هدایت شده از تاملی در تاریخ اسلام
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
7️⃣2️⃣1️⃣ #معرفی_کتاب :📚
کتاب «سردار موته، جعفربن ابی طالب» سیری در حیات سیاسی و دینی جعفر بن ابی طالب معروف به جعفر طیّار؛ اثر کاظم قادری✍📚👇
#جعفر_بن_ابی_طالب_رحمه_الله
@TarikhEslam
هدایت شده از تاملی در تاریخ اسلام
4_5773919098031311504.pdf
3.44M
📚✍📚✍📚✍📚✍📚✍
کتاب «سردار موته»
@TarikhEslam
14.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نقل جالب آقای وحید از میرزای شیرازی درباره تبلیغ!
هدایت شده از شعر هیأت
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹گریۀ بیاختیار🔹
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
درختهای بهشتی به پایت افتادند
همان شبی که هوای انار میکردی
فقیر هرچه میآمد اسیر برمیگشت
تمام عالمیان را دچار میکردی
دلیل خندۀ حیدر! چه شد که بعد پدر
مدام گریۀ بیاختیار میکردی؟
چه شد محبت همسایهها؟ دعایت را
چه مادرانه به آنها نثار میکردی!
تمام مردم اگر کور و کر، علی دیدهست
فدک فدک همه جا را بهار میکردی
و شقشقیه به نهجالبلاغه رو آورد
شبی که پشت به این روزگار میکردی
چقدر خانه مرتب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟
📝 #عاطفه_جوشقانیان
🌐 shereheyat.ir/node/1980
✅ @ShereHeyat
بسم اله الرحمن الرحیم
یا صاحب الزمان ادرکنی
تقسیم بندی مباحث مطرح شده در خطبه فدکیه:
استاد فربهی دام عزه الشریف:
1. اندیشه های زیر بنایی
2. جامعه شناسی سیاسی عصر خودشان
3. مبانی فقهی و حقوقی فدک
مفصّل:
[فرستاده شده از احمد فربهی]
اندیشههای زیربنایی، در خطبهی فدک
بخش اولِ خطبهی فدک، دربارهی اندیشههای زیربنایی، یا همان اعتقادات است؛ آنحضرت، مجموعه مباحثی که دربارهی اندیشههای زیربنایی بیان فرمودهاند را در پنج فصل دستهبندی کردهاند؛
فصل اول؛ ستایش مبدء و دعوت به شکر نعمتها
فصل دوم؛ توحید مبدء و ضرورت اخلاص
فصل سوم؛ آفرینش و ضرورت بندگی خدا
فصل چهارم؛ بعثت پیامبر و ضرورت وحیانیشدن زندگیِ فردی و اجتماعی
فصل پنجم؛ فلسفهی احکام و ضرورت تقوای الهی نسبت به آنها
نکتهی جالبی که در این بخش از خطبه دیده میشود آن است که همهی ارکان پنجگانه، دارای امتداد عملیاند؛ اگر چه کتابهای اعتقادی ما اجمالا شبیه به این دستهبندی را دارند اما در اینکتب، بهاندازهی کافی، به امتداد عملی و اجتماعی باورهای دینی، نپرداختهاند.
پینوشت؛
فصل اول؛ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ؛...وَ نَدَبَهُمْ لِاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّكْرِ
فصل دوم؛ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ؛ كَلِمَةٌ جَعلَ الْإِخْلَاصَ تَأْوِيلَهَا...
فصل سوم؛ ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْءٍ كَانَ قَبْلَهَا ...ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ ذِيَادَةً لِعِبَادِهِ مِنْ نَقِمَتِهِ وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ؛
فصل چهارم؛ وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ؛...أَنْتُمْ عِبَادَ اللَّهِ نُصْبُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ وَ حَمَلَةُ دِينِهِ وَ وَحْيِهِ
فصل پنجم؛ فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ...
جریانشناسی سیاسیاجتماعی، در خطبهی فدک
بخش دوم خطبهی فدک دربارهی دو جریان معاصر آنحضرت است؛ یکی بعثت و دیگری سقیفه؛ در اولی، عوامل موفقیت و تحولاتی که با بعثت اتفاق افتاد و در دومی، زمینههایی که منجر به چنین اتفاقی شد، بررسی شده،
سرفصلهای این بخش از خطبهی حضرت زهرا سلامالله علیها؛
مقدمه؛ صلاحیتهای سیاسیاجتماعیِ آنحضرت
فصل اول؛ جریان بعثت
(1) عوامل موفقیت و اصول حاکم بر ابلاغ رسالت
(2) نقش بعثت در نجات انسانها
(3) نقش دو جریان «حاضر در صحنه» و «در حاشیهی صحنه»
فصل دوم؛ جریان فتنهی خلافت
(1) ظهور «دشمنی پنهان» و «رهبری پنهان»
(2) نقش التزام دینی در شکستن فتنهها
(3) تحلیل رفتار فتنهگران و سرانجام آنها
پینوشت؛
مقدمه؛ أَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لَا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً، وَ لَا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً...
فصل اول؛ جریان بعثت
(1) فَبَلَّغَ الرِّسَالَةَ، صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ، مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِينَ...
(2) وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ...
(3) قَذَفَ أَخَاهُ فِي لَهَوَاتِهَا،... وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ...
فصل دوم؛ جریان فتنهی خلافت
(1) ظَهَرَ فِيكُمْ حَسِيكَةُ النِّفَاقِ، ... وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ...
(2) أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا ...وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ
(3) ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا...
بسم الله الرحمن الرحیم
؛ سخنرانی شب عید غدیر؛ استاد فربهی؛ منزل آقای تنها؛ 99.5.16
*انحراف از مسیر غدیر:
خب در مدت زمان حیات نبوی 13 سال ابتدایی که در مکه بودند و اصلاً جامعه مکه دست ایشان نبود بلکه دست مشرکین بود؛ در زمانی هم که به مدینه آمدند و 10 سال نبی مکرّم صلی الله علیه و آله و سلم عمر مبارکشان بود؛ فرصت چندانی نبود مگر برای اینکه صرفاً ظواهر دین و احکام بیان شود و فقط سطحی ترین لایه دین ارائه شد؛ چه برسد به بنیاد های اخلاقی و امور دیگر که زمینه بیان آنها نبوده؛ به همین خاطر است که صدیقه کبری سلام الله علیها در خطبه فدکیه می فرمایند: و فُهتُم بکلمه الاخلاص؛ یعنی صرفاً مرحله قول بود به مرحله کامل اجراء نرسیده؛
خب مردم زمان نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم هم دو دسته بودند:
1. مُشَمَّرٌ کادح مجدٌّ مجتهدٌ = که به بیان امروزی می شود افراد انقلابی و در صحنه
2. و انتم فی رفاهیه من العیش: مرفّهین بی درد و ویژه خواران
· وقتی که اینگونه شد، فوقعت حسیکه النفاق فی قلوب القوم؛ یعنی در دلها کینه نفاق جمع شد وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّين یعنی بی چیز ترین افراد و کمترین افراد الکی مطرح شدند و کار را به دست گرفتند که به اینها رهبران پنهان گفته می شود که کار خود را با دو وسیله جلو بردند:
1. فظهر حَسَکَهُ النفاق[آن کینه هایی که قبلاً جمع شده بود، الان ظاهر شد. ]
2. و سَمَلَ جلباب الدین[لباس دین بی قیمت و کهنه و قدیمی شد و از دین به جز ظاهرش چیزی نماند.]
وقتی این رهبران پنهان با این دو کار جلو رفتند، موجب شدند که امیر المومنین علیه السلام کنار گذاشته شود و در نهایت دو چیز تغییر کرد:
1. معیار انتخاب الهی که البقرة : 247 ... إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ ... بود تغییر کردو به لا تجتمع امّتی علی خطاء تبدیل شد. به رای و استحسان و قیاس تبدیل شد
2. محتوا هم که اعتبار اجتماعی علی بود، باید تغییر می کرد تا حکومتشان با مشکلی رو برو نشود به همین جهت خلیفه دومی نقل حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را منع کرد؛ خب با این کار نه تنها فضائل اهل بیت علیهم السلام گفته نمی شد، بلکه دیگر کمتر اصل رجوع به امیر المومنین علیه السلام خدشه دار می شد چون کسی بهتر از ایشان نقل نکرده است.
· در نتیجه با این دو کار جامعه به بی محتوایی رفت و جامعه به سمت اشعار جاهلی رفت و رفته رفته آنها شد ملاک اعمال رفتار های جامعه با اصطلاح اسلامی
· نتیجه دیگر این بود که افرادی که انقلابی واقعی بودند در این دوره به انزوا رفتند و دومی هم کار را به بنی امیّه داد[منبع: کتاب التخاصم بین بنی امیه و بنی هاشم]؛ شام را به یزید[برادر معاویه نه فرزندش]داد و جای دیگری را هم به معاویه و بعد از اینکه یزید مرد، معاویه شد حاکم مطلق منطقه خودش
· و نتیجه نهایی اینکه هم از جهت معیار و هم از جهت محتوا تغییر در دین ایجاد شد، این بود که اجتمعت الامه علی قتل ابن بنت نبیّهم؛ این است نتیجه انحراف از مسیر غدیر؛ که در اینجا داریم که اشتدّ غضب الله.
· به همین جهت است که با باید در کنار جشن هایی که می گیریم، در احیاء امر غدیر تلاش کنیم و معیار ها و محتوا های دینی غدیر را نشر دهیم.
· نکات جنبی:
الف) کار هایی که اولین نفر خلیفه دومی آنها را انجام داده بود:
1) شبهه تحریف قرآن
2) منع تدبیر حدیث
3) منع نقل حدیث
4) جسارت به خانواده وحی
5) باز کردن پایِ بنی امیّه به عرصه سیاست
ب)فرق هاشم و امیّه:
1.شکستن استخوان شتر برای غذای حاجی ها.
2.امیّه: کار ها زشت که حتی در بین اعراب مرسوم نبود.
ج) تقسیم بندی مباحث مطرح شده در خطبه فدکیه:
1. اندیشه های زیر بنایی
2.جامعه شناسی سیاسی عصر خودشان
3.مبانی فقهی و حقوقی فدک
د) معنای عصبیّت: تقدم روابط فامیلی بر روابط دینی
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت(ع)
📌متن عربی روایات
⬅️«اِنَّ أَحَبَّ اَلنِّساءِ إِلى رَسُولُ اللهِ، فاطِمَةُوَ مِنَ الرِّجالِ عَلىُّ.»
📚ترمذي، السنن، ج5، ص360؛ ابن عبدالبر، الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، ج4، ص1897؛ مغربی، شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار، ج3، ص55.
⬅️«قال رسول الله: لَو كَان الحُسنُ شَخصَاً لَكَانَ فاطِمَةُ، بَل هِيَ أَعظَمُ، إِنَّ فاطِمَةَ اِبنَتي خَيرُ أَهلِ الأَرضِ عُنصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَمَاَ.»
📚خوارزمی، مقتل الحسين، ج1، ص101.
⬅️«قَالَ النَّبِي: يَا سَلْمَانُ حُبُ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةٍ مِنَ الْمَوَاطِنِ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْحَشْرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْه.»
📚دیلمی، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص294.
⬅️«رَسُولَ اللهِيَقُولُ: فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَاءَهَا فَقَدْ سَاءَنِي. فَاطِمَةُ أَعَزُّ الْبَرِيَّةِ عَلَيَّ.»
📚شیخ مفید، الامالی، ص260.
⬅️قَالَ رَسوُلُ اللهُ لِعَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ: «أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ.»
📚شیخ صدوق، الاعتقادات الامامیه، ص105.
👇👇
🌻 @ahlebait110
هدایت شده از محمدرضا صادقی
آنچه طلبه باید حفظ کند.pdf
417.5K
مجموعهی (آنچه طلبه باید حفظ کند)
🗂جمعآوری شده توسط اساتید بزرگوار:
🔹 حجتالاسلام والمسلمین استاد کفیل
🔹 حجتالاسلام والمسلمین استادمظفری
فی کتاب فضائل السادات:
وفی کتاب المعجزات التی ظهرت عن الأنبیاء علیهم السلام وخصّ عن النبی صلی الله علیه و آله، أنّه کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله کلّما أکل شیئاً مسح یدیه فی المندیل، وکان مندیله لا تحرقه النار أبداً، کما روی عن أنس بن مالک أنّه قال: کان عندی مندیل من منادیل الممسوح فیه ید رسول اللّه صلی الله علیه و آله کلّما أردت أن أغسله أوقعته فی النار، فخرج سالماً نظیفا
فی الباب الحادی والأربعین من کتاب فرائد السمطین فی فضائل المرتضی والبتول والسبطین، للشیخ إبراهیم بن محمّد بن المؤیّد الحموی: دخل الرضا علیه السلام علی المأمون، فوجد فیه همّاً، فقال: أری فیک همّاً؟ قال المأمون: نعم بالباب بدوی قد دفع إلیّ منه سبع شعرات یزعم أنّها من لحیه رسول اللّه صلی الله علیه و آله وقد طلب الجائزه، فإن یک صادقاً ولم أعطه الجائزه فقد بخست شرفی، وإن یک کاذباً وأعطیته الجائزه فقد سخر بی، وما أدری ما أعمل؟
قال الرضا علیه السلام: علیّ بالشعر، فلمّا رآه شمّه وقال: هذه أربعه من لحیه رسول اللّه صلی الله علیه و آله والباقی لیس من لحیته صلی الله علیه و آله، فقال المأمون: من أین هذا؟ قال: النار والشعر، فألقی الشعر فی النار، فاحترقت ثلاث شعرات، وبقیت الأربعه التی أخرجها علی بن موسی الرضا علیه السلام لم یکن للنار علیها سبیل.
فقال المأمون: علیّ بالبدوی، فلمّا مثّل بین یدیه أمر بضرب عنقه، فقال البدوی: بما ذا؟ قال: تصدق عن الشعر، فقال: أربعه من لحیه رسول اللّه صلی الله علیه و آله وثلاث من لحیتی.
فتمکّن حسد المأمون فی قلبه للرضا علیه السلام، فنفاه إلی طوس ثمّ سقاه سمّاً، فمات الرضا علیه التحیه والثناء مسموماً، وقد کمل عمره ثمان وأربعون سنه، فدفن إلی جانب قبر الرشید، فعلم قول علی صلوات اللّه علیه: أنا والرشید کهاتین