مجلس دوازدهم: روضه تیر خوردن امام حسین (علیه السلام)
🔸نوشتن فوقف لیستریح ساعةً دیگه انقدر جراحت ها ، تشنگی بر ابی عبدالله غلبه کرد
فاتاه حجر فسالت الدماء من جبهته
از پشت خیمه دیدم هرسو ره تو بستند با سنگ های کینه پیشانیت شکستند
تا لباس عربی رو بالا زد خون رو از پیشانی پاک کنه
فاتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب
دیگه ترجمه نکنم فقط زینب شنید حسین داره یه خبری بهش میده
صدا زد بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله
هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
محتوای روضه و منبر
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
روضه های حضرت زینب.pdf
336K
✍دوازده مجلس روضه کوتاه درباره حضرت زینب (سلام الله علیها) به همراه ارجاع به متون مقتل
محتوای روضه و منبر
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
3. روضه حضرت رقیه.pdf
169K
۱. ✍️متن روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها)
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
روضه صوتی شب سوم نصرالهی فایل اول.m4a
14.77M
فایل صوتی پیوست روضه #حضرت_رقیه (سلام الله علیه)
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
3. چند روضه کوتاه برای حضرت رقیه سلام الله علیها.pdf
247.2K
✍️چند روضه کوتاه برای حضرت رقیه (سلام الله علیها)
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
مجلس اول:
شب سومه دلها رو روانه کنیم خرابه شام خیلیا هر سال حاجتاشونو از این خانم می گیرن
یه زیارتی داره در زاد المعاد علامه مجلسی با اون سلام بدیم به بانوان حرم حسینی
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ مَكَّةَ وَ مِنَى السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ زَمْزَمَ وَ صَفَا السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى زَيْنَبَ التَّقِيَّةِ وَ كُلْثُومَ الْمَرْضِيَّةِ وَ عَلَى سَكِينَةَ الْمَسْبِيَّةِ السَّلَامُ عَلَى فَاطِمَةَ وَ رُقَيَّةَ ... السَّلَامُ عَلَى بَنَاتِ الْهَاشِمِيَّةِ السَّلَامُ عَلَى السَّادَاتِ الْعَلَوِيَّةِ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه
دیدی بچه تا خواب بد میبینه اول تو رختخوابش میشینه فریاد میزنه گریه می کنه بعد دنبال پدر و مادرش می گرده
گفتن نکنه جلوی بچه ها دعوا کنی ممکنه شب خواب بد ببینه
گاهی اوقاتم همون صحنه های وحشتناک رو که تو بیدای دیده تو خواب میبینه
می خوام بگم شاید از روزی که سر بابا رو تو مجلس یزید دیده هی خواب میبینه
دختر هر اتفاقی براش بیافته تو دلش نگه می داره برای بابا تعریف کنه
نه ...! اصلا هرکی اذیتش کنه همون جا بابا صدا رو میزنه
لازم نیست دختر کوچیک باشه بابا رو صدا بزنه آخه مادرش فاطمه تو سن هجده سالگی بود از بین در و دیوار بابا رو صدا زد
صدا زد یا ابتاه یا رسول الله هکذا یفعل بحبیبتک و ابنتک
رقیه م هی صدا میزد بابا یادته تا خسته می شدم منو رو دوشت سوار می کردی حالا بیا و ببین روی خارا منو می دوونن
حسنین سنی بیشتر از سه سال داشتن اما زهرای مرضیه بعد پیغمبر براشون نوحه خوانی می کرد میگفت بچه ها بابا تون کجاست اون بابایی که نمی ذاشت شما رو زمین راه برید این ابوکما فلا یدعکما تمشیان علی الارض
اینجام شاید رقیه صدا می زد عمو عباسم کجایی؟ یادته منو رو دوشت سوار می کردی
داداش علی کجایی؟
همه این درددلارو تو دلش نگهداشته بود تا به بابا که رسید حرفاشو بزنه اما
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
یه وقت چشماشو باز کرد ببینه خرابه نورانی شده ... [این روضه را باید با روضه پایانی کامل کرد]
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
مجلس دوم:
شب سوم محرمه شب یتیم نوازیه
میخوایم دست توسل بزنیم به ریشه های چادر یه دختر سه ساله
همون چادری که مثل چادر مادرش زهرا خاکیه
اصلا یه بابی داریم تو احادیث باب استحباب آرام کردن بچه یتیم
روایت زیاد داریم فرمود هروقت گریه یتیم بلند میشه عرش خدا میلرزه خدا تو آسمون ندا می کنه ای ملائکه من شاهد باشید هر کی بره این بچه رو آرومش کنه راضیش کنه من روز قیامت راضیش می کنم.
امشب عرضه بداریم یا امیر المومنیین چطور بچه یتیما رو آرام می کردی براشون بابا می شدی ای کاش بودی خرابه شام به یتیمان حسینت سر می زدی ...
مناقب نقل می کنه یه مقدار آرد و غذا برداشت در خونه اون همسر شهید در زد اجازه گرفت او علی رو نمی شناخت فرمود من خمیر درست کنم یا با بچه بازی کنم؟
اون همسر شهید صدا زد من خمیر می کنم تو میدونی با بچه ها ... علی غذا رو لقمه می کرد تو دهن بچه ها میذاشت میگفت بچه ها علی رو حلال کنید
عرضه بداریم علی جان کجا بودی خرابه شام ببینی رقیه رو چی جور آرومش کردن
آخه کجا دیدی برا آروم کردن یه بچه یتیم سر بابا رو براش ببرن
یه وقت دید خرابه نورانی شد ...
(این روضه باید با روضه پایانی کامل شود)
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
مجلس سوم: «روضه پایانی»
یه وقت دید خرابه نورانی شد بمیرم تا پارچه رو از روی طبق کنار زد اول خیره خیره به سر بابا تماشا می کرد هی صدا می زد
ابه ابه من الذی ایتمنی
بابا من للشعور المنشورات من للعیون الباکیات من للنساء الحاسرات بابا حسرت این همه دختر و بچه ها رو کی آروم کنه ببین دیگه طاقت نداره عمه فقط برا ما زنده مونده هرکی ما رو میزنه عمه سپر میشه
اما طبق نقل ذریعة النجاه تا سرو دید اول سرو گذاشت تو بغلش اولین حرفیم که زد این بود بابا
یا ابتاه من ذا الذی خضبک بدمائک بابا بگو ببینم کی محاسنتو با خون سرت گلگون کرده
بابا بگو ببینم یه سوالی دارم بابا من ذالذی قطع وریدک!
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
.
🔰متن مستند روضه حضرت رقیه به همراه ترجمه:
🔸... فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبيك. فرفعته من الطّشت حاضنة له وهي تقول:
يا أباه ! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك؟
يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك؟
يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟
يا أبتاه ! مَن بقي بعدك نرجوه ؟
يا أبتاه ! مَن لليتيمة حتّى تكبر ؟
يا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟
يا أبتاه ! مَن للأرامل المسبيّات ؟
يا أبتاه ! مَن للعيون الباكيات ؟
يا أبتاه ! مَن للضائعات الغريبات ؟
يا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟
يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واخيبتنا !
يا أبتاه ! مَن بعدك ؟ واغربتنا !
يا أبتاه ! ليتني كنت الفدى ،
يا أبتاه ! ليتني كنت قبل هذا اليوم عميا .
يا أبتاه ! ليتني وسدت الثّرى ولا أرى شيبك مخضّباً بالدّماء .
ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّريف , وبكت بُكاءاً شديداً حتّى غشي عليها ، فلمّا حرّكوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنيا
🔸ترجمه: ... وقتي سر بريده امام حسين را براي رقيه سلام الله عليها آوردند گفت اين سر كيست؟ به او گفتند: سر پدرت حسين است. سر را با احتياط از داخل طشت برداشت و به سينه چسبانيد و با گريه هاي سوزناك خود خطاب به سر چنين گفت: پدر چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر دختر يتيم تو به چه كسي پناه ببرد تا بزرگ شود؟ پدر جان زنان بي پوشش چه كنند؟ پدرجان زنان اسير و سرگردان كجا بروند؟ پدر جان چه كسي چشمان گريان را چاره ساز است؟ پدر جان چه كسي يار و ياور غريبان بي پناه است؟ پدر جان چه كسي پريشان مويي ما را سامان مي بخشد؟ پدر جان بعد از تو چه كسي با ماست؟ واي بر ما بعد از تو واي از غريبي! پدر جان كاش فدايت مي شدم. پدر جان اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم. سپس لب ها را بر لب هاي پدرش امام حسين نهاد و چنان گريست كه همان لحظه بيهوش شد و وقتي او را حركت دادند دريافتند كه از دنيا رفته است.
منبع: المنتخب في جمع المراثي و الخطب، طريحي، ص 136-137
به نقل از سایت حاج میثم مطیعی
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
سند معتبر انقلاب عاشورا
حضرت رقیّه سلام الله علیها
دنیا چرا جلال تو را در نظر نداشت
افسوس کز مقام بلندت خبر نداشت
ای مصحفی که چشم خدا بر فراز نی
یکدم زآیه های رخت چشم، بر نداشت
تاریخ غربت علوی در حدیث شام
چون صفحه ی رخت سندی معتبر نداشت
تا شام را مدینه کند قبر کوچکت
از تو حسین، فاطمه ای خوب تر نداشت
غیر از شبی که بود چراغت سر پدر
یک شب خرابه ی تو چراغ سحر نداشت
عمر کم تو در سفر شام شاهد است
مثل تو سیّد الشّهدا هم سفر نداشت
با آنکه ناله ات جگر سنگ را شکافت
آهت به قلب خصم ستمگر اثر نداشت
هر تیر غم که خواست برد حمله بر دلت
جز سینه ی مقدُس زینب سپر نداشت
غیر از تو ای سه ساله بزرگ شام
دنیا چنین سفیر به سنّ صِغر نداشت
بی اشگ تو خرابه فراموش گشته بود
بی آه تو چراغ اسارت شرر نداشت
زینب به شام با همه ی درد و داغ ها
داغی چو داغ ماتم تو بر جگر نداشت
بر قبر بی چراغ تو تا صبح اشگ ریخت
صورت زروی خاک مزار تو بر نداشت
دُرّ یتیم فاطمه اش رفت زیر خاک
جز اشگ دیده بهر عزایش گهر نداشت
دنیا بدان! که جای کفن آن عزیز جان
جز جامه ی سیاهِ اسارت به بر نداشت
زیبد کند به امّت اسلام مادری
آن کودک خرابه نشین کو پدر نداشت
چون آفتاب سوخت در آغوش آفتاب
چتری به غیر زلف پریشان به سر نداشت
جان داد در خرابه کنار سر پدر
چون طایری که بال زد و بال و پر نداشت
کی دیده یک سه ساله شود فاتح دمشق
دنیا به یاد همه فتح و ظفر نداشت
روی کبود و هجر رخ یار و دفن شب
گویی جز ارث فاطمه ارثی دگر نداشت
از کربلا گرفته الی شام دم به دم
با مرگ رو به رو شد و بیم از خطر نداشت
«میثم» چو این قصیده ی جانسوز می سرود
جز اشگ و آه و سوز دل و چشم تر نداشت
استاد سازگار
حضرت رقیه (سلام الله علیها)
من دسته گل پرپر گلزار حسینم
من شمع فروزان شب تار حسینم
من کنج قفس مرغ گرفتار حسینم
من عاشق دل باخته و یار حسینم
من کعبۀ دل قبله جان همه هستم
سر تا به قدم آینۀ فاطمه (س) هستم
هر چند ستم دیده و مظلوم و صغیرم
در گوشۀ ویرانه گرفتار و اسیرم
ای مردم عالم مشمارید حقیرم
کز جانب سر سلسلۀ عشق، سفیرم
با گریۀ پیوسته و غم های نهانم
حاکم به دل و جان همه خلق جهانم
در بحر شرف گوهر یکدانه منم من
بر شمع ولا سوخته پروانه منم من
بر اهل عزا ماه عزاخانه منم من
امیّد دل عاقل و دیوانه منم من
من فاطمۀ کوچک و ناموس خدایم
پیغامبر خون تمام شهدایم
ای خلق گرفتار بیائید بیائید
در خانه من دست گدائی بگشائید
بر دامن ویرانۀ من چهره بسائید
و زخاک درم رنگ غم از دل بزدائید
من کودکم اما به خدا کودک وحیم
در آل علی فاطمۀ کوچک وحیم
اسلام، شفا یافت زخون جگر من
توحید، چراغی است زآه سحر من
بگذار بخندند به اشک بصر من
وز چار طرف سنگ ببارد به سر من
جان دو جهان در بغلم باز کشیده
با دست خدائیش زمن ناز کشیده
امروز اگر گوشۀ ویرانه غریبم
رفته است زکف سلسلۀ صبر و شکیبم
بیمارم و بر درد همه خلق طبیبم
جان بر کف و خود منتظر وصل حبیبم
زود است که لب بر لب بابا بگذارم
تا سر به سر شانۀ زهرا (س) بگذارم
امشب شب وصل است دلم داده گواهی
نوری به سویم پر کشد از قلب سیاهی
خورشید به ویرانه سرایم شده راهی
ویرانۀ من پُر شده از نور الهی
آوای منادی به من زار رسیده
جان پیشکش آرید که دلدار رسیده
یار آمده با طلعت همچون قمرش باز
گردد زطبق باز به من چشم ترش باز
روشن شده این خسته، چراغ سحرش باز
ای دست، کمک کن که بگیرم به برش باز
تا روی ورا بر روی قلبم بگذارد
افسوس که دستم به بدن تاب ندارد
ای سر چه شد امشب به من زار زدی سر
از لطف، بر این مرغ گرفتار زدی سر
صد بار مرا کشتی و یک بار زدی سر
چون بود که در خانۀ اغیاز زدی سر
در گوشۀ ویران، قمر من شدی امشب
از لطف، چراغ سحر من شدی امشب
مهمان منی سفرۀ رنگین مرابین
دست تهی و سینۀ سنگین مرا بین
رخسار کبود و سرخونین مرا بین
در تلخی غم لحظۀ شیرین مرا بین
گر دست دهد پای دویدن زتو گیرم
آن قدر به دور تو بگردم که بمیرم
بین عاشق صد بار زغم مردۀ خود را
بر شانۀ جان، کوه ستم بردۀ خود را
برگیر به بر طوطی افسردۀ خود را
در گوشۀ ویران، گل پژمردۀ خود را
صد کوه غم از کودک تو خم نکند پشت
ای مونس جان درد فراق تو مرا کشت
بگذار رها گردد، جان از بدن من
بگذار بود نام تو آخر سخن من
بگذار شود پیرهن من کفن من
بگذار به ویرانه شود دفن، تن من
دردا که عدو دوخت زخواندن دهنم را
(میثم) برسان بر همه عالم سخنم را
استاد سازگار
حضرت رقیه (سلام الله علیها)
دخترم! بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود؟
گوشۀ ویرانه جای بلبل زهرا نبود
جان بابا! خوب شد بر ما یتیمان سر زدی
هیچ کس در گوشۀ ویران به یاد ما نبود
دخترم! روزی که من در خیمه بوسیدم تو را
ابر سیلی روی خورشید رخت پیدا نبود
جان بابا! هر کجا نام تو را بردم به لب
پاسخم جز کعب نی، جز سیلی اعدا نبود
دخترم! وقتی که دشمن زد تو را زینب چه گفت؟
عمّه آیا در کنارت بود بابا یا نبود
جان بابا! هم مرا، هم عمّه ام را می زدند
ذرّه ای رحم و مروّت در دل آن ها نبود
دخترم! وقتی عدو می زد تو را بر گو مگو
سیّد سجّاد زین العابدین (ع) آن جا نبود؟
جان بابا! بود امّا دست هایش بسته بود
کس به جز زنجیر خونین یار آن مولا نبود
دخترم! آن شب که تنها اوفتادی از نفس
مادرم زهرا (س) مگر با تو در آن صحرا نبود؟
جان بابا! من دویدم زجر هم می زد مرا
آن ستمگر شرمش از پیغمبر و زهرا (س) نبود
دخترم! من از فراز نی نگاهم بر تو بود
تو چرا چشمت به نوک نیزۀ اعدا نبود؟
جان بابا! ابر سیلی دیده ام را بسته بود
ورنه یک لحظه دل من غافل از بابا نبود
دخترم! ماشورها بر شعر (میثم) داده ایم
ورنه در آوای او فریاد عاشورا نبود
جان بابا! دست آن افتاده را خواهم گرفت
زآن که او جز مادح و مرثیه خوان ما نبود
استاد سازگار