هدایت شده از حدیث اشک
خدای من
آخر ماه، گدا مانده و تنها مانده
همه رفتند فقط بنده ی رسوا مانده
درب مهمانی خود را کمی آرام ببند
یک نفر از صف بخشیده شدن جامانده
دستگیری بکنی یا نکنی هر دو رواست
دست تسلیم منِ غم زده بالا مانده
هیچ کس واسطه ی بنده ی آلوده نشد
مثل هر سال فقط یوسف زهرا مانده
همه ی زندگی ام حاصل لطف مهدی است
تازه آقایی او در صف عقبی مانده
عاقبت آبرویم ریخت و در چشم امام...
بی بها کرد مرا چشم بد وامانده
سخت دلتنگ نجف هستم و ایوان علی
بر دل غم زده ام، شوق تماشا مانده
آخر ماه هم از غربت ارباب بگو
بین گودالِ پر از خون، تن مولا مانده
اکبر و قاسم و عبداله و عون و عباس
همه رفتند... فقط زینب کبری مانده
چه کند زینب مضطر که سنان دور شود
لب زخمی حسینش به دعا وا مانده
محمد جواد شیرازی
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
عبد گریزان
آمده جبران کند حرّ پشیمان حسین
آخرین جامانده را فوراً بخر جان حسین
عاقبت با آنهمه گردن کشی و اشتباه
سوی تو برگشته این عبد گریزان حسین
آبرویم را نبر، پشت درم معطل نکن
جان زهرا باز کن در روی مهمان حسین
این گدا چیزی نمیخواهد به والله از کسی
آمده خلوت کند کنج خیابان حسین
هرکجا شرمنده بودم رفته ام پیش علی
در نجف هم گفته ام، دستم به دامان حسین
گریه کردن دورهم، راه علاج درد ماست
نیست دارویی بجز دارو و درمان حسین
نوکر زهرا به امّید محرم زنده است
بسکه عادت کرده از اوّل به احسان حسین
من نیایم کربلا دلواپسم تا اربعین
آه یعنی می رسم اصلاً به کنعان حسین!
ای خدا گرچه به روی حاجیان در باز شد
خواهشاً ما را ببر در زیر ایوان حسین
باز هم عزم منا دارد عزیز فاطمه
عید قربانش شده....جانم به قربان حسین
تشنه بود و آب را دور و بر او ریختند
با لگدها خرد شد صد جای دندان حسین
پیش چشم مادرش چرخانده شد با چکمه ها
بی وضو تابانده شد زلف پریشان حسین
شمر که سر را جدا میکرد لرزان شد ولی
وای از بازی خولی پیش طفلان حسین
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_روز_عرفه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات #عرفه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
نگارا ناز کمترکن
نگارا ناز کمترکن که من مشتاق دیدارم
من از خاک سرکوی شما سر بر نمیدارم
تو ماه مهربانی دلبری خورشید مهرویی
تو گلزاری گلی من بنده ی سربار گلزارم
شراب سرخ میریزم به پای لاله ی دلخون
منی که در شب مستی گل اندوه می کارم
تمام حاصل عمر من دیوانه هجران شد
ولی شکر خدا عمری از احساس تو سرشارم
گرفتارم کویرم تشنه ام بی تاب و دلگیرم
خرابم بی بقرارم ناله دارم باز می بارم
کمی سر در گمم سردم به دنبال تو می گردم
ندارم ارزشی اما تو را با جان خریدارم
رفیق رفته از دستم به آتش میکشم دل را
بسوزان سینه مارا که من سیمرغ بیمارم
خوشم با اینکه درمستی مرا ضرب المثل کردی
سر ساقی سلامت من سراپا سوز بسیارم
به بادم داده این مستی پر پرواز وا کردم
دلم در دام دلبر ماند و من دل را بدهکارم
من از شیرینی شور تو شبها سجده ها کردم
تو شوقی بر دلم دادی و از عشق تو بیدارم
تو را گم کرده ام اما به دریا میزنم دل را
به دنبال تو میگردم دل دلواپسی دارم
من بی دست و پا دیگر سرو سامان نمیخواهم
بیا ای راحت جانم گنهکارم گرفتارم
تمام عمر من جانا در میخانه ها طی شد
من از هر عالمی غیر از در میخانه بیزارم
به روی دفتر قلبم نوشتم بی تو میمیرم
بیا ای دلبر زهرا که عشقت را هوادارم
دل از دنیا بریدم تا به دربار تو باز آیم
نظر کن حاضر غایب به اشک چشم رخسارم
کمی هم روضه میخوانم زبان روزه آقاجان
بیا مشکل گشایی کن گره افتاده در کارم
دلم تنگ محرم شد بخر این ناله ی مارا
بیا و کربلایی کن مرا در وقت افطارم
تو خود گفتی که می آیی به بزم روضه سقا
تو گفتی تا دم محشر عزادار علمدارم
لهوف آورده این مطلب که دست افتاده از پیکر
تمام عمر بی تاب همین ایمان و ایثارم
شاعر؟؟؟
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
ربّنا
گوش مرا کشیدند، گوشم به ربّنا خورد
چشم گناهکارم، بر خانه ی خدا خورد
چوب خطای خود را خوردم گله ندارم
با گریه قلب تارم، آیینه شد جلا خورد
مردم که خواب خوابند، سَرخورده ها می آیند
این بنده را بغل کن، یک عمر پشت پا خورد
آلوده دامنی را بین نجف خریدند
تا قطره های باران، از ناودانْ طلا خورد
گر عبد هم نبودی، زحمت بکش گدا باش
از زحمت علی بود، هر لقمه که گدا خورد
هرکس علی ندارد، دستش نمک ندارد
ای خوش به حال آنکه با مرتضی غذا خورد
زهرا بجای حیدر، مردانه پشت در رفت
در شعله سوخت اما، سیلی که خورد ... جا خورد
دعوا سر علی بود، با چل نفر در افتاد
دیوار بی هوا زد ... از میخ، بی هوا خورد
آن نانجیب نامرد، بد موقعی لگد زد
ریحانه ی پیمبر، آنجا ز ساقه تا خورد
حیدر عبای خود را انداخت روی زهرا
او حرف محسنش را، زیر همان عبا خورد
مادر که غصه اش را از بچه ها نهان کرد
یک روز با قد خم، راهش به کربلا خورد
آن تشنه ای که دورش، صد جرعه آب می ریخت
از لشکری سنان و از پیرها عصا خورد
صد بار بر زمین خورد پشت سر حسینش
خنجر دوازده بار، روی سر از قفا خورد
دنبال جا برای بوسه به پیکرش بود
از بین نیزه ها دید، سر روی نیزه ها خورد
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
تحویلم بگیر
گفتند هرکس تا دم این در میاید..
هرکس که باشد پاک از آن در میاید!
باید مرا امشب ببخشی نه نیاور!
اینکارهای سخت از تو برمیاید
از اول شب منتظر بودی بیایم
گفتی اگر دیر آمده آخر میاید
موی سپیدم را ببین نزدیک مرگم
از مرگ خود گفتن به من دیگر میاید
باور نمیکردم که تحویلم بگیری
مولا مگر به دیدن نوکر میاید؟!
این سنگ بی قیمت فقط از برکت تو..
آمد به جایی که فقط گوهر میاید
ما مرد و زن ها نوکران اهل بیتیم
اینجا فقط فضه فقط قنبر میاید
خوب و بد ما را علی امشب خریده
خیر علی حتی به خشک و تر میاید
نام علی بر لب بیار و در نجف باش
هی در بزن! هی در بزن! حیدر میاید
العفو یارب بالحسین العفو العفو
گفتم حسین و باز حرف سر میاید
از گوشه گودال پاشو شمر آمد
دارد ته گودال با خنجر میاید
با خنجرش هی میزند روی لبانت
دارد صدای ناله ی مادر میاید
ذبح تو کار چند ضربه پشت هم بود
هی ضربه ها از قبل محکمتر میامد
قتل تو قتل صبر بود ای داد بیداد
هرکس تورا با شیوه ای نو زجر میداد
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از حدیث اشک
ماه رحمت
جمله ای از نور روی طاق عرش افتاده است
میزبان هم بحر مهمانان خود آماده است
جان ما آماده یک مستی جانانه شد
روزه داران لحظه دیدار صاحبخانه شد
باز هم شکر پشت این در دیده عشاق تر
ما به او مشتاق بودیم و او به ما مشتاق تر
السلام ای ماه من ماه خدا ماه کریم
دست خالی امدم با دعوت شاه کریم
برگه های بخشش ما را که امضا کرده اند
یا علی گویان در میخانه را وا کرده اند
من خجالت میکشم چون پیشواز آمد علی
باز هم پیش خدا بهر گدا رو زد علی
سفره را که چید مادر غصه ها شد برطرف
چیست شیرینی روزه حَبِ انگور نجف
خاک پای بوترابم نوکر مولا حسن
آخر سالی غبار از دل تکاندم با حسن
ای که میگویی به رویت قفل درها بسته است
کربلا رفتن به امضای حسن وابسته است
تشنه لب بوده حسین و تشنه لب بوده حسن
با همین سوز جگر با ناله میفرموده حسن
هیچ روزی سختر از روز عاشورا نشد
کربلا غوغا شد اما آب دست و پا نشد
گریه کردم گرچه افطاری که خوردم زهر بود
من فدای تشنه ای که در کنار نهر بود
روضه عطشان شدن را تشنه میفهمد فقط
داغ حلق پاره اش را دشنه میفهمد فقط
تا ته حلقوم او خون گلو رفته چقدر
در دهان خشک او نیزه فرو رفته چقدر
شاعر؟؟؟
#شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات #شعر_مناجات_با_خدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹