💠 حدیث روز 💠
❇️ زیارت حسین(علیهالسلام) با شوق، اجر «هزار شهید» مثل شهدای بدر!
🔰امام باقر(علیهالسلام): اگر مردم میدانستند که در زیارت امام حسین(علیهالسلام) چه فضیلتی هست، از شوق، جان میدادند و از شدت حسرت(از زیارتهایی که از دست دادهاند) قالب تهی میکردند. از حضرت پرسیدند: مگر در این زیارت چه فضیلتهایی هست؟ حضرت فرمود: «کسی که با شوق به زیارت حسین(علیهالسلام) برود، هزار حجِ قبول شده، و هزار عمرۀ مقبول، و اجر هزار شهید مثل شهدای بدر، و اجر هزار روزهدار، و ثواب هزار صدقه قبول شده، و ثواب آزاد کردن هزار بنده که در راه خدا آزاد شده باشند را برایش مینویسند.(یعنی زنده کردن یاد حسین(علیهالسلام) از طریق رفتن به زیارت، اینقدر در نجات بشر اثر دارد)
عنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَاتٍ- قُلْتُ وَ مَا فِیهِ؟ قَالَ مَنْ أَتَاهُ تَشَوُّقاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حِجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَ أَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَ ثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ- وَ ثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِیدَ بِهَا وَجْهُ اللَّه.
📚کامل الزیارات، ص143
┏━━━━━━━━━━ 🕌🇮🇷┓
⌨️ @mohtavayerozeh
┗━━━━━━━━━━━━━━━┛
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌑اربعین آمد🌑
بعد از ۴۰ روز سر مبارک امام حسین ع در چنین روزی به جسمش متصل شد 😪»۱۴۰۲/۶/۱۵
بانوای سلیم موذن زاده اردبیلی
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
بر کشتگان نینوا، اربعین آمد… ●♪♫
آل پیمبر کربلا دل غمین آمد ●♪♫
جانم حسین جان ●♪♫
ای جانِ جانان… ●♪♫
من زینبم؛ غملر یوروب ای شه ابرار ●♪♫
زلفم آقاریب؛ گلمیشم قبریوه زوار ●♪♫
هجرینده یاننام؛ حیران دولاننام ●♪♫
بر کشتگان نینوا؛ اربعین آمد
آل پیمبر؛ کربلا دل غمین آمد ●♪♫
جانم حسین، جان ●♪♫
ای جانِ جانم… ●♪♫
زینب شده زائر بر آن؛ قبرِ شش گوشه ●♪♫
بر تربتش زند؛ دم به دم بوسه ●♪♫
خاک برادر را برد، بر وطن توشه ●♪♫
گوید به چشمِ پر بکا اربعین آمد ●♪♫
بر کشتگانِ نینوا اربعین آمد… ●♪♫
آل پیمبر کربلا دل غمین آمد ●♪♫
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
سلیم موذن زاده اربعین آمد
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
راوی زیارت اربعین
صفوان بن مهران جمال
صفوان بن مهران اسدي کوفي، مکني به ابومحمد، مشهور به جمال و موثق در [ صفحه 411] حديث و گفتار، احاديثي را از امام صادق عليهالسلام نقل نموده است. وي ايمانش را بر امام صادق عليهالسلام عرضه نمود، امام به نشانهي صحت ايمان وي، برايش دعا کرد، از محضر آن جناب در سفرهايي که در خدمت او بود فراوان استفاده کرد و به همراه آن حضرت، به زيارت مرقد مولا اميرالمومنين عليهالسلام مشرف گرديد و زيارت معروفهي اميرالمومنين عليهالسلام که بزرگان، در کتابهاي زيارتي خود آن را نقل کرده، از آن حضرت آموخت. وي زيارت اربعين سيدالشهداء عليهالسلام و زيارت وارث را نيز از امام صادق عليهالسلام نقل کرده است. گويد: روزي به حضور ابوالحسن موسي بن جعفر، باب الحوائج عليهالسلام الي الله شرفياب شدم، به من فرمود: صفوان هر چيزي از تو نيکو و پسنديده است، غير از يک عمل، عرض کردم آن کدام است؟ فرمود: شترانت را به اين مرد (هارونالرشيد) کرايه دادن، گفتم: فدايت شوم، به خدا قسم، اين عمل در جهت فساد و تبهکاري، لهو، صيد و تفريح حرام نبوده بلکه براي رفتن به مکه، شترانم را به او کرايه ميدهم. فرمود: آيا هارون قبل از حرکت، تمام کرايه را به تو ميپردازد؟ گفتم: نه، مبلغي نزد او ميماند و پس از بازگشت به من ميدهد. فرمود: آيا دوست نداري او زنده بماند، تا پس از بازگشت کرايهات را بدهد؟ گفتم: آري دوست دارم، فرمود: هر کس بقاي او را دوست داشته باشد، بيترديد در رديف اوست و هر کس با او باشد، جايش در آتش است، صفوان گويد: پس از شنيدن اين سخن تمام شترانم را فروختم و خود را از اين خطر نجات دادم، گزارشگران، ماجرا را به هارون گزارش کردند هارون مرا طلبيده گفت: شنيدهام شترانت را فروختهاي؟ گفتم: آري، گفت: چرا؟ گفتم: من پير شدهام و غلامان که سرپرستي شتران را به عهده دارند، درست به آنها رسيدگي نميکنند، گفت: هيهات اين سخن براي من قابل قبول نيست، چرا که ميدانم، اين عمل را به دستور اين مرد (موسي بن جعفر) انجام دادهاي، گفتم، مرا با موسي بن جعفر چه کار؟ گفت: اين سخن را واگذار، اگر نه اين بود که در گذشته با ما خوشرفتار بودي هر آينه تو را [ صفحه 412] ميکشتم. صفوان به خاطر دين و ايمانش، از کار و کسبي گذشت که نه تنها روند زندگيش به هم خورد بلکه خطر مرگ او را نيز در پي داشت بنابراين از هر چيزي که در آن گمان به خطر افتادن دين وجود داشته باشد، بايد گذشت. مثلا مجالست با گمراهان و گمراهکنندگان، يکي از آن نمونه خطرها ميتوان برشمرد، گو اينکه، خلط آميزش با عاصيان گمراه و راه زنان ايمان، گرچه در کوتاه مدت هم که باشد سرنوشت تاريک و زيان خيزي در پي دارد که بايد از آن اجتناب نمود.
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
روز اربعین، جابر و عطیه عوفی آمدند به زیارت اباعبدالله. جابر در رود فرات غسل کرد و خود را معطر نمود و ردائی مانند افراد محرم بر تن نمود. صدا زد: عطیه، مرا به قبر حبیبم حسین برسان.
عطیه: وقتی جابر را به قبر اباعبدالله رساندم، تا دستش به قبر رسید، آنچنان گریست که بیهوش شد، آب به صورتش پاشیدم، بهوش آمد، سه مرتبه صدا زد: یا حسینُ یا حسینُ یا حسین؛ اما جوابی نشنید!
صدا زد: أ حبیبٌ لا یجیب حبیبه! آیا دوست جواب دوستش رو نمیدهد؟!
اما یکوقت خودش جواب خودش رو داد؛ خطاب به خودش عرضه داشت: جابر؛ چگونه توقع جواب داری از کسی که بین سر و بدنش چهل منزل فاصله و جدایی افتاده!
مشغول عزاداری بود، یکوقت دید صدای قافلهای میاد، تا قافله به زمین کربلا رسید، هر کدام یک قبری رو در آغوش کشید، هر کدام با عزیزی درد دل میکرد. زینب کبری هم آمد کنار قبر برادر، صدا زد برادر برخیز! بچهها به دیدنت آمدند، حسین جان، همه امانتهایی که به من سپرده بودی برگرداندم، هر کجا خواستند به بچهها آسیبی برسانند خودم را سپر قرار دادم؛ اما حسین من، سراغ رقیه را از من نگیر که در خرابه شام جان داد!
امروز آزادند، کسی مانع گریهشان نیست؛ اما دیروز تا یکی میخواست گریه کند جوابش تازیانه بود…
آوردهام تمام غزالانت ای حسین ××× جز یک سه ساله دخترک گلعذار من
از من مپرس حال دل آن سه ساله را ××× کو جان بداد کنج خرابه کنار من
من باغبان باغ به آتش کشیدهام ××× اکنون به باغ سوخته خود رسیدهام
برخیز و حال قافله خویش را بپرس ××× تا گویمت که بیتو چه کردم چه دیدهام
سفر کردم به دنبال سر تو ××× سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر ××× به جرم این که بودم خواهر تو
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو
--
حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم
--
برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd
روز اربعین ، امام حسین دو زائر دل شکسته داشته ، یکی زینب و دیگری جابر است اما عاشقان ابی عبدالله جابر برای اولین بار قبر ابی عبدالله را زیارت می کند . ولی عمه سادات اولین بار در گودال قتلگاه بدن بی سر برادر را در آغوش گرفت بوسه بر رگهای بریده برادر گذاشت . سر به طرف آسمان بلند کرد گفت : خدایا این قربانی را از آل الله قبول بفرم
******
روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گه: حسینم ، یکی می گه : برادرم ، یکی می گه : پسرم ، عمه سادات زینب ، روضه می خوند .
هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .
هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند ) اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .
هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .
هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها رو آتش زدند ، اموال ما را به غارت بردند
******
زینب (سلام الله علیها) موقع تولد آرام چشماشو وا کرد، گریه می کرد دست هر کسی دادند آرام نشد، تا اینکه دادند دست ابی عبدالله دادند، حسین (علیه السّلام) حدود یک سال یا بیشتر از زینب نداره، تا نگاش افتاد به حسین (علیه السّلام) آروم شد، یعنی من اومدم اصلاً تو دنیا عاشق حسین (علیه السّلام) بشم، بعد موقع ازدواج، فرمود: شرط من اینه، من هر روز حسین را باید ببینم، هر جا حسین (علیه السّلام) رفت، منم باید برم … .
زینبی که نه یه سال، نه ده سال، ۵۴ سال کنار حسین بود، اربعین اومده کربلا، کی باورش می شد، یه روز فاتحه برا حسینش بخونه !
حرف ها با برادر داره، زبان حال زینب تازه شروع می شه، صدا زد:
داداش ! من ۴ ساله بودم، شنیدم، مادرم کربلا را یادم داد، کی ؟ اون موقعی که کفن ها را به من داد، این مال بابات، …
کجا دیدی به یک بچه ی ۴ ساله، اونم دختر، این وصیت ها را بکنند، داداش ! بعدها ام سلمه برا من تعریف کرد چه بلایی سرت می یاد، یکی یکی روضه ها را با داداش مرور کرد، همه جا باهات بودم، داداش رفتی تو گودال بالا سرت بودم، بالا نیزه زیر نیزه بودم، تو مجلس نامحرما کنارت بودم … .
گوشه ی خرابه پیشت بودم، همه جا بودم، فقط یه جا نبودم، اونم گوشه ی تنور خولی من نبودم، اما فهمیدم کجا بودی، کی؟ اون موقعی که سر تو را تو خرابه آوردند دیدم موهات خاکستریه … .
******
کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند .دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد :
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد .
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا ۱
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست .
نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود .
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd