فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنیدد
#یک_فنجان_ارامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤🔗📓•
#قرار_عاشقی
#سلامـــــ.حضـــــــرٺــــــ.ارباب
#حسین_جانم
➣خواستَمبِنویسَمدِلتَنگم،
اَشڪَمسَرازیرشُـد،
اَمانـمنَداد،لااقلهَمین
چَندحَرفراڪِنارهمبِگذارَم'❤️
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_ایها_الغریب
#سلام_امام_زمانم🤚🏻
عاقبت نور تـو پهـنـای جـهـان می گیرد
جسم بی جان زمین از تو توان می گیرد
سال ها قلـب من از دوریـتان مـرده ولـی
خبـــری از تــو بیـــایـد ضـربـان می گیرد
#اللهمعجللولیڪالفرج
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#تعهد🤝
تعهد چیزی بیشتر از زندگی کردن زیر یک سقف وایفای نقش همسر است.
دو نوع تعهد داریم:
- تعهد برای بودن با یکدیگر زیر چتر قانون
- تعهد برای ارتباط داشتن، یعنی تعهد به روابط
گاهی تعهد و ازدواج اجباری است. مثال:
برای حفظ اموال، از دست ندادن موقعیت اجتماعی، سرزنش قرار نگرفتن توسط دیگران، تنها نماندن، از دست ندادن شغل و خیلی عوامل دیگر که باعث می شود ما با کسی ازدواج کنیم؛ اما تعهد فردی و اختصاصی به معنی بودن باعث یکدیگر به دلیل عشق، خشنودی و سرمایه گذاری عاطفی است.
انسان وقتی این تعهد را می پذیرد که مطمن باشد باعث بودن زیر یک سقف لذت و رضایت دوطرف تامین می شود.
در این تعهد زوج ها با فشارهای روانی دنیا هم مقابله می کنند.
تعهد اختصاصی بخشی از حقیقت عشق است، در حالی که تعهد اجباری با عشق میانه ای ندارد و به دلایل مختلف دوانسان در کنار همسری قرار می گیرند.
پس وقتی به کسی تعهد می دهیم که پای عشق میان باش.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
47.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۷_۱#سریال_پوست_شیر
ژانر: خانوادکی_جناحی
#فصل_دوم
#پایان_فصل_دوم
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه افسانه هست که میگه :
اگه کسی به دلت نشست
حتما در باطنش چیزی بوده که صدات کرده
اون چیز از جنس توعه .. .
و تو انگار سال هاست که میشناسیش :)
.
..•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔🧐 میدونی موفقیت یعنی توانایی برای ترک عادت های غلط و جایگزینیش با عادتهای درست✅✅
✍️👌 راه حل سریع ترک عادتهای غلط رو در فیلم بالا حتما ببین
موفقیت در همه مراحل زندگی مال توئه، پس با قدرت و عزم استوار حرکت کن💪💪
#در_مسیر_زندگی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
↴
#لیاقت_من_اینه
لیاقتِ من اینه؟
- وقتی نمیتونی رابطه اشتباهت رو کنار بگذاری، و دوباره به رابطه با کسی که رفتارش شایسته نیست و با تو بازیِ روانی میکنه برمیگردی، این یعنی "لیاقتِ من همینه"!
- پس این من هستم که با موندن در رابطه اشتباه اثبات میکنم که دوست دارم جهان مدام من رو در همین روابط و با آدمهای اشتباه قرار بده.
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی که قدرت نه گفتن نداری.....☺️☺️
#قدرت_نه_گفتن_نداری
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "زن و شوهر باید در زندگی خوش زبان
و مهربان باشند"
#استاد_تراشیون
#کلیپ_تصویری
#ارسالی_از_کاربران
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#ارسالی_از_کاربران
این روزها ما خیلی می شنویم که خیلی ها عازم کربلا هستند خوش به سعادتشون من که تاحالا پیاده روی اربعین نصیبم نشده ان شاالله رفتید التماس دعا سلام من رو هم به ارباب برسانید.
#ادمین_نوشت
سلام و ادب خدمت خوبان عالم
بزرگوارانی که توفیق رفتن به کربلا نصیبشان شده لطفا خواهش میکنم مجردان کانال را یاد کنند و شده به نیتشان چند قدم برایشان راه برن ونایب زیاره آنها باشن که به زودی زود همراه و همسفر مهدوی و زهرایی نصیبشان بشه و ازدواج بدون پشیمانی داشته باشن
برای بنده حقیر هم دعا کنید و نایب زیارم باشید .
الهی به حق امام حسین قسمت همه اعضای کانال بشه که اربعین پای پیاده به زیارت اقاشون حسین و حضرت عباس برن .وانهای هم که رفتن و میخواهن راهی بشن سفر به یاد ماندنی و بی خطری و امن را برایشان آرزومند هستیم
دوستتان دارم اندازه ده تایی بچگیم .
#یا_علی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
مجردان انقلابی
••|🌼💛|•• برگرد نگاه کن قسمت 12 تقه ایی به در اتاق زدم. –چیکار میکنی؟ بیام تو؟ محمد امین همانطور
••|🌼💛|••
برگرد نگاه کن
قـسمت 13
تقریبا دوهفتهایی بود که صبح ها و عصرها موقع رفتن و برگشتن به کافی شاپ از جلوی مغازه ی آقای امیر زاده که رد میشدم مغازه اش بسته بود.
به کافی شاپ هم نیامده بود.
دقیقا از فردای آن روزی که پول را پسش داده بودم دیگر ندیدمش، نکند اتفاقی برایش افتاده، نمیدانم چرا نگرانش بودم. اگر آن روز جلوی مغازه نمی دیدمش و حرفی بینمان نمیشد برایم فرقی نداشت. ولی انگار یک جور عذاب وجدان گرفته بودم.
البته من که کار بدی نکردم ولی یک جورهایی دلم شور میزد.
نمیخواستم از آقای غلامی سراغش را بگیرم ممکن بود با خودش فکرهایی بکند. در این مدتی که مغازهاش بشته بود روزی نبود که به این موضوع فکر نکنم که چطور خبری از او بگیرم. اصلا نکند بلایی سرش آمده باشد.
آن روز گفت که آن خانم را هر روز در مسجد میبیند. پس شاید بشود از آن طریق خبری گرفت. ولی هر جور با خودم فکر میکردم میدیدم شاید درست نباشد مستقیم بروم سراغش را از کسی بگیرم.
ولی مگر مسجد تعطیل نبود.
صبح با وارد شدن به خیابان کافی شاپ به این امید که شاید امروز آمده باشد از پیاده رو به طرف مغازهاش قدم برداشتم. کار هر روزم شده بود.
هر چه نزدیکتر میشدم بیشتر در دلم خدا خدا میکردم که کاش امروز دیگر آمده باشد. همانطور که به سمت چپ پیاده رو خیره به جلو نگاه میکردم. کم کم کرکره های بسته نمایان شدند. لحظه ایی که دوباره مغازه اش را بسته دیدم آنقدر حواسم پرت شد که ناگهان با چیزی برخورد کردم شانه ام به طرف عقب تقریبا پرت شد.
به خودم آمدم دیدم با یک خانم جوان که کوهی جوراب و گل سر و...دستش بود برخورد کرده ام. تمام وسایلش نقش زمین شده بود.
سرتا پا مشگی پوشیده بود، حتی لاکی که روی ناخن هایش بود به رنگ سیاه بود. کمی با بهت به سرو وضعش نگاه کردم دستم را هنوز روی شانه ام که درد گرفته بود نگه داشته بودم. با اخم نگاهم کرد.
–خانم حواست کجاست؟ ببین چیکار کردی؟
–ببخشید، ندیدمتون. فکر کردم با یه ستون برخورد کردم. ماشالا چقدرم سفتید.
پوفی کرد.
–بایدم نبینی، داشتی تو هپروت سیّر میکردی. میخواستم مثل تو شل و وارفته باشم که تو این اوضاع دوام نمیاوردم. به وسایلی که پخش زمین شده بودند اشاره کرد و نوچ نوچی کرد.
–نگاه کن، ببین، چه بلایی سر نون دونی من آوردی.
دوباره عذر خواهی کردم و درد شانه ام را ندید گرفتم.
کمکش کردم تا وسایلش را جمع کند پایم روی یکی از کش موهای ربانی رفته بود و حسابی کثیف شده بود.
نگاهی به کشسر انداخت.
–مردم میخوان اینو بزنن به سرشونا، گانگاریا میگیرن که...اصلا کسی اینو میخره؟
فوری کش سر را از دستش گرفتم.
–من ازت میخرمش.
–فعلا که تو خودت باید احیا بشی، با یه تنه خوردن شدی مثل گچ دیوار. بشین اونجا رو جدول، نمیخواد کمک کنی، الان پس میوفتی خونت میوفته گردنم، بی خیال بابا.
بعد یک بطری آب معدنی از کیفش درآورد.
–بگیر یه کم بخور، پلمپه ها هنوز درش رو باز نکردم. فکر نکنی دهنیه.
–نه، ممنون. میل ندارم.
–چیه از کرونا میترسی؟ نترس بابا ماکس دهنمه.
ماسکی که زده بود هم، سیاه رنگ بود و پارچهایی، از پرزهای رویش میشد تشخیص داد که بارها و بارها شسته شده.
وقتی نگاهم را به ماسکش دید گفت:
–خودم دوختمش، از این بشور و بپوشاست. ازش دارما میخوای بخری؟ خیلی راحت میتونی باهاش نفس بکشی، خفه نمیشی. فروشش خیلی زیاده.
بعد چند نایلون را که حاوی ماسک بودند نشانم داد.
نـویسنده لیلافتحیپور
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
••|🌼💛|••
برگرد نگاه کن
قـسمت 14
–ممنون دارم.
–حالا به کجا نگاه میکردی؟
–به اون مغازه، خواستم ببینم بازه یا نه.
–اونجا؟
اشاره کرد به مغازه آقای امیر زاده.
–آخه مغازه دفتر مداد فروشی کله سحر چرا باید باز باشه مگه کله پاچهاییه؟ من هر روز از اینجا رد میشم، صبح های زود بستس.
بعد وسایلش را تکانی داد و نجوا کرد.
–برم ببینم مسجد سر خیابون بازه، دستامو بشورم یه وقت مریضی پریضی نگیرم حالا تو این بدبختی.
با شنیدم اسم مسجد ناگهان در ذهنم ساعقه ایی رخ داد.
–میخوای بری همین مسجد سر خیابون.
–آره، چطور؟ البته بعیده الان باز باشه، دم اذان باز میکنن، ولی گاهی در حیاطش بازه واسه دستشویی میرم اونجا.
به خاطر کرونا نبستن؟
–چرا؟ ولی یه روزایی باز میکنن. بگیر نگیر داره.
–یعنی تو زیاد میری مسجد؟
خندید.
–نه بابا، گاهی که فروش خوبه دیگه سر ظهر تو این ایستگاه مترو پیاده میشم و میرم خونه، قبلش اونجا تو مسجد سرو روم رو میشورم بعد میرم.
آخه من دوتا بچه دارم، نمیخوام زیاد تو خونه تنها باشن.
–واقعا؟ اصلا بهتون نمیاد.
حرفم را به حساب تعریف گذاشت و تشکر کرد.
چند دقیقهایی با هم صحبت کردیم.
میخواست برود.
فکری کردم و با من و من گفتم:
–ببخشید امروز همون سر ظهر که مسجد باز میشه یه کاری بخوام برام انجام میدید؟
مشکوک نگاهم کرد.
–مثل این که این تصادف کار داد دستم.
–کار چی؟ من که همینجوری نمیگم پولم بهت میدم.
چشمهایش برق زد و سرتا پایم را از نظر گذراند.
–بهت اصلا نمیاد اهل خلاف ملاف باشی.
نگاهی به اطراف انداختم و دستش را گرفتم و کشیدم.
–اول بیا بریم اونور خیابون، اینجا ممکنه آشنا بیاد رد بشه.
از عرض خیابان رد شدیم. پول کش سر را مقابلش گرفتم.
بی تعارف پول را گرفت و مشت کرد و داخل کیفش چپاند و غرید:
_چته دختر, منو کشون کشون از اونور آوردی اینور که این چندر غازو بهم بدی؟
خب همونجا میدادی دیگه.
نـویسنده لیلافتحیپور
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
27.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۷_۱#سریال_پوست_شیر
ژانر: خانوادکی_جناحی
#فصل_سوم
#قسمت_۱_۱
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
سرفصل های #مقام_محمود۲۴
- مکانیسم شدت گرفتن حملات شیطان و ایجاد موانع برای کسی که قصد مقام محمود کرده است.
- نحوه قدرت گیری سالک مقام محمود و پیروزی در برابر شیطان
- شیطان و حملات او، کاتالیزوری برای سرعت بیشتر انسان بسمت مقام محمود
رسانه رسمی #استاد_محمد_شجاعی
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
391_18535529633297.mp3
11.74M
#مقام_محمود ۲۴
#استاد_شجاعی | #استاد_میرباقری
حرکت ما بسمت مقام محمود قطعا با موانع و حملاتی تهدید شده و گاه متوقف می شود.
در این مسیر تنها کسانی قادر به ادامه مسیرند که آموخته باشند چگونه این تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند.
منبع : کارگاه مقام محمود
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقایامامحسین؛
ماهنوزسرِحرفمونکهگفتیم
"دوریودوستیسرمنمیشه"هستیما!
فلذاانظُرإلَینَاپلیز..
#شبتون_حسینی
#پایان_فعالیت
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_خود_را_با_قران_شروع_کنیدد
#یک_فنجان_ارامش
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار_عاشقی
#سلامـــــ.حضـــــــرٺــــــ.ارباب
#حسین_جانم
گُفتَم:خِیلیدوست
دارَمبِرَمڪَربَلا
گُفت:کَربَلانَرَفتنیهدَردِه
کَربَلارَفتنهِزار،دَرد
گُفتَم:چِرا؟
گُفت:اَگِهبِرےدیگِهنِمیتونی
اَزَشدِلبِڪَنی):🥺💔
#امام_حسینم
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_ایها_الغریب
❣#سلام_بر_مهدی❣
#سلام_امام_زمانم
حلال تمام مشکلاتی ای عشق
تنها تو بهانۀ حياتی ای عشق
برگرد که روزمرّگی ما را کشت
الحق که سفينةالنجاتی ای عشق
🍃سلام بر قطب عالم امکان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´
#انچه_مجردان_باید_دانند
#خواستگاری_محرمانه
مراسم خواستگاری اولیه، در حد ممکن، باید خصوصی و محرمانه باشد.
به این معنی که غیر از دو خانواده پسر و دختر، افراد دیگری، نباید از موضوع خواستگاری مطلع شوند .
از ابتدا قضیة خواستگاری را بر سر زبانها نیندازند، تا اگر - به هر دلیلی - توافقی حاصل نشد، یا طرفین همدیگر را نپسندیدند و ازدواج پا نگرفت، افراد به گمانه زدنهای بیمورد و بیدلیل نپردازند.
زیرا گاهی با مطرح شدن احتمالات بی اساس و غیرواقعی و تهمت زدنهای مختلف، زمینه کاهش اعتبار فردی و خانوادگی یکی از دو طرف به وجود می آید و باعث لطمه زدن به آبروی اجتماعی افراد و خانواده ها میشود.
مثلاً میگویند: لابد در دختر یا پسر عیبی بوده که او را نپسندیده اند و ازدواج سر نگرفته است و با تبدیل کردن کاه به کوه و بزرگنمایی موضوعی فرعی آینده یکی از دو طرف را خراب میکنند و چه بسا شایعه سازیهای دیگری را به دنبال داشته باشد و زمینة توافقهای موارد بعدی را نیز از بین ببرد و به طور کلی، به اعتبار و آبروی حداقل یکی از دو خانواده، لطمه وارد میشود.
هنگام خواستگاری فقط پدر و مادر و پسر با هم بروند. ❤️
#نکته_به_درد_بخور🤔
.•°``°•.¸.•°``°•
@mojaradan •.¸ ¸.•
°•.¸¸.•°`
¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)
(¸.·´ (¸·´ .·´