✳️تمنای میرزا کوچک
از ادارهی محترمهی جریدهی جنگل درج این مختصر را تقاضا میکنم.
یکی از علل خرابیهای ما تقيد به القاب و احترامات بیمأخذ صوری است که غالباً تمایل به آنها تولید مفاسد کثیره میکند. هرکس که دو قدم در راه اصلاح مملکت برداشت و یا دو کلمه برای آزادی ملتی نطق و تحریر کرد و یا دو روزی به خدمات نوع مشغول شد، فوراً یک لقب و یا عنوان بزرگی از خود یا دیگران به او چسبیده و همان سبب کبر و غرور گشته، بلکه تهیهی وسایل و تجملی که لازمهی آن لقب است، آن را از طریق حق و صواب منصرف میکند. کسی که مقصودش خدمت به وطن و ملت و نیتش خالص است، نباید مقید به این پیرایهها گردد.
این بنده، که شاید اغلب بدانند، قصدم خدمت به دیانت و ایرانیت است، نه برای تحصیل جاه و جلال. از عموم تمنا میکنم که از القابهای معموله معافم داشته، به همان اسم خودم مخاطبم دارند و در این کار منتی بزرگ به کوچک بگذارند.
کوچک جنگلی
📌(نشریه جنگل، شماره ۲۴ ، ۱۶ بهمن ۱۲۹۶)
پ.ن) میرزا کوچک خان چقدر خوب فهمیده که القاب ملتملقانه میتوانسته وی از مسیر درست منحرف کند...
🔹 القاب نامتعارف و پر طمطراق اکثر مواقع خود سرمنشاء سقوط شاهان و حکومتها در ایران بوده است.
🔹میرزا خواسته با این اقدام به جا و شایسته راه بر متملقین و چاپلوسان کم فهم و فرصت طلب ببند تا این فرهنگ بد و خطرناک در دوره وی ادامه نداشته باشد.
@moj_tarikh
✳️تفاوت فرهنگ ایرانی و غربی
🔹تصویر یلدا و هالوین
⛔️راهبرد دشمنان برای تسلط بر ایران و ایرانیان
🔹غرب برای تسلط بر سرزمین های دیگر اولین گام را به شناخت فرهنگ و آیین کشورهایی که قصد استثمار یا استعمار آنها را داشت اختصاص داد.
🔹در گام بعدی به تحقیر و تمسخر فرهنگ این کشورها پرداختند تا هر آنچه خود درست می پنداشتند به آنها بقبولانند و احساس سرشکستگی و خود تحقیری به آنها دست دهد تا راه نفوذ فرهنگی و سیاسی بر ملتها فراهم گردد.
🔹ایران از جمله مهمترین و اولین کشورهایی بود که غربی ها، سیاحان و ایرانشناسان زیادی به آن گسیل داشت.
🔹با مطالعه کتبی که آنها نگاشته اند می توان به اهداف شوم آنان پی برد.
🔹غربی ها خوب می دانند برای تسلط بر ایران از راه جنگ و سخت افزاری نمیتوانند موفق شوند لذا با یک سلاح قدرتمند یعنی رسانه و فضای مجازی برای تضعیف هویت ملی ایرانیان وارد کارزار شده اند.
🔹این روزها به خاطر کم کاری و بی توجهی ها، جوانان ایرانی آگاهی چندانی از تاریخ و تمدن کهن خود ندارند و دچار بی هویتی شده و برای پر کردن این خلأ رو به مراسمات بی ریشه و بی معنای غربی مانند کریسمس، هالوین، ولنتاین و... آورده اند.
🔹لذا تا دیر نشده ضروريست با هر ابزار ممکن، تصویرسازی و گفتمان سازی درستی از فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی صورت گیرد تا نسل جدید که هر لحظه با تهاجمات فرهنگی مواجهه است از این خطرات و آسیبها در امان باشد.
✍#علی_جعفری
#ایران
#هویت
@moj_tarikh
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹بغض ایران
🟩رفتار ایرانیان از نگاه خسرو معتضد
@moj_tarikh
بازآفرینی هویت ایرانی در دیوان حافظ: پیوند نمادهای ایران باستان با عرفان اسلامی
( به بهانه تأملی بر کتاب «ارمغان ایرانی» محمدعلی اسلامی ندوشن)
🔻محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب «ارمغان ایرانی» به تداوم و پیوستگی فرهنگی میان ایران باستان و دورهی اسلامی اشاره میکند و نشان میدهد چگونه عناصر کهن ایرانی در ادبیات فارسی پس از اسلام بازتاب یافتهاند.
🔻اسلامی ندوشن حضور برجستهی نمادهای ایران باستان در دیوان حافظ را گواهی بر این پیوند تاریخی میداند.
🔻حافظ، با بهرهگیری از مضامینی چون جمشید، جام جم، و شراب، گذشتهی اسطورهای ایران را به گونهای خلاقانه در اشعار خود زنده میکند.
🔻اسلامی ندوشن بر این باور است که حافظ در دورهای میزیسته که جامعهی ایرانی با بحرانهای هویتی و سیاسی مواجه بوده است.
🔻در چنین شرایطی، بازگشت او به نمادهای ایران باستان تلاشی آگاهانه برای بازیابی هویت فرهنگی و معنوی ایران تلقی میشود.
🔻 نمادهایی چون جام جم، که نمایانگر جهانبینی و روشنبینی است، و شراب، که ریشه در اساطیر ایران دارد و به جمشید نسبت داده میشود، در اشعار حافظ از حالت صرفاً اسطورهای فراتر رفته و به مفاهیمی عرفانی مانند کشف حقیقت و روشنایی معنوی تبدیل میشوند. این ترکیب نشاندهندهی تلفیق آموزههای عرفانی اسلامی با میراث کهن ایرانی است.
🔻اسلامی ندوشن معتقد است که این بازگشت به گذشته برای حافظ صرفاً نوستالژی یا ستایش دوران کهن نبوده، بلکه حرکتی خلاقانه و آگاهانه برای احیای ارزشهای معنوی و فرهنگی در زمانهی او بوده است.
🔻حافظ از طریق این بازآفرینی، نوعی روشنگری معنوی ارائه میدهد که ریشه در سنت مزدایی ایران دارد و از مفاهیمی مانند روشنبینی و تلاش برای حقیقتجویی الهام میگیرد.
🔻حافظ در دیوان خود نهتنها یک شاعر عرفانی است، بلکه میراثداری از فرهنگ و هویت ایرانی است. او با استفاده از نمادهای کهن، پلی میان دو دورهی تاریخی ایران میسازد و نشان میدهد که فرهنگ ایرانی، حتی در شرایط بحرانی، توانایی بازآفرینی و حفظ هویت خود را دارد. این ویژگی شعر حافظ او را به چهرهای بیبدیل در ادبیات فارسی تبدیل کرده است، چراکه او توانسته است مضامین جاودانهی انسانی و معنوی را در قالبی کاملاً ایرانی و در عین حال اسلامی بازتاب دهد.
🔻اسلامی ندوشن بر این نکته تأکید میکند که بازگشت حافظ به گذشته نه بهمعنای گریز از زمانهی خود، بلکه راهی برای جستوجوی حقیقتی فراتر از زمان و مکان بوده است. او از طریق بازآفرینی این نمادها، پیامهایی جهانشمول و فراتر از تاریخ ارائه میدهد که همچنان برای خوانندگان امروزی الهامبخش است.
✍🏻رضا پارسامقدم
🔺 پینوشت: برای مطالعه بیشتر رجوع شود به:اسلامی ندوشن، محمدعلی(1385)، ارمغان ایرانی، انتشارات نغمه زندگی، صص 77 و 78.
@Idea_of_Iran
سلسله نشست های تخصصی خانه ایران
( نقد ایدۀ ایران)
نشست اول:
نقد و بررسی کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب
سخنران:
دکتر قاسم پورحسن( عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی)
مدیر نشست:
دکتر رضا پارسامقدم(مدرس دانشگاه و دکترای جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران)
دوشنبه 17 دی ماه 1403 ساعت 15 تا 17
مرکز مطالعات راهبردی ژرفا
لینک مجازی:
https://www.skyroom.online/ch/sadr/andishkadeiran
✅ هنوز منتظرانيم تا ز گرمابه برون خرامی...!
✍️علی مرادی مراغه ای
❎ ۲۰ دی سالروز قتل امیرکبیر است بدون شک، ایران با مرگ امیر، یکی از بهترین فرصتهای گذار به دوران مدرن را از دست داد، سرنوشت ملتها به بی نهایت عوامل بستگی دارد اما گاهی در حساسترین دوره های تاریخی، با قرار گرفتن یک مصلحی در راس قدرت، میتواند کاری شبیه به معجزه کند چون میجی، بیسمارک، پطرکبیر...
♦️...آن نیشتری که در ۱۸۵۲م در حمام فین کاشان بر آن رگ نهاده شد نه رگِ امیر که در واقع، رگِ نوسازی ایران بود!
شبی که فرمان قتل امیرکبیر گرفته شد، سرسختترین دشمنانِ امیر و در واقع دشمنان ایران، شاه جوان را محاصره کرده، حسابی مست ساختند و سپس، فرمان قتلش را گرفته بدست حاج علیخان مراغه ای دادند و او سحرگاه دهم ژانویه ۱۸۵۲عازم کاشان شد:
«...به دلاک دستور داد رگهای هر دو بازویش را بزند و دو کف دستش را روی زمین نهاد در حالیکه خون از بازوانش فوران داشت در این وقت میرغضب به امر فراشباشی با چکمه لگدی به میان دو کتف امیر نواخت،چون امیر درغلتید دستمالی را لوله کرد به حلق امیر فرو برد و گلویش را فشرد تا جان داد»
(امیرکبیر و ایران،آدمیت...ص۷۱۷)
♦️امیر می دانست دشمن اصلی مردم جهل و نادانی است روزنامه خواندن را برای دولتیان اجباری کرده بود!
در سال ۱۲۶۴ق. برای واكسن زدن كودكان مجبور شد به زور و جریمه متوسل شود چون فالگيرها و دعانويسها شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه يافتن جن به خون انسان ميشود!.
در عرض کمتر از چهار سال صدارتش، کاری کرد کارستان...!
اما پس قتلش، میرزا آقاخان نوری سرسپردترین مزدبگیر انگلستان، بجایش صدراعظم ایران شد میگفت برای رسیدن به هدفم اگر لازم باشد:
«ريش خودم را در كون خر مىكنم، چون كار گذشت بيرون مىآورم، مىشُويم، گلاب ميرنم»!(خاطرات و خطرات...ص ۵۷).
و همین رذل، در نامه خصوصی به شاه نوشت: «بحمدالله که میرزاتقی خان غیرمرحوم به درک واصل شد خدا جان این چاکر را و جمیع اولاد آدم و عالم را فدای یک جمله دستخط شاه نماید...»
اما همین شخصِ پلید در انظار عمومی تبلیغ میکرد که میرزاتقی خان از بیماری مرده:
«میرزاتقی خان در فین کاشان به ناخوشی سینه پهلو وفات کرده و مرحوم شد خدا بیامرزد تف بر این دنیا...»
♦️ناصرالدین شاه ۴۵سال پس از امیر زنده ماند بارها با تحسر گریست و لحظه ای از بزرگترین اشتباه زندگیش غافل نشد، یکسال قبل از کشته شدنش رفته بود به زادگاه امیرکبیر برای سواری. یک مرتبه چوپانی می بیند که شبیه امیر بوده، احضارش می کند و چوپان میگوید که پدر من با پدر امیرکبیر پسرعمو بودند و ناصرالدین شاه او را به تهران آورده، شغل و منصب میدهد! اما بندی را که ۴۵ سال پیش، به آب داده بود دیگر هیچوقت قابل جبران نبود.
در حصار چاپلوسان گرفتار آمده و کشور غرق در فساد و تباهی گشته بود یکبار که اوضاعِ آشفته کشور، آشفته ترش کرده بود از سرِ پشيمانى از قتل امیرکبیر، به ولیعهدش مظفرالدين شاه نوشت:
«قدر نوكر خوب را بدان، من چهل سال است بعد از امير، خواستم از چوب آدم بتراشم اما نتوانستم»
♦️پس از قتل امیر، در بین مردم ایران ضرب المثل شد که وقتی ميخواستند از كاری مُحال گویند ميگفتند:
«وقتي امير از گرمابه بيرون آید!»
هر دو کشور، ژاپنِ میجی و ایرانِ امیرکبیر، تقریبا شبیه هم و باهم آغاز کردند اما میجی چهل سال فرصت پیدا کرد و امیر چهار سال...!
چه میشد اگر امیر نیز چهل سال فرصت میکرد...؟!
اما تاریخ ایران، تو گویی تاریخ اگرها و حسرت هاست...!
#ایران
#امیرکبیر
@moj_tarikh
📚 برشی از کتاب "ایران را از یاد نبریم" از استاد اسلامی ندوشن
● در همان زمانهایی که پیکر ایران لختهلخته شده بود و هر پارۀ آن در سلطۀ حاکم خودی یا بیگانه بود، روح او پهناور و تجزیهناپذیر مانده بود. ایران واقعی تا بدانجا گسترده میشد که تمدّن و فرهنگ و زبان او در زیر نگین داشت. ایران همواره استوارتر و ریشهدارتر از آن بوده است که به نژاد یا مسلک سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند. قلمرو ایران قلمرو فرهنگی بوده و تمدّن و زبان مرزهای او را مشخص میداشته است.
🔹میتوان دریافت که راه چقدر ناهموار و پُرخطر بوده است و ایرانی میبایست شخصیّتِ دوگانه به خود بگیرد: هم در راه باشد و هم در بیراه؛ هم همراه باشد و هم حریف. تمام نیروی این ملّتِ نگونبخت در طیّ تاریخ به این نحو مصرف شده است؛ این که هم خود باشد و هم آنچه به آن واداشته میشده است، باشد. "دینامیسمِ" فرهنگیِ او نیز از همین خصوصیّت سرچشمه میگیرد.
فرهنگِ ایران، فرهنگِ ناشی از دوگانگی و مقاومت است و به همین سبب توانسته فرهنگی بسیار نیرومند از آب درآید.
@moj_Tarikh