امام هادی علیه السلام.pdf
حجم:
49.88M
#داستان
کتاب بسیار زیبای داستان های امام هادی (علیه السلام) بصورت مصور و زیبا
مخصوص #نوجوانان
•┈••✾•💫🌿🌺🌿💫•✾••┈•
#امام_هادی
#داستان
#نوجوان
#تبلیغ
#محتوا
╔═📖════╗
@mohtavayedaneshamoziyeshamim
╚════🎒🎒═╝
روز ۱۷ ذی‌الحجه سال ۱۳۲ قمری ؛ روزی که با کشته شدن مروان بن محمد (ملقب به مروان حمار)، واپسین خلیفه‌ی بنی‌امیه، طومار ظلم این خاندان جنایت‌پیشه برای همیشه پیچیده شد.
🌑 پایان شبی تار؛ فروپاشی بنی‌امیه
۱۷ ذی‌الحجه ۱۳۲ قمری – مصر، حوالی شهر ابوصیر
🌬باد صحرا،
غبار مرگ را بر آسمان داغ مصر می‌پاشید.
صدای سم اسبان، زمین را می‌لرزاند. 🏇
در دو سوی میدان،
دو سپاه رو‌به‌روی هم صف کشیده بودند:
🔴 یکی، سپاه سیاه‌پوش عباسیان، برآمده از رنج مردم و خون پاک شهیدان.(۱)
⚫ و دیگری، ته‌مانده‌ی سپاه بنی‌امیه، با پرچم‌هایی که زمانی در شام و عراق لرزه بر اندام می‌انداخت، اما اکنون خسته، آشفته و در آستانه‌ی سقوط.
در قلب اردوگاه اموی،
مروان حمار ایستاده بود؛
مردی که صدای ناله‌ی هزاران مظلوم، شب‌های خلافتش را می‌لرزاند.
دیگر از آن تکبر و غرور سابق خبری نبود.
نگاهش هراسان بود؛
مرگ را در دوردست حس می‌کرد.
در آن سو، فرمانده جوان عباسیان، صالح بن علی، 🗡شمشیر را بالا گرفت:
_«ای مردم! این لحظه، پایان ظلم بنی‌امیه است! این‌ها قاتلان اهل‌بیت پیامبرند؛ کشندگان حسین بن علی و زین‌العابدین و شکنندگان حرمت کعبه! امروز، روز انتقام مظلومان تاریخ است!»
سپاهیان فریاد زدند:
_«یالثارات الحسین!»
و جنگ آغاز شد...⚔
🛡زره‌ها به هم خورد،
🗡شمشیرها برق زدند.
صدای فریادها، ناله‌ها و شعارها در آسمان پیچید.
مروان، خود به میدان آمد،
در حالی که زیر لب تکرار می‌کرد:
«إنّ المُلکَ لمن غلب... المُلکُ یُؤخذُ بالسّیف...»(۲)
او شمشیر کشید، اما پیر شده بود، رمق میدان نداشت.
سپاه عباسی بر او یورش برد.
یارانش یک‌به‌یک فرار می‌کردند، یا کشته می‌شدند.
در حین گریز، یکی از سربازان عباسی فریاد زد:
_«او را زنده نگذارید! او قاتل هزاران بی‌گناه است!»
مروان، در میان نیزارها و نخلستان‌های نزدیک ابوصیر پنهان شد، اما یکی از روستاییان مصر که شاهد جنایات امویان بود، پناهگاهش را نشان داد.
صالح بن علی به سرعت نیرو فرستاد.
آنها مروان را در حالی یافتند که از ترس می‌لرزید.😨
یکی از سربازان عباسی، جلو آمد و گفت:
_«مروان بن محمد، با کدام رویی به خدا پاسخ خواهی داد؟!»
مروان نگاهی کرد، سکوتی تلخ...
و سپس فریادی از دل نیزار بلند شد.
یکی از جوانان سپاه عباسی، با خشم خون حسین و زید بن علی در رگ‌هایش، شمشیر را بر گلوی او فرود آورد...
با مرگ مروان، خلافت امویان به پایان رسید و تولد عصری نو را رقم زد.
مردم مصر، شام و عراق شادی کردند.
⚰ قبر مروان در ویرانی و گمنامی ماند، بی‌هیچ افتخار و نشان.
در همان شب، صالح بن علی در میان سپاهش ایستاد و گفت:
_«امشب شب عزت مظلومان است؛ اما بدانید، اگر ما نیز راه بنی‌امیه را برویم، همین سرنوشت در انتظار ماست. تقوا و عدل، شرط بقای حکومت است.»
🌱 آری:
📌 ستم پایدار نمی‌ماند.
حکومت‌ها با ظلم، به ظاهر پابرجا می‌مانند، اما بذر نابودی‌شان از همان آغاز در دل ظلم کاشته می‌شود.
#پ ن:
۱_حکومت عباسی با شعار یا لثارات الحسین برای خونخواهی از قدرت مردم برای براندازی حکومت بنی امیه جلو آمد ولی در ادامه همان روش خلفا و حاکمان ظالم را ادامه داد و از مسیر حق خارج شد.
۲_ حکومت از آن کسی است که پیروز شود.
#هفدهم_ذی_الحجه
ـــــــــــــــــــ💕✨ــــــــــــــــــ
✍#فدایی_مولا
✍#مجری_طرح_تربیتی_امین_پناهی
رزق غذا غدیر.jpg
حجم:
8.98M