eitaa logo
محتوای تبلیغ دانش آموزی جامعه الزهرا سلام الله علیها
1.2هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
984 ویدیو
207 فایل
این ڪاناݪ شامݪ محتۅاهاے تۅلید شده تۅسط مبلّغان جامعة الزَّهࢪا(سلامُ اللهِ عَلیهٰا) جهت تبڵیغ دانش‌آمۅزے مێ‌باشد. ارتباط با ادمین @Qanbariz
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂⃟🥀دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات می کنم✓ 🏴•┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈•🏴 ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
🧶ریسمان های رنگی! 🔴🟣🟠🟢🟡🔵️🟤⚪️ این ریسمان هاچیست؟🧐 🏴•┈┈••••✾•✏️•✾•••┈┈•🏴 ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
🟢 بوی خوشمزه قرمه سبزی مامان همه جا پیچیده بود😋 حسین و زینب چشماشونو بسته بودنو هی می گفتن به به چه غذای خوشمزه ای مامان جونم دستتون درد نکنه ازتون ممنونیم که انقدر غذاهای خوشمزه و مفید برامون درست می کنید🌸🍃🌸🍃 مامان گفت خواهش می کنم عزیزای دلم. بابا که در حال مطالعه بود📗 صدای بچه ها رو شنید و گفت آفرین به بچه های گلم که از مامان تشکر می کنید می دونستید خدا کسایی که تشکر می کنن رو خیلی دوست داره؟ باید از خدای مهربون تشکر کنیم که کمک کرد سبزی و لوبیا و لیمو ی خوشمزه قرمه وجود داشته باشه تا مامان جون باهاش غذا بپزه حالا اول از کی باید تشکر کرد؟🤔حسین گفت از خدای مهربون که انقدر نعمت داده و همینطور از شما که کار می کنید و لوبیا و سبزی و ...خرید می کنید و مامان جونم میپزن. مامان خوشحال شد گفت آفرین پسرم👏 چقدر خوب توضیح دادی. زینب گفت الحمدلله از خدا ممنونم بخاطر وجود شما مامان و بابا و برادر گلم حالا که دقت می کنم چقدر نعمتهای زیادی داریم. ❓چطوری میشه از خدا تشکر کرد؟بابا گفت دقیقا همینطوری که شما اشاره کردید،مثل گفتن الحمدلله،دیدن نعمتهای خدا،اینکه مامان از این نعمتها غذای خوشمزه درست می کنه واستفاده ی درست داره خودش شکر نعمت،و خیلی راه های دیگه مثل نماز خوندن و یادآوری نعمتها. بابا پرسید شما می تونید چندتا از نعمتها رو بشمارید؟حسین گفت شب و روز،خورشید و دریا،زینب گفت چشم و گوش و اعضای بدنمون،مامان گفت گل دختر و گل پسرم همه باهم لبخند زدند و شکر خدا کردن🤲 ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
🟢 حسین با دوستاش قرار گذاشته بودن که بعداز ظهر ی مسابقه ی فوتبال برگزار کنن⚽️،خلاصه کلی خودشو آماده کرده بود گل بزنه 🥅بشه بهترین بازیکن،لباس ورزشی هاشو تنش کرد و داشت جلو آینه موهاشو شونه میزد که زینب گفت:کجا میری داداش مرتب و تمیز و خوشتیپ خودم؟🙂 حسین که انگار خیلی از لحن و تعریفهای آبجی زینب خوشحال شده بود😍😇 گفت:ممنونم خواهر مهربونم،فرشته ی زیبا🥰 دارم میرم فوتبال،دعا کن که کلی گل بزنم، مادربزرگ که مهمون خونه ی حسین و زینب بود رفت جلو و هردوشونو بوسید و گفت احسنت به نوه های گلم،چقققدر لذت میبرم می بینم با القاب و عبارات خوب باهم صحبت می کنید،شما دقیقا کاری رو انجام میرید که خدا خیلی دوست داره وکسایی که با لقب بد هم رو صدا می کنن رو دوست نداره،می دونستید در قرآن در این باره آیه هم داریم؟ زینب پرسید:مامان بزرگ خدا در قرآن چی گفته؟ 🌸مامان بزرگ گفت:اینکه اسم بد روی هم دیگه نگذاریم.وقتی شنیدم حسین به شما گفت خواهر مهربونم،فرشته ی زیبا لذت بردم که چه خوبه با القاب زیبا هم رو صدا می کنید.😍 حالا جاااایزه دارم براتون🎁،چشما بسته کف دستاتون رو باز کنید،یهو ی مشت نخود و کشمیش و نبات ریزه ی رنگی به هر کدوممون داد،وای که چقدر خوشمزه ان😋 ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
🟢 يكي بود يكي نبود، بچه ي كوچك و بداخلاقي بود. روزي پدرش به او كيسه اي پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.🔨 روز اول پسرك مجبور شد ۳۷ ميخ به ديوار روبرو بكوبد.😱 در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. 😌 پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد. بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.🤪 روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش رو كرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پس بهتر است از همان اول، خشم خودت را کنترل کنی و عصبانی نشوی. ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝
🟢 یه بار با یکی از دوستام دعوام شده بود و قهر کرده بودیم، زودی همدیگه رو بخشیدیم و آشتی کردیم.😃 دوستم گفت بیا به هم قول بدیم که دیگه هیچ موقع نذاریم چیزی دوستی ما رو به هم بزنه بعدش برا اینکه قول و قرار دادمون یادمون نره، مثل بزرگترا که وقتی میخوان یه کار مهم بکنن، عقد میکنن، ما هم یه قرارداد دوستی باهم نوشتیم و پایینش رو امضا کردیم📝 بعد با کمک بابام مثل اونا که توی اخبار نشون میده، دست همدیگه رو گرفتیم و با قرار دادمون عکس گرفتیم .🤝 بابام همین طور که آزمون داشت عکس می‌گرفت، گفت: پس یادتون باشه هر کی عهد و پیمان رو به هم بزنه. آمریکاست . غش کردیم از خنده !😁😄😃 از اون به بعد هر وقت همدیگه رو می‌بینیم، یاد هم می‌دازیم که کسی زیر قولش نزنه!❌ ╔═📖════╗ @mohtavayedaneshamoziyeshamim ╚════🎒🎒═╝