eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
56 دنبال‌کننده
525 عکس
163 ویدیو
80 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
محتوای تبلیغی نورالزهرا
خبر دیگر که در نفس الرحمن آوردم از امام صادق است که اشاره بقبر یکمی و دو میکرد و فرمود : اگر آنرا بش
َوَی فِی الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنِ الصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَنَّهُمَا لَمْ یَبِیتَا مَعَهُ إِلَّا لَیْلَهً ثُمَّ نُقِلَا إِلَی وَادٍ فِی جَهَنَّمَ یُقَالُ لَهَا واد [وَادِی] الدُّودِ. بحار الانوار ج ۳۰ ص ۵۲۷؛ نفس الرّحمن فی فضائل سلمان: ج ۱ ص ۶۴۴.
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹لا فتی الّا علی🔹 «هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان می‌داد در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان می‌داد اینک سوار کفر، زیر رقص شمشیرش لبخند شیطان را به پیغمبر نشان می‌داد «یک مرد آیا نیست؟»... این را کفر می‌پرسید آن روز ایمان مدینه امتحان می‌داد هرکس قدم پس می‌کشید و با نگاه خود بار امانت را به دوش دیگران می‌داد با شانه خالی کردن مردان پوشالی کم کم رجزها مزهٔ زخم زبان می‌داد «رخصت به تیغم می‌دهی؟»... این را علی پرسید مردی که خاک پاش بوی آسمان می‌داد فرمود نه بنشین علی جان! تو جوان هستی آری همیشه پاسخش را مهربان می‌داد «هل من مبارز»... نعره گویا از جگر می‌زد فریاد او بر قامت شهری تبر می‌زد او می‌خروشید و رجز می‌خواند و بر می‌گشت او مثل موجی بود که بر صخره سر می‌زد کم کم هوا حتی نفس را بند می‌آورد نبض مدینه پشت خندق تندتر می‌زد زن‌ها میان خانه‌ها شیون به‌ پا کردند انگار تک‌تک خانه‌ها را نعره در می‌زد فریاد بغض بچه‌های شهر را بلعید ساکت که می‌شد، دیو فریادی دگر می‌زد یکبار دیگر اذن میدان خواست از خورشید لب‌های شیرین علی حرف از خطر می‌زد فرمود: «نه» هرچند که قلب علی را دید مثل عقابی در قفس که بال و پر می‌زد «هل من مبارز»... باز زانوی علی تا شد این بار دیگر اذن میدان یک تمنا شد فرمود پیغمبر: «علی جان! یا علی! برخیز» خندید، بند از دست‌های شیر حق وا شد شمع شهادت شعله‌ور بود و خدا می‌دید پروانه در آتش بدون هیچ پروا شد برقی زد آهن، پاره شد بند دل دشمن تا تیغه‌های ذوالفقار از دور پیدا شد تا انعکاس صورتش بر ذوالفقار افتاد ابرو گره زد تیغ روی تیغ زیبا شد مثل عقابی در نگاه عَمرو می‌چرخید فرصت برای تیز پروازی مهیا شد اینک رجزها تن به لالی داده بودند و طوفانی از نام علی در دشت برپا شد اعجاز یعنی ضربهٔ دست علی آن روز دشمن اگر که رود، او مانند موسی شد تا لا فتی الّا علی را آسمان می‌خواند لا سیف الّا ذوالفقار این گونه معنا شد در وصف این ضربت خدا حتی غزل دارد آری علی با ضربتی عالی اعلا شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/523@ShereHeyat
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
جهت دسترسی به اشعار جدید و قدیم شهادت امام صادق (ع) روی هشتگ زیر بزنید
1585468478-9712-44-6 (1).pdf
399.6K
📌مقاله نقد دیدگاه درباره و ولایت امیرمومنان علیه السلام. نویسنده: حجت الاسلام دکتر محمدجواد سرتختی و مرتضی 👇👇 🌻 @ahlebait110
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
تا ابد باب الرضا در حکم باب الحاجت است این حرم دارالشفایش هم بدون نوبت است زیر دِینِ هر کسی رفتم سرم منّت گذاشت در عوض شاهِ خراسان سفره‌اش بی منّت است با وجود پنجره فولادِ مشهد، هر کسی حاجتش را جای دیگر می‌بَرد در غفلت است هر که را دیدیم از این سفره روزی می‌بَرد هر که را دیدیم از فضل رضا در حیرت است کاش پشت پنجره فولاد پابندم کنند روزهای بی حرم، در اصل یوم الحسرت است از امامم قول می‌خواهم بیاید وقت مرگ کار وقتی با رضا باشد خیالم راحت است روضه‌ها سمت بقیع و چار قبرش می‌رود روزهایی که شبستان‌های مشهد خلوت است © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟ چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین به از این در تماشا که به روی من گشادی تویی آنکه خیزد از وی همه خرمی و سبزی نظر کدام سروی ؟ نفس کدام بادی؟ همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی همه رنگی و نگاری ، مگر از بهار زادی؟ ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی که ندیده دیده ناگه به درون دل فتادی؟ به سر بلندت ای سرو که در شب ِ زمین کَن نفس ِ سپیده داند که چه راست ایستادی به کرانه های معنی نرسد سخن چه گویم که نهفته با دلِ سایه چه در میان نهادی؟ "هوشنگ ابتهاج"
زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم بایداین بار به غوغای قیامت برسم من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟ طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم سیب سرخی سر نیزه ست...دعا کن من نیز اینچنین کال نمانم به شهادت برسم
مانده ام مشهد روم یا شهر مولا بهتر است در جوابم آمده بیتی که الحق محشر است هر رضا باشد علی هم مرتضی باشد علی پس نجف طوس و طوس ایوان طلای حیدر است
تنها نشد ز زهر ستم آب، پیکرت یک عمر ریخت آتش اندوه بر سرت هر روز بود روز تو از دود آه شب هر لحظه ریخت خون دل از دیده ی ترت چشمت ز دور بود به ذریّه ی رسول بردند سوی مقتلشان از برابرت آن شب که شعله گشت ز کاشانه ات بلند یاد آمد از شکستن پهلوی مادرت بردند دست بسته تو را چون علی، ولی سیلی نخورد پشت در خانه همسرت خصمت نگاه داشت سه ساعت به روی پا دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت تیغ ستم سه بار به قتلت کشیده شد دیگر نخورد چوب به لب های اطهرت بودند اهل بیت تو بعد از تو بس عزیز دیگر اسیر خصم نگردید دخترت این غم مرا کشد که به شهر مدینه نیست جز بوسه ی نسیم به قبر مطهّرت غربت نگر که پشت در بسته ی بقیع صورت نهد به دامن دیوار، زائرت در حیرتم چگونه کفن شد جنازه ات چیزی نمانده بود از اندام لاغرت میثم گدای توست مرانش ز کوی خویش ای مهر و مه، دو خاک نشین سائل درت غلامرضا ۱۳۹۳/۵/۳۰ علیه السلام شهادت امام صادق علیه السلام علیه السلام امام صادق علیه السلام بیست و پنجم شوال به روضه های: حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت سید الشهدا علیه السلام حضرت زینب سلام الله علیها شام اسارت