eitaa logo
مجردان انقلابی
14.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
مجردان انقلابی
*🍀﷽‌🍀 رمـان #نــگـــــاه‌خـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۲۳ 📜 ساعت ۱۰ شب بابا اومد خونه ،غذا رو اماده کرد
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۲۴ 📜 نزدیکای ظهر بود که با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم ( یعنی عجبم رییس جمهور اینقدر اندازه من زنگ خور نداره) شماره ناشناس بود - بله بفرمایید & یعنی من عاشق همین لفظ قلم صحبت کردناتم (یاسری بود ،یعنی من ازدست این بشر به کجا پناه ببرم) - امرتون؟ یاسری: میخواستم به خاطر ،کار احمقانه ای که مرجان انجام داده عذر خواهی کنم - خوب عذر خواهی تونو کردین خدا نگهدار یاسری: نه نه قطع نکن سارا.......خانم - مگه حرف دیگه ای هم مونده؟ یاسری : میخوام ببینمت .! باهات کار دارم - من هیچ حرفی با شما ندارم تماس و قطع کردم و شمارشو گذاشتم داخل لیست سیاه که دیگه نتونه تماس بگیره بلند شدم که برم حمام دوباره گوشیم زنگ خورد بازم شماره ناشناس بود ای بابا چه سیریشیه این - ببینید دفعه اخرتون باشه مزاحم میشین ،دیگه تزکر نمیدم و قانونی بر خورد میکنم عاطی: چیه اعصاب مصاب نداری دختر - عاطفه تویی؟ عاطی: نه عممه، بیکار بود زنگ زد به تو - این خط کیه ؟ عاطی: گوشیم خاموش شد ،با گوشی اقا سید زنگ زدم برات - نمیری تو دختر عاطی: حالا چرا اینقدر اعصابت زیره صفره - هیچی بابا دیونه شدم از دست همه عاطی: سارا جان بعد ظهر یادت نره بیای ،منتظرتمااا - فک کن یه درصد نیام ،بله نمیگییی؟ عاطی: میکشمت نیای - الان کجایی ؟ عاطی : دارم میرم آرایشگاه - ای جوووونه دلم چه عشقی بشیی واسه اقا سید عاطی: زشته میشنوه - آخ ببخشید ،از طرفم به اقا سید تبریک بگو ،همچین دیونه ای نصیبش شده عاطی: مگه دستم بهت نرسه ،من برم کاری نداری؟ - نه عزیزم مواظب خودت باش بوس بوس بلند شدم رفتم حمام دوش گرفتم ،اومد موهامو سشوار کشیدم ،یه ارایش ملایم کردم ( من زیاد اهل آرایش غلیظ نیستم ) لباسمو پوشیدم وااایییی چه جیگری شدم من یه کم موهای خرمایی رنگمو هم ریختم بیرون یه کفش سفید هم پوشیدم منو با عروس اشتباه نگیرن خوبه گوشیم زنگ خورد بابا رضا بود - جانم بابا بابارضا: سلام سارا جان خوبی؟ - مرسی خوبم بابا رضا: سارا جان من یه کم کار دارم نمیتونم بیام مراسم عقد عاطفه ، یه هدیه گذاشتم رو میز ناهار خوری ببر بده عروس داماد دست خالی نرو زشته - چشم بابا جون بابا رضا : چشمت بی بلا فعلن یا علی* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب @mojaradan
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۲۵ 📜 رفتم هدیه بابا که یه ربع سکه بود برداشتم و راه افتادم تو مسیر دوتا دسته گل مریم خریدم رسیدم بهشت زهرا همه اومده بودن ،منم اول رفتم سمت مزار مامان فاطمه یه دسته گل رو سنگ قبر بود ، فهمیدم بابا رضا زودتر اومده بود اینجا منم یه دسته گل خودمو هم گذاشتم روی سنگ سلام مامانه گلم ،روزت مبارک ،این اولین سالیه که نیستی کنارمون چقدر سخته درک نبودنت ،چرا اینقدر زود همه فراموش میکنن مامان جون برام دعا کن ،خدا که نگاهی به من نمیکنه ،تو دعاکن شاید گره از مشکلم باز بشه یه دفعه با صدای صلوات مهمونا متوجه شدم عروس و دوماد اومدن منم رفتم سمت گلزار شهدا دور تا دور صندلی گذاشته بودن رفتم حاج احمد و خاله مریم با دیدن من اومدن سمتم ( خاله مریم منو بغل کرد و بوسید): سلام سارا جان خیلی خوش اومدی - سلا خاله جون مرسی ،تبریک میگم حاج احمد : سلام دخترم خوبی؟انشاءالله جشن عقد خودت - خیلی ممنونم ،در ضمن بابا رضا عذر خواهی کرد گفت کاری پیش اومده براش نمیتونه بیاد حاج احمد: میدونم دخترم، با من تماس گرفت گفت خاله مریم: سارا جان برو روصندلی بشین ،خسته میشی - چشم رفتم نشستم روصندلی به عاطفه نگاه میکردم چادرشو آورده بود پایین صورتش پیدا نبود خندم گرفت تو این لباس دیدمش آقا سید هم واقعن همون کسی بود که عاطفه آرزوشو میکرد حاج اقا شروع کرد به خوندن خطبه عقد بار اول که حاج اقا گفت وکیلم ،خواهر شوهر عاطفه گفت : عروس رفته گل بچینه بار دوم و گفتم خودم بگم که عاطفه بفهمه که من اومدم عاقد که گفت وکیلم ،تند گفتم عروس رفته گلاب بیاره با تکون خوردن چادر عاطفه متوجه شدم داره میخنده باره سومم که حاج آقا گفت وکیلم عاطفه هم گفت: بله همه شروع کردن به صلوان فرستادن بعد یکی میرفتن جلو تبریک میگفتن و هدیه هاشونو میدادن منم صبر کردم که خلوت بشه برم تبریک بگم رفتم جلو - سلام اقا سید من سارام خوبین ،تبریک میگم ان شاءالله که این دوستمون خوشبختتون کنه عاطفه: وایییی سارا از دست تو آقا سید :( همون جور که سرش پایین بودگفت) خیلی خوشحال شدیم که تشریف آوردین - خواهش میکنم باید حتمن میاومدم میدیدم این شاهزاده عاطی خانومو ( عاطی مانتو میکشید ،): سارا میکشیمت - ببخشید من یه لحظه برم ببینم عاطی چیکارم داره ( سرمو بردم زیر چادر ). عاطی: واییی سارا زشته بروبیرون - ای جووونم چه عروسکی شدی تو عاطی: دختره دیونه اینا چی بود گفتی - وااا حقیقته دیگه ،دروغ که نگفتم عاطی: خدا چیکارت کنه ابروم رفت برو بیرون - دوست داشتم اولین نفری که تو رو میبینه من باشم عاطی: حالا برو یه ملت پشت سرت هستن - ای وای ببخشید( صورت خوشگلشو بوسیدم ) خوشبخت بشی از همه خدا حافظی کردم رفتم خونه رسیدم خونه بابا هنوز نیومده بود منم رفتن یه چیزی خوردم و رفتم تو اتاقم ای کاش منم میتونستم یکی و پیدا کنم هر چه زودتر برم از اینجا دفترمو برداشتم شروع کردم به فکر کردن اسم چند تا از پسرای دانشگاه و نوشتم از بینشون سه نفرو انتخاب کردم گفتم فردا رفتم دانشگاه با یکیشون صحبت کنم ببینم چی میشه* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب ادامـــــــه. دارد..... @mojaradan
هدایت شده از مجردان انقلابی
🔅باسلام و آرزوی قبولی طاعات🔅 🔰با توجه به نزدیک شدن شب های قدر لذا به جهت آمادگی بیشتر، از امروز با مجموعه خوب در خدمتتون هستیم. ما رو از دعای خوبتون بهره مند بفرمایید.😊🙏 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خشمگین کردن شیطان یکی از آثار دعای به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف استاد ـ ضیایی _هم_جمعه_دلتنگی 😔😭 ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦#️شک باعث می‌شود آدم زیادی روی فرد مقابل پیدا کند و آنقدر کنترلش کند که به مچ‌گیری برسد. ▪️شکاکها معمولا بسیار تیزبین هستند که این برایشان مخرب است. اکثرا در اجتماع موفق هستند و دائم ترس از دست دادن دارند که به احتمال زیاد به کودکی‌شان برمی‌گردد، با همسرشان رفتاری مالکانه و دلسوزانه دارند. ▪️چنین آدمی انرژی‌اش بیهوده صرف می‌شود و دائم احساس گناه و بی‌ارزشی دارد. جالب اینکه یک خود‌کم‌بین، در کنار یک شکاک احساس مورد بودن دارد و وقتی نامزدش به بهانه‌های مختلف زنگ می‌زند، در این تله می‌افتد که این یعنی دوست داشتن! خطر اینجاست که اگر او از این رابطه بیرون بیاید، در ارتباطش با یک آدم عادی، احساس می‌کند به حد کافی به او توجه نمی‌شود. شکاکیت در اکثر موارد مسری است و شاید بقیه را هم درگیر کند. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+بگید به مردم مواظب باشن، گرفتار این معضل نشن‼️ توصیه‌ۍ خداوند تبارڪ‌و‌تعالـےدر قرآن✅ 🔴 ╭┈────『💚🕊』 ╰┈➤@mojaradan
❌ شبهه به جای روزه گرفتن، گرسنه‌ای را سیر کنید! ✅ پاسخ شبهه فوق از مغالطه «به‌جای..» یا «تقابل ارزش‌ها» استفاده کرده است. به قول قدیمی‌ها، «هر چیز به جای خود نیکوست» یا می‌گفتند: «هرگلی بویی دارد». پاسخ این مغالطه را از زبان یک شاگرد ریاضی در عکس فوق بخوانید. 💠 @mojaradan💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد .
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛ کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...‌ ✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ..‌.. 📍قسمت سی و ششم : 💠شباهت به شعیب... شعیب مردم را به سوی خدای تعالی دعوت میکرد تا اینکه عمرش طولانی و فرتوت گشت و سپس از بین مردم غایب شد، ولی دوباره به قومش بازگشت در حالیکه به صورت جوانی بود، در مورد حضرت ولیعصر ارواحنا فداه هم روایاتی به همین مضمون آمده است. شعیب از محبت خدا زیاد میگریست تا نابینا شد و همانطور که در قبل ذکر شد امام زمان علیه السلام هم در مصیبت جدشان امام حسین علیه السلام خون گریه میکنند. شعیب به قوم خود خطاب کرد: «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مومنین» و ان شاالله حضرت ولیعصر ارواحنافداه که ظهور کنند همین آیه را خطاب به مردم میگویند. تکذیب کنندگان شعیب به آتش صاعقه مردند و بعد از ظهور همه ی بت ها و معبود های غیر خدا خواهند سوخت. ‌ 💠شباهت به موسی.... موسی ولادت و دوران حملش مخفیانه بود، همینطور است است درباره ی امام زمان علیه السلام. موسی دو غیبت داشت از قومش، برای امام زمان علیه السلام هم دو غیبت ذکر شده. خدای تعالی با موسی سخن میگفت و همینطور است درباره حضرت بقیة الله ارواحنافداه. موسی از ترس قومش و دشمنانش غایب شد، حضرت قائم علیه السلام هم به این جهت پنهان از خلقند. در زمان غیبت حضرت موسی قومش در فشار و سختی شدیدی بودند، همینطور است وضع شیعیان امام عصر علیه السلام در زمان غیبت ایشان. و روایات زیادی در این معنی هست که ایشان وقتی ظهور میفرمایند: که جهان پر از ظلم و ستم شده است. بنی اسرائیل منتظر ظهور موسی بودند، همینطور شیعیان امام زمان علیه السلام در زمان غیبت به انتظارشان نشسته اند. خدای تعالی در قرآن میفرماید: "ولقد آتینا موسی الکتاب فاختلف فیه" خدای تعالی تعالی کتابی به موسی داد که قومش در آن اختلاف کردند، درباره کتابی که در دست امام زمان علیه السلام هست هم چنین نقلی وجود دارد، که وقتی ایشان آن کتاب که توضیح قرآن است به خط امیرالمومنین، عده ای از مردم سر بر می تابند و حضرت سرکوبشان میکند. اصحاب حضرت موسی به نهر آبی آزمایش شدند، یاران حضرت ولیعصر هم امتحان خواهند شد. خدای تعالی عصایی به موسی عنایت فرمود که به وسیله آن معجزاتی میکرد، و امروز آن عصا در نزد امام زمان علیه السلام است. خدای تعالی قارون دشمن حضرت موسی را به زمین فرو برد و همین طور است درباره سفیانی دشمن امام زمان علیه السلام. موسی دستش را که در پیراهنش میبرد و بیرون می آورد می درخشید، حضرت قائم علیه السلام هم نوری دارند که مردم از خورشید و ماه بی نیاز می شوند. موسی به سنگی میزد و چشمه ای آب می جوشید، حضرت ولیعصر هم بعد از ظهور همین کار را می کنند. فرعون برای رسیدن به موسی افراد زیادی راکشت، فرعون های زمان هم برای از بین بردن امام زمان علیه السلام سالها سادات و شیعیانشان را می کشند. خدای تعالی همان طور که امر موسی را یک شبه اصلاح کرد، امر ظهور امام زمان علیه السلام را نیز یک شبه انجام می دهند. خدای تعالی ظهور حضرت موسی را برای امتحان قومش به تاخیر انداخت، همینطور است برای ایام غیبت حضرت ولیعصر ارواحنافداه. 📚منبع: مکیال المکارم ▫️نایی برای ناله ز هجران نمانده است اصلا در این فراق به تن جان نمانده است ▫️دیگر بس است اینهمه دوری ز آفتاب آقا بیا که فرصت جبران نمانده است 📍با مرور کتاب مکیال‌المکارم با ما همراه‌باشید. ✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫 @mojaradan⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
👤 انسان شناسی ۸ @mojaradan ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
AUD-20220331-WA0012.mp3
11.89M
۸ 🔭سال‌ها تلاش محققان برای کشف رموز کیهان، آنان را به این نتیجه رسانده که ؛ جهان قابل مشاهده از زمین، خود به تنهایی، میلیاردها سال نوری، وسعت دارد! و بدیهی‌ست که جهان قابل مشاهده از زمین، بخش بسیار کوچکی از آسمان به‌ظاهر بی‌انتهاییست که «آسمان اول» می‌نامندش! آسمان دنیا! 🌟 آن‌وقت، خداوند، عظمت بهشت هر انسان را، به اندازه‌ی تمام هفت آسمان، و زمین می‌داند! - انسان مگر کیست که روح، یا حقیقت وجودش،دارای چنین وسعت و عظمتی‌ست؟! @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهــی خوشبخــت و عاقبــت بخیــر بشن😍⁦😍🤗 ان شاءالله همه ی جوونا اول زندگیشونو با عشق و نام امام حسین آغاز کنند 🤗😍 ان شاءالله قسمت همه ی شما بشه🙊😍 💍 ،💕 @mojaradan
Shab15Ramazan1400[06].mp3
2.57M
💠 در جهان حُسنی اگر هست به یمن حسن است (مدح امام حسن) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🌸 ویژه ولادت (ع) @mojaradan
زیارت مجازی حرم امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) ابتکار بسیار زیبا از تولیت حرم امیر المومنین روی نوشته زیر انگشت بزن www.imamali.net/vtour وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن میتوان کاملا زیارت کرد هر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید. بنده رو هم دعا کنید. زیارتتون قبول باشه @mojaradan
مجردان انقلابی
*🍀﷽‌🍀 رمـان #نــگـــــاه‌خـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۲۵ 📜 رفتم هدیه بابا که یه ربع سکه بود برداشتم و
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۲۶ 📜 صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم اماده شدم برم دانشگاه ،رفتم پایین دیدم بابا مثل همیشه صبحانه رو برام آماده کرده بود یه لقمه برداشتم تو راه خوردم ، رسیدم دانشگاه ،وارد محوطه شدم دیدم شاهینی داره با چند نفر صحبت میکنه رفتم جلو ،دست و پام میلرزید نمیدونستم چی باید بگم - ببخشید اقای شاهینی ( شاهینی یه نگاهی کرد به من) شاهینی: بله بفرمایید -میشه یه لحظه بیاین کارتون دارم ( شاهینی اومد سمتم ،میخواستم حرفمو بزنم که دیدم یاسری داره از پشت نرده ورودی دانشگاه داره نگاهمون میکنه ،،از داخل کیفم کاغذ و خوردکار بیرون آوردم شمارمو نوشتم دادم به شاهینی) - ببخشید اینجا نمیتونم صحبت کنم اگه زحمتی نیست بعد کلاساتون بیاین پاک نزدیک دانشگاه اونجا حرفمو بزنم شاهینی : باشه چشم - خیلی ممنون ،دیگه مزاحمتون نمیشم ،فعلن ( از شاهینی که دور شدم رفتم سمت کلاسم، کلاسام که تمام شد ،سوار ماشین شدم رفتم سمت پارک نزدیک دانشگاه ، یه ساعتی منتظر شدم که شاهینی نیومد ، خسته شده بودم میخواستم بلند شم که برم ،گوشیم زنگ خورد ) - بله بفرمایید شاهینی : سلام خانم رضوی من تواومدم تو پارک کدوم قسمت بیام - سلام بیاین سمت غربی پارک من داخل آلاچیق هستم شاهینی: باشه چشم بعد پنج دقیقه بلاخره اقا تشریف اوردن ،سلام و احوالپرسی کردیم و اومد نشست - نمیدونم از کجا باید شروع کنم ،من میخوام از ایران برم ،پدرم یه شرطی گذاشته برام،که اینکه باید ازدواج کنم و من چون اصلا قصد ازدواج ندارم، میخواستم از شما بپرسم با من ازدواج میکنین که از ایران بریم وقتی رسیدیم اونجا از هم جدا شیم ؟(هوووووف نفس کم اوردم ) شاهینی: نمیدونم باید فکرامو بکنم ( هیچی حالا این واسه ما ناز میکنه) - باشه ، منتظر جوابتون میمونم ،فعلن با اجازه ( پسره خود خواه فکر کرده میشینم نازشو میکشم) از پارک رفتم بیرون ،سوار ماشین شدم رفتم خونه، حوصله هیچ کاری و نداشتم ،ای کاش مطرح نمیکردم ، نمیدونستم اگه یه روزی بابا رضا بفهمه که دخترش از اعتمادش سوءاستفاده کرده چه حالی میشه روی تختم دراز کشیده بودم که گوشیم زنگ خورد ،شاهینی بود - بله شاهینی : خانم رضوی من فکرامو کردم - (وا چقدر زودم این بشر فکر کرده). خوب شاهینی:قبول میکنم - خیلی ممنونم ،من ادرس حجره پدرمو براتون میفرستم که باهاش صحبت کنین،،، فقط یه خواهشی داشتم چیزی در باره سفر مون نفهمه هااا، شاهینی : باشه خیالتون راحت ( راحت نیست دیگه)- خیلی ممنونم تماس که قطع شد،دلشورع عجیبی گرفتم میترسیدم شاهینی یه گندی بزنه ،،پسره بی ادبی نبود ،یه کم خل مشنگ میزد * ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب @mojaradan
*🍀﷽‌🍀 رمـان 👀🕋 ۲۷ 📜 رفتم تو آشپز خونه مشغول غذا درست کردن شدم ،که یه کم از استرسم کم شه گوشیم زنگ شده نگاه کردم عاطفه است - سلام عاطفه جون عاطی: سلام به دوست عزیزم - چه خوب شد زنگ زدی داشتم از استرس میمردم عاطی: بازچی شده - هیچی بابا دیدمت بهت میگم ،خوب شما چه خبر شاهزاده تون خوبه عاطی: قربونت شکر سارا میخواستم بگم ما واسه عید میخوایم بریم راهیان نور ،تو هم میای اسمت و بنویسیم؟ - نه عزیزم ،عید میخوایم بریم ترکیه خونه سلما عاطی: عع چه خوب ،کاره خوبی کردین میخواین برین ،حال و هوات هم عوض میشه - اره،عاطی کی میای ببینمت ،دلم برات تنگ شده عاطی: قربون دلت برم ،نمیدونم احتمالن هفته بعد میام - باشه منتظرت میمونم عاطی: سارا جان کاری نداری؟ - نه قربونت برم سلام به شاهزاده برسون عاطی : چشم ،خدا نگهدار ساعت ۹ شب بابا اومد خونه ، - سلام بابا جون خسته نباشین بابا رضا: سلام بابا - برین لباساتونو عوض کنین تا شامو آماده کنم بابا رضا: چشم داشتیم شام میخوردیم که یه دفعه بابا گفت : سارا جان شاهینی میشناسی ؟ (خشکم زد ، این پسره دیونست ،صبر نکرد لااقل دو روز بگذره ،واسه من داشت طاقچه بالا میزاشت که باید فک کنم) بابا رضا: چی شدی سارا ،میشناسی؟ - اممممم،اره همکلاسیمه ،چیزی شده؟ بابا رضا : اومده حجره خاستگاری؛ ( قلبم داشت میاومد تو دهنم،نکنه بابا فهمیده باشه) - خوب شما چی گفتین ؟ بابا رضا: ازش خوشم نیومد ،گفتم فعلن قصد ازدواج نداری - (نمیدونستم چی بگم): هووممم،کاره خوبی کردین بابا نفهمیدم چی خوردم ،شامو که خوردیم میزو جمع کردم رفتم تو اتاقم داشتم دیونه میشدم ،پسره احمق ،معلوم نیست چی گفته بود به بابا که بابا قبول نکرد یه دفعه دیدم گوشیم پیام اومد ،بازش کردم ،شاهینی بود! نوشته بود سلام خانم رضوی ،رفتم پیش باباتون ،قبولم نکرد فک کنم ( درد و قبولم نکرد،معلوم نیست چه جوری حرف زدی که اینو گفت) منم نوشتم : خیلی ممنونم ، خیلی لطف کردین رفتین پیش بابام شب بخیر* ✍🏻فــــاطـــــمــه‌.ب ادامـــــــه. دارد..... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「‌‌‌‌ 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」 - دم افطار برای هم دعا کنیم 🤲🏻 الهۍ‌العفو •‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ - 🤍•‌‌‌‌‌‌‌‌¦➺ ـ ـ ـ ـ ــــــــــ•●•ـــــــــــ ـ ـ ـ ـ 𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷ 🦢•@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「‌‌‌‌ 𝓗𝓪𝓭𝓲𝓼 𝓢𝓽𝓸𝓻𝔂 」 - •‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دمِ افطار فقط ذکر حسین❤️ میچسبد ... عهد کردم ، بی یاد تو، روزه را وا نکنم ؛ " صل اللهُ علیک یا اباعبدالله " @mojaradan