eitaa logo
محتوای تبلیغی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1هزار ویدیو
3.6هزار فایل
اداره کل تبلیغات اسلامی استان مازندران 🔸تولیدمحتوای‌تبلیغی 🔹نشر و ترویج محتواهای موجود 🔸منبرمکتوب،فیش‌منبر،صوت منبر اساتید 🔹مقتل،فیش روضه،شعرروضه 🔸سوژه سخن 🔹سوژه روایتگری،خاطرات شهدا 🔸مهمات کلاسداری و مربیگری مدیر کانال: @Omur_farhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 شاعر مازنی : ولادت تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده تو بودی آنکه روزیِّ خلایق را جدا کرده نشستی گوشه ای مشغول تسبیح خدابودی و ابراهیم کم کم کعبه را دورت بنا کرده اگر بنّای بیتت شخص ابراهیم شد قطعا هزاران بار اسماعیل هایش را فدا کرده یقین آب بقا دارد بقا از باقیِ جامت اگر خضر نبی میلی بر آن آب بقا کرده نکردی رد گدایان را ولی دیدم به ردالشمس هبوطِ پلکِ تو خورشید راهم جابه جا کرده فلانی با فلانی رفت اما رو سیه آمد خدا تنها تورا شخصیت خیبرگشا کرده نمیدانم بشر هستی نمیدانم خدا هستی که بوده آنکه در معراج احمد را صدا کرده نمیدانم چرا از ذوق میخندم شنیدم که علی با دستهایش شیعیانش را جدا کرده نزائیده ست مادر مثل تو یا حضرت حیدر تو بودی آنکه بر خاک زمین کار خدا کرده 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ♥️ ولادت 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : وقت باران و وقت رحمت شد رُخ او تا همینکه رؤیت شد به صحیحُ‌السَّند روایت شد دوزخ از یُمن او چو جنت شد حا و سین ، یا و نون ، رسید از راه عرش حق را ستون رسید از راه سیبِ کالِ جنان رسیده شده فاطمه دست بُرد و چیده شده بینِ آغوشِ او ‏که دیده شده روحِ عشقی بر آن دمیده شده عطر سیب آمد از گریبانش جان عالم همه به قربانش حلقه ی عشق را نگین آمد چار تن نور و... پنجمین آمد مَلَکی پَر زنان زمین آمد نزد گهواره همنشین آمد فطرسش بال و پر درآورده پیش ارباب سر درآورده کار و بارت نگو بهم خورده سر نوشتت به او رقم خورده هرکسی که بر او قسم خورده جرم هایش همه قلم خورده چشم پوشیده و بها داده جایِ تأدیب، کربلا داده کارمان دست دولت عشق است بُرد کرد آنکه رعیتِ عشق است رزق ما دست حضرت عشق است رعیت، ارباب، نسبت عشق است ما رکاب و نگین شده ارباب با گدا همنشین شده ارباب مشق مان نام حضرت مولاست هر کجاییم صحبت مولاست در دل ما محبت مولاست کام مان مستِ تربت مولاست دردمندیم و او دوا داده بار ها تربتش شِفا داده سجده بر تربتش اگر داریم سربلندی جز این مگر داریم؟ ذکر او تا خودِ سحر داریم سفره پهن است و توشه برداریم معنیِ توشه چیست؟ شش گوشه لذّتِ زندگیست شش گوشه او که ما را قدم قدم بخرد بار مان مانده، از کرم بخرد در مرامش که نیست کم بخرد کاش ما را چو محتشم بخرد شاعرش می‌شوم به دربارش شکر.. افتاده ام پیِ کارش نوکریم و تویی امام‌ْحسین ذکر هر صبح ما سلام‌حسین گفت زهرا به ما غلام‌حسین حرف ما چیست؟ یک کلام: حسین... یا حسین است بر لبم امشب متفاوت شده شبم امشب سرمان هست روی دیوارت واجب العینی است دیدارت خاکِ عالَم... که من شدم یارت عشق یعنی رَوَم سرِ دارت میثم‌ات نیستم ولی بپذیر جانِ بابایمان علی بپذیر . . . شب میلادِ اشک و لبخند است آه قلبم برایش آکنده است زینب از او چگونه دل کنده است تار حلقوم او به مو بند است ما به این روضه مبتلا هستیم همه دل‌خون کربلا هستیم 💠 : (مجمع‌شاعران اهل‌بیت علیهم‌السلام مازندران) 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ♥️ ولادت 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدنش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای باز شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14 🔗 •┈┈••••✾•🌿⭕🌿•✾•••┈┈• 🎼 💡 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست باد مویم را پریشان میکند مانند آن_ _پرچمی که روی گنبد در مسیر باد نیست اشکهایم راه سقاخانه را گم کرده اند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست چند گنبد در کنار چند تا ایوان طلا مطمئنم تا نباشد قلب زهرا شاد نیست مادری بر خاکهای صحن ، گندم ریخته پس کبوتر هست گرچه صحن گوهرشاد نیست غیر پرواز کبوترهای غمگین در حرم سایه بانی بر مزار حضرت سجاد نیست حک شده بر سینه ی ما "نَحْنُ اَبْناء الْحَسَن" بین ما جز عاشق و مجنون مادرزاد نیست می نویسم آرزویم را به روی خاکها خانه ات آباد، ای که خانه ات آباد نیست‌... 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🌙 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : امواج طوفانی به جان ساحل افتاد ای رود جاری! سمت این دریا نیایی نامه نوشتم که بیا..،امن است کوفه! ای کاش دستم می شکست آقا..،نیایی چشم ترِ امروز من از بی کسی نیست من سوگوارِ آهِ فردای تو هستم دندان مسلم را شکسته سنگ کینه... دلواپس دندان زیبای تو هستم نرخ حیا بسیار ناچیز است در شهر پای دو دِرهَم آبرو را می فروشند این قومِ در ظاهر مسلمان فکر عِیش اند... دین خدا را هم به دنیا می فروشند مانند بابایت علی در هرگذرگاه بی حرمتی از کوفیان پست دیدم گفتم که ای وای از دهانت..،گریه کردم تا نیزه ای دست سنان مست دیدم میخانه‌ها از لات های مست پُر شد دور اراذل های مِی‌خوارش شلوغ است پیران اینجا هم خیال جنگ دارند خیلی سرِ نجار بازارش شلوغ است تمرین تیراندازها با مشک آب است خیلی سفارش کن یل آب آورت را این حرمله بدجور تیر انداز خوبی است... حتماً بپوشانی گلوی اصغرت را کوفه برای اکبرت نقشه کشیده یک بی مُرُوَّت گرز سنگینی خریده جانم به قربان سرت..،امروز دیدم خولی سربازار خُورجینی خریده به همسران پابه ماه خویش..،مردان با روسری‌ها..،گاهواره قول دادند این نامسلمان ها به دختربچه هاشان انگشتری و گوشواره قول دادند فکر و خیال شهر جانم را گرفته اندیشه ی مسموم دارد کوچه هایش اهل و عیالت نیاور کوفه آقا خیلی نگاه شوم دارد کوچه هایش " بُغضً لِحِیدر "..،این چُنین پیداست گویا از کینه ی بابات مالامال هستند این ها برای ذبح تو برنامه دارند این‌ها به فکر کَندَن گودال هستند آن خنجر کُندی که دست شمر دیدم... از حنجرت چیزی نمی ماند عزیزم آن نعل هایی که به سُم اسب بستند... از پیکرت چیزی نمی ماند عزیزم 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : علم افتاد اگر، باز علم می‌روید قلم افتاد اگر، باز قلم می‌روید خون پاکی به زمین ریخت که چون گندم بود برکتی داشت، چنان یم که ز یم می‌روید خون ما لاله‌ی تر، خون شما خواری مرگ ز شما ننگ و ز ما فرّه‌ی جم می‌روید فَاِذا نَنکَسِروا نَنتَشِروا في العالم نور آیینه‌ی ما در دل هم می‌روید مردمی تشنه‌ی فتحیم و شهادت، هر روز لشکری فاتح از این قوم عجم می‌روید یادتان باد که در دوزخ اجساد شما رقم از فرط زیادت ز رقم می‌روید انتقام اول کار است و  «اِذا وَعدَ وَفا» به تن اهرمنان، شام عدم می‌روید وعده دادیم که؛ نابودیتان نزدیک است هوش باشید، کزین حمله حرم می‌روید 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ✊ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : سحر نزدیک تر شد، می رود از جاده تاریکی سحر، آن وعده‌ی صادق، سحر حقّا که نزدیکی اگرچه کاشته در عمق جان دریایی از غم را گشوده سوی خود درهای تبدار جهنم را خودش با دست‌خود کنده همین امروز گورش را وَ فردا می زنم فریاد، پایان حضورش را منم ایران، پر از سردارهای بی‌سرم صهیون! که فرزند غیورِ قهرمانِ خیبرم صهیون! بترس از نم نمِ بارانِ چشمانی که میبارد که موشک میشود فردا چو بارانی که میبارد همین فردا میان خشمِ باران غرق خواهی شد قسم بر تک تک آیات قرآن، غرق خواهی شد به زودی غرق خواهی شد در این سیلابِ خون قابیل که دنیا هم صدا با ماست در "اَلموتُ الْاسرائیل" اگرچه سوختیم از غم برای دفعه‌ی چندم خدا با ماست ای مردم، خدا با ماست ای مردم خدا با ماست در رنج‌و خدا با ماست در طوفان چه باک از موجِ بحر آن را که باشد نوح کشتیبان 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ✊ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : خون شتک میزد به خورشید از غم عمّارها داغ میماند به دل ، از رفتن سردارها نخلها هرچند بی سر ، ایستاده میروند سرفرازی میکند تن های ما بر دارها حیدری ها نعره ی "اَینَ تَفَرّو" میزنند نه! مَفَرّی نیست جز جان دادن خونخوارها شک ندارم می شود روزی گریبان گیرشان خون ناحقّی که میریزند از تمّارها قاعده این است ؛ وقتی شیر می افتد زمین شیر می گردند دورِ او سگ و کفتارها تا که مالک ها درون جبهه ها جان میدهند اشعری ها میرسند از راه ، بی مقدار ها فتنه ها و نهروان های زیادی پیش روست مینویسم تا شود کل جهان بیدار...ها ! صبر ما سر رفت ؛ بِسمِ الله رَحمنِ الرَّحیم بِسم رَبّ المُنتَقِم... یا القاصِم الجَبّار ها 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹🕌🔹✾•••┈┈• ✊ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🇮🇷 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : اغیثینی یا مولاتی یا رقیه سلام الله علیها بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر من چه شب‌هایی که پای نیزه‌ات خوابم نبرد پس خیالت تخت ، امشب با تو بیدارم پدر می توانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟ نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر تک‌تک آمار زخم صورتت دست من است این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر! این اواخر راه می افتم شبیه مادرت هر زمان پا می شوم دنبال دیوارم پدر گوشوارم باعث این گوش‌های پاره شد تا ابد از هرچه زیور هست..،بیزارم پدر عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان... تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر زجر می خوابید و پا می شد..،کتک می زد مرا هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر من فقط یک خُرده جا خوردم ، زبانم کُند نیست آه! کُلِّ شام می خندد به گفتارم پدر من کجا ، عمّه کجا ، بزم حرامِ مِی کجا... رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر ناگهان بحثِ کنیزی شد ، سکینه آب شد... حرف خود را قطع خواهم کرد ، ناچارم پدر! ▪️ جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 ┈┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🏴 📚 📝 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : ماه محرم ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد ماه عزای عالم و آدم شروع شد حور و ملک، پری و بشر زار می‌زنند هنگامه‌ی مصیبت اعظم شروع شد باز این چه نوحه‌ای‌ست که بر سینه می‌زنم باز این چه مرثیه‌ست که اشکم شروع شد روضه،‌خروش،‌زمزمه،‌واحد،‌زمینه،‌شور جانم‌حسین،‌سینه زنی،‌دم شروع شد نوحوا‌علی‌الحسین، امام زمان گریست اشک و عزای فاطمه نم‌نم شروع شد از عرش بوی پیرهن خونی حسین آورده‌ جبرییل، محرم شروع شد ده روز بعد خواهرش از حال می‌رود ده روز بعد شمر به گودال می‌رود 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 ┈┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈ 🏴 📚 📝 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : پر اضطرابم و قلبم عجیب می‌لرزد از این که می‌شوم امشب غریب می‌لرزد از این که دشت فقط عطر خاک و خون دارد به جای آنکه دهد بوی سیب می‌لرزد عمود خیمه زن‌ها اگر پس از سقا شود ز روی تو هم بی‌نصیب می‌لرزد از این که بر سر من نیزه‌دار نامحرم میان جمع زند هی نهیب می‌لرزد دل از تصور آنکه چه می‌کند با تو سنان پست در اطراف شیب می‌لرزد تمام ترس من این است در دل گودال اگر به روی تنت نا‌نجیب‌.... می‌لرزد مگر که یار نداری مگر غریبی تو ببین که پیکر جون و حبیب می‌لرزد!؟ هزار سال گذشته ولی هنوز عالم ز داغ روضه‌ی یابن‌الشبیب می‌لرزد ‏💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 🏴 🕯️ 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠 شاعر مازنی : بریز از چشمِ سُرخم دانه دانه بذر آلامم که در خاکِ همین ویرانه گردد سبز ، آلامم سه آیه کوثر عشقم سه پله منبر عشقم سه ساله دختر عشقم الف تا میمِ اسلامم شرابی خُم نشان بودم پدر را نوش جان بودم لب سقای دشت کربلا نوشید از جامم پدر ؛ پُر کرده جای خالی او فکر و ذکرم را پدر ؛ افکارِ شبهایم پدر ؛ اذکارِ ایامم قسم خوردم نشان نهضت سرخ پدر باشم به ردّ سرخ اَقدامم عیان تصمیم و اِقدامم پس از خارِ کف پا نالم از خارِ کف دستم درست از لحظه ای که چار دست وپا شده گامم به مَردُم رفته شکل خنده های زخمهای من به من رفته ولی رَختی که می گرید در اندامم خدا داند که زهرا وار در حقش دعا کردم هر آنکس در جواب گریه هایم گفت دشنامم رقیه بودنم حالا تداخل کرده با زهرا چنان آتش گرفتم در نشانم ذوب شد نامم شبیه رود میمانم تلاطم خیز و جوشانم که تنها میکند آغوش اقیانوس ، آرامم پس از یک خواب شیرین ، شور اشکم را در آوردم به حدی که عدویت تُرش کرد و تلخ شد کامم تو بابای منی !؟ آری !؟ خبر از خواهرم داری ؟ نمی پرسی چرا هی می پَرد انگشت ابهامم ؟ مَه خاکستری رنگم گُل خاکستری بویم به سر خاکسترم تو پُخته ای اینگونه من خامم سواد آموخت روی من شده تکلیف مو روشن تو از خود هر چه تفکیکی پدر من در خود ادغامم چقدر این موی گردن پیچٍ دست زجر زجرم شد چقدر از مو بلندم کرد و شد مأمورِ اعدامم نظر آلوده بنت الکعبه را رَمی جَمَر می کرد اسیر طرز فکر حاجی بازاری شامم پس از یکریز زیر ریزش پسماند ها ماندن بدیهی بود زیر دوش آب جوش ، حمامم یکی در بین دیوار و در اعلامیه شد من هم تو را در گوش هر دیوار و در مشغول اعلامم سلاحی از بُکا دارم رَجَز ، نام تو را دارم نیامَش را نبیند تا زمان مرگ ، صَمصامم سپاه از گریه می سازم به اهل ظلم می تازم عمویم کو که تا بیند علمداریِ اَیتامم کمانی کوچکم که حُکم تیر حرمله دارم مپرس از طول اندامم بپرس از عرض اندامم برایم هیچ کاری سخت تر از آب خوردن نیست ابالفضلی عطش آبم کند آبی نیاشامم به روی نیزه خورشید لب هر بام ، از وقتی شکست از سنگها نرخ تو ، خورشید لب بامم رسیدی سفره هم پهن است ، نذری داشتم دادم فقط جان مانده سهم تو بگیر و ... ختم انعامم قوام کربلا در شام جان میخواست ، گفتم جان به هنگام است پس مرگِ به ظاهر نابهنگامم رسیده قصه ام اینجا به سر آنهم سر بابا نبیند هیچ فرزندی سَرِ طفلی سَر انجامم 💠 : مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏ 🔗 https://eitaa.com/masham14 •┈┈••••✾•🔹📚🔸•✾•••┈┈• 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 @mohtavayetabligh