#بسم_رب_مهدی
امروز آخرین جمعه سال ۱۴۰۱هست و متعلق به آقا امام زمان منم یک حرکت میخوام بزنم یک قسمت سقوط هدیه بدم بهتون شما هم به جاش ۵ صلوات برای امام زمان بفرستید ۵صلوات هم برای ازدواج آسان مجردان کانال خوب دیگه
بسم الله اول من هدیه ام تقدیم نگاهتان میکنم
الهی به حق امام زمان همین امروز آخرین جمعه سال هست ظهور افامون باشه و تمام مجردان هم ازدواج و سرمان بگیرن و هیچ مجردی دیگه نداشته باشیم
#دوستتون_داریم
#یا_حق
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
26.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 سریال『 #سقوط』7
ژانر: درام،خانوادگیقسمت3
#سریال🤍
#ادامه_دلرد
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #پارت_هدیه #گامهای_عاشقی💗 قسمت 154 در اتاق باز شد و مامان وارد اتاقم شد نزدیکم شد و ب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی 💗
قسمت 155
وقتی منتظری ،زمان هر ثانیه یک ساعت میگذره ولی حالا که انتظار به پایان رسید
زمان هر ساعت یه ثانیه میگذره
روزها سپری شدند و سه روز مثل باد گذشت و فردا روز ویرانی بود
ویرانی دلم...
توی حیاط روی تخت نشسته بودمو به آسمان بی ستاره نگاه میکردم
انگار ماه هم امشب تنها شده بود
بعد چند دقیقه امیر هم به سمتم آمد و روبه روی تختم روی تخت دراز کشید
سکوت کرده بود
تو تاریکی شب اشکایی که از گوشه چشمش سرازیر میشد دیده میشد...
_اشک ریختن های تو درد منو دوا میکنه؟ قلبمو آروم میکنه؟ زندگیمو برمیگردونه؟
امیر: شرمنده ام آیه ؟ شرمنده ام !
منم مخالف این کارم ،چون تو رو میشناسم ،چون از عشقت خبر دارم ...
_تو برادرمی و از عشقم حرف میزنی ،علی که شوهرمه چرا این تصمیمو گرفت؟
امیر: شاید اونم از عشقت خبر داره و نمیخواد اذیت بشی لبخند بی جونی زدمو بلند شدم که به سمت خونه برم که امیر گفت: آیه صبح خودم میبرمت
چیزی نگفتم و وارد خونه شدم
مامان و بابا داخل پذیرایی نشسته بودن
از چهره اشون مشخص بود
که حال اونها هم خوب نیست
به سمت آشپز خونه رفتم و یه لیوان آب با یه قرص خواب برداشتم و به سمتم اتاقم رفتم
چون میدونستم امشب بی خوابی میزنه به سرم
با خوردن قرص چند دقیقه ای نگذشت که خوابم برد...
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی 💗
قسمت156
با صدای زنگ اذان گوشیم چشمامو به زور باز کردم
چشمام هنوز سنگین بود
و میدونستم به خاطر تاثیر قرص خوابه
بلند شدمو از اتاق بیرون رفتم
بعد از وضو گرفتن به اتاقم برگشتم و سجاده مو پهن کردم
با دیدن سجاده یاد نماز های دونفره مون افتادم
با خوندن نماز صبح
لباسمو پوشیدمو منتظر شدم تا هوا روشن بشه
بعد از روشن شدن هوا کیفمو برداشتمو آروم از اتاق خارج شدم
در ورودی که قفل بود آروم باز کردمو
کفشمو پوشیدمو از خونه خارج شدم
تقریبا یه ساعتی توی خیابونا میچرخیدم
ساعت ۱۰ میبایست میرفتم دادگاه
یه دربست گرفتم و رفتم سمت تپه نور الشهدا
نیاز به آرامش داشتم
آرامشی که این مدت جایش را به طوفان داده بود بعد از یه ساعت رسیدیم
از ماشین پیاده شدمو به اطراف نگاه کردم
جمعیت زیاد نبودن ،شاید به خاطر اینکه وسط هفته بود از پله ها بالا رفتم مثل همیشه وسطهای راه نشستم و نفس تازه کردم و دوباره به راهم ادامه دادم
بعد از رسیدن به سمت مزار شهدا رفتم
کنار شهدا نشستم
انگار منتظر یه تلنگری بودم تا اشکهام جاری بشه حساب زمان از دستم رفته بود
به ساعتم نگاه کردم ساعت از ۱۰ گذشته بود
یه دفعه یه صدایی از پشت سرم شنیدم
میدونستم که تو هم میای اینجا!
برگشتم نگاهش کردم باورم نمیشد
علی رو به روی من بود انگار داشتم خواب میدیدم...
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
قسمت ۱57
رومو ازش گرفتم و به شهدا نگاه کردم
نزدیکم شد...
علی: آیه حلالم کن !
من هر کاری که کردم فقط به خاطر تو و آینده ات بود! آیه این چند روزی که بدون تو گذشت فهمیدم بدون تو نمیتونم زندگی کنم ..
سرمو بلند کردمو نگاهش کردم اشک تو چشماش حلقه زده بود:آخه بی معرفت تو که نمیتونی بدون من زندگی کنی چه طور همچین تصمیم احمقانه ای گرفتی؟
با حرفم خنده اش گرفت
_به چی میخندی؟
علی: هر موقع جدی و عصبانی میشی بامزه میشی
با حرف علی خودمم خندم گرفت
انگار دلخوری هام از علی همه از ذهنم پاک شده بودن
احساس میکردم همه ی اینها
به حرمت این شهدا بود
علی: زیارت عاشورا خوندی؟
_نه ،بدون تو نمیتونستم بخونم
علی: خوب بسم الله...شروع کنیم
بعد از تمام شدن زیارت عاشورا
رفتیم گوشه ای از محوطه نشستیم
_راستی علی، حاج اکبر فردا میخواد همراه کاروانش به سمت کربلا بره
علی: میدونم ،چون باهام تماس گرفت ،ماجرای من و تو رو هم گفت ،گفته بود تو جواب تلفنش رو ندادی ،واسه همین با من تماس گرفت
_اره ،اصلا نمیدونستم چی باید بگم ،حالا هم که انگار قسمت نیست
علی: کی گفته قسمت نیست؟ اتفاقا به حاج اکبر گفتم که فردا رأس ساعت ۷ صبح دفتریم
با ذوق و شوق به علی نگاه کردم: جان آیه راست میگی؟ یعنی ما هم میریم ؟
علی: اره راست میگم ،الانم بریم خونه وسیله هامونو آماده کنیم واسه سفر
اصلا باورمنمیشد ،یعنی آقا طلبید ما رو ،یعنی لیاقت این سفر و داریم ...خدایا شکرت...
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#گامهای_عاشقی💗
علی: آیه زود باش الان دهمین باره که حاج اکبر زنگ میزنه
_چیکار کنم خوب ،هر کاری میکنم مقنعه ام روسرم خوب نمی ایسته...
علی : عزیزم ،الان یه اتوبوس منتظر من و تو هستن ،امروز اربعینه و حرم خیلی شلوغه
_چشم چشم ،تمام شد ،من آماده ام بریم
سوار آسانسور شدیم و رفتیم سمت لابی هتل
حاج اکبر منتظر روی مبل نشسته بود
با دیدنمون کمی اخم کرد و چیزی نگفت
اومد سمت من و دسته ویلچر و گرفت و با هم حرکت کردیم جمعیت زیادی اومده بودن
یه گوشه از بین الحرمین نشستیم
حاج اکبر هم شروع کرد به روضه خوندن....
غریبی، بیکسی، منزل به منزل
خبر دارد ز حالم چوب محمل
چهل روز است در سوز و گدازم
فقط خاکستری جا مانده از دل
چه بارانی دو چشم آسمان است
چه طوفانی دل این کاروان است
کنار قبر سالار شهیدان
همه جمعند و زینب روضه خوان است
شبیه آتش است این اشک خاموش
که می بارد ز چشمان عزاپوش
رباب است این که با لالایی خود
کنار خیمه ها رفته ست از هوش
با خوندن روضه حاج اکبر اشکهامو جاری شد
علی هم آروم آروم زمزمه میکرد...
زینب رسیده از سفر برخیز ارباب
با کاروانی خون جگر، برخیز ارباب
برگشته ام از شام و کوفه، قد خمیده
آورده ام صدها خبر، برخیز ارباب
شد مقتدای کوفی و شامی سقیفه
می سوخت خیمه مثل در، برخیز ارباب
ای کاش تو هم در رکوع بخشیده بودی
انگشترت شد درد سر، برخیز ارباب
شد روزگارم تیره، وقتی کنج ویران
مهمان ما شد تشت زر، برخیز ارباب
یک جمله از غم های زینب، بشنو کافیست
با شمر بودم همسفر، برخیز ارباب
از دختر دردانه ات چیزی نپرسی!!
جا مانده در وادی شر، برخیز ارباب
در آرزوی دیدن موعود دارم
چشمی به راه منتظر، برخیز ارباب
علی زمزمه میکرد و اشک میریخت
باورم نمیشد این روز رو ببینم ،منو علی در بین الحرمین با علی و حاج اکبر شروع کردیم به خوندن زیارت عاشورا خوندن زیارت عاشورا در بین الحرمین عجیب آتشی بر دل میزند ..
بعدش سجده شکر بجا آوردیم
گفتم رسید روزی که درسجده بگویم
رسیدم کربلا الحمدلله...
#پایان🌸
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
پایان هایی را در زندگی تلخ یا شیرین تجربه خواهیم کرد.اما مهم ان است که ما زندگی را چطور میبینیم،اگر زندگی را محل گذر ببینیم پایان هم برایمان شیرین خواهد شد اما وقتی پایان راه را به بدی تعبیر کنیم زندگیمان هم تلخ می شود.
پایان زنگی هاتون شیرین.☺️🌹
رمان دیگر رو هم در کنار هم به پایان رسوندیم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
🍁🍁🍁🍁
#ارسالی_از_کابران
سلام روز تون بخیر همچنین سال نو شما و همه اعضاء کانال پیشاپیش مبارک انشالله سال 1402سال ظهور آقامون باشه و سالی پراز خیر و برکت وشادی برای همه
میخواستم تشکر کنم بابت رمان های قشنگی که میدارین بخصوص رمانی که امروز پایان پیدا کرد چقدر عشق پاک و زیبایی داشتن دیروز با خواندن پارت ها اشک ریختم با این که نمیدونستم این رمان از روی زندگی واقعی این افراد الهام گرفته شده یا نه دوست داشتم تهش خوب تموم بشه چقدر امروز خوش حال شدم🙂
اجرتون با آقا امام حسین
انشالله زیارت کربلا قسمت شماوهمه اعضاء مون بشه🙏
❤️
سلام علیکم عرض خداقوت به شما ادمین فعال و همیشه پا به رکاب
ان شاءالله موفق باشید
خیلی این رمان علی وآیه شبیه زندگی مابود منم الان درحسرت رسیدن به کربلا هستم دعامون کنید قسمت ماهم بشه
خداخیرتون بده
سالی پرخیر و برکت پیش رو داشته باشید
❤️
سلام وقتتون بخیر...
خواستم تشکر کنم بابت رمان قشنگ تون... خیلی حس و حال قشنگی داشت.
من تقریبا یک ماه و نیم میشد که اصلا فرصت خوندن حتی یک پارت رو هم نداشتم بخاطر مشغله کاری، از دیشب شروع کردم با کلی شوق و ذوق خوندن تا اینکه الان پارت آخر خوندم و تمام....
اجرتون با امام زمان ان شاءالله
امیدوارم دخترایی مثل آیه تو سرزمین مون زیاد باشن و پای عشق شون بمونن و با اولین مشکل زود جا نزنند
❤️
سلام و خسته نباشید خدمت ادمین کانال و اعضای بزرگ خانواده مجردان انقلابی،پیش پیش سال نو تون مبارک ،ان شاءالله که سال پر خیر و برکتی برای همه اعضا و سال ازدواج مجردان کانال باشه،و الهی بحق حضرت زینب س،،سال ظهور و حضور مولا جانمان صاحب الزمان باشه ان شاءالله،،دوستان عزیز من ان شاءالله در لحظه تحویل سال واگه لایق باشم در بین الرحمین دعا گوی همه شما خوبان ،بخصوص مدیریت کانال مجردان انقلابی خواهم بود،،منو هم از دعای خیرتون بی بهره نگذارید،،زندگی و عشقتون شهدایی ان شاءالله،،
❤️
سلام پیشاپیش سال نو مبارک🌹
ممنون از رمان های زیبایی که میزارین وزحمتای زیادی که برامون میکشیدوانقدر کانالمون خوب وفعال هس
ان شاالله به حق امام زمان هرناراحتی وبیماری که دارین خیلی زود برطرف بشه وهرروز بهتر از قبل بشین🤲
❤️
سلام شبتون بخیر
میخواستم عید نوروز رو خدمت شما و تمامی اعضای پیشاپیش تبریک بگم انشاالله در ماه مبارک رمضان تغییری در خودمون ایجاد بشه
اگر امکانش هست رمان های که مثل داستان علی آقا و آیه خانم دارین بارگذاری کنید بسیار قشنگ بود و آخرش با کربلا تموم شد
❤️
سلام علیکم
تشکزمیکنم ازشماادمین کانال مجردان انقلاب واقعا کانال بامحتوا وکلیپهای آموزنده ومفید وشیرین که حال ادم خوب میشه.
رمان علی وایه هم پایانش واقعا قشنگ بود یکدفعه دیدم اشکهام جاری شد وهوای کربلا کردم
#ادمین_نوشت
واقعا انرژی و نیروی فراوانی بهم میدید با این پیامهاتون خدا شاهد از روز نیمه شعبان اگه جواب کسی را ندادم بببخشید و حلال کنید کلا حالم خوش نیست نمیدانم چه مریضی هست که گرفتم ولی به عشق شما و به وجود شما خوبان که هر روز انرژی بهم میدید وپیامهایتان ویتامینه داره سر حال تر و قبراق تر میشه و کلا هرچه درد و بیماری فراموش میکنم پر انرژی تر فعالیتم ادامه دادم.
ممنونم از تمام شما خوبان که حمایتمان میکنید و در کنارمان هستید الهی به حق حضرت زهرا هیچ وقت تن نازنیتان گرفتار بیماری و مریضی نباشه و همیشه سلامت و شاد و لبتون خندان و دلتون شاد باشه و سال نو سال ۱۴۰۲ سال باشه که کانال ما دیگه هیچ مجردی نداشته باشه و هم متاهل شده باشن و کانال تغییر نام بدیم .
در پناه خدا باشید
یاعلی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#اینفوگرافی🌸
#تلفن_های_ضروری💥
شماره تلفن هایی که
در مواقع ضروری
بشدت به کار میان🖐🏻
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخن_نگاشت❣️
#بقیه_الله💗
🔸تقویمها، جمعهها را بار دیگر کنار هم چیدند
و روزها را به پایت ریختند تا قدم رنجه کنی...
ولی امسال هم فاتحهی تمام جمعههای بی تو را خواندیم.
وقتی نباشی، سالهایمان هجریترین سالهای شمسی است.
کجای جهانی امید جهان؟!
#شبتون_مهدوی
#پابان_فعالیت
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#بسم_رب_مهدی
هوالعشق... 🍁
گردنبند صدفی را لمس کرد و بلند فریاد زد :
بالاخره که از این جنگل میای بیرون. شده کل اینجا رو شخم بزنم پیدات میکنم مجید.
پیدات میکنم و بهت ثابت میکنم دوست داشتنم واقعی بوده...
.
.
.
داستان عاشقانه #آنجایی_که_گریستم
به قلم حاء_رستگار
از شنبه در رسانه مجردان انقلابی
با ما همراه باشید
#ادمین_نوشت
ایشون نویسنده خوب کانال مجردان انقلابی هستند که بنا داشتم بهشون تبریک خاص و ویژه بگیم ایشون ۱۰ روز هست که ازدواج کردن و مزدوج شدن و متاهل شدن🌺🎊🎉 دست راستشون روی سر تمام مجردان کانال که تند تند خبر ازدواجشون به ادمین جانشان بدن .
الهی به حق دور دانه امام حسین خوشبخت و سعادتمند باشن و زندگی علوی و زهرایی داشته باشن زیر سایه حضرت زهرا الهی قسمت تمام مجردان بشه.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنید
#یک_فنجان_آرامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#قرار_عاشقی
#سلام_ارباب_دلم
#حسین_جانم
من زمین گیرم
گرفتارم دعایم کن حسین
از خــودم واللّه
بیــزارم دعایم کن حسین
بر در این خانه
از نام و نشان باید گذشت
دل فقط جای حسین است
و حسین است و حسین
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´