#عفافگرایی
#امر_به_معروف
#حجاب
#شهید_مصطفی_چمران
📚#غاده_جابر همسر شهید چمران در کتاب "نیمه پنهان ماه" اشاره میکند:
🔶یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها میرفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیهای به من داد -اولین هدیهاش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم-. خیلی خوشحال شدم و همانجا باز کردم و دیدم #روسری است. یک روسری قرمز با گلهای درشت.
🔷من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت: «بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند.»
🔶از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من میدانستم بچهها به مصطفی حمله میکنند که چرا شما خانمی را که #حجاب ندارد میآوری مؤسسه.
🔷اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی میکرد -خودم متوجه میشدم- مرا به بچهها نزدیک کند. میگفت: «ایشان خیلی خوبند. این طور که شما فکر میکنید نیست. به خاطر شما میآیند مؤسسه و میخواهند از شما یاد بگیرند. انشاءالله خودمان یادش میدهیم.»
📌نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آنچنانیاند. اینها خیلی روی من تأثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد و به #اسلام آورد.
🌷 31 خرداد سالروز شهادت سردار رشید اسلام، #دکتر_مصطفی_چمران گرامی باد.
#محتوای_روضه_و_منبر
https://eitaa.com/mohtavayerozeh
#چمران
🌱خدایا بگذار دریا باشم... ساکن و ساکت، ڪه طوفانهای سخت هم من را به هیجان نیاورد،قلبم رامثل آسمان صاف وپاک کن که لڪه ڪدورتی ازاعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند... شهید دکتر چمران
☀️در آستانه سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، نقل خاطراتی کوتاه از سیره رفتاری این رزمنده عارف، قطعا پر برکت خواهد بود.
1) با خودش عهد كرده بود تا نيروى دشمن در خاك ايران است برنگردد تهران. نه مجلس مى رفت، نه شوراى عالى دفاع. يك روز از تهران زنگ زدند.
حاج احمد آقا بود. گفت «به دكتر بگو بيا تهران.» گفت: «عهد كرده با خودش، نمىآد.»گفت: «نه بياد. امام دلش براى دكتر تنگ شده.». بهش گفتم. گفت «چشم. همين فردا مىريم.»
#وظیفه_شناسی
2) گفتم «دكتر، شما هرچى دستور مىدى، هرچى سفارش مى كنى، جلوى شما مىگن چشم، بعد هم انگار نه انگار. هنوز تسويه اى ما رو ندادن.
ستاد رفته زير سؤال. مى گن شما سلاح گم كرده اين...» همان قدر كه من عصبانى بودم، او آرام بود. گفت «عزيزجان، دل خور نباش. زمانه ى نابه سامانيه. مگه نمى گفتن چمران تل زعتر را لو داده؟ حالا بذار بگن حسين مقدم هم سلاح گم كرده. دل خور نشو عزيز.»
#آرام
3) دكتر آرپى جى مى خواست، نمى دادند. مى گفتند دستور از بنى صدر لازم است. تلفن كرده بود به مسئول توپ خانه. آن جا هم همان آش و همان كاسه. طرف پاى تلفن نمى ديد دكتر از عصبانيت قرمز شده. فقط مى شنيد كه «برو آن جا آرپى جى بگير. ندادند به زور بگير. برو عزيز جان.»
#وظیفه_شناسی
#به_زور بگير
4) از اهواز راه افتاديم; دو تا لندرور. قبل از سه راهى ماشين اول را زدند. يك خمپاره هم سقف ماشين ما را سوراخ كرد و آمد تو، ولى به كسى نخورد، همه پريديم پايين، سنگر بگيريم.دكتر آخر از همه آمد. يك گُل دستش بود. مثل نوزاد گرفته بود بغلش. گفت «كنار جاده ديدمش. خوشگله؟»
#شجاعت
#آرامش
5) اوايل كه آمده بود لبنان، بعضى كلمه هاى عربى را درست نمى گفت. يك بار سر كلاس كلمه اى را غلط گفته بود. همه ى بچه ها همان جور غلط مى گفتند. مى دانستند و غلط مى گفتند. امام موسى مى گفت «دكتر چمران يك عربى جديد توى اين مدرسه درست كرد
6) به پسرها مى گفت شيعيان حسين، و به ما شيعيان زهرا. كنار هم كه بوديم، مهم نبود كى پسر است كى دختر. يك دكتر مصطفى مى شناختيم كه پدر همه مان بود، و يك دشمن كه مى خواستيم پدرش را در بياوريم.
#پدر
7) چپى ها مى گفتند «جاسوس آمريكاست. براى ناسا كار مى كند.» راستى ها مى گفتند «كمونيسته.» هر دو براى كشتنش جايزه گذاشته بودند. ساواك هم يك عده را فرستاده بود #ترورش كند. يك كمى آن طرف تر دنيا، استادى سر كلاس مى گفت «من دانشجويى داشتم كه همين اخيراً روى فيزيك پلاسما كار مى كرد.»
#ناشناخته
8) سال دوم يك استاد داشتيم كه گير داده بود همه بايد كراوات بزنند. سر امتحان. چمران كروات نزد، استاد دو نمره ازش كم كرد. شد هجده. بالاترين نمره.
#شجاعت
#غیرت
9) تصميم گرفتم بروم پيشش، توى چشم هاش نگاه كنم و بگويم «آقا اصلا جبهه مال شما. من مى خوام برگردم.» مگر مى شد؟ يك هفته فكر كردم، تمرين كردم. فايده نداشت. مثل هميشه، وقتى مى رفتم و سلام مى كردم، انگار كه بداند ماجرا چيست، مى گفت «عليك السلام» و ساكت مى ماند. ديگر نمى توانستم يك كمله حرف بزنم. لبخند مى زد و مى گفت «سيد، دو ركعت نماز بخوان درست مى شه.»
10) مى گفتند «چمران هميشه توى محاصره است.» راست مى گفتند. منتها دشمن ما را محاصره نمى كرد. دكتر نقشه اى مى ريخت. مى رفتيم وسط محاصره. محاصره را مى شكستيم و مى آمديم بيرون...😰
#محاصره
11) اولین هدیه ی شهید چمران به همسرش؛هدیه ای فراموش نشدنی برای یک دختر #مرفه
📌من در آن هنگام حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از بچهها نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش میکرد تا ارتباط مرا به بچهها نزدیک نماید. من در سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه میشدم، البته در آن هنگام هنوز #ازدواج نکرده بودیم. یادم هست روزی در حالی که در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیهای به من داد و آن هدیه یک #روسری گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم.
#کتاب_چ_مثل_چمران
#نهی_منکر
https://eitaa.com/mohtavayerozeh
21.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روسریتو در بیار هوا رو صاف صاف صاف کن
عشق من بخند برقص به گریه اعتراض کن
آسمون که ابریه دلش گرفته رو به روی تو
موهاتو باز کن تا غرق شم به موج موی تو
⛔️این بخشی از ترانه جدید «آقای مهدی یراحی »!!!
کسی که میخواد قبل از سالگرد «مهسا امینی» مثل «شروین حاجی پور» با موسیقی یک جریان رو به وجد بیاره و بکشه تو خیابونا...
آقای قوه قضاییه نکنه میخوای با یه جریمه کوچیک سر و تهش و هم بیاری..!!!
و تهش این خواننده بشه نماد ایستادگی و مطرح بشه!!
⛔️بررسی کوتاه جریان سقوط
« مهدی یراحی»
🍀حجمش خیلی زیاد بود تا پایین ترین حد ممکن کم کردم
#غیرت
#حیا
#حجاب
#روسری
لینک عضویت در کانال 👇
ارسال محتوای تبلیغی برای روحانیون، مبلغین، طلاب
دعوت به گروه محتوای تبلیغی مناسبتی از طریق لینک
https://eitaa.com/joinchat/387842242Ceeb934db50
دعوت به کانال محتوای روضه
https://eitaa.com/joinchat/1969356889C89c77887dd