eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
57 دنبال‌کننده
648 عکس
251 ویدیو
89 فایل
کانال محتوای تبلیغی گروه تبلیغی نورالزهرا «سلام الله علیها» تهران لطفاً در این دو کانال هم عضو شوید: محتوای تبلیغی مقاومت: https://eitaa.com/mohtvamoghavemat اعزام سخنران و مداح: https://eitaa.com/rozekhanegi_ir ارتباط با ما: @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است.... در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: 📋ذَلکَ السَّرْجُ عِنْدَ آلِ مُحَمَّدٍ «علیهم‌السلام» مُعَلَّقٌ ▪️آن زین (زینی که توسط آن حضرت را مسموم نمودند) نزد ما اهل‌بیت «علیهم‌السلام» آویخته است. 🔖 و هر وقت در آن نظر می‌کنیم شهادت پدرم را به خاطر می‌آوریم و آن زین، آویخته خواهد بود تا طلب خون خود را از دشمنان بگیریم. 📚الخرائج، ص۲۳۰ 📚جلاءالعیون،ص۸۶۲ ✍ آه یا إمام صادق علیه‌السلام... آیا این «زین» بیشتر بر دل شما اهل‌بیت علیهم‌السلام داغ گذاشت؟ یا آن «زین» که امام زمان علیه‌السلام این‌گونه از آن یاد می‌کند: 📜 ... فَلَمّا رَأیْنَ النِساءُ جَوادَکَ مَخْزیاً، وَ نَظَرْنَ سَرجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیَاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدوُرِ، ناشِراتُ الشُّعُور، لاطِماتُ الخُدوُدِ... ▪️ای جدّ بزرگوار من! چگونه یاد بیاورم آن منظره دلخراش را که بانوان حرمت، اسب تو را خوار و شرمنده دیدند، که زینش واژگون شده است، از خیمه‌ها بیرون آمدند، در حالی که موهای خود را پریشان نموده و سیلی بر چهره خود می‌زدند... 📝 یادم نمیرود که در آن عصرِ پر غبار آمد بسوی خیمه‌ی ما اسب بی سوار دیدم که عمه های حزینم به سوز و آه اطرافِ ذوالجناح گرفتند، ناله دار اما چه ذوالجناح، که با زینِ واژه گون چون ابر میگریست در آن بِین، زار زار میخواست پشتِ خیمه رود، جان دهد، ز داغ اما چو دید پرسشِ طفلانِ بی قرار ناچار بازگشت به گودالِ قتلگاه پس در پی اَش زنان و عزیزان، نقابدار ای وایِ من، خدا نکند قسمتِ کسی دیدیم آنچه را که ندیده ست روزگار از روی تلِ زینبیه، پیشِ دیده بود... تا انتهای حفره‌ی گودال، تارِ تار شمشیر و نیزه بود که میخورد بر حسین بارانِ تیر و سنگ، ز هر سویِ کارزار والشمرُ جالسٌ، چه بگویم که پیشِ ما بر نیزه راسِ جدِّ غریبم شد آشکار... تنها وصیتم به شما حفظ روضه هاست تا آن زمان که میرسد از راه تک سوار @Maghaatel
🩸ذکر دائم إمام باقر‌ علیه‌السلام، «مصائب شهر شام» بود... در نَقل‌ها آمده است: 📋 کانَ يَذکرُ دُخولَه الشامَ عَلَى يزيد و يَقول: "دَخَلنا عَلَى يزيد، و نَحنُ اِثنا عَشَرَ غُلاماً مُغلَّلِينَ في الحَديدِ. ▪️إمام باقر‌ علیه‌السلام دائماً مصیبت وارد شدن به شهر شام و کاخ یزید ملعون را بازگو می‌کردند و می‌فرمودند: ما را پیش یزید بردند در حالی که دوازده پسر خردسال بودیم که دست و پای ما را در غل و زنجیر بسته بودند. 📚الإمامة و السیاسة،ج۲ ص۱۲ 📚سيرة الأئمة الاثني عشر علیهم‌السلام، ج۲ ص۹۹ ✍ چشمهای ترم از کودکیم تر شده است زندگی نامه من داغ مکرر شده است بدن لاغر و این قامت خم شاهد که روزها با چه غم دل شکنی سرشده است گاه میسوزم و گهگاه به خود میپیچم سوختن ارث من از روضه مادر شده است رد زنجیر و طناب است به دستم یعنی خاطرم از سر بازار مکدر شده است دَم آخر همه اهل و عیالم هستند شهر از ماتم این فاجعه محشر شده است زهر، امروز مرا از نفس انداخت ولی قاتلم زهر نه یک علت دیگر شده است بین بستر چقدر زار زدم وای حسین روضه ها در نظرم خوب مصوّر شده است باز انگار که با چشم خودم میبینم زینت دوش نبی طعمۀ لشگر شده است باز انگار که با چشم خودم میبینم ته گودال گل فاطمه پرپر شده است باز انگار که با چشم خودم میبینم نوک هر نیزه ای آماده گ‌ی یک سر شده است باز انگار که با چشم خودم میبینم غارت چادر و پوشیه ی خواهر شده است باز انگار که با چشم خودم میبینم درخیام نبوی قحطی معجر شده است سوختم پای غم آن شهِ افتاده نفس همدم هر سحرم خونه جگر بوده و بس @Maghaatel
🩸ای پسرم! یک چراغ بر سر قبرم روشن کن! در نقلی آمده است: در ساعات پایانی عمر مبارک امام باقر علیه‌السلام بود که فرزند خود امام صادق علیه‌السّلام را در کنار نشاندند و فرمودند: 📋 بُنَيَّ! أسرِجْ ضِياءاً بِمَكانِ جَسَدي ▪️ای پسرم! بعد از اینکه مرا دفن نمودی، چراغی بر سر قبرم روشن کن! 📋 لأنَّ الرّوحَ تَعودُ إلىٰ مَكانِ الجَسَد فإذا رَأتهُ مُظلماً استَوحَشَت. ▪️چرا که روح (بعد از جدا شدن) باز به سراغ جسد می‌آید؛ و اگر آنجا را تاریک ببیند وحشت می‌کند. 📚الطریق،کاشی،ج۳ ص۴۰۸ ✍ از آنجا که در لوح الهی، قلم اینگونه نوشته بود که کسی نیست تا چراغی بر سر قبر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام بیفروزد، در مواضع گوناگون آن سر و صورت مبارک، نور عجیبی از خود ساطع می‌نمود ... 🔖 «هلال» گوید: 📜 فَخَرَجْتُ بَيْنَ الصَّفَّيْنِ، فَوَقَفْتُ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ علیه السلام لَيَجُودُ بِنَفْسِهِ، ▪️من در میان دو صف لشکر آمدم (که در گودال قتلگاه بر سر آن حضرت یورش برده بودند)؛ بر بالای سر سیدالشهداء علیه‌السلام ایستادم در حالی که آن مظلوم مشغول جان‌دادن بود. 📜 فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ قَطُّ قَتِيلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً، ▪️به خدا سوگند که هرگز ندیده بودم هیچ کشتهٔ به خون خویش آغشته‌ای را که در خوشرویی و نورانیت چهره، بهتر از حسین علیه‌السلام باشد! 📜 وَ لَقَدْ شَغَلَنِي نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَيْئَتِهِ عَنِ الْفِكْرَةِ فِي قَتْلِهِ، فَاسْتَسْقَى فِي تِلْكَ الْحَالِ مَاءً ▪️نور صورت و جمال هیبت او مرا از تفکر در کیفیت قتل آن مظلوم بازداشت. او در همان حال لب‌های خشکش را به هم می‌زد و طلب آب می‌نمود.... 📚لهوف، ص۱۹۹ 🔖 یا در آنجا که «زن خولی» گوید: 📜 فواللهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَی نُورٍ یَسْطَعُ مِثْلِ الْعَمُودِ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْإِجَّانَةِ وَ رَأَیْتُ طَیْراً بِیضًا تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا ▪️من آمدم و کنار آن سر نشستم؛ به خدا قسم دائماً نوری را می‌دیدم که نظیر یک ستون از آسمان به سوی آن تشت ساطع بود و مرغان سفیدی را می‌دیدم که در اطراف آن تشت پر و بال می‌زدند... 📚وقعة الطف،ص ۲۰۲ 📚المناقب، ج۳، ص۲۱۷. 📚مثیر الاحزان،ص۶۶ @Maghaatel
🩸«زهر» با بدن مبارک امام باقر علیه‌السلام چه کرد ؟! در نقلی آمده است: 📋 يَقبِضُ يَميناً وَ يَبسُطُ شِمالاً مِن شِدّة الألَم إلى أنْ أغمَضَ عَينَيه وَ فاضَت رُوحُهُ الطاهِرة. ▪️زهر با بدن مبارک امام باقر علیه‌السلام کاری کرد که در لحظات آخر آن حضرت از شدت درد به خود می‌پیچید؛ حالِ آن حضرت همینگونه بود تا اینکه چشمانش را بر هم گذاشت و روح مطهرش از بدن جدا شد. 📚العبرة الساکته، ج۳ ص۴۶۴ 📝 از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت یا رب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت من یادگار کرب و بلایم که روز و شب با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت می‌سوخت بین تب تن بابا به خیمه ها صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت هنگامه‌ی غروب که غارت شروع شد هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت معجر دگر به روی سر دختری نماند دیدم که موی خواهرم آتش گرفت و سوخت خنده دگر ندید کسی بر لب رباب تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت در کوفه تا كه رأس حسین شهید را دیدم به نیزه، حنجرم آتش گرفت و سوخت آتش به جان آل پیمبر شد آشنا... از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت... @Maghaatel
🔰 حکایت زیبای جوان شامی که با نَفَس پاک امام باقر علیه‌السلام، جان دوباره گرفت... در روایت آمده است: 📑 جوانى از اهل شام در جلسه امام باقر علیه‌السلام زياد حاضر مى‌شد، روزى در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا! من به جهت محبّت به شما در جلسه شما حاضر نمى‌شوم، بلكه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست كه در اين محفل حاضر مى‌شوم! 🗯 امام عليه ‌لسلام تبسّمى نمود و مطلبی نفرمودند. چند روزى گذشت و خبرى از جوان نشد، حضرت جوياى حال آن جوان شد. شخصى گفت: او بيمار است. 📈 در اين حين شخصى وارد شد و گفت: اى فرزند رسول خدا! جوان شامى كه در مجلس شما زياد حاضر مى‌شد از دنيا رفت. او وصيّت كرده كه شما بر جنازه او نماز بخوانيد! 💬 امام باقر عليه‌السلام فرمود: وقتى او را غسل داديد، بگذاريد روى تخت باشد و كفن نكنيد تا من بيايم! آنگاه حضرتش برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و دعا نمود، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد، بعد برخاست و عبای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر تن كرد و نعلين بر پا نمود و به سوى او رفت. 📝 امام علیه‌السلام وارد خانه شد، آنگاه وارد اتاقى شد كه او را غسل مى‌دادند. او را غسل داده روى تختی گذاشته بودند، حضرت با نامش او را صدا زد و فرمود:اى فلانى! ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّيك گفت و سر بلند كرد و نشست! 🔎 حضرت شربت سويقى خواست، و به او خورانيد. آنگاه پرسيد: چه شده به تو؟گفت: ترديدى ندارم كه قبض روح شدم! وقتى روح از بدنم خارج شد صداى دلنشينى را شنيدم كه تا حال نيكوتر از آن نشنيده‌ام كه گفتند: 📋 رُدُّوا إلَيهِ رُوحَهُ، فَإنَّ مُحَمَّدَ ابْنَ عَلِيٍّ علیهماالسلام، قَد سَأَلَناهُ! 🔻روح او را باز گردانيد، زيرا محمّد بن على "علیهماالسلام" او را از ما خواسته است! 📚 الثاقب في المناقب،ص ۳۶۹ ✍ تو خورشیدی و بی‌شک دیدنت از دور آسان است ولی ادارک نور آیا برای کور آسان است؟ به اعجاز نگاهت زنده کردی مرده‌دل‌ها را برایت بردن من تا خدا، تا نور آسان است اسیر مهر و حلمت کن مرا چون مرد نصرانی که با تو رَستَنم از این منِ مغرور آسان است خودت سیب دلم را از حصار سنگ‌ها بردار برای او که چید از آسمان انگور، آسان است تمام بیت‌هایم درد دل بودند، می‌بخشی کجا مدح سلیمان از زبان مور آسان است؟ @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
⚫️ فهرست لینک‌دارِ مصائب و مقاتل مرتبط با امام باقر علیه‌السلام 🩸دندانی را که از دهان مبارک امام باقر علیه‌السلام افتاده بود، همراه آن حضرت دفن کردند ... 🩸«زهر» با بدن مبارک امام باقر علیه‌السلام چه کرد ؟! 🩸هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیه‌السلام را پُشت درهای قصر خود، معطّل نگه‌داشت... 🩸امان از «شام» که یک‌بار دیگر «طعنه و آزار» ، «خرابه و حبس» و «گرسنگی و تشنگی» را برای امام باقر علیه‌السلام تکرار کرد... 🩸ای پسرم! یک چراغ بر سر قبرم روشن کن! 🩸برای من ده سال در مِنا روضه بخوانید ... 🩸در سه جامه، بدن مطهر امام باقر علیه‌السلام کفن‌ شد امّا ... 🩸ذکر دائم إمام باقر‌ علیه‌السلام، «مصائب شهر شام» بود... 🩸آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است.... 🩸جدّ مرا اینگونه کشتند ... 🩸ملاقات إمام باقر علیه‌السلام با حضرت‌ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه ... 🩸بشارت امام باقر‌ علیه‌السلام به اهل روضه: « این روضه‌ها و گریه‌ها، شما را به هم‌نشینی با سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه می‌رساند! » @Maghaatel