ارتباط با ما: @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فهرست مقاتل
🩸فهرستِ لینک‌دار‌ مصائب و مطالب مرتبط با حضرت رقیه علیهاالسلامجملاتی که دل سنگ را آتش می‌زند... | درد و دل‌های حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر بریده پدر در خرابه شام ...مصیبتِ جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون...زِ خانه ها همه بوی طعام می آمد / ولی به جان تو بابا،گرسنه خوابیدم…نازدانه‌ای که هر روز سجاده پدرش را پهن می‌کرد و ظهر عاشورا هم پهن نمود اما ... ➖ بی تابی شدید حضرت ام کلثوم علیهاالسلام بعد از شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام و علت آن... وقتی که سر مطهر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از طشت طلا بلند شده و رو به خرابه می‌کند...حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها هر چه خون‌ها را از لب و دندان سر مطهر، برمی‌گرفت، بازهم خون تازه می‌جوشید...حکایت زنی از اهل شام که میخواست آب و نان برای حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ببرد...داغِ حضرت‌ رقیه علیهاالسلام بود که کمرم زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را شکست و موی آن حضرت را سفید کرد...مصیبت جانسوز زن غسّاله و بدن کبود حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها...آنچه که حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها در خرابه شام در خواب می‌بیند ...نازدانه‌ای که شام غریبان، با یک کاسه آب،به سمت قتلگاه می‌دوید ...ای بابا! ببین که عمّه‌ام را کتک می‌زنند و گوشواره و چادرم را به غارت برده‌اند...بگو بدانم پدرم را سیراب کرده اند یا نه ؟! | گوشه‌ای از احوالات حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها در غروب عاشورا ... سخن‌گفتن رأس بریده سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه با نازدانه رقیه سلام‌الله‌علیها ... زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن کبودی‌های بدن حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها یاد بدن کبود مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها افتاد ...آن‌قدر بر لب‌های خودش ضربه زد تا لب‌های خودش هم مثل لب‌های پدرش خونین شد ...کرامت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها به دختر یک یهودی ... به خدا سخت است بر من که ببینم از عطش بال‌ بال می‌زنی ...دخترم رقیه «سلام‌الله‌علیها»، مرا به یاد مادرم فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌اندازد ...ورقی از دفتر دلدادگی حضرت مولانا سیدالشهداء علیه‌السلام به نازدانهٔ سه‌ساله‌اش رقیه خاتون سلام‌الله‌علیها ... @Maghaatel
🩸وقتی‌که نازدانهٔ سیدالشهداء علیه‌السلام از قافله جا می‌ماند و صدیقه کبری سلام‌الله‌علیها، سر او را به دامن می‌گیرد... در نقل‌ها آمده است: 🥀 شبی از شب‌هایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد. 🥀 شتربان او وقتی که دید گریه‌اش تمامی ندارد، گفت: 📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ ▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریه‌ات آزار می‌دهی! 🥀 اما آن نازدانه، گریه‌اش تمام نشد، بلکه چنان ناله‌ای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر! 🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم می‌خوانند!؟ 📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها. ▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد. 🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی می‌نشست و گاهی بلند می‌شد و گاهی پدر و گاهی عمه‌اش را صدا می‌زد. ساعتی از شب را همین‌گونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد. 🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزه‌ای که سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند. 🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.  🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچه‌ها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد. 🥀 خبر به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید. 📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ! ▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!!‌ … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟! 📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي ▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او می‌رفت و آن حضرت ناله سر می‌داد و سکینه خاتون را صدا می‌زد. 🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه می‌کند. 🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟‌ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند: 📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي! ▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶ ✍ قافله رفته بود و من بیهوش روی شن زارهای تفتیده ماه با هر ستاره ای می‌گفت‌: بی صدا باش ! تازه خوابیده قافله رفته بود و در خوابم عطر شهر مدینه پیچیده خواب دیدم پدر ز باغ فدك سیب سرخی برای من چیده قافله رفته بود و من بی جان پشت یك بوته خار خشكیده بر وجودم سیاهی صحرا بذر ترس و هراس پاشیده قافله رفته بود و من تنها مضطرب ، ناتوان ز فریادی ماه گفت : ای رقیه چیزی نیست خواب بودی ز ناقه افتادی قافله رفته بود و دلتنگی قلب من را دوباره رنجانده باد در گوش ماه دیدم گفت : طفلكی باز هم كه جامانده قافله رفته بود و تاول ها مانعی در دویدنم بودند خستگی ، تشنگی ، تب بالا سد راه رسیدنم بودند قافله رفته بود و می دیدم می رسد یك غریبه از آن دور دیدمش –سایه‌ای هلالی شكل– چهره اش محو هاله ای از نور از نفس های تند و بی وقفه وحشت و اضطراب حاكی بود دیدم او را زنی كه تنها بود چادرش مثل عمه خاكی بود بغض راه گلوی من را بست گفتمش من یتیم و تنهایم بغض زن زودتر شكست و گفت: دخترم ، مادر تو زهرایم @maghaatel
🩸طَبق طَبق، غذاهای لذیذ ... در برابر دخترکانی که از گرسنگی بالْ بالْ می‌زدند!!! در نقلی آمده است: 🥀 چون اسرای آل الله وارد مجلس ابن‌زیاد ملعون شدند، سر منوّر و مطهر سیدالشهداء صلوات‌اللّه‌علیه را در برابر آن کافر نهاده بودند و هر یک از آن اسیران از روی حسرت، نظری بر آن سر انور می‌نمود! 🥀 همزمان با ورود اسرای آل الله، طبق‌طبق غذاهای لذیذ را آورده و در برابر آن ملعون گذاشتند! در این هنگام بود که دخترکان خردسال اهلبیت بر آن طبق‌ها نظر می‌نمودند! هر یک دست بی‌طاقتی به دامان یکی از زنان دراز کرده و فریاد «الجوع الجوع» برآوردند! 📚 تحفة الذاکرین،کرمانشاهی،ص۱۵۸ (نسخه خطی) ✍ در روایتی در بیان حکمت روزه، حضرت رضا عليه‌السلام فرمودند: 📋 إِنَّمَا أُمِرُوا بِالصَّوْمِ لِکَیْ یَعْرِفُوا أَلَمَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ 🔻به مردم دستور داده شده که روزه بگیرند تا کمی از درد گرسنگی و تشنگی را بکشند! (علل الشرائع,ص۲۷۰) 🔎 چه بسا فرمایش آن حضرت، تلویحاً اشاره به این دارد که اصلاً روزه بهانه‌ای است تا که عالم و آدم کمی به یاد تشنگی و گرسنگی سیدالشهداء علیه‌السلام و اهل و عیال و دخترکان آن حضرت افتاده و بدین سبب در مصیبت عظمای ایشان شریک شوند... 📝 زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها: مقابل منِ لب‌تشنه آب می‌خوردند گرسنه بودم و پیشم کباب می‌خوردند زنان کوفه به عمه اشاره می‌کردند لباسهای مرا پاره پاره می‌کردند چنان گرسنگی شام کرده مدهوشم که گشته تشنگی کربلا فراموشم ز خانه‌ها همه بوی طعام می‌آمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
⚫️ فهرستِ لینک‌دار‌ مصائب و مطالب مرتبط با حضرت رقیه علیهاالسلامجملاتی که دل سنگ را آتش می‌زند... | درد و دل‌های حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر بریده پدر در خرابه شام ...مصیبتِ جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون...زِ خانه ها همه بوی طعام می آمد / ولی به جان تو بابا،گرسنه خوابیدم…نازدانه‌ای که هر روز سجاده پدرش را پهن می‌کرد و ظهر عاشورا هم پهن نمود اما ... ➖ بی تابی شدید حضرت ام کلثوم علیهاالسلام بعد از شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام و علت آن... وقتی که سر مطهر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از طشت طلا بلند شده و رو به خرابه می‌کند...حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها هر چه خون‌ها را از لب و دندان سر مطهر، برمی‌گرفت، بازهم خون تازه می‌جوشید...حکایت زنی از اهل شام که میخواست آب و نان برای حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ببرد...داغِ حضرت‌ رقیه علیهاالسلام بود که کمرم زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را شکست و موی آن حضرت را سفید کرد...مصیبت جانسوز زن غسّاله و بدن کبود حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها...آنچه که حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها در خرابه شام در خواب می‌بیند ...نازدانه‌ای که شام غریبان، با یک کاسه آب،به سمت قتلگاه می‌دوید ...ای بابا! ببین که عمّه‌ام را کتک می‌زنند و گوشواره و چادرم را به غارت برده‌اند...بگو بدانم پدرم را سیراب کرده اند یا نه ؟! | گوشه‌ای از احوالات حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها در غروب عاشورا ... سخن‌گفتن رأس بریده سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه با نازدانه رقیه سلام‌الله‌علیها ... زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن کبودی‌های بدن حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها یاد بدن کبود مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها افتاد ...آن‌قدر بر لب‌های خودش ضربه زد تا لب‌های خودش هم مثل لب‌های پدرش خونین شد ...کرامت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها به دختر یک یهودی ... به خدا سخت است بر من که ببینم از عطش بال‌ بال می‌زنی ...دخترم رقیه «سلام‌الله‌علیها»، مرا به یاد مادرم فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌اندازد ...ورقی از دفتر دلدادگی حضرت مولانا سیدالشهداء علیه‌السلام به نازدانهٔ سه‌ساله‌اش رقیه خاتون سلام‌الله‌علیها ... @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
⚫️ فهرستِ لینک‌دار‌ مصائب و مطالب مرتبط با حضرت رقیه علیهاالسلامجملاتی که دل سنگ را آتش می‌زند... | درد و دل‌های حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر بریده پدر در خرابه شام ...مصیبتِ جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون...زِ خانه ها همه بوی طعام می آمد / ولی به جان تو بابا،گرسنه خوابیدم…نازدانه‌ای که هر روز سجاده پدرش را پهن می‌کرد و ظهر عاشورا هم پهن نمود اما ... ➖ بی تابی شدید حضرت ام کلثوم علیهاالسلام بعد از شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام و علت آن... وقتی که سر مطهر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از طشت طلا بلند شده و رو به خرابه می‌کند...حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها هر چه خون‌ها را از لب و دندان سر مطهر، برمی‌گرفت، بازهم خون تازه می‌جوشید...حکایت زنی از اهل شام که میخواست آب و نان برای حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ببرد...داغِ حضرت‌ رقیه علیهاالسلام بود که کمرم زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را شکست و موی آن حضرت را سفید کرد...مصیبت جانسوز زن غسّاله و بدن کبود حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها...آنچه که حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها در خرابه شام در خواب می‌بیند ...نازدانه‌ای که شام غریبان، با یک کاسه آب،به سمت قتلگاه می‌دوید ...ای بابا! ببین که عمّه‌ام را کتک می‌زنند و گوشواره و چادرم را به غارت برده‌اند...بگو بدانم پدرم را سیراب کرده اند یا نه ؟! | گوشه‌ای از احوالات حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها در غروب عاشورا ... سخن‌گفتن رأس بریده سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه با نازدانه رقیه سلام‌الله‌علیها ... زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با دیدن کبودی‌های بدن حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها یاد بدن کبود مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها افتاد ...آن‌قدر بر لب‌های خودش ضربه زد تا لب‌های خودش هم مثل لب‌های پدرش خونین شد ...کرامت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها به دختر یک یهودی ... به خدا سخت است بر من که ببینم از عطش بال‌ بال می‌زنی ...دخترم رقیه «سلام‌الله‌علیها»، مرا به یاد مادرم فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌اندازد ...ورقی از دفتر دلدادگی حضرت مولانا سیدالشهداء علیه‌السلام به نازدانهٔ سه‌ساله‌اش رقیه خاتون سلام‌الله‌علیها ... @Maghaatel