eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
58 دنبال‌کننده
453 عکس
147 ویدیو
75 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها گِره اُفتاده بر کارم گرفتارم أَغیٖثیٖنی بدم یا خوب ذکرت را به‌لب دارم أَغیٖثیٖنی نگاهم کرده‌ای بی‌بی که پایِ بیرقت هستم نگاهت را بگیری زار و بیچاره‌َم أَغیٖثیٖنی شما اوجِ تولّایی عروجت اوجِ تنهایی وَ من روزی به یُمنِ روضه‌ات دارم أَغیٖثیٖنی سرافرازم به شرطِ سربه‌زیری پایِ این بیرق دلیلِ سربلندی‌ها کس و کارم أَغیٖثیٖنی سلاطینِ سَماواتند خیلِ خاکسارانت به یادت صورتم بر خاک بُگذارم أَغیٖثیٖنی مدینه فتنه و کینه تَرَک‌دار است آئینه عزادارِ فشارِ درب و دیوارم أَغیٖثیٖنی بیا فضّه که بارِ شیشه‌اش شد خُرد پشتِ در بخوان ندبه که اُفتاده علمدارم أَغیٖثیٖنی @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو چه خوب شد که دوباره کبوترم، بانو نشسته ام بنویسم مرا به قم ببری دو هفته ای شده اصلا نمی­پرم، بانو نشسته ام بنویسم مرا رها نکنی که بی تو راه به جایی نمی­برم، بانو مسیح نیز مریضی مرا علاج نکرد ولی به لطف تو امروز بهترم، بانو امام زاده ی موسی بن جعفری، خانم غلام­زاده ی موسی بن جعفرم، بانو سلام بانوی خیرات، بانوی برکات هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات به شرط آنکه فدایت شوند سر دادند به شرط آنکه برایت شوند، پَر دادند شفیعه ی همه، مدیون چادرت هستیم به لطف توست به ما سایه ای اگر دادند تمام حاجت خود را نوشتم و بعدا حساب کردم و دیدم که بیشتر دادند قدم گذاشتی و یک نفس زدی و سپس به علم حوزه ی علمیه ها اثر دادند چهار امام کمال تو را بیان کردند چهار امام جلال تو را خبر دادند چهار امام نوشتند احترام تو را شکوه نام تو را،جلوه ی مقام تو را بلند عرش خدا هم ردیف شانه ی تو بهشت باغچه ای در حیاط خانه ی تو قدم به سمت مدینه زدم نفهمیدم چطور شد که رسیدم به آستانه ی تو من و تو هر دو به دنبال یک هدف هستیم تویی روانه ی مشهد منم روانه ی تو حریمت آینه، ایوانت آینه، آری چقدر آینه در آینه است خانه ی تو شبیه فاطمه، همسایه آبرویش را گرفت شب به شب از گریه ی شبانه ی تو بخوان نماز شبت را که استفاده کنیم و پخش کن رطبت را که استفاده کنیم کریمه! سفره ی نان را بدست تو دادند همیشه روزی مان را بدست تو دادند چگونه دل نگران قیامتم باشم دل منِ نگران را بدست تو دادند کلید قفل حرم را بدست ما دادند کلید قفل جنان را بدست تو دادند قلمروی تو خلاصه نمی­شود در قم همه زمین و زمان را به دست تو دادند نجات مردم قم دست "میرزای قمی" است نجات هر دو جهان را بدست تو دادند نگاه ما همه بر آفتاب محشر توست دخیل ما همه بر رشته ی معجر توست نکرده است کسی غیر حق تماشایت ز بس که خالق تو آفریده بالایت تو ازدواج نکردی به خاطر اینکه نبود هیچ کسی هم طراز و همتایت کنار جلوه ی تو می­شود خدا را دید تو کوه طوری و بابای توست موسایت تمام مردم دنیا به پات می­میرند فقط همینکه بگوید: فدات بابایت تویی که این همه باشد عطای امروزت خودت بگو که چقدر است عطای فردایت یگانه دختر موسی بگیر دست مرا شفیع جنت کبری بگیر دست مرا تو آن همیشه کرم، من همیشه نوکر تو مرا بزرگ نوشته است ذره پرور تو کنیز بود اگر مادرت، کنیز تو بود هزار حضرت مریم کنیز مادر تو تو آنقدر عظمت داشتی که از مادر فقط امام رضا می­شود برادر تو و از میان پسرهای موسی جعفر فقط امام رضا بود سایه ی سر تو خدا کند که نگیرد به چوبِ ناقه سرت خدا کند که نگیرد به سنگ معجر تو خدا کند که اینجا پرت به در نخورد شبیه مادر زینب، سرت به در نخورد @poem_ahl
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini کُنجِ یک خانه ای که دلگیر است پایِ دیوار بستر افتاده بودنِ او چه سخت معلوم است چونکه با جسمِ لاغر افتاده از سرِ صبح دستِ خود را بر... رویِ پهلو گرفته  خوابیده گریه دار است حالتِ مادر باز هم رو گرفته خوابیده نیمه شب بود و ما همه بیدار در هیاهویِ شعله تا در سوخت جگرِ ما میانِ آتش بود چادرش گُر گرفت مادر سوخت مادرم را زدند و ما دیدیم ریسمان در طوافِ بابا بود پُشتشان را به خاک میمالید دستِ بابایِ من اگر وا بود از همان روز کوچه تا حالا مادرم بینِ خواب میلرزد خوابِ راحت نکرده یک شب هم بسکه حتی به خواب میترسد کوچه ای بود و مادرم بودو ردپایی به چادرش مانده بر رخ مادرم از آن کوچه اثراتی ز آجرش مانده 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini ‏فاطمه اسمش که می آمد زمان می ایستاد برگ بر روی درختان هر خزان می ایستاد هر زمان از راه می آمد رسول الله هم محترم میداشتش از عمق جان می ایستاد در حیاط خانه بی روبند اگر پا می گذاشت شمس هم از شرم کنج آسمان می ایستاد شأن زهرا اینکه آقای جوانان بهشت روبروی او به جای سایه بان می ایستاد! گر زیارت نامه‌ی کوتاه او در آن نبود بی گمان قلب مفاتیح الجنان می‌ایستاد وقت قامت بستن مردم موذن روی پاست وقت قامت بستن زهرا اذان می ایستاد من که حیرانم چرا محراب و منبر خم نشد گر برای خطبه خواندن آنچنان می ایستاد ‏من نمیدانم چه شد اما روایت کرده اند مادر ما این اواخر قد کمان می ایستاد دست پایین آمد و افتاد زهرا بر زمین کاش در این لحظه غمگین جهان می ایستاد بر مزار بی چراغ مادر سادات کاش لااقل ابری به عنوان نشان می ایستاد 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
سلام‌الله‌علیها سوختن را به عِینه معنا کرد آنچه با یاس، هُرمِ گرما کرد گُل در آتش اگر که جمع شود دیگر آن را نمی توان وا کرد رُک بگوئیم..،مادرِ ما سوخت شعله با صورتش چه بد تا کرد! بانویی بی‌پناه و چل نامَرد... قتلگاهی شلوغ برپا کرد " دُوُّمی داد زد سر زهرا..." یک نفر هم نگفت: بی‌جا کرد! نَفَسش رفت..، تا لگد کوبید فضّه او را دوباره احیا کرد صدف افتاد..، گوهرش افتاد نسلِ سادات لطمه پیدا کرد کاش می شد دروغ روضه نوشت: چکمه با چادرش مُدارا کرد تازیانه دخیلِ بالَش شد مرگِ خود را از او تقاضا کرد قنفذِ رذل پشت هم می زد... حیدر این صحنه را تماشا کرد فاطمه دست از علی نکشید نقش خود را چه خوب ایفا کرد آه! مانندِ یک شَبَح‌شُدَنَش وضعِ این جسم را معما کرد فاطمه سِرِّ خَلقِ عالم بود... راز را میخِ داغ افشا کرد تا ابد هیچکس نمی فهمد آنچه مسمار با دل ما کرد @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه راضی به هر قضای خدا می‌روی علی چون نوح سمت موج بلا می‌روی علی دارم به فتح خیبر تو فکر می‌کنم با دست‌های بسته کجا می‌روی علی؟ ای سرشناس شهر، برای تو خوب نیست! مسجد چرا بدون عبا می‌روی علی؟ آشفته حال فاطمۀ پشت در نباش قدر خودت به هول و ولا می‌روی علی آیینۀ شکستۀ این کوچه‌ها منم از من شکسته تر تو چرا می‌روی علی؟ بی رحمی مغیره عجب شمرگونه است! داری چه زود کرببلا می‌روی علی! این کوچه، آخرش ته گودال می‌رسد داری میان حرمله‌ها می‌روی علی @poem_ahl
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@shere_aeini روز روشن دختر شمس الضحا را میزدند لیلة‌القدر خدا را آشکارا میزدند خانه زهرا سیه پوش رسول الله بود خانه را سوزانده و صاحب عزا را میزدند در زدن آداب دارد آن هم این در پس چرا با لگد ، با پا در بیت الولا را میزدند (زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود) این مسلمان ها چرا خیرالنسا را میزدند در میان قبر میلرزید پیغمبر تنش بسکه بی رحمانه دخت مصطفی را میزدند آن غلاف هرجا فرود آمد همانجا را شکست کاش می‌دیدند اصلا که کجا را میزدند دسته جمعی یک غریبی را زدن نامردی است عده ای نامرد ناموس خدا را میزدند این به نامردی زدنها کربلا تکرار شد لشکری باهم غریب کربلا را میزدند پیش چشم خواهران و دختران مضطرش پیکر افتاده زیر دست و پا را میزدند زجرکش کردند او را در میان قتلگاه تا سرش میشد جدا آقای مارا میزدند با سرِ نی تا دم مغرب پدر را میزدند با تهِ نی بعد مغرب بچه ها را میزدند آی مردم طفل سه ساله زدن دارد مگر کاش ما بودیم در آن خیمه مارا میزدند 🔸شاعر: ======================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از حدیث اشک
روح آفتاب ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی  بانوی بوتراب چرا پا نمی شوی   پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست  رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی با قطره قطره اشک سلامت نموده ام  زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی  خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو  بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی  رفتی و روی صورت خود را کشیده ای  ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی  بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند  رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی  روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد  مردم از این خطاب چرا نمی شوی  می میرد از تنفس دل گیر کوچه ها  ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی رحمان نوازنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز بالشی خیس، ز چشمان ترت هست هنوز رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند اثری از بدن مختصرت هست هنوز ای پرستوی مهاجر سفرت کُشت مرا کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر؟ شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز راستی حال تو خوب است، خوشی بانویم؟! اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور؟ خوب شد پهلوی تو، درد نداری دیگر؟ با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز؟ ناله های حسنت از همه جانسوزتر است نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز زینبت زنده کند یاد تو را در خانه اصلا انگار، که چادر به سرت هست هنوز جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن پشت این در، اثری از پسرت هست هنوز @poem_ahl
سلام‌الله‌علیها سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها همدست شد مسمار با دیوار، با در در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر حال و هوای خانه یکباره عوض شد افتاد روی مادر ما بی‌هوا در باید بسوزد در هوای شمع اما... این بار سوزانده پَرِ پروانه را در در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در از آن زمان که مادر ما را زمین زد ما بچه‌های فاطمه قهریم با در از پا درآوردند آخر مرتضی را دیوار، آتش، کوچه و همسایه‌ها، در مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه در کربلا باقی چوبش شد عصا، در در کربلا زینب گلی گم کرده بود و می‌گشت در گودال دنبال برادر @poem_ahl