فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
1⃣نحوه دست دادن آیت الله
جوادی آملی با رئیس جمهور!
2⃣و توصیه های ناب ایشان!
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
هدایت شده از کتب دینی،دانلود کتاب
🔴 بسته دیجیتال انقلاب دوم
▫️استکبارستیزی
♻️ ویژه روز سیزدهم آبان روز مبارزه با استکبار
🔻این بسته شامل:
• منابع سیر مطالعاتی آمریکاشناسی👈دانلود
• ماهیت اقدامات آمریکا علیه ایران در گفتار امام خمینی ره👈دانلود
• بررسی موردی تسخیر لانه جاسوسی👈دانلود
• آمریکا منفی ۲۰👈دانلود
• چرا تسخیر؟👈دانلود
• نامه امام خامنه ای به دانشجویان آمریکائی حامی فلسطین👈دانلود
• افول موریانه وار آمریکا👈دانلود
• مذاکره با آمریکا در کلام امام خامنه ای👈دانلود
•
•
• کتابخانه دانش آموز 👈اینجا
• مجموعه جزوه های مکتوب ،کتب
و... میباشد.
👇🏻مشاهده و دریافت از طریق کانال کتب دینی:
▫️ https://eitaa.com/joinchat/2490564857Ce9647e6437
❗️این بسته در حال بهروزرسانی است.
#بسته_دیجیتال
#استکبارستیزی
#سیزده_آبان
کتابخانه کتب دینی
🌐@KotobeDini
🌐https://eitaa.com/KotobeDini
به تمنای صبح
گزیده ای از دعاها و زیارات حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه)
🌺دعای فرج حضرت ولی عصر علیه السلام به فرمایش حضرت امام رضا علیه السلام👈اینجا
🌹دعای عهد با امام زمان علیه السلام بعد از نماز صبح👈اینجا،(کانال)
🌷دعا به جهت سلامتی وجود امام عصر علیه السلام👈اینجا
🌺دعای امام کاظم علیه السلام برای فرج صاحب الزمان علیه السلام بعد از نماز عصر👈اینجا
🌹دعای امام صادق علیه السلام برای یاری امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بعد از نماز ظهر👈اینجا
🌷زیارت آل یاسین👈اینجا،(کانال)
🌺زیارت روز جمعه صاحب العصر والزمان علیه السلام👈اینجا
🌹صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی در عصر روز جمعه👈اینجا،(کانال)
🌷زیارت خاصه حضرت صاحب الزمان علیه السلام👈اینجا
🌺دعای فرج حضرت اباصالح المهدی علیه السلام👈اینجا،(کانال)
🌹استغاثه به امام زمان علیه السلام👈اینجا
🌷دعای سلامتی امام زمان علیه السلام👈(کانال)
🌺شب و روز جمعه👈(کانال)
🌹اذکار طلائی👈(کانال)
علامه امینی :
هم وزن خودم برای حضرت امیرالمومنین اشک ریختم تا الغدیر نوشتم.
۲۸ ربیع الثانی سالروز ارتحال علامه امینی رضوان الله تعالی علیه
#علامه_امینی
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام قبل از منبر
هر منبر یک فضیلت
https://eitaa.com/joinchat/1675755967Cb6db254f45
الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَلِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ
عایشه می گوید: سعد بن ابی وقاص و عبد بن زمعه در مورد غلامی با یکدیگر اختلاف نمودند که سعد گفت: ای رسول خدا، این برادرزاده ی من عتبه بن ابی وقاص است؛ برادرم عتبه خود اعتراف نموده که او پسرش می باشد؛ به شباهت وی به عتبه بنگرید. و عبد بن زمعه گفت: ای رسول خدا، او برادر من است. در بستر پدرم از کنیزی متولد شده است؛ بنابراین رسول الله صلی الله علیه وسلم به شباهت وی دقت کرد که در او شباهت زیادی با عتبه دید؛ آنگاه فرمود: «هُوَ لَكَ يَا عَبْدُ بْنَ زَمْعَةَ، الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَلِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ، واحْتَجِبِي منه يا سَوْدَةُ»: «ای عبد بن زمعه، او برای توست، بچه متعلق به صاحبِ رختخواب است و به زناکار سنگ تعلق می گيرد؛ و ای سوده از او حجاب بگیر». و از آن پس هرگز آن غلام سوده را ندید.
شرح الحديث :
در جاهلیت رسم بر این بود که برای کنیزها قیمت هایی تعیین نموده و با زنا کردن آنها کسب درآمد می کردند و فرزندی که در اثر فاحشه متولد می شد، در صورت ادعای فرد زانی، به او داده می شد. در آن زمان عتبه بن ابی وقاص با کنیز زمعه بن اسود مرتکب زنا شده بود که نتیجه ی آن تولد غلامی بود. بنابراین عتبه به برادرش سعد سفارش می کند که این غلام را به نسب او ملحق کند؛ لذا وقتی فتح مکه فرا می رسد و سعد غلام مذکور را می بیند، از روی شباهتی که به برادرش دارد او را می شناسد؛ بنابراین تصمیم می گیرد او را به برادرش ملحق کند؛ همین مساله باعث می شود بین او و عبد بن زمعه اختلاف رخ دهد که سعد چنین استدلال می کند: برادرش عتبه اعتراف نموده که این غلام پسر اوست و شباهت میان آنها نیز گواه این ادعاست. و عبد بن زمعه می گوید: او برادر من است که از کنیز پدرم متولد شده است. یعنی پدرش آقای کنیزی است که این پسر را زاییده است. و صاحب رختخواب پدر او می باشد. بنابراین رسول الله صلی الله علیه وسلم به غلام مذکور نگاه می کند و شباهت آشکاری با عتبه در او می بیند؛ اما به نفع عبد بن زمعه قضاوت می کند و می فرماید: فرزند از آنِ صاحب رختخواب است و برای زناکار چیزی جز خواری و رسوایی نیست و فرزندی به او تعلق نمی گیرد. چون اصل این است که فرزند به دنیا آمده، تابع مالک کنیز می باشد که از طریق درستی با او همخوابگی داشته است؛ اما زمانی که شباهت غلام مذکور به عتبه را می بیند، از اینکه غلام مذکور با این نسب، به خواهرش سوده بنت زمعه نگاه کند، پرهیز می کند؛ بنابراین به سوده دستور می دهد که از باب احتیاط و پرهیزکاری از او حجاب بگیرد. و به این ترتیب با وجود همبستری و مساله ی فراش، شباهت و قرائن قابل توجه نیستند.
.
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
هاشم مرقال کیست؟
وی در رکاب امام علی(ع) به شهادت رسید و یا با پاهای قطع شده به کربلا رفت و در روز عاشورا شهید شد؟!
پرسش
سلام و خسته نباشید در یکی از سخنرانی های حاج آقای عزیز خودمون حاج آقای پناهیان گفته شد که یکی از صحابه ابا عبد ا... که در جنگ قبلی در رکاب حضرت امیر المومنین پاهایش قطع شده بود خودش را کشان کشان روی زمین پس از گذر شب ها بالاخره در شب عاشورا به اباعبدا.. میرساند.نام این شخص بزرگوار کیست؟اایا جزو هفتاد ودو تن بوده اند؟
پاسخ اجمالی
هاشم بن عتبة بن ابیوقاص بن اهیب بن زهرة بن عبد مناف زهری،[1] از یاران امام علی(ع) به شمار میآمد.[2] کنیهی هاشم ابوعمر بود.[3] وی برادرزاده «سعد بن أبیوقاص»[4] و مادرش دختر «خالد بن عبید بن سوید» بود.[5]
هاشم در زمان رسول خدا(ص) به دنیا آمد[6] و در جریان فتح مکه، اسلام آورد؛ از اینرو، وی را از صحابه به شمار آوردهاند[7] که توانست از آنحضرت(ص) حدیث نقل کند.[8] البته برخی وی را از صحابه نمیدانند.[9]
او به دلیل سرعت و چابکی خاصی که در جنگها داشت،[10] و یا به جهت سپردن پرچم در جنگ صفین به دستان وی، به «مرقال(تندرو)» معروف شد.[11]
فرزندان
در گزارشهای مختلف،[12] حلیس،[13] سلیمان،[14] عبدالرحمن،[15] قیس،[16] حفص،[17] اسحاق،[18] محمد،[19] احمد،[20] عاصم[21] و دره،[22] به عنوان فرزندان هاشم معرفی شدهاند.
هاشم در دوران خلفا
هاشم در دوران خلفا در جنگهای مختلف حضور داشت. وی در جنگ قادسیه در کنار عمویش سعد ابیوقاص بود[23] و از سوی او به فرماندهی سپاهی که به جنگ یزدگرد میرفت، منصوب شد.[24] وی در جنگ یرموک، یک چشم خود را از دست داد.[25]
در زمان حکومت عثمان که سعید بن عاص حاکم کوفه بود، هاشم هلال ماه شوال را مشاهده و به همین دلیل روزه خود را افطار کرد. سعید از هاشم علت افطار کردن روزه را پرسید. هاشم در جواب گفت که هلال ماه شوال را مشاهده کردم. سعید گفت: چگونه تو با یک چشم هلال را دیدی ولی مردم با دو چشم آنرا ندیدند؟! از اینرو دستور داد تا بر هاشم حد روزهخواری جاری کنند. در زمان حکومت امام علی(ع) که هاشم حاکم کوفه شد، سعید بن عاص را با صد ضربه تازیانه قصاص کرد.[26]
بیعت هاشم با امام علی(ع)
بعد از کشتهشدن عثمان، هاشم تلاش نمود تا مردم را برای بیعت با امام علی(ع) دعوت نماید. به همین جهت از ابوموسی اشعری خواست تا با امام بیعت کند؛ اما ابوموسی توصیه کرد تا در این کار عجله نکند؛ هاشم نیز در جواب وی گفت: اختیار یکی از دستهای من در دست امام علی(ع) و اختیار دست دیگرم در دست خودم است. بعد یک دست خود را در دست دیگرش قرار داد و گفت که من به این روش با ایشان بیعت کردم و سپس این اشعار را خواند:
«أبایع غیر مکترث علیا و لا أخشی أمیرا أشعریا
أبایعه و أعلم أن سأرضی بذاک الله حقا و النبیا»؛[27]
من بدون اعتنا به هیچکس، با علی(ع) بیعت میکنم و از فرمانده اشعری(ابوموسی) نمیترسم. با او بیعت میکنم و میدانم که با این عمل خدا و رسولش را خشنود خواهم ساخت.
جایگاه هاشم نزد امام علی(ع)
هاشم نزد امام علی(ع) جایگاه ویژهای داشت؛ زیرا:
الف) مدتی حکومت کوفه را به وی سپرد.[28]
ب) بعد از شهادت محمد بن ابیبکر فرمود: میخواستم حکومت مصر را به هاشم بسپارم، اگر مصر را به او میسپردم، عرصه را برای آنها(عمرو بن عاص و یارانش) خالی نمیکرد و به آنها فرصت نمیداد.[29]
ج) امام(ع) پس از شهادت هاشم و همراهانش و با شنیدن گریه مردم، برای آرام کردن آنها شعری را خواند:
«جَزَی اللَّهُ خَیراً عُصْبَة أَسْلَمِیة صِبَاحَ الْوُجُوهِ صُرِّعُوا حَوْلَ هَاشِمٍ
یزِیدُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بِشْرٌ وَ مَعْبَدٌ وَ سُفْیانُ وَ ابْنَا هَاشِمٍ ذِی الْمَکارِمِ
وَ عُرْوَة لَا یبْعُدْ ثَنَاهُ وَ ذِکرُهُ إِذَا اخْتُرِطَتْ یوْماً خِفَافُ الصَّوَارِم»؛[30]
خداوند به مردم قبیله اسلم که با چهرههای زیبا همراه هاشم به خاک افتادند را جزای خیر دهد. یزید و عبداللّه، بشر و معبد و سفیان و دو پسر صاحب فضیلت هاشم، و گروه هماهنگ بههم تافتهای که اگر روزی تیغهای برّان هم در نیام رود، ستایش و یاد ایشان از خاطرهها نرود.
هاشم در جنگ جمل
هنگامی که امام علی(ع) از بیعت مردم بصره با طلحه و زبیر آگاهی یافت، هاشم را از ذیقار نزد ابوموسی اشعری(حاکم کوفه) فرستاد تا از وی بخواهد تا مردم را به جنگ با بصریان دعوت نماید. ابوموسی در این امر کوتاهی کرد. هاشم خدمت امام بازگشت و امام(ع) عمار بن یاسر را همراه امام حسن(ع) به سوی کوفه فرستاد.[31] هاشم نیز به سپاه امام علی(ع) در جنگ جمل پیوست.[32]
هاشم در جنگ صفین
وی در پاسخ به دعوت امام علی(ع) برای عزیمت به صفین گفت: من بر احوال شامیان آگاهم؛ آنها با شما و شیعیان شما دشمناند؛ و با کسی که برای رسیدن به دنیا با تو میجنگد همراه شده و از هیچ کوششی فروگذار نیستند و بر سر دنیا جدال میکنند و از انفاق مال[در راه باطل] دریغ نمیورزند؛ نادانان را به بهانه خونخواهی عثمان فریب دادند؛ اما دروغ میگویند، انتقام خون او را نمیخواهند، بلکه به دنبال منافع دنیا هستند. ما را به جنگ با آنها بفرست. اگر به حق پاسخ مثبت دادند، به هدف رسیدیم، و گرنه پس از حق، چیزی جز گمراهی نیست. به خدا سوگند، به نظر من آنها بیعت نخواهند کرد![33]
وی در این جنگ، پرچمدار سپاه علی(ع) بود،[34] و در این نبرد پایش قطع شد[35] و سرانجام به شهادت رسید، و امام(ع) بر وی نماز خواند و او را در کنار عمار بن یاسر به خاک سپرد.[36]
حضور هاشم در کربلا
با آنکه در منابع معتبر و کهن تاریخی گزارش شده است که هاشم بن عتبه در صفین به شهادت رسید؛ اما ملا حسین کاشفی از نویسندگان قرن دهم در کتاب روضة الشهداء که با نثر فارسی نگاشته شده، از حضور وی در سپاه امام حسین(ع) خبر داده است. گفتنی است که برخی اندیشمندان این موضوع را از تحریفهای لفظی واقعه عاشورا میدانند.[37]
به هر حال، بر اساس این گزارش، هاشم به نزد امام حسین(ع) آمد و بعد از سلام گفت: اگر پسر عمویم(عمر بن سعد) در سپاه دشمنان شما است، ولی دلم با دوستان شما است و در دوستی شما در نهایت وفاداری است.
وقتی به میدان رفت عمر سعد را به مبارزه طلبید؛ اما عمر سعد از آنجا که اوصاف مبارزههای هاشم را شنیده بود، ترسید و از یاران خود خواست تا به جنگ با او بروند؛ لذا سمعان بن مقاتل به میدان آمد و به هاشم گفت: قرار است ملک ری و طبرستان به پسر عموی تو، عمر برسد، و اکنون وی سپهسالار لشکر کوفه و شام است؛ اما تو او را رها کردی و به حسین بن علی(ع) که نه ملک دارد، نه خزانه و نه خدم و حشم، پیوستی! از دولت عمر روی برمگردان و با بخت خویش مبارزه نکن.
«همّت بلند دار و ز دولت متاب روی ادبار را مجوی و ز اقبال سر مپیچ»
هاشم گفت: این دو سه روزه اختیار فانی(دنیا) را دولت نام نهادهای؟! و جاه بیاعتبار دنیای گذران را اقبال لقب دادهای؟ مگر نمیدانی:
«گفتم به کسی که چیست دولت، گفتا روزی دو سه دو باشد و باقی همه هیچ»
نه دولت جهان را اعتباری است و نه اقبال او را ثباتی و قراری:
«اگر دهد به تو جام جهان نما، دنیا به نیمجو مستان، صد هزار جام جمش
کشیده دار قدم از حریم حرمت او که بیشتر همه نامحرمند در حرمش»
سپس هاشم، سمعان را به نعمت باقی بهشت دعوت کرد و گفت از سر این جیفه(مرده)که از سگها باقی مانده است بگذر و کمر خدمت بر فرزند مصطفی(ص) ببند و به دولت ابد بپیوند و رضای الهی و سعادت سرمد عطای نامتناهی به دست آر.
سمعان گفت: ای هاشم نه از پسر عمّ شرم میداری و نه از پسر زیاد حساب میگیری. فکر میکنم که مغرور شدهای و از روش عقل معاش دور افتادهای. هاشم گفت: نفرین بر پسر زیاد باد که پسر عموی مرا بازی داد تا دین را به دنیا فروخت. من عالی همّتم و دنیا را به آخرت تبدیل میکنم؛ معیوب فانی را میدهم و مرغوب باقی را میگیرم. این مقام فانی را که شما به آن مینازید، زود گذر است و شما را به عذاب دردناک و عقابی بزرگ گرفتار میکند.
سپس هاشم به سمعان حمله کرد و او را به هلاکت رساند. بعد از آن هاشم در مقابل سپاه عمر سعد ایستاد و خطاب به عمر گفت: پدرت سعد وقاص در جنگ أحد جان خود را فدای رسول خدا(ص) کرد و شر دشمنان را از آنحضرت(ص) دفع کرد و پیامبر(ص) او را دعا کرد؛ اما پدر من عتبه بن ابیوقاص سنگ بر لب و دندان مبارک آن حضرت زد و در سپاه دشمنان ایشان بود، ولی امروز تو در مقابل فرزندش شمشیر میکشی و من از اهلبیت ایشان حمایت میکنم که مصداق آیهی «یخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَ یخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی»[38] است. آنروز زبان سید عالمیان(ص) بر پدرت آفرین میگفت و امروز بر تو نفرین میکند و همان روز بر پدرم نفرین میکرد و میدانم که امروز بر من آفرین میگوید.
سرانجام برادر سمعان، نعمان بن مقاتل با هزار سرباز بر هاشم حمله کردند ...[39]
هر چند این گزارش نشانگر شهادت هاشم در کربلا است، اما منبعی که این موضوع را نقل کرده از منابع معتبر نبوده و اشتباهات تاریخی فراوانی در آن مشاهده میشود؛ از اینرو نمیتوان در موضوعات تاریخی - به ویژه در مواردی که مخالف با نقلهای معتبر باشد- به این کتاب استناد نمود.
در پایان باید گفت؛ با بررسی منابع معتبر، به زندگی شهیدی برخورد نکردیم که با پای قطع شده خود را به کربلا رسانده باشد و در آنجا به شهادت رسیده باشد، مگر اینکه گزارش اخیر را بپذیریم.
[1]. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 73، ص 337، بیروت، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[2]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1547، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.
[3]. تاریخ مدینة دمشق، ج 73، ص 337.
[4]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 6، ص 404، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[5]. خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 209، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق.
[6]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 3، ص 584، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[7]. الاصابة، ج 6، ص 404.
[8]. تاریخ مدینة دمشق، ج 73، ص 337.
[9]. همان؛ تاریخ الاسلام، ج 3، ص 584.
[10]. الاصابة، ج 6، ص 404.
[11]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، مصحح، شیری، علی،ج 14، ص 293، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[12]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 528، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[13]. الاصابة، ج 2، ص487.
[14]. همان، ج 3، ص201.
[15]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی(ص) من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 8، ص 255، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[16]. طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل بهائی، ص 591، تهران، مرتضوی، چاپ اول، 1383ش.
[17]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 714، بیروت، دار الفکر، 1409ق.
[18]. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق، فواز، ص 151، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[19]. ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، الأغانی، گردآورنده، مکتب تحقیق دار احیاء التراث العربی، ج 4، ص 263، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1415ق.
[20]. همان، ج 16، ص 386.
[21]. ابونعیم، احمد بن عبدالله، معرفة الصحابة، محقق، شافعی، محمدحسن اسماعیل، سعدنی، مسعد عبدالحمید،ج 2، ص 490، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، 1422ق.
[22]. الاصابة، ج 4،ص 602.
[23]. تاریخ بغداد، ج 1، ص 209.
[24]. الاصابة، ج 6، ص 405.
[25]. ابن حبیب، محمد بن حبیب، المحبر، محقق، شتیتر، ایلزه لیختن،ص 261، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ اول، بیتا.
[26]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 10، ص 27، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[27]. الاصابة، ج 6، ص 405 – 406.
[28]. انساب الاشراف، ج 10،ص27.
[29]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 98، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[30]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 356، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[31].انساب الاشراف، ج 2، ص 213.
[32]. الاستیعاب، ج 4، ص 1547.
[33]. وقعة صفین، ص 92.
[34]. الاصابة، ج 6، ص 405.
[35]. الاستیعاب، ج 4، ص 1547.
[36]. تاریخ الإسلام، ج 3، ص 585.
[37]. مطهری، مرتضی، فقه و حقوق (مجموعه آثار)، ج 17، ص 78، قم، صدرا، چاپ اول، بیتا.
[38]. یونس، 31.
[39]. کاشفی سبزواری، ملا حسین، روضة الشهداء، ج 1، ص 375 - 376، قم، نوید اسلام، چاپ سوم، 1382ش.
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
گنجینه معارف
هاشم مرقال پسر عموی عمرسعد عاشق جان فدای علی (علیه السلام)
هاشم بن عتبه بن ابی وقاص مشهور به(هاشم مِرقال) پسر عموی عمربن سعد بن ابی وقاص. از جانبازان در راه امامت و ولایت و از یاران وفادار مولای متقیان علی علیه السلام و فرماندهان توانای صدر اسلام و سپاه امام (علیه السلام ) که به شجاعت و درایت مشهور بود. لقبش: «مرقال»، به معنی دونده به نوعی خاص.
نسب هاشم
هاشم اصلاً و نسباً از خاندان بنی زهره، یکی از خاندان های قبیله قریش است. نسبت کامل او چنین است: هاشم بن عتبه بن ابی وقاص(مالک) بن اهیب(وهیب) بن عبدمناف بن زهره بن کلاب بن مره بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهربن مالک بن نصربن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضربن نزار بن معدبن عدنان.
پدرهاشم یعنی عتبه، کسی است که در روز احد دندان پیامبر(ص) را شکست، لبهای مبارکش را زخمی و صورتش را خراشید و باعث شد از چهره مبارکش خون جاری و سرازیر شود. سعدبن ابی وقاص که گرچه در ابتدا از جمله کسانی بود که خلافت علی (ع)را تأیید کرد ویا حتی برضد حکومت ابوبکر از جمله متحصنان در خانه حضرت زهرا(س) بود ولی به سرعت تغییر موضع داد و در زمره کسانی قرار گرفت که با علی (ع)دشمنی خود را در دل پروراند. از این رو، با علی بیعت نکرد.
جایگاه هاشم
بنابرگزارش تاریخ و نیز رجالیان متقدم و متاخر هاشم در تاریخ برگی زرین از خود به جای گذاشته است. ابن عبدالبر درباره او می نویسد: وی از نخبگان فضلا و پهلوانان قدر بود، یک چشمش را در جنگ یرموک از دست داد. در قادسیه قدرت فوق العاده ای از خود نشان داد، به گونه ای که قبل از او چنین ارمغانی برای سپاه اسلام نیاورده بود. سبب ساز فتح و پیروزی شد. پهلوانی قدرتمند از میان پهلوانان بود، به علاوه که فردی فاضل و خیر شمرده می شود ( ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، ج4، ص1456.
ابن اثیر او را این گونه توصیف می کند: «کان من الشجعان الابطال والفضلاء الاخیار»؛ (عزالدین بن الاثیر الجزری، اسدالغابه، ج4، ص579.)
هاشم ازدلیرمردان و برجستگان پاک سرشت بود. ابن حجر درباره او می نویسد: «هاشم بن عتبه بن ابی وقاص...الشجاع المشهور المعروف بالمرقال ابن اخی سعدبن ابی وقاص...»؛ (احمدبن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه، ج5، ص389.
هاشم فردی شجاع و معروف و مرقال، پسر برادر سعدبن ابی وقاص است.
زرکلی می گوید: «صحابی برجسته ملقب به مرقال که پسربرادر سعدبن ابی وقاص است» (خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج9، ص49-) شیخ عباس قمی در الکنی و الالقاب می نویسد:«کان من افاضل النبی و قتل فی نصره مولانا امیرالمؤمنین بصفین یوم شهاده عمار وکان عظیم الشان جلیل القدر...انه جاهد فی صفین و قاتل قتالا شدیدا ونصح لرجل شامی فهداه تعالی...»؛( شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج3، ص180.)
مورخین او را از اصحاب پیامبر (ص) دانسته و گفته اند که محضر آنحضرت را درک نموده و در روز فتح مکه مسلمان شده و ایمان آورد. در تمام نبردها شرکت می کرد و سپاهش را به سخنانی از رسول خدا (ص) راهنمایی و دلالت می کرد و می گفت: ای مردم: از پیامبر (ص) شنیدم که فرمود: مسلمانان بر جزیرة العرب، فارس و روم غلبه خواهند کرد، پس بشتابید به جهاد، به جهاد!
در جنگ قادسیه، همراه عمویش، «سعد بن ابی وقاص» شرکت کرد و پس از رشادت های زیاد، شهر «جلولاء» در عراق بدست او فتح شد.
در دیگر فتوحات اسلامی شرکت و در «جنگ یرموک»، یک چشمش را از دست داد.
به دلیل همین جنگهای پی در پی که در شام و عراق بود، خسته و رنجور شده و مدتی کناره گیری کرد، با اینکه بر خلفای وقت گران آمد که هاشم را در میدان های نبرد نبینند.
او شهر کوفه را که در آن زمان از آرامش برخوردار بود، برای سکونت خود انتخاب و از مدینه به آنجا سفر کرد به خصوص که عمویش «سعد» والی و فرماندار آنجا بود و همانجا مقیم شد تا زمان خلافت خلیفه سوم (عثمان) که همراه عده زیادی از اصحاب پیامبر (ص) از مخالفین عثمان بود. ولی او مانند بعضی از صحابه چون «طلحه» و «زبیر» معتقد به کشتن عثمان نبود اما به رفتار سیاسی و مذهبی او شدیدا انتقاد و اعتراض داشت و چون خبر قتل عثمان (خلیفه سوم) و بیعت مردم با علی بن ابیطالب به شهر کوفه رسید، مردم کوفه به نزد فرماندار کوفه «ابوموسی اشعری» آمدند تا همراه او با علی (ع)، بیعت کنند. اما او توقف کرد و گفت: باید در این معنی تأمل کنم و ببینم که بعد از این چه حادث شود و از مدینه چه خبری رسد.
«هاشم بن عتبه» در جمع آنان بپا خاست و گفت: چه خبر خواهد رسید؟ عثمان را کشتند و مسلمانان از مهاجر و انصار با امیرالمومنین علی (ع)، بیعت کردند، میترسی که اگر با علی بیعت کنی، عثمان زنده شود و ترا سرزنش کند؟ هاشم این سخن گفت و بلافاصله دست راست خود را بیرون آورد و گفت: این دست از علی (ع) و دست چپ از آن خودم! سپس با دست چپ، دست راست گرفت و گفت: اکنون با علی (ع) بهترین امت بیعت کردم و به خلافت او راضی شدم و این اشعار را خواند:
ابایع غیر مکترث علیا * و لا اخشی امیرا اشعریا
ابا یعه و اعلم ان سارضی *یداک الله حقا و النبیا
من بی اعتنا به همه کس، با علی (ع) بیعت می کنم و از امیر اشعری، هراسی ندارم. با علی (ع) بیعت می کنم و می دانم که با اینکار، خدا و رسولش را خشنود خواهم ساخت و ابوموسی چون اینکار هاشم را دید، دیگر عذری نداشت، برخاست و به ناچار بیعت کرد و به دنبال او تمام بزرگان و مشاهیر کوفه، بیعت کردند.
او از ارادتمندان و در صف پیوستگان به آنحضرت قرار گرفت و چون در کوفه بود، مردم را بر بیعت با علی علیه السلام بر می انگیخت، تا زمان جنگ جمل که در رکاب آن امام (ع) مردانه جنگید و سرکشان جمل، شکست خوردند. پس از این پیروزی، با امام علی (ع) به کوفه برگشت و همه جا از طرفداران و حامیان سخت آن حضرت و در کنار او و مدافع حق و حقیقت تا مرز شهادت بود.
در خلافت عثمان بن عفان، سعید بن عاص از سوی وی حاکم کوفه بود. در پایان ماه رمضان هاشم مرقال هلال ماه را مشاهده کرد، و بدین جهت روزه اش را افطار کرد. خبر به سعید بن عاص رسید. او از هاشم علت را جویا شد، هاشم از مشاهده هلال ماه سخن گفت، سعید گفت: «آیا در میان مردم تنها تو با این یک چشمت آن را دیده ای؟» سپس دستور داد تا هاشم را حد زدند. گفته شده پس از قتل عثمان، حضرت علی(ع) حکومت کوفه را به هاشم مرقال داد و او سعید بن عاص را قصاص کرد.[بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۲۷. ]
چون «معاویة بن ابوسفیان» بر علیه علی بن ابیطالب (ع) طغیان کرد و آماده جنگ شد، و نامه های آن حضرت بر معاویه که به خلافت دل بسته بود، فایده ای نکرد، امام چند نفر از یاران برگزیده اش را مورد مشورت قرار داد تا نظر آنها را برای جنگ و مقابله با «معاویه» و «قاسطین» جویا شود.
از جمله: «هاشم مرقال» که به دلیل پایداری و استقامتش در یاری حضرت جزو همین افراد معتمد و مشاور بود که در جلسه شورا، با اخلاص و عقیده، به امام علی (ع) عرضه داشت: ای امیر مومنان، ما با خاندان ابوسفیان، آشنایی داریم، آنها به خاطر حرص و طمعی که به دنیا و دنیاپرستی دارند با تو می جنگند و از هیچ کوششی، دریغ نمی کنند، دروغ می گویند که به خونخواهی عثمان قیام کرده اند. این حیله، تنها نادانان را فریب میدهد، بلکه خروج آنها فقط به خاطر دنیاست. قلب های آنها قسی شده است. اینان کسانی هستند که کتاب خدا را پشت سرانداخته و برخلاف رضایت خداوند، در میان بندگان حکم میرانند، حلال خدا را حرام و حرام او را حلال کردند، شیطان بر آنها مستولی شده و به آنها وعده های باطل داده و فریفته آنگونه که از راههای هدایت و صواب جدا کرده و به راههای پست کشانده و دنیا را در نظرشان محبوب کرده است پس اینها بر سر دنیا با ما جنگ دارند. همانطور که ما بر سر آخرت و اشتیاقی که به وعده پروردگارمان داریم، با آنها پیکار می کنیم. از این رو، ما را به سوی این قوم گسیل دار و به نبرد با آنها روانه کن! ما باید هرچه زودتر برای سرکوبی آنها حرکت کنیم که اگر حق را پاسخ گفتند چه بهتر، و اگر خواهان جنگ بودند ما با آنها نبرد می کنیم. هاشم، با این گفتار کوتاه، شخصیت واقعی و حقیقت درونی معاویه و یارانش را آشکار کرد.
نقش هاشم بن عتبه در رابطه با «ناکثین»
در تعقیب این گروه (ناکثین= پیمان شکنان)، که سردمدارانش «طلحه و زبیر»، از مخالفین امام علی (ع) بودند، هاشم مأمور شد از منطقه «ذی قار» از طرف امام (ع) در بین راه مدینه تا بصره، نامه ای به کوفه ببرد و به والی آنجا برساند. هاشم به کوفه رفت و نامه را برای «ابوموسی اشعری» برد و از او خواست تا مردم را برای مقابله با ناکثین، آماده و بسیج کند. اما ابوموسی، نه تنها همکاری نکرد، بلکه او را تهدید به زندان و قتل نمود. هاشم نیز، فورا اطلاعات را به استحضار امام علی بن ابیطالب (ع) رساند.
هاشم در جنگ صفین و شهادت خود و پسرش
امام علی (ع) قبل از جنگ صفین، میخواست که از طریق مکاتبه و پیام، معاویه را از جنگ باز دارد. اما معاویه همیشه پایان پاسخ اش این بود: (شمشیر بین من و توست، تا آنکه ناتوان تر است هلاک شود) در ماه صفر سال 36 ه.ق جنگ صفین شروع شد. هاشم مرقال در خط مقدم، رهبر سواره نظام و پیاده نظام سپاه علی (ع) در مقابل سپاه شام (معاویه) شد و در واقع، پرچم کل سپاه از طرف امام (ع) بدست او سپرده شد.
در مرحله اول، عمرو بن عاص به تحریک معاویه برای دفع یورش های هاشم به میدان آمد و با او روبرو گشت، اما خیلی زود دریافت که تاب برابری با هاشم را ندارد، لذا ناکام به جانب خیمه های معاویه فرار کرد و بعد هم مورد تمسخر معاویه قرار گرفت، معاویه هم چون پرچم سپاه حق را بدست مرقال دید، وحشت کرد و این بار با تمام قوا، جنگاوران کار آزموده اش را همراه عبدالله پسر عمرو بن عاص به میدان جنگ فرستاد عبدالله هم با چهره شکست و زبونی به حالت فرار برگشت.
هاشم می غرید و می جنگید و هرگاه فرصتی پیدا می کرد برای یارانش خطبه می خواند تا به آنها بفهماند که با بصیرت کامل در راه امام زمانش جهاد کنند و با طاغوتیان بجنگند.
او پیش می تاخت و چنین رجز می خواند: فرد یک چشمی که در صدد است تا جانش را خلاصی دهد و به سوی مرگ بشتابد همچون اسب شجاع و گرانقدری که نمی خواهد تن به جنگ دهد.
او جنگ آزموده است و پیکار با هماوردانش را رها نمی کند. نه از دیه می ترسد و نه از قصاص و او را از مرگ، گریزی نیست.
ترس و وحشت بر سپاه معاویه حاکم شده بود و شامیان از هر طرف بر او می تاختند تا توانستند او را بالاخره محاصره کنند. یکی از آنها ضربه ای بر شکم او وارد کرد و آن را درید. هاشم در اوج شجاعت، مدتی یک دست بر جراحت خود گرفته و با دست دیگرش پرچم را افراشته داشت و پایداری می کرد. او برخلاف موضع عمویش «سعد بن ابی وقاص» که از قاعدین بود. با اطمینان کامل در رکاب امام ایستاد تا شهید شد.
در همان میدان، پسرش «عبدالله» موضوع را فهمید و پرچم را از پدر گرفت و بر دشمنان تاخت و در آن حال یاران را به صبر و پایداری دعوت کرد و خطبه ای خواند و به مردم گفت: "به حقیقت که هاشم بنده ای از بندگان خدا بود که روزی هایشان معین شد و آثار و اعمالش ثبت شد و از این دنیا پرکشید، خدایش او را فرا خواند و او نیز اجابت نمود و خود را تسلیم کرد و بدینسان «هاشم بن عتبه مرقال» در آخرین روزهای جنگ به شهادت رسید.
گفته اند این پسرش، در اثنای پیکار، بر سپاه شام حمله کرد و عده ای را کشت و رشادت هایی از خود نشان داد و عاقبت او نیز شهید شده و به پدر بزرگوارش ملحق گشت.
فرزندان
ولی بنا بر گزارشی هاشم فرزندی به نام عبدالله داشته است که به دستور معاویه، زیاد ابن ابیه او را به زنجیر کشیده و به شام فرستاد(.سیره معصومان، ج ۵، ص۴۱. ] و گفت و گوی تندی بین او عمرو بن عاص صورت گرفت.(زندگانی حسن بن علی(ع)، ج ۲، ص۴۷۲. او در این جنگ به وسیله حارث بن منذر تنوخی به شهادت رسید.
پس از شهادت او، حضرت علی پرچم را به دست فرزندش عتبه بن هاشم داد.[ دینوری، اخبارالطوال، ص۱۸4] هاشم در حالیکه پایش قطع شده بود، کسانی را که به او نزدیک می شدند، می کشت و می گفت: «الفحل یحمی شوله معقولا» ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۴۷.] گفته شده است که او در جنگ صفین این شعار را می خواند:
اعور یبغی أهله محلا - قد عالج الحیاة حتی ملا - لا بدّ أن یفل أو یفلا
در کلام حضرت علی(ع)
هنگامی که خبر شهادت محمد بن ابی بکر استاندار مصر به حضرت علی(ع) رسید، حضرت سوگند یاد کرد که در نظر داشتم، هاشم مرقال را برای حکومت مصر بفرستم، اگر او به مصر رفته بود، نمی گذاشت عمرو بن عاص و یارانش بر مصر مسلط شوند.
پس از شهادت هاشم مرقال حضرت علی(ع) بر بالین او و یاران شهیدش توقف کرد و برای آنها دعا کرد و چنین سرود:
جزی الله خیراً عصبة أسلمیة صباح(حسان) الوجوه صُرِّعوا حول هاشم
«خدا گروه اسلمیان را جزای خیر دهد که با چهره های تابناک پیرامون هاشم به خاک افکنده شده اند.»
ابوطفیل درباره او سروده است: ا هاشم الخیر جزیت الجنّه- قاتلت فی الله عدوّ السّنّة
در کربلا
بر اساس منابع تاریخی کهن، هاشم مرقال در جنگ صفین به شهادت رسید، اما برخی منابع متأخر از شخصی به نام هاشم بن عتبه در واقعه کربلا یاد کرده اند که در روز عاشورا به شهادت رسیده است. شهید مطهری جریان شهادت وی در کربلا را از تحریف های لفظی واقعه عاشورا می داند.[مطهری، حماسه حسینی، ج۱ص۷۰.]
برخی دیگر از دو تن به این نام یاد کرده اند که یکی در صفین و دیگری در کربلا به شهادت رسیده اند.
مناظره هاشم مرقال با یک جوان، در جنگ صفین
در حالات «هاشم» آمده است: «روزی در «صفّین» در میان اصحاب خود، مشغول جنگ بود جوانی جنگجو از سپاه معاویه در حالی بیرون تاخت که این شعر رزمی را میخواند:
من پسر ارباب پادشاهان غسّانم*و امروز بر دین و آئین عثمانم
خویشان ما به ما از ماجرا خبر داده و*گفته اند که علی، عثمان را کشته است
در حالی که شمشیر می زد و لعن می کرد و ناسزا می گفت، نزدیک هاشم آمد.
«هاشم» به او گفت: «ای جوان! این سخنانی را که تو می گویی و این جنگ (بی هدفی را) که دنبال می کنی روز قیامت حساب و کتابی دارد، از خدا بترس و به فکر زمانی باش که خدا از تو درباره این کارت سؤال می کند!» جوان گفت: «من با شما می جنگم زیرا پیشوای شما آنگونه که به من گفته اند، نماز نمی خواند و شما هم نماز نمی خوانید و برای این با شما جنگ می کنم که پیشوای شما خلیفه ما را کشته است و شما او را در کشتن خلیفه یاری کردید». «هاشم» گفت: «تو را با «عثمان» چه کار؟ او را اصحاب پیامبر و قاریان قرآن به خاطر کارهایی که بر خلاف قرآن انجام داد، کشتند و اصحاب پیامبر(صلی الله علیه وآله)اصحاب دین خدا و شایسته ترین افراد برای نظارت در امور مسلمین هستند. امّا اینکه گفتی مولای ما علی(علیه السلام) نماز نمی خواند، او نخستین کسی است که با رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نماز خواند و به او ایمان آورد و اینها را که می بینی با او هستند (و همچون پروانگان گرد شمع وجود او می گردند) همه آنها قاریان قرآن هستند، شب را به پا می خیزند و خدا را عبادت می کنند; مراقب باش اشقیای مغرور، تو را در دینت فریب ندهند!»
سخنان «هاشم» جوان را منقلب کرد، صدا زد ای بنده خدا، من گمان می کنم تو مرد صالحی هستی (و سخنانت نور صدق و راستی دارد) آیا راه توبه ای برای من می یابی؟ گفت: آری به سوی خدا بازگرد، او توبه تو را می پذیرد. جوان دست از جنگ کشید و برگشت، مردی از شامیان به او گفت: «این مرد عراقی تو را فریب داد» جوان گفت: «نه! او مرا نصیحت کرد (و هدایت فرمود).» «الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص: 178.
هاشم بن عتبه در نگاه علی بن ابیطالب (ع)
علی (ع) در پایان جنگ، جسد هاشم و یارانش و قاریان قرآن را پیرامون هاشم دید، در حالی که با قطرات اشک، با آنها وداع و با اندوهی شدید، سوگوار شهادتشان بود چنین فرمود:
جزی الله خیرا عصبته اسلمیه *** صباح الوجوه صرعوا حول هاشم
خدا هاشم و یارانش را رحمت کند، مردانی که حق را شناختند و در راهش پیکار کردند و جان را نثارش ساختند.
پس از واقعه صفین، در شهادت استاندار مصر، محمد بن ابی بکر (یار جوان امام علی (ع)) که آنحضرت بسیار ناراحت و محزون شده و شدیدا اندوهگین بودند، مردم گفتند: سخت بر محمد بی تابی می کنی؟
حضرت فرمود: چرا نکنم؟ او دست پرورده من و برادر پسرانم بود آنگاه شجاعت و شهامت هاشم و تیزهوشی او را ستود و فرمود: به خدا سوگند می خواستم «مرقال، هاشم بن عتبه» را استاندار مصر کنم، اگر او والی مصر بود، میدان را برای «عمرو بن عاص»، باز نمی گذاشت و به مخالفین و طرفداران معاویه مجال نمی داد و اگر کشته می شد شمشیر در کف به شهادت می رسید. بدون اینکه قصد مذمت محمد بن ابی بکر را داشته باشم چرا که او نزد من محبوب و پرورش یافته خود من بود.
منابع:
ابن حزم، جمهره انساب العرب - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، سیدعلی خان مدنی شیرازی،- سیدمرتضی عسکری، معالم المدرستین، - ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، عزالدین بن الاثیر الجزری، اسدالغابه، احمدبن علی بن حجر عسقلانی، الاصابه خیرالدین زرکلی، الاعلام، شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، و سایت (اکمال)مجالس المؤمنین،
الاصابة، ابن حجر، تحقییق: عادل احمد عبدالموجود و شیخ معوّض. - دینوری، اخبارالطوال، طبری، تاریخ،؛ بلاذری، انساب الاشراف، مسعودی، مروج الذهب. مطهری، حماسه حسینی، سیره معصومان. موسسه فرهنگی مبین موبایلی و مرکزجهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام از موسوعه الامام علی بن ابیطالب (ع) محمد ری شهری فروغ ولایت جعفر سبحانی اصحاب امیرالمومنین (ع) سید محمد بحرالعلوم
سیمای کارگزاران تاریخ خلفا رسول جعفریان هاشم مرقالهاشم بن عقبه بن ابی وقاص هاشم مِرقال و مدارک زیاد دیگر
سعد بن ابی وقاص که در رکاب پیامبر بود پسرش شد عمرسعد
عتبه بن ابی وقاص که در سپاه مشرکین بود پسرش شد هاشم مرقال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سرودخوانی دانشآموزان در دیدار با #رهبر انقلاب آیت الله #سیدعلی_خامنهای دامت برکاته
#سرود
#روز_دانش_آموز
📢 ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
🔻دعوت معاونت تبلیغ حوزه از طلاب جهت اعزام در ایام فاطیمه
▫️معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه از کلیه طلاب، فضلا و روحانیون، اساتید، متعلمان مراکز تخصصی، خطبا، فرهیختگان و استعداد های برتر تبلیغی و گروه های تبلیغی حوزه های علمیه جهت اعزام ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) دعوت به عمل آورد.
💠ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd